31 خرداد 1369 زلزله ای 7.3 ریشتری، استان های گیلان و زنجان را لرزاند. در این زلزله بیش از 35هزار نفر کشته، 500 هزار نفر بی خانمان شدند.
به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری صدا و سیما؛امروز، به مناسبت این واقعه، در فضای مجازی عکس ها و خاطرات آن روزهای پر اندوه و فراموش نشدنی توسط کاربران فضای مجازی بازنشر شده است. 27 سال از از زلزله رودبار ومنجیل می گذرد.ساعت ۳۰ دقیقه بامداد به وقت ایران، پنجشنبه ۳۱ خردادماه ۱۳۶۹ (برابر با ۲۱ ژوئن ۱۹۹۰ در ساعت ۲۱ به وقت گرینویچ) بود، خیلیها برای دیدن فوتبال جام جهانی 1990 بیدار بودند که زلزله ای به بزرگی بیش از 7 ریشتر ،در نزدیکی شهر رودبار و روستاهای اطراف در استان گیلان و شمال غرب استان زنجان در ناحیه طارم علیا در شمال ایران را لرزاند. زلزله ای که تا شعاع ۱۰۰ کیلومتری از مرکز زمینلرزه موجب خسارات جانی و مالی فراوان گردید. ارتعاشات حاصل از امواج لرزهای در استانهای زنجان و گیلان و در بخشهایی از استانهای آذربایجان شرقی، تهران، مرکزی، مازندران، سمنان، همدان و کردستان به مدت حدود ۶۰ ثانیه احساس گردید و موجب وحشت عمومی شد و مردم را وحشت زده به خیابان کشاند.این زمینلرزه علاوه بر روستاهای منطقه چندین شهر مهم کشور را نیز تحت تاثیر خودش قرار داد. در پی این زمین لرزه علاوه بر آن که حدود ۳۵٬۰۰۰ نفر از هموطنانمان جان خود را از دست دادند، بیش از ۲۰۰ هزار واحد مسکونی تخریب شد و خسارات فراوانی به تأسیسات و اماکن عمومی در استانهای گیلان و زنجان وارد آمد و حدود 500هزار نفر بی خانمان شدند.عکس های آن روزها سیاه وسفیدند ولی عمق فاجعه ودرد مردم را به خوبی نشان می دهند.
خاطرات تلخ زلزله رودبار و منجیل در 31 خرداد 1369 خاطرات تلخ زلزله رودبار و منجیل در 31 خرداد 1369 خاطرات تلخ زلزله رودبار و منجیل در 31 خرداد 1369 خاطرات تلخ زلزله رودبار و منجیل در 31 خرداد 1369 خاطرات تلخ زلزله رودبار و منجیل در 31 خرداد 1369 خاطرات تلخ زلزله رودبار و منجیل در 31 خرداد 1369 خاطرات تلخ زلزله رودبار و منجیل در 31 خرداد 1369 خاطرات تلخ زلزله رودبار و منجیل در 31 خرداد 1369 خاطرات تلخ زلزله رودبار و منجیل در 31 خرداد 1369 خاطرات تلخ زلزله رودبار و منجیل در 31 خرداد 1369 خاطرات تلخ زلزله رودبار و منجیل در 31 خرداد 1369
سلام من نیما هستم الان ساکن خارج از کشور هستم، الان 30 سال از اون. حادثه میگذره، من اون موقع 7 سال داشتم و هرگز اون شب رو فراموش نمیکنم. در شهر رشت منطقه گلسار زندگی میکردیم. موقع زلزله در شهر سه تا صدایه (شبیه به صدایه انغجار آمد) که بعد ها متوجه شدیم صدایه ریزش برج ساعت میدان شهرداری رشت و دیگری فرو ریختن منبع آب بزرگ بتنی و سومی صدایه فرو ریختن ساختمان 8 طبقه مسکونی در پارک شهر رشت(ساختمان صادقی) بود که متاسفانه ففط یک. نغر در اون ساختمون زنده بود مه اتفافا از آشنایان ما بود که در هنگاه تماشایه بازیه فوتبال اون شب برایه کشیدن سیگار پای پنجره رفته بود، که در هنگام غرو ریختن ساختمان از پنجره به لیرون پرت شد و. به شمل معجزه آسایی زنده موند، بعد ها تعریف میکرد مه موقع سروع لرزشهایه نفرین شده زلزله سال 69 مه ببش از یک. دفیقه طول کشید، همه در حال جیغ زدن در ساختنان بودن که در یک لحظه هنه صداها قطع شد.. خونه نا در رشت سالم موند و اتفاقی نیفتاد براش ولی یک کتابخونه بزرگ پر از کتاب به رویه تختی که من روش خوابیده بودم افتاد که بدلیل اینکه تخت من نرده داشت.. شانس آوردم آسیب جدی ندیدم. یادمه پدرم من و خواهرم رو داشت با زحمت خیلی زیاد میبرد بیرون، زلزله اجازه نمیداد پدرم راه بره.. همش میفتاد زمین. یادمه تو اون شرایط خونه همسایه هایه روبرویی رو میدیدم که چجوری به هم نزدیک میشدن. همین الان با وجود گذشت 30 سال و. دوری از ایران اون لحظات رو. بخاطر میارم، از اونجا که در زمان موشم باران تهران هم آسیب دیده بودم ولی اون زلزله فراتر از موشک باران صدام بود، بسیار بسیار وحشتناک، یادمه شب رو با همسایه ها تا صبح ببرون موندیم، همین جور پس لرزه میامد، حس بسیار بد و نفرین شده ای بود، میدونستیم که خیلی ها کشته شدن و بزودی اخبار اونا به ما میرسه. دور باشه از همه، بعد از دو هفته سفری به مناطق زلزله زده داشتیم و واقعا باورس سخت بود، انگار زمین دهن باز کزده باشه. همه چیز بشدت داغون شده بود. یادمه از اینور شهر منجیل اونطرف شهر دیده میشد و فقط چهار چوب دربها دیده میشد که سالم مونده بود. تا سالها شب 31 خرداد 1369 رو. فراموش نمیکردن. نفس در سینه ها حبس میشد. بندگان خدا خیلی بد آوردن. کسانیکه کشته شدن که فوت کردن، اون کسانیکه زنده موندن تا مدتها بندگان خدا عذاب کشیدن. خیلی سخت بود. هرچقدر بگم کم گفتم. نهایت بی رحمی از طبیعت بود مه میسد دید. بی جهت اسم اون. رو فاجعخ بارترین زلزله قرن نذاشتن. واقعا بسیار بسیار گسترده بود.