مسکو و واشنگتن ، از رقابت ها تا همکاری ها ،
الگوی احتمالی روابط امریکا - روسیه در دوره ترامپ
با آغاز بکار رئیس جمهور جدید امریکا، یکی از موضوعاتی که بیش از سایر موضوعات توجهات جامعه جهانی جلب نمود شکل و نوع «الگوی احتمالی روابط امریکا و روسیه» در دوره پیش رو بود.
به گزارش سرویس بین الملل
خبرگزاری صدا وسیما، اهمیت این موضوع از آنجا ناشی می شود که مناسبات احتمالی رهبران دوکشور واتهامات مربوط به مداخله روسیه در انتخابات امریکا به یکی از موضوعات جنجالی وبحرانی در داخل امریکا ودر مناسبات دوکشور تبدیل شد. ظاهراً این موضوع به داخل روسیه نیز کشید وطی روزهای اخیر بازداشت 4 نفر از نیروهای متخصص روس در زمینه امنیت سایبری بازداشت و متهم به هک و نشر اطلاعات مربوط به این موضوع هستند. از اینرو، بررسی فرآیند و چشم انداز روابط امریکا و روسیه در دوره ترامپ از موضوعیت بیشتری برخوردار می شود.
در این مقاله دکتر سیدمهدی حسینی متین، کارشناس مسایل آمریکا ،این فرآیند را بررسی کرده است.
با بررسی گذشته تاریخی روابط دوکشور در دوره جنگ سرد و پس از آن و اظهارات ومواضع رهبران امریکا و روسیه در می یابیم ، «الگوی همکاری و رقابت»، مشابه آنچه در روابط امریکا و شوروی در دهه 1980 وجود داشت و برمحور مناسبات شخصی «ریگان-گورباچف» استوار بود، محتمل ترین احتمال است هرچند سایر گزینه ها را نیز نفی نمی کند.
الگوی روابط امریکا و روسیه پس از جنگ سرد
تاریخ روابط امریکا و روسیه پس از فروپاشی اتحاد شوروی تاکنون شاهد سیکل چهارگانه متناوبی از «تنش زدایی» و«جنگ سردکم شدت (یا تنش)» بوده است. آنچه شایسته توجه است این است که ویژگی عمده این دوره های چهارگانه اثرگذاری متغیر سیاست داخلی روسیه و نگاه رهبران این کشور بوده است. لذا تحت تأثیر این متغیر روابط دوکشور دچار تغییرات و نوسانات می شد ومتغیر رهبری در امریکا تأثیرات ثانویه داشت. در این زمینه اصراری بر روی اصطلاح «جنگ سرد» نیست وشاید «تنش کم شدت» مفهوم مناسب تری برای توصیف این بخش از روابط دوکشور باشد.
در اینجا بطور فشرده این دوره ها مورد بررسی قرار می گیرد:
1) تنش زدایی اولیه دوره یلتسین - جرج بوش پدر وکلینتون ، این دوره که به مدت نزدیک به 10 سال بطول انجامید (2000-1991) بطورعمده، تحت تأثیر تحولات سیاست داخلی روسیه وبخصوص تمایلات غربگرایانه بوریس یلتسین شکل گرفت. در این دوره شرایط نابسامان روسیه در دوره جنگ سرد ونیاز شدید این کشور به روابط همه جانبه با غرب و کمکهای این کشورها برای بهبود وضعیت اقتصادی روسیه، باعث استمرار این وضعیت طی یک دوره نسبتاً طولانی یک دهه ای وشکل گیری مناسبات نسبتاً گرم وخوب بین دوکشور شد؛
2)جنگ سرد (کم شدت) دوره پوتین- جرج بوش پسر 2008-2000: در این دوره هردو کشور شاهد جابجایی قدرت بودند. ولادیمیر پوتین با گرایشات امنیتی وبدبینی نسب به غرب و امریکا بجای بوریس یلتسین؛ و جرج بوش پسر با گرایشات نومحافظه کارانه ضدروس بجای بیل کلینتون دموکرات به قدرت رسیدند. در این دوره ابتدا مناسبات روسیه و امریکا در اثرحملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 شاهد یک دوره کوتاه «احتیاط وهمراهی» ازسوی پوتین بود که تا حمله امریکا به عراق در مارس2003 ادامه داشت.
پوتین و جرج بوش ابتدا مناسبات شخصی نسبتاً گرمی را ایجاد کردند اما پس از آن روابط دوکشور روبه تیرگی گذاشت و اختلافات میان آنها «تنش های کم شدتی» را میان دوکشور ایجاد نمود که محور اصلی آن علاوه بر مخالفت روسیه با جنگ عراق، گسترش ناتو به شرق و طرح سپردفاع موشکی امریکا موسوم به NMD و مسائل ژئوپلیتیک جهانی بود؛
3)تنش زدایی مدودوف- اوباما : 2012-2008 : دوره سوم روابط امریکا با روسیه با جانشینی دیمیتری مدودف بجای پوتین در روسیه در سال 2008 آغاز شد وتا سال 2012 و انتخاب مجدد پوتین ادامه یافت.
شاید بتوان گفت پس از دوره یلتسین این دوره گرمترین دوره مناسبات امریکا و روسیه بود که قطعنامه های شورای امنیت و اعمال تحریمهای چندجانبه علیه ایران بخاطر برنامه های هسته ای با همکاری دوکشور در این دوره اتفاق افتاد. در این دوره نیز متغیر مهمی که باعث شکل گیری چنین صحنه ای در روابط روسیه و امریکا شد تغییرات در سیاست داخلی روسیه وکادر رهبری این کشور بود.؛
4)جنگ سرد کم شدت ،دوره پوتین- اوباما 2016-2012: این دوره نیز از سال 2012 وانتخاب مجدد ولادیمیر پوتین به ریاست جمهوری روسیه آغاز وتا سال 2016 ادامه داشته است. در این دوره سیاست موسوم به «بازسازی روابط» (Reset Policy) باراک اوباما در مورد روسیه با ناکامی روبرو شد، گرجستان هدف تهاجم نظامی روسیه واقع گردید، کریمه به خاک روسیه منضم شد و روسیه اقدامات تهاجمی وتنش زای دیگری را نیز درحوزه سلاحهای استراتژیک انجام داد که با تحریمهای یکجانبه و چندجانبه امریکا ومتحدین اروپایی اش روبرو شد و شرایط را کاملاً تشدید و بحرانی نمود. پوتین خود در اظهاراتی درآخرین روزهای ریاست جمهوری اوباما در سال 2016 اظهارداشت « برکسی پوشیده نیست که روابط روسیه وامریکا در بدترین وضعیت خود قراردارد.» از اینرو، روابط امریکا و روسیه در دوره اوباما درحالی به پایان رسید که جنگ در سوریه ومداخله روسیه دراین کشور و انضمام کریمه به روسیه دوموضوع چالش زا در روابط دوکشور باقیماند ودر این میان اتهامات امریکا مبین بر مداخلات وحملات سایبری روسیه در انتخابات امریکا نیز براین مسائل افزوده شد.
5)با این تحلیل به نظر می رسد که اکنون ، نوبت به دوره «تنش زدایی» رسیده است. اما این دوره نیز با زمانهای گذشته تفاوتهای اساسی دارد. درخصوص این شرایط دیدگاههای متفاوتی وجود دارد که از یک فضای احساسی کوتاه مدت تا یک اتحاد قوی بین دوکشور را پیش بینی می کنند.
با این وجود شرایط و چشم انداز آینده مناسبات دوکشور شامل چند نکته می شود :
الف - در دوره جدید برخلاف دوره های گذشته متغیر اصلی وتأثیرگذار بر مناسبات امریکا و روسیه، تحولات سیاست داخلی روسیه نیست بلکه این سیاست داخلی و جابجایی قدرت در ایالات متحده امریکاست که باعث ایجاد این انتظار وتوقع شده است که الگوی روابط دوکشور برمبنای مناسبات شخصی رهبران آنها به سمت نوعی گرمی وتنش زدایی پیش برود. هرچند هنوز با قطعیت نمی توان ارزیابی نمود اما دست کم تا این مقطع می توان حدس زد که «دونالد ترامپ » و تیمش در امریکا بدنبال چنین روابطی با روسیه هستند.
ب- در دولت جدید امریکا محوراصلی پیشبرد سیاست تنش زدایی با روسیه؛ دونالد ترامپ و ریکس تیلرسون، افرادی با انگیزه های قوی برای تعامل وحتی شکل گیری نوعی اتحاد با روسیه هستند. ترامپ شخصاً تحت تأثیر شخصیت قدرتمند پوتین وسبک رهبری وی قرار دارد ومحور اصلی این مناسبات نیز خود وی خواهد بود.
به هرحال، این وضعیت دست کم برای 4 سال آینده در دولت ترامپ قبل پیش بینی است. اما این مسیر یک جاده دوطرفه است ویکطرفه نیست بنابراین نقش و رفتار روسیه هم برای ادامه این روند مهم است زیرا صرفاً با تمایل امریکا همه امور بر مسیر درست پیش نخواهد رفت.
ج-تنها مشکل در داخل امریکا در مقابل این رویکرد جدید در سیاست خارجی ترامپ درمورد روسیه، کنگره جمهوری خواه وساختار سیاسی بشدت ضد روس در این کشور است. ساختار سیاسی و جمهوریخواهان کنگره درمقابل این رویکرد ترامپ مقاومت خواهند کرد. اینکه ترامپ تا چه حد می تواند برنامه تعامل با روسیه را پیش ببرد معلوم نیست. موضوعات ومسائل چالشی که پیش روی ترامپ قرارخواهد داشت و به احتمال زیاد جمهوریخواهان از آن استفاده خواهند کرد عبارتند از حملات سایبری و مداخلات روسیه درانتخابات امریکا؛ جنگ در سوریه و حمایت روسیه از بشار اسد؛ مسئله کریمه و حقوق بشر در روسیه.
د-اما در روسیه شرایط کمی متفاوت است. ولادیمیر پوتین خود یک نیروی ضدغرب شناخته می شود. دارای انگیزه های قوی برای بدبینی نسبت به امریکاست. لغو تحریم های امریکا وغرب، شناسایی کریمه، پایان بخشیدن به بحران در سوریه و تلاش برای بهبود مناسبات اقتصادی روسیه با جهان خارج از اولویتهای وی درحال حاضر بشمار می رود که می تواند مبنای همکاری با ترامپ واقع شود. اما استمرار شرایط کنونی و میزان اعتماد پوتین به ترامپ تاحد زیادی به موفقیت آنها در حل وفصل این مشکلات بستگی خواهد داشت.
از طرف دیگر، روسیه در سال 2018 باید انتخابات برگزار نماید. هرچند ارزیابی های اولیه از موقعیت خوب پوتین حکایت دارد اما پیش بینی دقیقتر ازموقعیت وی در این شرایط دشوار است وباید به زمان انتخابات نزدیک تر شد تا بتوان ارزیابی دقیق تری ارایه کرد.
علاوه بر این، ساختار سیاسی درمسکو (کاخ کرملین) و نیز موقعیت مخالفین بهبود روابط با امریکا را نیز باید در نظر داشت. لذا به همین دلایل امکان پیش بینی شرایط در روسیه کمی دشوارتر است.
مناسبات واشنگتن و مسکو و چند الگو
باوجود این وباتوجه به جمیع ملاحظات ومتغیرهای دخیل ازجمله باتوجه به الگوی پیش گفته مبنی بر سیکل تاریخی دوره های «تنش زدایی - جنگ سرد» در روابط دوکشور، حدس زده می شود که مناسبات امریکا و روسیه در آینده قابل پیش بینی به سوی یکی از الگوهای زیر پیش برود:
1)«تنش زدایی محدود» و «بازگشت به جنگ سرد»؛ در این الگو بعد از یک دوره ماه عسل کوتاه مدت وشکل گیری محور اتحاد «ترامپ-پوتین » حول موضوع مبارزه با تروریسم داعش در سوریه، بدلیل عمق وگستردگی چالشهای بین دوکشور و بدبینی ذاتی رهبران مسکو نسبت به نیات واشنگتن ازجمله پیگیری سیاست تغییر رژیم روسیه از سوی امریکا و اوج گیری مشکلات و رقابتهای داخلی در امریکا، روابط دوکشور به سمت نوعی جنگ سرد محدود پیش خواهد رفت. منافع مشترک دولتهای روسیه وامریکا در زمینه مبارزه با تروریسم و جلوگیری از گسترش ناتو می تواند ماه عسل کوتاه مدتی را از طریق بازگشت دیپلماتهای روسیه به واشنگتن و لغو تحریمهای یکجانبه علیه روسیه ایجاد نماید. اما این وضعیت با توجه به اختلافات تاریخی واستراتژیک دوکشور وبویژه تمایلات ضدغرب پوتین وناسیونالیسم توسعه طلب روس از یک سو، و روحیه اقتدارگرایانه وکم تحمل ترامپ، مخالفت جمهوریخواهان کنگره با روسیه، چالشهای داخلی برای بهبود وضعیت اقتصادی امریکا و مسائل خلع سلاح وامنیت بین الملل می توانند زمینه تنش بین دوکشور را فراهم سازند.
2)«اتحاد و مشارکت» (Alliance & Partnership): شاید خوش بینانه ترین حالت این وضعیت است که دوکشور با غلبه برچالشهای داخلی و موضوعات اختلاف زای بین دوکشور بتوانند نوع جدیدی از مناسبات دوکشور ودر نهایت «نظم بین المللی نوینی» را با تقسیم رهبری این نظام ایجاد نمایند. هرچند این تحلیل بسیار خوشبینانه است اما از مبانی لازم برخوردار است وخیلی بی راه هم نیست. ترامپ خود را مردی قدرتمند می پندارد و پوتین را نیز به همین جهت می پسندد. او تابحال از هیچیک از سیاست های پوتین انتقاد نکرده است.
بنابراین، شکل گیری چنین اتحادی پایه واساس شخصی خواهد داشت ومنتفی نیست هرچند که می تواند برای درازمدت پایدار نباشد. ترامپ یک نظم بین المللی مشارکتی با روسیه بر محور تفاهم رهبران دوکشور را به یک تلاش آشفته برای استقرار نظام بین المللی و اشاعه دموکراسی در جهان ترجیح می دهد واین اعتقادی است که درچند دهه گذشته به آن باورداشته و همواره از آن حمایت کرده است.
3)«رقابت وهمکاری» (مشابه دوره ریگان و گورباچف)؛ هرچند این الگوی رفتاری به واقعیت ها و چالشها ونیز تاریخ مناسبات دوکشور همخوانی بیشتری دارد اما بیش از هرچیز از سوی دولت آینده امریکا امکان تعقیب دارد تا روسیه.
دونالد ترامپ از الگوی سیاست ورزی ریگان به نیکی یاد می کند و همواره رفتارها و سیاست های اورا بویژه در سیاست خارجی مورد توجه قرار می دهد. بنابراین، بعید نیست که سیاست تنش زدایی ریگان در قبال روسیه را نیز پیگیری نماید اما اینکه آیا روسها نیز خواهان چنین الگویی باشند روشن نیست.
جمع بندی
براساس این الگو، همچون دهه 1980 میلادی و شکل گیری روابط شخصی «ریگان - گورباچف»، هردو کشور با شناسایی نقاط اشتراک وافتراق در حوزه های نخست همکاری ودر حوزه های دوم، براساس منافع ملی خود رقابت مسالمت آمیز خواهند داشت. برهمین اساس، در دهه 1980 بین شوروی وامریکا درخصوص حوزه های نفوذ در خلیج فارس و اروپای شرقی نوعی تفاهم شکل گرفته بود. این الگو در این دوره نیز از شناس بالایی برخوردار است. در دوره کنونی نیز برای مثال، ممکن است در حوزه مبارزه با تروریسم داعش یک چنین اتحاد همکاری جویانه قوی براساس روابط شخصی رهبران دوکشور شکل بگیرد اما در حوزه هایی مانند سوریه پساداعش ممکن است بر سر تقسیم نفوذ اختلافهایی بوجود آید که نیازمند رقابت مسالمت آمیز باشد.
به هرحال، درمورد سایر مسائل اختلاف زا بین دوکشور که فهرست بلندبالایی را تشکیل می دهد نیز امکان شکل گیری چنین شرایط تنش زایی وجود دارد.
از این رو، برای دستیابی ارزیابی روشن تر از الگوی احتمالی روابط دوکشور باید در انتظار ماند ودید که تحولات روابط امریکا و روسیه به چه سمتی پیش خواهد رفت.