محمد ابراهیم توفیقیان جوان 31ساله اسفراینی، 27دی ماه 1394در منطقه نبل و الزهرا در خاک سوریه در دفاع از حریم اهل بیت (س) جانش را فدای بزرگ بانوی دشت نینوا کرد
قاب تصویرش با لباس رزمی که بر تن داشت و با نشانی از نبودنش که در گوشه قاب
خودنمایی می کرد، سال ها دوری را برای محمد پوریا تنها
یادگار خود، نوید می داد. او و همرزمانش ایثار را از جوانمردی به عاریه گرفتند که در صحرای لبریز
از تنهایی کربلا، فداکاری را با همه وجود معنا کرد.محمد ابراهیم توفیقیان جوان 31 ساله غیور اسفراینی که صندلی
خالیش در آزمون کارشناسی ارشد تلنگری بود برای جوانان سرزمین من، بیست و هفتم دی ماه سال نود و
چهار در منطقه نبل و الزهرا در خاک سوریه
در دفاع از حریم اهل بیت (س) جانش را فدای بزرگ بانوی دشت نینوا کرد.برای استشمام رایحه خوش شهادت و تجدید قوای روحی برای خود به
خانه پر از صفا و صمیمت پدری او رفتیم، خانواده ای پر از محبت.مادر، آخرین دیدار
پسرش را به خوبی به یاد دارد اما اشک امانش نمی دهد تا خاطرات فرزند دلبندش
را بگوید.خدیجه نظری، بوسه
ای بر قاب عکس محمد ابراهیم می زند و می گوید: خدایا شکر که سال ها زحمت برای بزرگ
کردن محمد ابراهیم به ثمر نشست و او با بهترین نوع مرگ به سوی پروردگارش بازگشت.مادر می گوید: آخرین خداحافظی فرزندم متفاوت از همیشه بود، اما انگار باید این راه را پسرش می رفت و خدا
سعادتی عظیم بر پیشانیش نگاشته بود.دیدن اشک های ابوالفضل توفیقیان پدر این شهید بزرگوار، تاب
و تحمل ما را هم برید و همراه او برای فرزندش اشک می ریختیم؛ آنقدر بغض داشت که
تمام کلماتش بریده بریده بود و فقط از حرف هایش شنیدم که می گفت به فرزندم افتخار
می کنم و از خدا می خواهم صبرم را در نبودنش بالا ببرد.اما آن طرف تر، محمد
پوریا 13ماهه که در زمان شهادت پدرش تنها سه ماه داشت این روزها بی دغدغه تر از همیشه، قاب عکسی از
پدر را نظاره گر است که او را برای آخرین بار در آغوش کشیده و با حال و هوای کودکیش عکس پدر را نوازش می کند.مهسا قربانی همسر
محمد ابراهیم که امروز وظیفه اش برای بزرگ کردن فرزندش بیش از پیش سنگین شده، می
گوید: محمد ابراهیم به خانواده و فرزندش بسیار اهمیت می داد و احترام گذاشتن به
همسرش زبانزد خاص و عام بود اما زمانی که رهسپار سفر شد، چشم بر روی همه دلبستگی های دنیا بست و
رفت.خانم قربانی می گوید: اما وقتی برای آخرین بار از او خداحافظی کردم و
به چشمان پر از غیرتش خیره شدم گفت: نگران نباش به زودی برمی گردم و در کنارتان هستم
اما اگر نیامدم، بدان که خدای بالا سرمان در تمام شرایط حواسش به تو و محمد پوریا
هست.او می گوید: همسر من لایق شهادت بود و مشق امروز و فردای
پسرم، حکایت جان گذشتگی و فداکاری های پدر و همرزمانش
است.حدود 3 ساعتی از
ظهر گذشته و حالا همه ما بر سر مزار محمد ابراهیم در گلزار شهدای اسفراین جمع
شدیم، آرامشی که بر اینجا حاکم است تو را هم دلگرم می کند.طاهره توفیقیان خواهر این شهید جاوید که استاد دانشگاه هم
هست، از داغ برادر برایمان گفت که او و دیگر خواهرانش را بسیار آزرده و در حالی که
مزار برادرش را با گلاب شست و شو می دهد، می گوید: محمدابراهیم، برادری عزیزو
مهربان برای ما بود و همیشه با خودم می گویم کاش مادرم وقتی گل های ریحان و نعناع
را در باغچه خانه مان می کاشت، عطر برادر را هم می کاشت تا امروز با آن رفع دلتنگی
می کردیم.او هم با افتخار از برادرش صحبت می کند و می گوید: همه اهل
محل از محمدابراهیم به نیکی یاد می کنند و شهادت بهترین پاداش برای او بود.خانم توفیقیان صحبتی هم با دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی
دارد: او به آنان یادآوری می کند که جوانان غیور ایرانی هیچ گاه بر سر اعتقادات خود
معامله نمی کنند و با همه وجود از حریم اهل بیت (س) حراست و پاسداری می کنند و نمی
گذارند زینب این بار در شام غریب و تنها بماند.و امروز بر تارک
استان خراسان شمالی نام چهار شهید مدافع حرم خود نمایی می کند، محمد ابراهیم
توفیقیان از اسفراین، فیروز حمیدی زاده از
بجنورد، مرتضی زرهرن از شیروان و محمد تقی اربابی از گرمه، آلاله هایی هستند که
نماد افتخار دیار باب الرضا در کنار سه
هزار شهید سرافراز هشت سال دفاع مقدس این استان هستند. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد
مرهمی بر دل محمد پوریا مرهمی بر دل محمد پوریا مرهمی بر دل محمد پوریا مرهمی بر دل محمد پوریا مرهمی بر دل محمد پوریا مرهمی بر دل محمد پوریا مرهمی بر دل محمد پوریا مرهمی بر دل محمد پوریا مرهمی بر دل محمد پوریا مرهمی بر دل محمد پوریا مرهمی بر دل محمد پوریا