ترزا می ، «مرده متحرک» با چالش های متعدد !
چرا حزب کارگر را می توان برنده انتخابات بریتانیا دانست؟
ترزا می، تلاش کرد برای پیشبرد الگوی خروج از اتحادیه، خطر کند و به امید تقویت جایگاه حزب تحت رهبری خود به حکم صندوق های رای تن دهد.
به گزارش سرویس بین الملل
خبرگزاری صدا وسیما ،زمانی که دیوید کامرون نخست وزیر پیشین بریتانیا، تسلیم خواست اروپاستیزان هم حزبی خود شد و تن به قمار برگزیت داد، گمان نمی کرد نتیجه این همه پرسی افزون بر عضویت در اتحادیه اروپا به زندگی سیاسی وی نیز پایان دهد. ترزا می، جانشین کامرون نیز از سرنوشت وی درس نگرفت و تلاش کرد این بار برای پیشبرد الگوی خروج از اتحادیه، خطر کند و به امید تقویت جایگاه حزب تحت رهبری خود به حکم صندوق های رای تن دهد.
زمینه نظری
حزب خانم می اگرچه مانند انتخابات سال 2015 از سایر احزاب پیشی گرفت، اما نمی توان وی را برنده این انتخابات دانست.
نخست وزیر بریتانیا اکنون اکثریت را در پارلمان از دست داده است و دیگر نمی تواند امیدی به پیشبرد الگوی مورد نظر خود برای خروج از اتحادیه اروپا داشته باشد. تراز می با وجود آن که همچنان ساکن ساختمان شماره 10 خیابان داونینگ است اما همانگونه که هم حزبی وی یعنی جورج آزبورن توصیف کرد، «مرده متحرکی» است که باید با چالش های زیادی دست و پنجه نرم کند. این مقاله دلایل ضعف سیاسی محافظه کاران را در حوزه های برگزیت ،پارلمان و انتخابات زود هنگام ، بررسی میکند .
شوک انتخاباتی
در آن سوی میدان اما مردی وجود دارد که اگرچه دستکم هنوز نتوانسته است مقام نخست وزیری را از آن خود کند، اما به دلایلی می توان وی را پیروز این میدان دانست.
جرمی کوربین، رهبر حزب کارگر پس از شوک انتخاباتی در بریتانیا گفت که وی چهره سیاست در این کشور را تغییر داده است. عملکرد حزب کارگر تحت رهبری وی در این انتخابات روشن ترین موید این ادعا است. نه خیلی پیش از این، نظرسنجی ها نشان می داد، فاصله این حزب به عنوان اصلی ترین حزب مخالف دولت، با حزب محافظه کار به بیش از 20 درصد رسیده است. پیش از آن نیز عملکرد ناامید کننده حزب کارگر در انتخابات میان دوره ای که به طور ویژه در از دست دادن حوزه انتخاباتی «کوپلند» متبلور شد که در 80 سال گذشته همواره در دست این حزب بوده است، از متزلزل شدن جایگاه آن در میان پایگاه رای سنتی خود خبر می داد.
به فهرست این ناکامی ها باید افزایش شکاف داخلی در حزب کارگر را هم افزود که با افزایش درخواست ها برای کناره گیری جرمی کوربین از رهبری این حزب همراه بود.
همه این ها ترزا می، نخست وزیر بریتانیا و رهبر حزب محافظه کار را وسوسه کرد که با وجود در اختیار داشتن اکثریت در مجلس عوام، روی ضعف رقیب قمار کند تا بتواند موقعیت حزب تحت رهبری اش را ارتقا بخشد.
آنچه از صندوق های رای بیرون آمد اما نه تنها خانم نخست وزیر بلکه بسیاری از ناظران را نیز شوکه کرد. درحالی که بسیاری با توجه به سیر نزولی حزب کارگر، روزهای افول این حزب را انتظار می کشیدند، کوربین و همراهانش این بار با قدرت بازگشتند.
حزب کارگر بر خلاف انتظار، تعداد کرسی های بیشتری در مجلس عوام به دست آورد و همزمان توانست رای دهندگانی را پای صندوق های رای بکشاند که تا پیش از این رغبتی برای حضور در انتخابات نشان نمی دادند.
برنامه های حزب کارگر ضد سیاست های ریاضت اقتصادی دولت محافظه کار بریتانیا، نقطه قوت وعده های اقتصادی این حزب بود که به مذاق رای دهندگان خوش آمد.
در این میان وعده حزب کارگر برای حذف شهریه دانشگاهها و همچنین پرداخت بخشی از هزینههای اضافی دریافت شده، بخش زیادی از آرای رای دهندگان جوان را جذب کرد به طوری که بخش اعظم جوانان 18 تا 24 ساله به این حزب رای دادند.
همزمان موضع حزب کارگر درقبال مساله خروج نرم از اتحادیه اروپا، برای آن بخش از رای دهندگان جذاب بود که به جبران اشتباه خود در همه پرسی برگزیت امید داشتند و نگران بودند وعده خروج سخت رهبران محافظه کار، تبعات جبران ناپذیری بر این کشور داشته باشد.
با وجود تاثیر شعارهای انتخاباتی حزب کارگر، اقبال رای دهندگان را باید در مساله ای جدی تر دنبال کرد و آن بازگشت حزب به ریشه های سوسیالیستی خود است.
حزب کارگر با هدف راه یافتن نمایندگان این قشر از جامعه به درون نهادهای تصمیم گیر در ساختار سیاسی بریتانیا شکل گرفت و به طور سنتی همواره مورد حمایت سندیکاهای کارگری و تشکلهای سوسیالیستی بوده است.
گسترش مالکیت دولت بر صنایع مهم و افزایش مالیات ثروتمندان در کنار تاکید بر خدمات اجتماعی، از مهمترین شعارهای این حزب در سال های آغازین شکل گیری آن بوده است و اولین دولت تحت رهبری حزب کارگر در اوایل دهه 1920، بسیاری از صنایع مهم ازجمله گاز، زغال سنگ، برق و حملونقل را ملی کرد و نخستین نظام تامین اجتماعی گسترده را به وجود آورد.
راه سوم
با این حال حزب کارگر در دوران نخست وزیری تونی بلر تلاش کرد از ریشه های سوسیالیستی خود فاصله بگیرد.
در دهه 1990، رهبران وقت حزب کارگر با انتخاب «راه سوم» از میان سوسیال دموکراسی کلاسیک و نئولیبرالیسم، توانستند پس از 17 سال زمینه بازگشت این حزب را به قدرت فراهم کنند. راه سوم تلاش داشت با در پیش گرفتن سیاست های میانهروی سوسیال دموکراتیک، سیاست های سوسیالیستی و بازار آزاد را با هم آشتی دهد.
راه سوم که توسط آنتونی گیدنز، تئوریزه شد به دنبال راهی برای احیای سوسیال دموکراسی بود. به اعتقاد گیدنز سوسیالیسم مرده بود و راه سوم به دنبال طرح یک چپ جدید متناسب با تغییرات جهان امروز مانند جهانی شدن برآمده است.
راه سوم تلاش کرد با عبور از میان سوسیال دموکراسی کلاسیک و نئولیبرالیسم، از هرکدام تجربه ای کسب کند و در نهایت به یک اندیشه و راهکار بکر که فراتر از هردوی آنهاست دست یابد.
رویکرد جدید حزب کارگر اگرچه در زمان خود با استقبال زیادی روبرو شد، اما از آزمون قدرت سربلند بیرون نیامد و به همین دلیل این حزب در دو انتخابات پی در پی نتیجه را به رقبای خود واگذار کرد. در حقیقت سیاست های جدید رهبران حزب بیش زآن که در راستای پایگاه اجتماعی آن یعنی طبقه کارگر باشد، در عمل به منفع بازار آزاد بود. همین مساله موجب شد میان حزب و حامیان مردمی آن فاصله ایجاد شود و طبقه کارگر کمتر از قبل امید داشته باشد که رهبران حزب قادر به تامین منافع آنها هستند.
حزب بحران زده
این ناکامی ها موجب شد، سیاستمداری کمتر شناخته شده که در زمره حلقه اعضای تصمیم گیر و تاثیرگذار حزب کارگر به شمار نمیرفت، رهبری این حزب بحران زده را در دست گیرد.
جرمی کوربین سیاستمدار چپگرای نامتعارف بود که نمی توان وی را عضو کلاسیک حزب کارگر به شمار آورد.
حقیقت این است که کوربین در سه دهه گذشته بیشتر از آن که نماینده سر به راه حزب کارگر در پارلمان انگلیس باشد، عضوی ساختار شکن بود که بیشتر وقت خود را در کمپینهای ضد جنگ سپری کرده بود. گفته میشود کوربین در مدت طولانی حضور خود در مجلس عوام انگلیس، پانصد بار بر خلاف موضع حزب کارگر در پارلمان رای داد.
در نهایت جرمی کوربین که به زحمت توانسته بود آرای لازم را برای ورود به رقابتهای درون حزبی به منظور کسب عنوان رهبری حزب کارگر انگلیس کسب کند، برخلاف انتظارها به عنوان بیست و پنجمین رهبر حزب انتخاب شد.
این انتخاب به چرخه ناکامی های حزب کارگر پایان نداد و به دو دستگی میان این رهبر چپگرا با حلقه مرکزی وابسته به تونی بلر، دامن زد.
مواضع نامتعارف و چپ گرایانه کوربین اگرچه از سوی بسیاری از هواداران حزب کارگر مورد استقبال قرار گرفت، اما برای جناحهای میانهرو و محافظهکار این حزب، خوشایند نبود.
کوربین سوسیالیست از مخالفان سرسخت سیاستهای ریاضتی و خصوصیسازی دولت بود و از اصلاح نظام بانکی و افزایش مالیات ثروتمندان حمایت می کرد، مواضعی که البته انتخاب وی را برای طرفداران بازار آزاد در بریتانیا ناخوشایند ساخت.
با این حال کوربین که با حمایت رای دهندگان جوان رهبری حزب کارگر را در دست گرفته بود، توانست با رساندن اعضای حزب به 500 هزار نفر، بزرگترین حزب چپ در دموکراسی های غربی را رهبری کند.
قمار سیاسی ترزا می نیز فرصتی فراهم کرد که این فعال کهنه کار با تلاش برای بازگشت به ریشه های سوسیالیستی حزب، آرای بیشتری در انتخابات زودهنگام پارلمانی به دست آورد.
در این دور از رقابت های انتخاباتی، حزب کارگر وعده داد به سیاست های ریاضتی پایان دهد و سرمایه گذاری در خدمات اجتماعی به ویژه بهداشت عمومی را افزایش دهد. ملی کردن صنایع دولتی و افزایش مالیات ثروتمندان نیز از دیگر وعده هایی بود که در راستای بازگشت به ریشه های سوسیالیستی حزب کارگر و آشتی با پایگاه اجتماعی این حزب داده شد، پایگاه اجتماعی که همزمان با فاصله گرفتن حزب کارگر از طبقه اجتماعی که نمایندگی می کرد با آن قهر کرده بود.
جمع بندی
درحالی که در دوران یکه تازی انگاره های نئولیبرال، عرصه بیش از پیش برای سوسیالیست ها تنگ شده است، کوربین با بر شعارهای چپگرایانه، موقعیت حزب تحت رهبری اش را در صندوق های رای تقویت کرد، آن هم در شرایطی که هم مسلکان فرانسوی اش چند روز بعد نتایج فاجعه باری در انتخابات پارلمانی به دست آوردند. پیروزی حزب کارگر بریتانیا را می توان نتیجه پشت کردن به سیاست های نئولیبرالی و بازگشت به اصول این حزب در تلفیق با شکل جدیدی از سیاست ورزی دانست. پیروزی که نه تنها شانس حزب کارگر را برای بازگشت به قدرت افزایش داد بلکه چپ های اروپایی را نیز امیدوار کرد.
-------------------
آزاده طاهری - نویسنده و کارشناس سیاست در اروپا
.