پخش زنده
امروز: -
یازدهم دی ماه سال 67 پیام تاریخی امام خمینی (ره) به رهبر وقت اتحاد سابق شوروی نگاشته و در سیزدهم همان ماه در آغاز سال نو میلادی از سوی نمایندگان حضرت امام تقدیم گورباچف شد.
«جنابآقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پسکمونیسم را باید در موزههایتاریخ سیاسی جهان جستجو کرد. چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست، چرا که مکتبی است مادی و با مادیت نمیتوان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسیترین درد جامعة بشری در غرب و شرق است، بهدر آورد.» امام خمینی (ره)
پژوهش خبری صدا وسیما:یازدهم دیماه سال 67 پیام تاریخی امام خمینی (ره) به رهبر وقت اتحاد سابق شوروی نگاشته و در سیزدهم همان ماه در آغاز سال نو میلادی از سوی نمایندگان حضرت امام تقدیم گورباچف شد. نامه تاریخی امام (ره) در شرایطی خطاب به رهبر سابق شوروی نگاشته شده بود که تحلیلگران سیاسی نظاره گر تجدید نظرطلبی و آغاز تحولات دنیای کمونیسم بوده ولی قادر به اظهارنظر در این باره نبودند. این نامه که در واقع نامه رهبر جهان اسلام به رهبر کشوری که الحاد را در پیش گرفته منکر نقش معنویت و دین در عصر حاضر بود، از جمله نامه های تاریخی عصر حاضر است. دقت در زمان و محتوای این پیام و آثار آن از چند جنبه حایز اهمیت است. نخست آنکه در حالی که تنها چند ماه از پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران نمی گذشت کمتر کسی تصور می کرد که کشوری که تلقی می شد در موضع ضعف حاضر به پذیرش صلح با عراق شده چنین با اعتماد به نفس رهبر یکی از ابرقدرت های جهان را به معنویت دعوت کند و به صراحت از شکسته شدن استخوان های مارکسیزم به منزله مبنای نظم نیمی از دنیای آن روز سخن بگوید. دوم اینکه این نامه هشدار جالب توجهی به شوروی بود که از چاله مارکسیزم به چاه سرمایه داری نیفتد و بی اعتمادی به امریکا در هشدار امام به گورباچف که به اعتراف خود وی جدی گرفته نشد در تسریع روند فروپاشی شوروی موثر بوده است. نکته دیگر اینکه این پیام تاریخی حاوی ظرفیت بزرگ اسلام در هدایت بشر امروز در روزگاری بود که دوری از دین و معنویت سکه رایج تمدن مدرن شده بود. بازخوانی این پیام تاریخی و مفاد آن و نیز وضعیت ایران و جهان در متن زمانی انتشار نامه برای نسل امروز درس آموز و عبرت انگیز است.
زمینه و زمانه نشر پیام تاریخی امام به گورباچف
الف: اوضاع جهانی
نامه امام خمینی(ره) در دوران جنگ سرد و البته آشکار شدن نشانههای سقوط بلوک شرق به گورباچف نوشته شد اما کمتر کسی تصور می کرد که سقوط شوروی تا این اندازه نزدیک شده باشد که تنها این بینش فوق العاده امام خمینی بود که از رصد تحولات شوروی با هوشیاری روند فروپاشی آن را متوجه شده بود. رهبر کبیر انقلاب اسلامی نه تنها اظهارنظر صریح درباره تحولات جهان کمونیست کرد بلکه فرمود: « از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد...»
فرهاد درویشی نویسنده مقاله ارزشمندی درباره پیام امام به گورباچف مهم ترین نکته در تشریح زمینه و زمانه نگارش نامه امام را اینگونه تحلیل می کند:
موافقت ایران با قطعنامه 598 ، از سوی برخی کشورها و جریانات سیاسی مخالف انقلاب اسلامی، به عنوان تزلزل در اعتقادات رهبران سیاسی نظام و فروکش کردن آرمان های انقلاب تلقی شد، به گونه ای که این ادعا در تریبون های مختلف تکرار می شد. صدور نامه امام به گورباچف، تنها پنج ماه پس از پذیرش قطعنامه 598 ، فضای سیاسی داخلی و بین المللی را به کلی دگرگون ساخت. به دلیل جایگاه انقلاب اسلامی و امام در بین مسلمانان جهان از یک سو و وقوع تحولات اساسی به وسیله گورباچف در شوروی سابق از سوی دیگر، این نامه و محتوای آن، توجه همگان به ویژه ناظران روابط بین المللی را به خود جلب ساخته بود.[1]
از این رو این نامه در شرایطی منتشر شد که اتحاد جماهیر شوروی هنوز به عنوان یک مجموعه برقرار بود، جنگ سرد خاتمه نیافته بود، دیوار برلین به عنوان نماد جدایی شرق و غرب، فرو نریخته بود و وجود داشت. جواد منصوری دیپلمات باتجربه وزارت خارجه در این باره می گوید: واقعیت قضیه این است که از سال 65 که گورباچف روی کار آمد آثاری از فروپاشی شوروی دیده می شد، البته اگر کسانی با تعمق نگاه می کردند.
یادم هست در سال 66 که من معاون وزیر بودم، سفارت شوروی در تهران جزوه ای برای ما فرستاد که متن سخنرانی گورباچف در بیست و هفتمین کنگره حزب کمونیست شوروی بود، در آنجا او گفته بود ما تصمیم گرفته ایم که سرنیزه را از روی مردم برداریم. من همان موقع در شورای معاونین وزارت خارجه گفتم که این متن دلیل بر این است که شوروی در حال نابودی است. شوروی اگر سرنیزه را از روی سر مردم بردارد، چیزی ندارد که به مردم بدهد نه اقتصاد دارد، نه آزادی نه فرهنگ نه اعتباری و نه مکتبی؛ چون کمونیست به زور سر نیزه حکومت می کرد ولی هیچ کس حرف مرا قبول نکرد. امام این را متوجه شده بود و فهمیده بود که امکان ندارد این نظام باقی بماند. شهید صدر در دهه چهل در مباحث مربوط به مارکسیسم گفته بود این نظام قطعاً نابود می شود چون بر خلاف فطرت انسان است. این از نظر تئوریک مطرح بود ولی در دنیا کسی نمی توانست این را قبول کند و بفهمد. ولی سال 67 نامه امام به گورباچف نشان داد که شوروی دارد به سمت فروپاشی می رود. در سال 67 امام آن نامه را در زمانی نوشتندکه تازه آتش بس را پذیرفته بودند و شدیداً درگیر مذاکرات قطعنامه 598 بودیم.در موقعیتی امام نامه را به گورباچف می نویسند که غربی ها تحلیل شان این بود که بعد از جنگ ایران چاره ای ندارد و برای سازندگی باید یا به سمت غرب یا شرق برود. تحلیلگران غربی معتقد بودند چون در صد و پنجاه سال گذشته ایران از غرب خسارت و ضربات و صدمات زیادی دیده است به سمت شوروی خواهد رفت. آنها هنوز امام را نشناخته و پیام نامه امام را نفهمیدند. در سال 71 که فروپاشی شوروی رخ داد برای خیلی ها عجیب بود که چطور امام گفت من دارم صدای خرد شدن استخوان های کمونیسم را می شنوم.[2]
علیا... سلیمی نویسنده کتاب دعوت توحیدی درباره وضعیت زمانی نامه امام به گورباچف می نویسد: در زمستان سال1367 و پس از خاتمهی جنگ تحمیلی و در دورانی که اتحاد جماهیر شوروی، که یکی از مهمترین همسایگان ایران به شمار میرفت، با عواقب ناشی از مقایسهی سوسیالیسم و امپریالیسم دست به گریبان بود، حضرت امام خمینی(ره) طی نامهای تاریخی و با ژرفنگریِ منبعث از روح الهی خود، گورباچف رهبر اتحاد جماهیر شوروی را برای برونرفت از مشکلات کمونیسم و جلوگیری از سقوط به دامنِ تهیِ امپریالیسم به اسلام دعوت کرد و از خطر فروپاشی انذار داد.
ب: وضعیت داخلی شوروی
رقابت دو بلوک قدرت نظامی و اقتصادی قرن بیستم که بعد از جنگ جهانی دوم با جنگ های نیابتی میان متحدان این دو ابرقدرت و در مقاطعی مثل جنگ ویتنام و افغانستان با درگیری های مستقیم این دو ابرقدرت با دیگر کشورها همراه بود و هر یک با حمایت از طرف مقابل به مقابله با قدرت یکدیگر می پرداخت روند رقابت دو ابرقدرت را به وضعیتی رساند که هزینه بالای رقابت تسلیحاتی و حمایت از اقمار و کشورهای متحد هزینه های سنگینی به خصوص بر قدرت شرق و شوروی تحمیل می کرد؛ به نحوی که دیگر یارای ادامه این رقابت در مسکو نبود. اقتصاد سوسیالیستی در صحنه عمل از پیشرفت باز ماند و در عرصه رقابت های تسلیحاتی نیز جنگ ستارگان نماد بریدن شوروی در رقابت با رقیب دیرینهاش شد. در داخل شوروی سیاست های همگن سازی و هضم اقوام و ملت ها در میان ملت روس حتی با سیاست های خشن استالین توفیقی نیافته و واگرایی میان جمهوری ها رو به گسترش بود اما این اقتدارگرایی و سیاست های خشن پلیسی بود که شوروی را سر پا نگه داشته بود.
تحولاتی که در شوروی از سال 1365ه.ش. با به قدرترسیدن سیاستمداران جدیدی در کنگرة بیستو هفتم آغاز شد، تحت عنوان پروستریکا و گلاسنوست بهدنبال دگرگون نمودن تمامی شئون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی و حتی زندگی روزمرة مردم بود؛ چرا که عقبماندگی اقتصادی و بروز بحرانهای اجتماعی و سیاسی این اصلاحات را ضروری ساخته بود که اهم آنها عبارتند از:
الف) هدف از تغییر ساختار اقتصادی اجتماعی جامعة شوروی اعادة کامل نظری و عملی نظریة لنین در خصوص سوسیالیسم است.
ب) سرنوشت صلح و پیشرفت جهان بیش از هر زمانی به پویایی توسعة سیاسی و اقتصادی نظام اقتصادی سوسیالیستی وابسته است.
ج) دو مسأله اساسی مؤثر در تعیین سرنوشت دگرگونی در ساختار عبارتند از: اصلاحات بنیادین اقتصادی و تعمیم دموکراسی سوسیالیستی در تمام حیات سیاسی و اجتماعی مردم.
د ) پروستریکا را در بعد اقتصادی میتوان کوششی دانست به منظور حفظ و نگهداری موقعیت اتحاد جماهیر شوروی به مثابه یک قدرت بزرگ در سدة آینده و در جهت دستیابی به چنان سطحی از توسعة اقتصادی و اجتماعی که دستکم از کشورهای ژاپن و ایالات متحده آمریکا و همچنین بازار مشترک اروپا فاصلة زیادی نداشته باشد.
ه) گلاسنوست یک انقلابی است دو سویه: از یک سو دیوانسالاری حزبی و از سوی دیگر تودههای مردم. تنها راه رهایی از بنبست سیاسی، تلفیق ابتکارات این دو نهاد سوسیالیستی است.
و ) گلاسنوست یک دورة انتقال سیاسی به نوسازی نیز هست به دیگر سخن، انتقالی است از اصل«حکومت به نفع مردم» به اصل«حکومت توسط مردم».
ز ) گلاسنوست نه تنها طرفدار عقاید اجتماعی و غنای زندگی مردم است، بلکه علاقمند به تغییر در قانون اساسی به نفع مردم، پایان دادن به سلطة انحصاری حزب و اعطای خودمختاری در چارچوب قانون اساسی است.
ح) هدف از تلاش های سیاسی رهبران اتحاد جماهیر شوروی، حفظ نظام سوسیالیستی و نشان دادن برتری آن نسبت به جامعة سرمایهداری از طریق دموکراتیزه کردن هر چه بیشتر فعالیت سیاسی حزب، دولت و مردم است.
در مجموع، وضعیت شوروی سابق در آن زمان را میتوان در این موارد خلاصه کرد:
1- اولویت مسائل مادی و اقتصادی در دوره حاکمیت کمونیسم؛
2- شکست توسعه اقتصادی شوروی در رقابت با غرب به دلیل عقب ماندگی های باقیمانده از زمان روسیه تزاری و تحت الشعاع قرار گرفتن مسائل پایه ای اقتصاد به ویژه کشاورزی به دلیل رقابت های هسته های و ماهواره ای و همچنین سیاست های بسته کمونیستی در امر اقتصاد؛
3- شکست روند اصلاحات لیبرالی گورباچف و یلتسین به دلیل ناهمخوانی آن با بافت اقتصادی و فرهنگی مردم و حاکمیت در شوروی؛
4- برخورد ابزارانگارانه نسبت به اصلاحات فرهنگی، اجتماعی و غفلت نسبت به بعد از آن؛
5- افزایش سطح توقعات اجتماعی و حس استقلال طلبی و هویت های قومی و همچنین آزاد شدن نیروی مذهبی پس از اصلاحات گورباچف که زمینه ای در جهت تسریع فروپاشی شوروی بود.
6- سوءاستفاده غرب از مسیر اصلاحات در شوروی به نفع خود و در نتیجه، بدتر شدن وضعیت داخلی شوروی[3] .
فرازهای کلیدی پیام امام خمینی (ره)
1 – تجلیل از گورباچف به لحاظ شروع اصلاحات از سوی وی در نظام کمونیسم.
2 - پرهیز از ادامة سیاست اسلاف دایر بر خدازدایی و دینزدایی از جامعه.
3 – حقیقت نه در کمونیسم و نه در باغ سبز غرب، بلکه در جای دیگر است: در همین راستا امام(ره) به گورباچف نوشتهاند: «مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبداء هستی و آفرینش است.»
4 - کمونیسم بهدلیل مادی بودن محکوم به زوال و قرار گرفتن در موزههای تاریخ سیاسی است.
امام به بهانة افول کمونیسم، پایههای کاپیتالیسم و لیبرالیسم را نیز زیر سؤال برد و آنرا به چالش طلبید و اسلام را رو در روی بزرگترین مکاتب بشری حاکم بر جهان به طور نظری و عملی قرار داد.
5 - تأکید بر عدم تردید و تعلل در کمونیسمزدایی از شوروی و جهان.
6 – تجلیل از آزادی مذهب به ویژه دین اسلام در شوروی. «وقتیاز گلدستههای مساجد بعضی از جمهوریهای شما پس از هفتاد سال بانگ الله اکبر و شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت (صلیالله علیهوآله و سلم) به گوش رسید، تمامی طرفداران اسلام ناب محمدی(ص) را از شوق به گریه انداخت»
7 – توصیه به گورباچف برای اندیشیدن در دو جهانبینی مادی و الهی.
امام به گورباچف توصیه میکنند که برای دستیابی به منازل معرفت و درک حقیقت خبرگان تیزهوشی را برای یادگیری و آشنایی با ظرایف معرفت الهی به قم گسیل دارد تا از نوشتههای فارابی، بوعلیسینا و اندیشههای سهرودری، ملاصدرا و محییالدین بن عربی میوههای حقیقت را بچینند. همچنین امام در این بخش از نامه خویش با ماتریالیسم و اکونومیسم که پایه و زیربنای اندیشههای مارکسیستی و کمونیستی است، حمله میبرد و با سلاح عقل و منطق به رد این عنصر اساسی از اندیشههای مارکسیستی میپردازد و مباحثی عقلی در اثبات معاد، خدا، نبوت و عالم غیب و شهادت با استفاده از مثال های ساده و روشن در خطاب به گورباچف ذکر می فرمایند و به وی گوشزد میکنند: «... لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جهانبینی مادی و الهی بیندیشید».
8 – معرفی اسلام به عنوان منجی بشریت به جهان و گورباچف از سوی امام (ره). حضرت امام (ره) در بخش پایانی و در نتیجهگیری از نامة ارسالی به گورباچف، اسلام را به عنوان دین جهانشمول با ارزش های متعالی و عدل محور که توانایی فراهم کردن وسایل راحتی و نجات ملل از مسائل و مشکلات کنونی جهان را دارد، معرفی میکند.
در خاتمه صریحاً اعلام میکنم که جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتی میتواند خلأ اعتقادی نظام شما را پر نماید و در هر صورت کشور ما همچون گذشته به حسن همجواری و روابط متقابل معتقد است و آنرا محترم میشمارد»
و این چنین حضرت امام(ره) با درایت و قاطیعت و در عینحال با پیامی صمیمی و دلسوزانه ضمن اعلام روشن به عدم دخالت خودشان در حاکمیت داخلی شوروی و حسن همجواری ایران با همسایة خود، اسلام را به غیر مسلمانان بهعنوان منجی بشریت و بازکننده گرههای مشکلات اساسی انسانها عرضه میدارد و این در حالی بود که با وجود شروع اصلاحات در شوروی کمتر کسی یارای انجام چنین گفتگوی صریح و بیپرده در خصوص کمونیسم با سران آن را داشته و امام (ره) مثل همیشه با جسارت و شجاعت که تنها کار و هنر مردان بزرگ الهی است به پیشبینی زوال کمونیسم و تغییر نظام جهانی میپردازد و داهیانه بهدنبال جایگزین ساختن اسلام بهعنوان بزرگترین دین و ایدئولوژی عدالتخواه و ظلم ستیز در جهان، بهویژه در مناطقی که از کمونیسم سرخورده شده بودند، بهجای کمونیسم بودند.
واکنش گورباچف به پیام امام
گورباچف درباره دریافت این نامه می گوید: زمانی که من این پیام را دریافت کردم احساس کردم که شخصی که این پیام را نوشته بود متفکر و دلسوز برای سرنوشت جهان است. من از مطالعه این پیام استنباط کردم که او کسی است که برای جهان نگران است و مایل است من انقلاب اسلامی را بیشتر بشناسم و درک کنم.
گورباچف هشدار امام خمینی (ره) را جدی نگرفت و در نتیجه عواقب ناشی از این بیتوجهی همانگونه که در پیام امام خمینی پیشبینی شده بود، تحقق یافت؛ یعنی از یکسو به گورباچف ثابت شد که پناه بردن به کانون سرمایهداری غرب دردی از روسیه را دوا نمیکند و از جانب دیگر «دیگران» به میدان آمدند و به بهانه جبران اشتباهات وی، او را به حاشیه راندند. در سالگرد رحلت امام خمینی (ره) در ۱۳۷۸ گورباچف طی مصاحبهای با خبرنگار واحد مرکزی خبر در مسکو از اینکه به هشدارهای آن روز بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران توجه نکرده بود، اظهار تأسف نمود. وی در این مصاحبه اظهار داشت. «مخاطب پیام آیتا... خمینی از نظر من، همه اعصار در طول تاریخ بود».
گورباچف سپس با تشریح نابسامانی های اقتصادی و سیاسی روسیه، تصریح کرد «اگر ما پیشگویی های آیتا... خمینی را در آن پیام جدی میگرفتیم امروز قطعاً شاهد چنین وضعیتی نبودیم.»
خطای گورباچف این بود که روند حرکتی را که در شوروی بهعنوان «اصلاحات» شناخته شده بود، با خواست و اراده غرب همراه و هماهنگ کرد. در نتیجه هر روز استقلال و اقتدار کشورش را در برابر غرب بهطور ناخواسته تضعیف نمود و در عوض پایگاه ها و نقاط اتکاء فعالیت غرب از داخل شوروی را تقویت نمود. گروه هایی که هیچ اعتقادی به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی شوروی نداشتند مثل قارچ روئیدند و با متینگها و گردهماییهای تحریککننده و آشوبطلبانه در لیتوانی، استوانی، اوکراین، تاتارستان، گرجستان و نقاط دیگر بر طبل قومیتخواهی و ملیگرایی و خودمختاری طلبی کوبیدند و هر روز بیش از روز قبل، امنیت ملی شوروی را از درون و با حمایت بیرونی مورد تهدید قرار دادند.[4]
نتیجه گیری
نوشتار مختصر حاضر حاوی این نکته نظر است که حضرت امام (ره) با توجه به تواناییها و ویژگیهایخاص خودشان از جمله زمانهشناسی و موقعشناسی به آثار زوال و فروپاشی کمونیسم پی بردند و طی نامهای صریح و جدی به گورباچف ضمن تجلیل و ستایش از جسارت او در شروع اصلاحات اساسی در نظام کمونیسم او را از پناه بردن به دامن کاپیتالیسم بر حذر داشته و در راستای عدم تکرار اشتباهات پیشینیان از سوی گورباچف او را بهسوی حقیقتشناسی، معنویت و در نهایت پر کردن خلأ کمونیسم و ایدئولوژیک شوروی با اسلام ناب محمدی(ص) دعوت میکنند. در این نامه امام، گورباچف را بهانه قرار داده و با دنیای رو در روی خود و همة انسانها سخن گفته و بهعنوان طبیبی، بحران معنویت و عدم توجه کافی به این نیاز اساسی بشر را سرمنشأ مشکلات اساسی بشر ذکر فرمودهاند. امام (ره) با این اقدام خود ضمن معرفی ارزش های اسلامی به جهان از ابتذال و زوال کاپیتالیسم نیز سخن گفتهاند. به نحوی که این نظام را در اندیشه و نظریه به چالش طلبیدهاند. و در نهایت پیش بینی ایشان محقق شد و سرانجام نظام کمونیسم از هم پاشید.
بی شک سخن گفتن امام در خصوص فروپاشی کمونیسم و پیشبینی ایشان در این رابطه، در تغییر اندیشه گورباچف مبنی بر اصلاح سوسیالیسم و کمونیسم تأثیر بهسزاییداشته و در سرعت بخشیدن به افول آن نقش مهمی ایفاء کرد. با اثبات سخنان امام در گذر زمان بر عزت اسلامی افزوده شد. امام با اینکه خارج از هر گونه عرف دیپلماتیک با گورباچف سخن گفت ولی به دلیل موضوع دعوی ایشان با گورباچف که یک امر معنوی بود از یکسو و اقدام بهموقع از طرف امام از سوی دیگر نتیجه خارقالعادهای عاید جمهوری اسلامیایران گردانید که در سخنان و اعترافات گورباچف و شواردنادزه این امر قابل مشاهده میباشد. امام جسارت و شجاعت یک رهبر اسلامی را همراه با درایت و ذکاوت به نمایش گذاشت و از موضعی بالا و با رهبران کشوری که عمری ایران را مستعمره خود ساخته بودند، سخن گفت. امام با دعوت از غیر مسلمانان به سوی معنویت و اسلام تکلیف بزرگی بر گردن مسئولین و مسلمانان برای عرضه ارزش های اصیل اسلامی و قرآنی برای همة انسانها و بشریت نهاد. در راستای تحقق این تکلیف، تلاش مضاعفی در عمل به دستورات اسلام از سوی مسئولین و مردم ضروری و لازم میباشد.
پژوهش خبری صدا وسیما// گروه سیاسی