در سالروز پایان نگارش تفسیر «المیزان»، فرصتی دست داده است تا ویژگیهای یکی از جامعترین و مهمترین کتب نوشته شده در طول تاریخ را بازخوانی و مرور کنیم.
به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری صدا و سیما؛ بیست و سومین روز از ماه رمضان المبارک، یادآور ۲۳ رمضان سال ۱۳۹۲ هجری قمری است؛ روزی که آیت الله علامه طباطبایی، نگارش مُجلّدات کتاب ماندگار المیزان را به پایان بُرد.
اگر نیم نگاهی به یادگارهای مکتوب آن استاد یگانه بیندازیم، مشخص میشود که نام یک کتاب به جای مانده از ایشان، بیش از سایر کتابهای معظم له – که البته همگی از آثار ارزشمند میراث مکتوب بشریّت است – خودنمایی می کند: «المیزان فی تفسیر القرآن».
تفسیر ماندگار و گران سنگ «المیزان» ، کتابی است که با سبکی جدید و مطابق نیازهای فکری و فرهنگی روزگار و مقتضیات زمان نگارش یافت و سرشار از نکتههای ناب و مطالب وزین و بدیع است؛ اثری که نگارش آن، ۱۷سال به طول انجامید؛ تفسیری که از زمان تألیف و نشر نخستین مجلدات آن، مورد توجه بسیاری از عالمان و پژوهشگران جهان اسلام در ایران و خارج از کشور قرار گرفت و همچنان نیز پس از گذشت بیش از نیم قرن از تالیف آن، به عنوان مهمترین تفسیر قرآن کریم مکتوب و یا حداقل یکی از مهمترین و جامعترین کتب جهان اسلام، مورد توجه خواص اهل کتاب و دانش است.
و اما شاید مناسب باشد تا سالروز پایان نگارش این اثر برجسته، نگاهی به دلائل مشهوریت و مقبولیت این مجموعه کتاب ماندگار بیندازیم.
بدون تردید نخستین نکته درباره سالها ماندگاری این کتاب، اخلاص و تقوای علامه طباطبایی در نگارش این اثر جاودان و رفع مهجوریت از قرآن حکیم است؛ آنجا که معظم له در شرایطی که پرداختن به تفسیر قرآن، کسر شأنی برای استادان حوزه های علمیه تلقی میشد و قرآن، در صدر دروس حوزه جای نداشت، این نیاز مبرم را احساس کرد و بدون ترس از به خطر افتادن جایگاه خود و حرف و حدیث احتمالی دیگران، بر نگارش این کتاب وزین همت گمارد.
و اما نکته دیگر درباره رموز جاودانگی این کتاب، دقتها و ریزبینیهایی است که علامه طباطبایی در نگارش اثر مراعات کرده است.ایشان در نگارش این اثر، تلاش دارد تا دو شیوه مرسوم تفسیر ترتیبی و موضوعی را در نگارش المیزان جمع کند. همچنین معظم له بر این نکته اصرار دارد که هر سوره، مجموعهای از آیات پراکنده نیست، بلکه وحدتی فراگیر در هر سوره وجود دارد که ضامن پیوستگی آیات آن است و در عین حال، در پس ظاهر الفاظ و معانی، حقیقتی والاتر نهفته است که گوهر قرآن و بطن آن را تشکیل میدهد و از این رو باید گفت که قرآن، دارای وحدت کلّی استوار است و از هرگونه تجزیه و تفصیل به دور است؛ به بیان دیگر، قرآن، حقیقتی همانند روح در جسد است که عینیت وجودی دارد و در عین وحدت موضوعی هر سوره، وحدتی هم بر کلّ آن حکمفرماست.
علامه البته بر این ایده نوین هم در این کتاب پای میفشرد که برخی سورههای قرآن – و بویژه سورههای دارای آیات بیشتر - در عین داشتن وحدت موضوعی، دارای سیاق آیات یا رکوعات قرآنی هم هستند که لازم میآورد تا در بررسی یک سوره، علاوه بر توجه به وحدت موضوعی کل سوره، وحدت موجود در سیاق برخی آیات یا همان رکوعات قرآنی را هم لحاظ کنیم.
دو نکته دیگر درباره جاودانه بودن این کتاب؛ یکی توجه به تفسیر آیات به ظاهر تکراری – مانند آیه «فبأیّ آلاء ربّکما تُکذّبان» در سوره الرحمن - است که علامه ضمن توجه به معنا و تفسیر عام آن، تلاش دارد تا معنا و تفسیر خاص این آیات را هم مورد توجه قرار دهد.
همچنین نکته دیگر این است که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، پس از تفسیر آیه یا چند آیه با موضوعاتی یکسان و همسو، بنا به مقتضای کلام و برحسب ضرورت، مباحث علمی مستقلی را هم مطرح می نماید و به تشریح و بیان جوانب هر مبحث ــ در نهایت دقت و رعایت ایجاز ــ می پردازد و نتیجهای خردپسند و منطقی ارائه میدهد که راهگشای بسیاری از مشکلات کلامی، علمی و فرهنگی آن روزگار و حتی این روزها و آینده جهان اسلام است.
اکنون نوبت می رسد به یکی دیگر از مهمترین دلائل جاودانگی کتاب ارزشمند «المیزان» که همانا عینیت بخشیدن به مسئله ی «القرآن یُفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضاً» است.
باید گفت که در آن روزگار و حتی در روزگار کنونی، مفسران کمتر به روش بسیار مهم تفسیر قرآن کریم به قرآن کریم میپرداختند و میپردازند و علامه طباطبایی از معدود اندیشمندانی است که این روش بسیار مهم را احیا کردهاست.
در عین حال دلایل سه گانه علامه برای اثبات ضرورت تفسیر قرآن کریم به قرآن کریم، نخست این است که قرآن کریم، نور است و نور، نیازی به غیر خود ندارد.
نکته دوم نیز تَحدّی و مبارزه طلبی قرآن کریم است که منوط به آن است که قرآن کریم از روشنی لازم برخوردار باشد و فهم آن به چیزی دیگر نیازمند و متّکی نباشد.
نکته سوم هم این است که در روایات، بسیار تأکید شده که به قرآن کریم تمسّک جویید و تمامی روایات را به قرآن کریم عرضه نمایید و این سفارش هنگامی صحت دارد که هر چه در روایات صحیح آمده است، از قرآن کریم استفاده شود و اگر فهم قرآن کریم، به روایات متوقف باشد، نیازمند دور باطل خواهد بود.
البته علامه طباطبایی در تفسیر المیزان از روایات صحیح هم استفاده میکند؛ اما بنای ایشان در نگارش این کتاب بر "تفسیر قرآن به قرآن" و "تفسیر آیه به آیه" است.اینگونه است که علامه طباطبایی با نگارش«المیزان»، یکی از ماندگارترین کتب تاریخ بشریت را به ثبت میرساند.
آیتالله علامه حسن زاده آملی درباره علامه طباطبایی و تفسیر المیزان میفرماید: «ایشان حدود بیست سال، قرآن کریم را به صورت تفسیر قرآن به قرآن تفسیر فرمود که مایه فخر عالم علم، مایه مباهات حوزه های علمیه است. این کتاب، کتاب قرن، بلکه کتاب دهر است.»
همچنین مرجع عالیقدر، حضرت آیتالله جوادی آملی نیز درباره تفسیر المیزان میفرماید: «المیزان در میان تفاسیر، چون کتاب ارزشمند «جواهرالکلام» است که همانند آن، هم کمبود گذشتگان - عیب و نقص - را جبران کرد و هم زمینه تحقق آیندگان - تتمیم و تکمیل - را فراهم ساخت.»
و اکنون پایان این گفتار را با نقل قولی از آیت الله شهید علامه مرتضی مطهری به پایان میآوریم؛ آنجا که درباره کتاب ماندگار «المیزان» فرموده است: «همه تفسیر المیزان با فکر نوشته شده... من معتقدم بسیاری از این مطالب از الهامات غیبی است... کمتر مشکلی در مسائل اسلامی و دینی برایم پیش آمده که کلید حل آن را در تفسیر المیزان پیدا نکرده باشم.»