به گزارش
خبرگزاری صدا و سیما ؛ دکتر مجتبی لشگربلوکی گفت : ممکن است عده ای بگویند که یک سازمان دولتی نیاز به برنامه استراتژیک ندارد. چرا که چنین برنامه هایی برای سازمان های خصوصی است جایی که رقابت وجود دارد اما این استدلال صحیح نیست چرا که در سازمان های دولتی نیز باید مشخص کنید که از بین هزاران کار خوب، قصد انجام کدام کار را دارید. به نوعی رقابت بین برنامه های خوب است.
وی افزود : نکته بعدی این است که یک سازمان دولتی همواره در معرض تغییرات و تحولات سیاستی است. اگر یک برنامه منسجم وجود نداشته باشد سبب بروز روزمره گی می شود. تعداد موضوعات و مسائل نیز آن قدر زیاد است که در یک چشم بهم زدن مدیر را با خود می برد.
لشگربلوکی اظهار داشت: در این روند ، مدیر برای چند سال از صبح تا شب واقعا تلاش می کند اما چیز ماندگاری از آن نمی ماند بنابراین داشتن برنامه در وزارت اقتصاد که زیرمجموعه های بسیار زیادی دارد از اهمیت بیشتری نیز برخوردار می شود و هیچ ذهن یارای این نیست که مدیریت اهداف سازمان های مختلف را کنترل کند.
وی گفت :در سازمان های خصوصی برنامه نوشته می شود اما به یک کتاب تبدیل می شود و در قفسه قرار می گیرد. این مسائل در سازمان های دولتی بیشتر نیز به نظر می آید. چه استراتژی برای پیاده سازی این برنامه ها وجود دارد.
لشگربلوکی اظهار داشت : اصولا نرسیدن برنامه های استراتژیک به اهداف استراتژیک نیازمند یک آسیب شناسی است که فراتر از این مصاحبه است. این مسئله صرفا در ایران نیست و در دنیا نیز این مشکل وجود دارد.
مشاور وزیر اقتصاد گفت : بخشی از ادبیات مدیریت استراتژیک این ویژگی را دارد ، اما در حال حاضر تجربه بشری در حال حرکت به سمتی است که به ما آموزش می دهد تا از چه سبکی از برنامه ریزی استراتژیک استفاده کنیم و به نتایج مطلوب برسیم. این ادبیات چون وارداتی بوده تا زمانی که در سازمان های ما هضم شود، زمان می برد.
وی افزود : در وزارت اقتصاد سعی شده است مشکلاتی که مانع از تحقق اهداف برنامه استراتژیک می شود را لحاظ کنیم. به عنوان مثال یکی از مشکلات مهم برنامه ریزی استراتژیک، صرف زمان زیاد برای نوشتن برنامه است. این مسئله دو ضرر جدی دارد.
ضرر اول این است که مدیران ما کم حوصله اند و از یک نقطه به بعد انگیزه لازم برای مشارکت در جلسات و تفکر را ندارند. ضرر دوم این است که در طی زمان نوشتن برنامه ممکن است تغییرات زیادی در عرصه سیاسی و تقنینی کشور اتفاق بیفتد. بنابراین موقعی برنامه تنظیم می شود که به دولت یا وزیر بعدی برخورد میکند و در این فضا قرار نداشته است.
در اواخر دولت آقای خاتمی، دکتر نیلی و همکاران وی یک برنامه توسعه استراتژیک صنعتی برای وزارت صنعت و معدن نوشتند اما در دولت بعدی این برنامه کنار گذاشته شد. در خود دولت آقای احمدینژاد یک برنامه توسعه صنعتی نگاشته شد که در دولت فعلی کنار گذاشته شد. بنابراین در وزارت اقتصاد به این نتیجه رسیدیم که از بحث های فلسفی و انتزاعی طولانی صرف نظر کنیم. بلکه ابتدا مسائل و اهداف منطقی که سازمان های مختلف باید انجام بدهند را روی کاغذ آوردیم و هر سه ماه یا شش ماه یک بار این برنامه را کنترل و روزآمد می کنیم.
به عبارت دیگر به جای صرف شش ماه تا یک سال برای نوشتن برنامه استراتژیک، در صد روز اول استراتژیهای وزارت اقتصاد و زیرمجموعه های آن مشخص شد و در صد روز دوم این استراتژیها تبدیل به اهداف و اقدامات استراتژیک شد و در 29 اسفند سال 92 این اسناد به سازمان های مختلف ابلاغ شد. هرسه ماه یک بار از سازمان های مختلف گزارش دریافت می شود و آنها اجازه دارند که این برنامه ها را بروز کنند. چنین حرکتی بسیار عملیاتی است و خیلی به اقدام نزدیک تر است.
لسگر بلوکی گفت : به دو دلیل این روند منجر به آزادی غیرمسوولانه نخواهد شد. اولا درخواست ها در یک کمیته بررسی میشود و هر درخواستی پذیرفته نمیشود. دوم چون در مورد این اهداف سوابق تاریخی وجود دارد نمیتوان هدفگذاری غیرمنطقی انجام داد.
وی افزود : به عنوان مثال اگر یک شاخصی به صورت تاریخی روی میانگین 8درصد بوده است یک مدیر نمیتواند هدفگذاری آن شاخص را روی 3درصد انجام دهد. تجربه نیز نشان داده که این اتفاق نمیافتد. به عنوان مثال سندی که برای سازمان مالیاتی تنظیم شدهاست حداقل حدود 85درصد آن بدون تغییر ماندهاست.
مشاور وزیر اقتصاد اظهار داشت : پشت اسناد ابلاغی به سازمانها، تحلیلی از اقتصاد ایران وجود دارد که محور تمام این برنامههاست. آن چیزی که شما مشاهده میکنید دو جدول اهداف و اقدامات بود. با آغاز به کار ما در وزارت اقتصاد تمام اسناد ممکن در باره جهتگیریهای وزارت اقتصاد را بازبینی کردیم. پس از آن تیمی متشکل از معاونان و مشاوران برای اولویت های اصلی به بحث نشست. پشت این دو سند که برای تمام سازمان ها ابلاغ شده است درک عمیقی از اقتصاد ایران است که به 7اولویت استراتژیک تبدیل شدند که 3اولویت آن اصلی و 4اولویت پشتیبان بودند.
لشگربلوکی تاکید کرد : 3هدف اصلی برای توان ثروت آفرینی یا تقویت تولید داخلی، کمک به کاهش اتکای دولت به درآمدهای نفتی از طریق تأمین مالی پایدار و مورد سوم شفافیت و سلامت و انضباط مالی است. چون در اواخر دولت نیز به سر میبریم اکنون میتوانم به شما شواهدی را نشان بدهیم که در این 3اولویت موفقیتهایی حاصل شدهاست. همچنان که کاهش اتکای بودجه دولت به درآمدهای نفتی به وضوح خود را نشان میدهد. یا شاخص بهبود محیط کسب و کار، خروج از رکود و یا افزایش سلامت انضباط مالی و اداری مشخص هستند.
وی افزود : زمانی شما در یک بانک کار میکنید که هزار شعبه دارد و میتوانید این شعبهها را رتبهبندی کنید اما زمانی شما میخواهید واحد حراست را با واحد انفورماتیک مقایسه کنید که امکان پذیر نیست. بنابراین رتبهبندی سازمانها حرف صحیحی نیست اما از هر سازمان ارزیابی وجود دارد. ولی 90درصد تحقق اهداف سازمان خصوصیسازی نمیتوان با 85درصد تحقق اهداف سازمان مالیاتی قابل مقایسه کرد و غیرعادلانه است.
سازمان خصوصیسازی یک سازمان 200نفره است در حالیکه سازمان مالیاتی یک سازمان 12هزار نفره است.
لشگربلوکی گفت : ارزیابی ها فقط از روی کاغذ به دست نمیآید و نیاز به ارزیابیهای کیفی دارد که نیازمند تعامل با سازمانهاست ، برخی از سازمانهای مثل سازمان خصوصیسازی و گمرک روی اهداف کلیدی متمرکز شدهاند شاید به خاطر اینکه ذهن منظمتر و منسجمتری دارند. اما برخی سازمانها یا اندیشه منسجمی ندارند و مسائل آنها تحت تأثیر مسائل سیاسی و لابیگری قرار دارد یا دچار تغییرات مدیریتی زیادند.
از سوی دیگر معاونت دیگری به نام خزانهداری وجود دارد که کاملا روی برنامه راهبردی متمرکز است و آن را تبدیل به سازوکار مدیریتی برای جهتدادن به رفتار و دیالوگ ها کردهاست.
وی گفت :بازخورد داریم اما این واکنش از سازوکار مدیریت استراتژیک به دست نیامده است. رابطه ما با سازمانها بدین صورت بود که یک سری اهداف و اقدامات را تعیین میکنیم و شما سهماه به سهماه گزارش بدهید. اما اینکه چه موانعی پیش روی پیادهسازی این اهداف وجود دارد باید بگویم که مسائلی وجود دارند که اصولا گربیانگیر سازمانهای دولتی است که عمدهترین آنها تغییرات مدیریتی و تغییر قوانین و مقررات پیشروی سازمانهاست.
مشاور وزیر اقتصاد اظهار داشت : ما چون بیرون یک سازمان ایستادهایم میگوییم که آن سازمان مقاومت میکند اما حقیقت این است که اگر به آن سمت نگاه کنیم بی تدبیری است. یعنی طرف نیاموخته ویادندارد که خواستههای خود را در سازمان جاری و ساری کند.
سالها قبل کتابی از یک مدرس استراتژیک میخواندم. در آن کتاب جمله ای هست که هنوز به خاطر دارم و آن جمله این بود که اگر شما راه را به درستی تشخیص ندهید هرچقدر به کارمندان خود فشار فیزیکی و روحی وارد کنید به جایی نخواهد رسید. در مورد پروژههای اقتصاد مقاومتی نیز همین است که خیال میکنیم که با ابلاغ کردن همه چیز حل میشود و نمیرویم از مدیر سوال کنیم که چرا نمیتوانی این پروژه را به جلو ببری و مشکل تو چیست و بعد اعلام میکنیم که سازمانها مقاومت میکنند.
وی افزود : یکی از پروژههای اعلام شده به وزارت اقتصاد به جز یک خط عنوان هیچ چیز دیگری پشت آن نبود و توقع داشتند که وزارت اقتصاد آن را اجرا کند. بعد از گذشت یک سال تازه به ما اعلام کردند که تعریف شما از این پروژه با تعریف ما متفاوت است.
مسئله بعدی در مورد اختیارات است ممکن است شما درخواستی از من داشتهباشید اما اختیارات لازم را به من ندهید. به عنوان مثال پیشبرد برونگرایی اقتصاد به وزارت امور اقتصادی و دارایی موکول شدهاست اما همه میدانیم که این اتفاق نیازمند گوش به فرمان بودن وزارت امور خارجه و سازمان توسعه تجارت وزارت صنعت و معدن و وزارت نفت و سازمانهای دیگر است که بدیهی است این اتفاق نمیافتد.
وی افزود: در سند اقدامات تمام این سازمان ها چند بند برای همه تکرار شده است. اینکه اولا در یک مصاحبه خبری ، مدیر ارشد سازمان این اهداف را اعلام کند. در یک همایش سازمانی، مدیر سازمان این اهداف را به کارمندان خود مخابره کند. اینفوگراف سند راهبردی سازمان و وزارتخانه در ورودی و تارنمای سازمان درج شود که همه آنها انجام شدهاست.
لشگربلوکی تصریح کرد : وقتی یک سری اهداف تصریح میشود به پشتوانه این اهداف سوالات و ایدههایی در ذهن مدیران جرقه میزند که تا پیش از این وجود نداشت. فرض کنید در بهبود محیط کسبوکار که زیرمجموعه اولویت استراتژیک افزایش توان ثروتافرینی کشور است.
در گام اول احساس میشود که بهبود محیط کسب و کار به معنای این است که برای زیرشاخصهای موجود در محیط کسبوکار هدفگذاری شود و این اهداف به تصویب هیئت دولت برسد که بقیه وزارتخانه ها به آن دست یابند.
بعد از مدتی به این نتیجه میرسیم که فقط این کار مهم نیست و باید به سراغ مجوزها رفت و آنها را ساماندهی و الکترونیکی کنیم. پس از مدتی به این نتیجه میرسیم که به سراغ استعلامات کشور برویم. بنابراین وقتی یک مسئله تعریف میشود باعث میشود به سراغ مصادیقی برویم که تاکنون بدان توجه نشدهاست.
وی درباره دستاوردهای 8پروژه راهبردی در چارچوب این برنامه اعلام کرد : این 8 پروژه چیزی جدا از آن سند راهبردی نیست. فرض کنیدکه ما 7اولویت داشتیم که تبدیل به 300هدف شد و این اهداف به 800اقدام تبدیل شد.
همه این اقدامات هموزن نیستند و باید روی برخی از این پروژهها متمرکز میشدیم و از حالت گزارشگیری خارج شده و بیشتر وارد این پروژهها بشویم که در نهایت 8مگاپروژه از دل این 800اقدام انتخاب شد. مثلا پروژه خزانهداری الکترونیکی و هوشمندسازی و شفاف سازی عملیات دولت چیزی نبود که در سند وجود نداشتهباشد اما از این سبد بزرگ 8پروژه برگزیده شد که از اهمیت بالاتری برخودار است. همین 8پروژه عینا به تصویب ستاد اقتصاد مقاومتی نیز رسید.
لشگر بلوکی گفت : درباره اینکه گفته می شود به نوعی ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی پروژهها را بر بقیه وزارتخانه تحمیل کرد اما در مورد وزارت اقتصاد برعکس بود هم گفت : بدین صورت نبود و در جلسات کمیسیون تخصصی ستاد اقتصاد مقاومتی به عنوان فرد حقیقی و مستقل از وزارت اقتصاد حضور داشتم. منتهی ما از قبل این فرایند را طی کرده بودیم و برنامه منسجمی داشتیم.
در حال حاضر نیز جزو سازمانهایی هستیم که به صورت منظمتری گزارشهای خود را به ستاد اقتصاد مقاومتی ارائه میدهیم. در اجرا نیز از بقیه جلوتر هستیم چون این پروژهها را از قبل شروع کردهبودیم. البته 4پروژه دیگر به این 8پروژه اضافه شده که از نظر بنده توجیه چندانی ندارند و اصلا پروژه نیستند. بعضی از این پروژهها تنها یک خط توضیح دارند و به عنوان مثال گفته شده است که «توسعه تعاملات بینالملل»، در همین حد!
مشاور وزیر اقتصاد در باره دستاوردهای موجود هم توضیح داد : در حوزه افزایش شفافیت، انضباط و سلامت مالی و اداری شاهد رشد 117درصدی کشفیات قاچاق کالا در هشتماه سال 95 به مدت مشابه سال 94 هستیم که حاصل اجرای پروژه گمرک نوین است.
پروژه گمرک نوین زیرمجموعه استراتژی افزایش توان ثروتآفرینی است. پروژه گمرکنوین سبب شد در شاخص عملکرد لاجستیک بانک جهانی شاهد 18پله صعود هستیم و به رتبه 96رسیدیم که در تاریخ گمرک ایران بیسابقه است.
در زمینه شفافسازی و هوشمندسازی نظام مالی دولت باید عرض کنم که هنگامی که دولت را دست گرفتیم 250هزار حساب در سازمانهای دولتی وجود داشت که در حال حاضر 70درصد آن کم شدهاست. بنده یک بار مشاهده کردم که در یکی از اتاقهای یکی از سازمانها کمدی وجود داشت که مملو از دستهچک بود. در حال حاضر تمام دستهچکها حذف شدهاست و چک الکترونیکی جایگزین شده است.
وی تصریح کرد: شخص دکتر طیبنیا اصرار داشت که این اتفاق بیفتد و تا جایی که به خاطر دارم حتی پیش از انتصاب ایشان به سمت وزیر اقتصاد، جلسهای برگزار شد و اقای طیب نیا اعلام کرد که باید برنامه داشتهباشیم. چرا که اگر برنامه نداشتهباشم هنگامی که پشت میز وزارت بنشینم آن قدر مشکلات مختلف به وجود خواهد آمدکه مسیر اصلی گم میشود.
نخستین حرکتی هم که در وزارت اقتصاد به تعبیر آقای دکتر در 5دقیقه اول وزارت ایشان اتفاق افتاد. بدین صورت که نامهای به تمام دستگاهها نوشته شد که 5 اقدام نیمهکاره، 5استراتژی که باید پیگیری شود و 5مسئلهای که باید حل شود را اعلام کنید و به این صورت ایجاد یک برنامه استراتژیک مناسب کلید خورد.
لشگربلوکی گفت : کسانی که در خارج از کشور زندگی میکنند معتقدند دید انتقادی ایرانیها بسیار بالاست و در هر موضوعی جنبههای منفی را فقط میبینند. مطالعه تاریخ کشورهای مختلف نشان میدهد که گاهی 200سال جنگ داخلی در یک کشور وجود داشته تا سرانجام آن کشور توانسته روی پای خود بایستد.
ما نیز باید مسیر سخت و طولانی را طی کنیم. تجربه برنامهریزی در کشور ما کمک میکند که عقلانیتر و منظمتر فکر و عمل کنیم. ممکن است که این پروژه مدیریت استراتژیک وزارت اقتصاد به طور صددرصد به اهداف خود نرسیدهباشد اما بیشک انجام آن بهتر از انجام نشدن آن است. از روز اول برخیها باور نداشتند که چنین طرحی عملیاتی شود اما امروز این طرح عملیاتی شده و میتوان آن را نقد کرد.
وی افزود: در همان ابتدای وزارت اقای طیب نیا ؛ نامهای به تمام دستگاهها نوشته شد که 5 اقدام نیمهکاره، 5استراتژی که باید پیگیری شود و 5مسئلهای را که باید حل شود اعلام کنید و به این صورت ایجاد یک برنامه استراتژیک مناسب کلید خورد.