پخش زنده
امروز: -
نوشتار حاضر به مناسبت سالگرد شهادت مجاهدان موتلفه اسلامی به بازخوانی این تشکیلات پیشرو در انقلاب و کارنامه آن می پردازد .
پس از شهادت نواب صفوی، بازماندگان تشکیلات فدائیان اسلام در جریان اعتراضهای مذهبی در دهه ۱۳۴۰ و تشکیل هیات های موتلفه، برخی از اعضای فدائیان به موتلفه پیوستند . نیمه اول دهه چهل، دوران اوجگیری فعالیتسیاسی - مذهبی به ویژه رشد مخالفت علما با رژیم بود . شهامت، صراحت و قاطعیت امام خمینی(ره) در ابراز مخالفت با شاه، اعتراض به نفوذ بیگانگان و ... فعالان مذهبی را جسارت بخشیده و به فعالیت آنها رونق داد . دسته ها و گروه های مختلفی در بازار که از دیرباز پیوندهای نزدیکی با روحانیون داشتند، فعالیت های خود را انسجام و نظم بخشیدند.
از جمله این گروه ها که در سال ۱۳۴۲ تشکیل شده هیات های موتلفه اسلامی بود . این جمعیت از ائتلاف سه گروه که در بازار فعال بودند تشکیل می شد . این گروه ها و یا هیات ها عبارت بودند از:
۱) گروه مسجد امین الدوله ( بازار دروازه)، چهره های موثر آن عبارت بودند از: حبیب الله عسگراولادی، حاج مهدی عراقی، حاج حبیب الله شفیق، مصطفی حائری و...
۲) هیات و یاگروه مسجد شیخ علی که اعضای موثر آن عبارت بودند از: حاج صادق امانی، محمد صادق اسلامی، سید اسدالله لاجوردی و...
۳) گروه اصفهانی ها که چهره های موثر آن عبارت بودند از: حاج سید علا الدین میرمحمد صادقی، حاج مهدی بهادران، عزت الله خلیلی و اسدالله بادامچیان.
بنا به اظهارات اسدالله بادامچیان: این سه گروه در ابتدا هریک جداگانه فعالیت میکردند و با امام خمینی در ارتباط بودند و امام این سه گروه را با یکدیگر آشنا و مرتبط ساخت . وی میگوید: در یکی از روزهایی که به قم مشرف شدیم، خدمت امام رسیدیم، امام فرمودند: شما همه در راه خدا و همه مان در راه خدا میخواهیم کار کنیم، هر کداممان برادرانی همراه داریم، چرا جدا از هم کار کنیم، چرا با هم کار نکنیم شما اساسی ترتیب دهید که در ارتباط با هم خیلی جدیتر به کار ادامه بدهید.وجه تسمیه نام تشکل دینی جمعیت یا هیات موتلفه هم به دلیل ائتلاف این سه گروه با یکدیگر است.[2]
در هر حال پس از ماجرای تصویبنامه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال ۱۳۴۱، دو هیات مذهبی از کسبه و تجار بازار تهران تصمیم گرفتند با یکدیگر ائتلاف کنند. سپس یکی دیگر از هیاتهای فعال بازار را نیز مطلع و در ائتلاف خود سهیم کردند. آنها پس از ائتلاف، دریکی از ملاقاتهای مردمی با امام خمینی(ره)، ماجرای ائتلاف خود را به اطلاع ایشان رساندند و ایشان نیز ائتلافشان را تأیید کردند. ائتلاف کنندگان که بعدها به «هیاتهای مؤتلفه اسلامی» معروف شدند، هیاتهای مسجد امینالدوله، مسجد شیخ علی و اصفهانیها در بازار تهران بودند. بدین ترتیب با تائید امام در اول خرداد 1342 هیئت های موتلفه اسلامی کار خود را آغاز نمودند. از جمله بنیانگذاران و اعضای اولیه این جمعیت میتوان به حبیبالله عسگراولادی مسلمان، حاج صادق امانی، مرتضی نیک نژاد، رضا صفارهرندی، صادق اسلامی، سید اسدالله لاجوردی و مهدی عراقی اشاره کرد.
هیاتهای مؤتلفه اسلامی، در میان گروههای مبارز پیش از انقلاب، تنها تشکل و گروهی بود که از همان ابتدا فعالیتهای سیاسی ـ مذهبی خود را حول محور امام خمینی و مبارزه با استبداد پهلوی متمرکز کرد. سامان دادن اعتصابهای سراسری، برپا کردن تظاهرات در شهرهای مختلف، تکثیر و توزیع نوشتهها، بیانیهها و نوارهای صوتی امام خمینی(ره) از مهمترین فعالیتهای سیاسی این جمعیت در سالهای پیش از انقلاب بود. این جمعیت همچنین روابطی نیز با فدائیان اسلام داشتند. یکی از اقدامات مهم اعضای جمعیت موتلفه اسلامی ترور حسنعلی منصور در اوایل بهمنماه 1343 بود. این ترور بهوسیله محمد بخارایی و در واکنش به مساله انجمنهای ایالتی و ولایتی و نیز جریان کاپیتولاسیون صورت گرفت. در ارتباط با ترور منصور در سال ۴۴ چهار نفر از اعضای موتلفه اعدام شدند و شش نفر دیگر به زندان ابد محکوم شدند.
پس از این جریان اعضای موتلفه در پوشش فعالیتهای فرهنگی ـ مذهبی از جمله تأسیس مکتب تحقیقات و تبلیغات صادقیه، بنیاد رفاه و تعاون، مدرسه رفاه، شرکت سبزه، شرکت صحرا، شرکت فیلم در خدمت دین و... تا تشکیل ستاد استقبال از امام به فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود ادامه دادند.
با آغاز نهضت امام خمینی و بارز شدن چهره ایشان پس از مبارزات مربوط به انجمن های ایالتی و ولایتی تعداد زیادی از متدینین کوچه و بازار با انگیزه اسلامی وارد صحنه مبارزه با رژیم شاه شدند. در این میان برخی از جوانان انقلابی تهران از طریق هیات های مذهبی با امام مرتبط گشتند. در نظر این افراد خاطرات فراموش نشدنی حماسه آفرینی های فدائیان اسلام و نواب صفوی هنوز وجود داشت، از این رو از همان آغاز نهضت، اعتقادات خود را بطور آشکار و صریح به امام عرضه می داشتند، لذا یک هفته پس از لغو تصویبنامه دولت در حدود انجمن های ایالتی و ولایتی آمادگی خود را در ادامه مبارزه تا آنجا اعلام داشتند که اگر لازم باشد به فرمان امام "به خودشان بمب ببندند ز یر ماشین شاه بروند و آن را منفجر کنند.[3]
هیات های موتلفه که با دعوت امام به یکدیگر پیوسته و در خدمت امام اعلام موجودیت کرده بودند،در پی قیام ۱۵ خرداد ضرورت مبارزه قهرآمیز را دریافته و در صدد برآمدند در تشکیلات خود، شاخه نظامی ایجاد کنند.[4]
شاخه نظامی موتلفه در ایام پس از آزادی امام تا سخنرانی ایشان در 4 آبان 43 علیه لایحه کاپیتولاسیون ظاهراً به آموزشهای نظامی، تدارک ابزار و وسایل و جذب نیروی جوان مشغول بود و در این میان شهید حاج صادق امانی نقش مهمی بر عهده داشت.
مبانی ایدئولوژیک جمعیت موتلفه اسلامی
در مورد ا یدئولوژی و مبانی نظری و فکری این جمعیت باید گفت هیأتهای مؤتلفه اسلامی، کمتر از همتایان خود در جمعیت فدائیان اسلام به کار احیای مفاهیم دینی و تدوین نوعی ایدئولوژی سیاسی ــ مذهبی همت گماردند. آنها صرفاً هیأتهای مذهبی فعال در بازار (متشکل از تجار و شاگردان آنها) بودند که به فعالیت دینی و اجتماعی و امور خیریه اشتغال داشتند و در واقع از هیچیک از اعضای مؤتلفه، کتاب یا اثری باقی نمانده است که نشاندهنده کوشش فکری و نظری آنها برای احیا و تعریف اندیشههای دینی یا ارائه نوعی اسلام سیاسی باش.[5]
ولی با همه اینها سنخیت فکری و خطمشی این گروه به حرکت فدائیان اسلام در دهههای 1320 و 1330 برمیگردد که به تشکیل حکومت مذهبی و مکتبی معتقد بودند.
شاید ناکامی فدائیان و جریانات وابسته به آن در نیل به هدف خود در ایجاد حکومت اسلامی، یکی از دلایل عمده گرایش نیروهای مبارز فکری این گروه به ایجاد تشکل جدید در تعامل با روحانیون نوگرا و مرجعیت سیاسی تلقی شود. از سوی دیگر خاطره شکوهمند توان رهبری سیاسی نواب و قابلیت آن جنبش در یارگیری از تودهها و بهویژه جوانان فعال در بازار و مساجد، بنیانگذاران مؤتلفه را به فعالیت و تبلیغ در این حوزهها رهنمون کرد. آنان به فراست دریافتند که میتوانند از زمینههای موجود در بازار تهران نظیر هیأتهای مذهبی، محافل دینی، مساجد، تکیهها، اصناف و بهویژه ظرفیت بالقوه اعتقادات دینی بازاریان در ایجاد تشکلی مذهبی-سیاسی بهره برند. از این رو در گام نخست به ائتلاف هیأتهای فعال در عرصههای فعالیتهای مذهبی و اجتماعی اهتمام ورزیدند.
هیات های موتلفه پس از ائتلاف شورایی به نام شورای روحانیت تشکیل دادند که که بر حرکت و برنامه های تشکل نظارت داشته باشد تا امری مغایر با شرع و یا کاری که بر اساس وظایف اسلامی نباشد، در جریان فعالیت انجام نشود . اعضای این شورا را موتلفه به محضر امام خمینی پیشنهاد کرده بود و امام آنان را تایید کرده بودند . اعضای این شورا، آیت الله مطهری، دکتر بهشتی، حجت الاسلام مولایی و آیت الله انواری بودند.[6].
گویا علت اصلی وجود چنین شورایی در مؤتلفه، ممانعت از هرگونه انحراف فکری در میان اعضای گروه بود. در این برهه ی زمانی، گروه های مارکسیستی و بویژه گروه های مسلمان نوگرا، نفوذ زیادی در سطح جامعه به دست آورده بودند و عرصه را به لحاظ فکری و ایدئولوژیک به دست گرفته بودند. بنابراین، مؤثرترین حرکت از دیدگاه برخی روحانیان و اسلام گرایان سنتی، ارتقای توان فکری و ایدئولوژیک جوانان مسلمان بود. تا در راستای خط مشی اعتقادی شان، در زمینه ی سیاسی فعالیت نمایند. به این جهت که مسائل عقیدتی و ایدئولوژیک جمعیت به شورای روحانیت واگذار گردید. مهم ترین وظایف این شورا، تغذیه ی فکری اعضا و ارائه ی مشورت در کارهایی که نیاز به حاکم شرع داشت، .[7]
یکی از اعضای این جمعیت اظهار میدارد که در واقع تعیین شورای روحانیت هم با نظر و رای امام صورت گرفته است . از امام در همان اوایل سال ۱۳۴۲ خواستند که جمعی از علما را معین فرمایند، تا اگر مشکل و مانعی در ارتباط با ایشان برای موتلفه پیش آمد، و یا خدای نکرده امام دستگیر یا محصور شدند، نظر آنها برای موتلفه به منزله نظر امام باشد.
استاد مطهری، دکتر بهشتی و آیتالله انواری از پیشگامان اصلی شورا ی روحانیت بودند. استاد مطهری بعد از طی تحصیلات حوزوی در قم در سال 1334 به تهران عزیمت نمود و به تدریس در دانشکدة الهیات دانشگاه تهران مشغول شد. در همین دوران بهتدریج با محافل مذهبی و سیاسی در مرکز ارتباط یافت و به تبلیغ آموزههای سیاسی و اجتماعی اسلام در این مجالس اقدام نمود. در طی این فعالیتها با گروه اصفهانیها آشنا شد و در مجالس آنها سخنرانی نمود تا اینکه به علت مشغلة کاری، دکتر بهشتی را به جای خود معرفی کرد. البته استاد مرکز ارتباط خود را با این هیأت و بعدها مؤتلفه قطع نکرد و همچنان یکی از تصمیمگیرندگان فعالیتهای مؤتلفه بود.
اما دکتر بهشتی بعد از تأسیس مؤتلفه به عضویت شورای روحانیت آن درآمد. او در دورهای که در منطقة خانیآباد تهران در تبعید به سر میبرد، برای هیأت بازار دروازهایها در مسجد امینالدوله سخنرانی میکرد .وی در هنگامة نهضت روحانیت سهم بسزایی در ترغیب سران و مداحان هیأتها به سرودن نوحههای سیاسی و اصولاً مبارزه داشت. آیتالله محیالدین انواری نیز از سخنرانان مجالس مذهبی تهران بود که از همین طریق با مؤتلفه آشنا شد و به عضویت شورای روحانیت مؤتلفه درآمد. وی به دلیل همکاری که با شاخة نظامی مؤتلفه در قضیة ترور حسنعلی منصور داشت به پانزده سال زندان محکوم شد و دورهای طولانی از این مقطع از نهضت را همراه زندانیان سیاسی در حبس به سر برد.گفتنی است که انواری سهم بسزایی در سازماندهی و گسیل هیأتهای مذهبی به قم در دورۀ قبل از تشکیل مؤتلفه به منظور دیدار با مراجع و بهویژه امام داشت.البته بعضی منابع از عضویت شیخ احمد مولایی در شورای روحانیت نیز سخن راندهاند ولی گویا بهتدریج او نیز همچون گلزاده غفوری از این نوع فعالیتها کنار کشید و علمای نوگرایی نظیر آقایان علیاکبر هاشمیرفسنجانی و محمدجواد باهنر و بعدها آقایان محمد مفتح و مقام معظم رهبری جانشین آنها شدند.[8]
دیدگاه موتلفه پیرامون نسبت دین و سیاست
جمعیت موتلفه اسلامی سیاست را در متن دین جستجو نموده و آن را جزئی از دین می داند. این جمعیت به دیدگاه فقه شیعه در مورد حاکمیت دین جهت اجرای احکام اسلامی معتقد بوده و تبلور سیاست را در حاکمیت اسلامی می داند.
بر اساس دیدگاه شیعه حاکمیت از آن خداست و آن را به وراثت در روی زمین به عباد صالح(بندگان شایسته) و در راس آنها پیامبر و ائمه داده است و در غیاب امام زمان(عج) حکومت اسلامی باید به دست اسلام شناسان آگاه و فقیه اداره شود و هر کسی غیر از انسان های خداخواه شایسته چنانچه حکومت را به دست گیرد غاصب بوده و باید برای روی کار آمدن حکومتی اسلامی مبارزه کرد و حکومت را از غیر اسلامی ها گرفت.
جمعیت موتلفه اسلامی بر اساس همین دیدگاه نسبت به سیاست و حکومت از بدو مبارزه امام خمینی(ره) جهت انتقال حکومت ایران به صاحبان واقعی آن تحت فرمان مرجعیت شیعه با رژیم پهلوی به مبارزه پرداخت و همواره کوشید تا بر اساس نظریه اسلام و تشیع عمل کند.تشکیل شورای روحانیت در بدو شکل گیری جهت اجرای نظرات اسلام و امام(ره) و اخذ فتوا از آیت الله میلانی جهت ترور حسنعلی منصور[9]و هماهنگی و تبعیت از امام(ره) نمونه هایی از این دیدگاه می باشد.
مرحوم حبیب الله عسگراولادی مسلمان در این خصوص می گوید:
"موتلفه اسلامی نه در باب اندیشه سیاسی صاحب رای و سبک و قرائت خاصی است و نه مدعی آن است .ما در این خصوص به اندیشه های ناب امام خمینی(ره) تمسک می جوییم.ما معتقدیم ولایت مطلقه فقیه به بیان امام خمینی(ره) اصیل ترین و قابل استناد ترین سند فکری نظام اسلامی برای ورود به عرصه رقابت فکری و معنوی با هر اندیشه مدعی رفاه و فلاح بشریت است.
این اندیشه از آبشخور وحی سرچشمه می گیرد و اصول زوال ناپذیر آن نظام اسلامی را در طوفان های و توطئه های جهانی محفوظ نگه می دارد[10]."
ایشان در خصوص رابطه دین و سیاست اضافه می کند:
"زشتی و شناعت جدایی دین از سیاست که بوی عفونت آن بیش از 150 سال است مشام آزادی خواهان و اندیشمندان ایران را می آزارد با بازسازی این نظریه بهصورت جدایی نهاد دین از نهاد سیاست یا حکومت برطرف نمی شود"."نگاه اسلام به دنیا و آخرت،معیشت و شرعیت و نوع جهان بینی اسلامی جایی برای تفکیک عرف و شرع نمی گذارد."[11]
از مطالب فوق استنباط می شود که جمعیت موتلفه اسلامی قائل به جدایی دین از سیاست نبوده و معتقد است که دین اسلام برای کلیه اعمال بشر به خصوص حکومت و سیاست برنامه دارد و اعتقاد دارد تنها راه جلوگیری از انحراف حکومتها نظارت موثر دین و حضورش در کلیه عرصه های سیاسی و اجتماعی جامعه می باشد.
مهم ترین فعالیت های هیات های موتلفه، مخالفت با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی است . به نظر آنان این لایحه:
1. با حذف قید مذهب از شرایط نمایندگان ۲ . حذف سوگند به قرآن در هنگام سوگند نمایندگان و جایگزینی آن با قسم به کتاب آسمانی ۳ . دادن حق رای و حق نمایندگی و انتخاب شدن به زنان کوششی بود در جهت از "رسمیت انداختن اسلام" . به نظر موتلفه، ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی در روز شنبه ۱۰ آذر ۱۳۴۱ با پیروزی امام و روحانیت به پایان رسید و دولت اسدالله علم رسما اعلام کرد که مصوبه ۱۴/۷/۱۳۴۱ قابل اجرا نیست.یکی از مهمترین اقدامات سیاسی موتلفه را میتواناعدام انقلابی حسنعلی منصور نخست وزیر وقت در اول بهمن ۱۳۴۳ ذکر کرد.
ضارب جوانی به نام محمد بخارایی بود که توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد. پس از دستگیری محمد بخارایی، مامورین امنیتی چند تن دیگر از اعضای موتلفه را که در جریان ترور حسنعلی منصور دست داشتند، دستگیر کردند.
این افراد عبارت بودند از: مرتضی نیک نژاد، صادق امانی، حبیبالله عسگراولادی، مهدی عراقی و صفار هرندی.
محمد بخارایی، صفار هرندی، مرتضی نیک نژاد و صادق امانی به اعدام محکوم شدند و چند تن باقی مانده به زندان رفتند. از این پس فعالیتهای موتلفه به دلیل اعدام و نیز زندانی شدن برخی از اعضای آن از رونق افتاد. از دلایل دیگر برای کاسته شدن از شدت فعالیت آنها، تبعید امام از کشور بود که عملا هیاتهای موتلفه را از وجود رهبری توانمند که در سایه رهنمودهای او فعالیت میکردند محروم ساخت . در فاصله سالهای ۱۳۴۳ و ۱۳۴۹ موتلفه توانستبهصورتی پراکنده به حیات خود ادامه دهد.[12]
1-مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی
اعضای مؤتلفه کسانی بودند که از نخستین روزهای پدید آمدن نهضت مرجعیت و امام، وظیفهشان نشر اعلامیههای ایشان، سر و سامان دادن به تظاهرات و هدایت کلی مسائل جنبش در تهران بود(جعفریان،1386: 374).[13]
از اقدامات غربگرایانه پهلوی در آغاز دهه 1340 که مؤتلفه اسلامی انگشت مخالفت بر آن نهاد طرح لایحه تشکیل انجمن ایالتی و ولایتی بود که از نظر موتلفه عملاً به رسمیّت یافتن همه ادیان و مذاهب به جای رسمیّت مذهب شیعه اثنیعشری میانجامید. در این لایحه مسلمانان میتوانستند نمایندگانی از ادیان دیگر داشته باشند که از نظر مؤتلفه این مخالف قاعدة نفی سبیل بود. از سوی دیگر آزادی زنان و دادن حق رأی به آنها و انتخاب شدنشان به نمایندگی، به گونهای که حکومت مدنظر داشت، از نظر مؤتلفه اسلامی، حرکتی شیطنتآمیز و بر خلاف اسلام تلقی میشد.[14]
در سال 1341 مؤتلفه ضمن تشکیل مجالسی در مساجد بازار تهران، اعلامیهای نیز تحت عنوان "اتمام حجت" و با امضای "گروه مجاهدین" بر ضد اقدامات تجددگرایانه و عرفی حکومت پخش کرد که در آن با درج آیههای انذارآمیز از قرآن، به آنان که بر خلاف نوامیس اسلامی و قوانین قرآن فعالیتهایی میکردند هشدارهای تهدیدآمیز داده شده بود .[15]
مؤتلفه معتقد بود که شاه دیکتاتوری و سایه ساواک را برقرار ساخت، و افزایش شکنجهها، کشتارها، زندانها، غارت کردن ثروتهای مردم و کشور، از بین بردن کشاورزی و دامداری تحت نام اصلاحات، مسخ کردن فرهنگ و تمدن اسلامی و ایران و توسعه فساد، فحشا، عیاشی، تنپروری و خلاصه هر چند از منکرات بود را از دیگر اقدامات رژیم میدانست. در همین خصوص بادامچیان چنین بیان نموده است که تمام برنامههای اصلاحی شاه را امریکا اتخاذ میکرد و هدف آن بود که با اسلام مقابله شود. وی معتقد است که اصلاحات در اصل به خاطر از بین بردن اسلام و تکمیل سلطه امریکا بود نه به خاطر اینکه کشاورزان و کارگران ما صاحب نعمت و ثروت مادی بشوند.[16]
خرداد سال 1342، که با ایام محرم مصادف شده، اوج رویارویی رژیم پهلوی و روحانیت بود. ساواک به وعاظ اخطار داده بود که علیه شاه و اسرائیل سخنرانی نکنند و به مردم نگویند که اسلام در خطر است. امام در 13 خرداد، که مصادف با روز عاشورا بود، حمله رژیم به فیضیه را به واقعه کربلا تشبیه کرد، آن را به تحریک اسرائیل دانست، رژیم را نیز دستنشانده اسرائیل خواند و به شدت به شاه حمله کرد. دو روز پس از این سخنرانی، در سحرگاه 15 خرداد امام دستگیر، و به تهران منتقل شد.
این خبر به سرعت در سرتاسر ایران پخش شد. مؤتلفه در پخش این خبر تأثیر بسزایی داشت. از ابتدای صبح آن روز در تهران تظاهرات شروع شد که به کشته و زخمی شدن بسیاری از تظاهراتکنندگان انجامید. در این تظاهرات اعضای مؤتلفه بسیار فعال بودند. از نکات مهم در سخنرانیهای آن روز اعتراض به بازداشت مهندس بازرگان، آیت الله طالقانی، سحابی و دیگر اعضای نهضت آزادی بود. از دیگر فعالیتهای مؤتلفه در این تظاهرات، اعلام تعطیلی بازار، هیأتهای دینی بود. از این تاریخ تا زمان انتخابات مجلس بیستویکم، مؤتلفه به چاپ و پخش اعلامیه با امضای مسلمانان مجاهد، شورای مسلمانان متحد و هیأتهای مؤتلفه مشغول بود. در زمان انتخابات مجلس، بیشتر علما انتخابات را تحریم کردند در نتیجه مؤتلفه به پخش افکار دیگر علما همت گمارد. اواخر سال 1342 دولت علم برکنار، و حسنعلی منصور نخست وزیر شد. وی برای نشان دادن حسن نیّتش در فروردین 1343 آیتالله خمینی را به قم بازگرداند.[17]
لذا تکثیر اعلامیههای امام، ترتیب تظاهرات، راهپیمایی، مجالس و سخنرانیهای متعدد برای طرفداران نهضت امام از جمله فعالیتهای مؤتلفه در این دوره به شمار میرود.[18]
با سخنرانی امام درباره کاپیتولاسیون، ایشان به ترکیه تبعید شدند. از همان روز تبعید آیتالله خمینی، برنامه ترور منصور طرحریزی شد. بادامچیان درباره ترور منصور چنین بیان کرده است: "ما خواستار آن بودیم که شاه را اعدام کنیم، ولی به دلایلی امکان نداشت؛ لذا تصمیم به ترور منصور گرفته شد و روز عملیات را روز 17 رمضان (اول بهمن 1343) که سالگرد غزوه بدر بود در نظر گرفتند و نام عملیات هم بدر گذاشته شد."
بخارایی در وصیت خود عنوان کرده است که چون از طرف دستگاه به روحانیت اهانت شده بود و کاپیتولاسیون را تصویب کرده بودند و از طرف دیگر مبارزه منفی به نتیجه نرسیده بود، بنابراین ابتدا به کشتن شاه و سرلشکر ایادی و غیره تصمیم گرفتیم، ولی بعداً توافق روی منصور شد.در نتیجه همین تصمیم، بخارایی و سه نفر دیگر خود را آماده کردند تا هرکدام زودتر به منصور رسید کار را تمام کند. بخارایی، منصور را در مقابل در ورودی مجلس در بهارستان ترور کرد، ولی دستگیر شد. در پیگیریهای بعدی رضا هرندی و نیکنژاد هم دستگیر شدند. آنها ابتدا کلیه مسئولیت ترور را به عهده گرفتند، ولی یکی از اعضا به رابطه خود با حاج صادق امانی و اطلاع ایشان از ترور اعتراف کرد. همین مسأله باعث شد اول برادرهای حاج صادق را بگیرند، و چمدان اسلحهها و اعلامیهها کشف گردد. پس از آن شهید عراقی و بعد هم حاج صادق امانی دستگیر شدند و به دنبال آنها 34 نفر از اعضای سازمان سیاسی بازداشت گردیدند. با دستگیری اعضای مؤثر این گروه، فعالیت بیرونی ونظامی مؤتلفه متوقف شد.اما در عرصه فرهنگی وتبلیغی و همراهی با دیگر یاران امام تا پیروزی نهضت تداوم یافت.
پژوهش خبری صدا وسیما// گروه سیاسی - داخلی
منابع:
-[1] مجتبی نادری طاقانکی "مطالعه تطبیقی جمعیت فدائیان اسلام با جمعیت موتلفه اسلامی از حیث ایدئولوژی،استراتژی و تاکتیکهای مبارزه در تاریخ معاصر ایران" پایاننامه کارشناسی ارشد معارف اسلامی و علوم سیاسی .تهران دانشگاه امام صادق (ع) دانشکده معارف اسلامی و علوم سیاسی 1394
[2]- بادامچیان،اسدالله و بنایی،علی(1362)،هیات های موتلفه اسلامی،تهران:اوج ص 127
[5]- فوزی،یحیی(1384)،تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران،تهران:عروجص89
-[9] مدنی،جلال الدین(1361)،تاریخ سیاسی معاصر ایران،قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دفتر انتشارات اسلامى ص100
[13] -جعفریان،رسول(1381)،جریانها و جنبشهای مذهبی- سیاسی ایران (1320 - 1357)،تهران:موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصرص374
-[15] میرسلیم،مصطفی(1384)، جریانشناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران،تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران ص134
[17]- رشیدی،احسان،هیات های موتلفه اسلامی،ویژه نامه روزنامه شرق،شماره 10
[18] - فوزی،یحیی(1384)،تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران،تهران:عروج