از تفاوت های ساختار سیاسی تا ناهمگونی امکانات ارتباطی ؛
دلایل ناکارامدی اکو
پس از اجلاس اکو در اسلام اباد پاکستان ،همه سران اکو صریحا یا تلویحا از ناکارامدی اکو سخن می گویند.
به گزارش سرویس بین الملل
خبرگزاری صدا وسیما ، اکنون که سیزدهمین اجلاس سران اکو در اسلام اباد پاکستان تشکیل شده است همه سران اکو صریحا یا تلویحا از ناکارامدی اکو سخن می گویند و همچنان بدون انکه تلاش مهمی را صورت دهند امیدوارانه به اینده این سازمان نگاه می کنند. بعد از سازمان همکاری اقتصادی جنوب اسیا (سارک)، اکو ضعیف ترین منطقه گرایی در جهان بشمار می رود.
در این مقاله دکتر نوذر شفیعی - کارشناس مسایل آسیا ، این واقعیت را بررسی کرده است.
انگونه که اشپیگل و کانتوری از نظریه پردازان همگرایی می گویند علل نا کارامدی یک منطقه گرایی ممکن است متعدد باشد اما مهمترین انها عبارتند از: عدم تشابه ساختارهای سیاسی ، ناهمسازی اقتصادی ، عدم همگونی فرهنگی - اجتماعی، ضعف سازمانی دبیر خانه ، ضعف ارتباطاطی شامل جاده ، راه اهن ، تاسیسات فرودگاهی و...
این شاخص ها در مورد اکو کاملا صادق است . ساختار های سیاسی در کشورهای عضو اکو ناهمگونند . از مردمسالاری اسلامی در ایران گرفته تا دمکراسی لائیک ترکیه تا دولت ورشکسته افغانستان تا حکومت های اقتدار گرا در اسیای مرکزی و در نهایت تا دمکراسی با محتوای نظامی در پاکستان.
این ترکیب ناهمگون بجای همگرایی ، واگرایی ایجاد می کند کما اینکه هم اکنون نیز سوئ ظن های زیادی در میان کشور های عضو نسبت به یکدیگر وجود دارد.
از سوی دیگر، به لحاظ فرهنگی - اجتماعی نیز اگر چه کشور های عضو اکو همگی مسلمانند اما فرقه گرایی که توسط بازیگران خارجی دامن زده می شود به درون کشور های عضو اکو سرایت کرده و زمینه ساز بی اعتمادی های زیادی در بین اعضا شده است. بعلاوه ، سه تمدن تورانی ، ایرانی، و هندی در اکو وجود دارد که هرکدام حوزه های علائق خاص خود رادارند.
به لحاظ اقتصادی نیز اقتصاد کشور های عضو مشابه اند و لذا نمی توانند نیاز یکدیگر را بر طرف نماید .
وجود اقتصادها و تخصص های فنی متفاوت است که باعث همگرایی می شود .
در اکو بدلیل اقتصاد های مشابه، کشور های عضو نیاز های خود را از خارج از اکو تامین می نمایند و به همین دلیل است که حجم تجارت درون اتحادیه ای در اکو بسیار پائین است.
از نظر زیر ساخت های ارتباطاطی نیز اکو در پائین ترین وضعیت زیر ساختی قرار دارد بگونه ای که حتی بعضی از کشورهای عضو فاقد خطوط مواصلاتی استاندارد هم در درون خود و هم بین خود و کشور های عضو است.
با توجه به این شرایط ، دبیر خانه اکو نیز بعنوان عامل سازمانی اکو نمی تواند کار موثری انجام دهد . دبیر خانه که کار هماهنگی و تعیین دستور کار ها را بر عهده دارد بدلیل عدم اعتنای کشورهای عضو به سازمان متبوع خود ، انگیزه برای به حرکت در اوردن اکو ندارد.
برای تکمیل بحث می توان از نظریه کارکرد گرایی و نو کارکرد گرایی نیز استفاده کرد . نو کارکرد گراها بر همکاری های فنی (غیر سیاسی) بین کشورها تاکید دارند و معتقدند که همکاری موفقیت امیز در یک حوزه، کشور ها را وادار می کند در سایر حوزه ها با هم وارد تعامل شوند . بنظر می رسد بدلیل اقتصاد های مشابه ، کشور های عضو اکو حوزه های همکاری موفقیت امیزی را تجربه نکرده اند.
نوکارکرد گراها نیز معتقدند مادامی که اراده سیاسی رهبران بر همکاری میان اعضا نباشد هیچ موفقیتی در یک منطقه گرایی رخ نخواهد داد . بدین ترتیب شاید علاوه بر ناهمسازی اقتصادی ، عدم اراده سیاسی رهبران اکو (بدلیل اختلافات سیاسی و ناهمگونی اجتماعی - فرهنگی)می تواند در ناکامی این منطقه گرایی موثر باشد .
ترکیب اعضای سازمان
اشپیگل و کانتوری علاوه بر متغیر های فوق به ترکیب اعضای تشکیل دهنده یک همگرایی نیز نگاه می کنند .
از نظر انها در یک منطقه گرایی سه دسته کشور ها و جود دارند: کشور های مرکز یا اصلی که در اینجا پاکستان ، ایران ، و ترکیه کشور های اصلی اند .
این کشورها موتور اصلی همگرایی در اکو هستند . اگر این کشورها به همگرایی علاقه نشان دهند دسته دوم کشور ها که اشپیگل و کانتوری انها را کشور های حاشیه ای می نامند نیز به همگرایی علاقه نشان خواهند داد .
مشکل اینجاست که بین سه کشور مرکزی در اکو بنا به دلایل مختف اختلاف وجود دارد و همین امر مانع از ان است که این سه کشور مثل المان ، فرانسه ، ایتالیا ، و انگلیس در اتحادیه اروپا نقش پیشران را بازی کنند. سومین دسته از کشورها در یک منطقه گرایی بازیگران خارجی تاثیر گزار بر منطقه گرایی اند . امریکا بر کشور های عضو اکو تاثیر گزار است و این تاثیر گزاری هم عمدتا منفی است .
روسیه نیز بعنوان یک بازیگر مداخله گر علاقه ای برای نقش افرینی کشور های اسیای مرکزی در اکو نشان نمی دهد چراکه نگران افزایش ازادی عمل این کشورها و واگرایی انها از مسکو است.
متغیر های "زمینه ای "نیز یکی دیگر از عوامل موثر در یک منطقه گرایی است .
از دید اشپیگل و کانتوری منظور از متغیر های زمینه ، زمینه هایی است که سنگ بنای اولیه یک منطقه گرایی را تشکیل می دهد . از این منظر اکو بر پایه یک اتحادیه نظامی بنام سنتو شکل گرفته و لذا کارکرد ان عمدتا معطوف به قطب بندی های جنگ سرد است .
بدین ترتیب شاید کشور های عضو سنتو می توانند دارای کارکردهای نظامی مهمی در چارچوب اتحاد ها و ائتلاف های نظامی باشند اما الزاما نمی توانند شرکای قدرتمندی در یک همگرایی اقتصادی باشند.
جمع بندی
در نهایت احساس تعلق به یک همگرایی در میان کشورهای عضو هم در پیشرفت یا پسرفت یک همگرایی مهمند . ترکیه هنوز خود را یک کشور اروپایی می داند .
پاکستان نیز خود را کشوری متعلق به جنوب اسیا می داند و ایران نیز خود را بخشی از خاورمیانه می داند . کشور های اسیای مرکزی نیز شانگهای را بر اکو ترجیح می دهند .
بنا بر این احساس تعلق عمیقی در میان کشور های عضو نسبت به سازمان متبوع خود وجود ندارد.