دورنمای رویکرد دولت امریکا احتمالا با پیروزی ترامپ به قدرت سخت تغییر شیفت پیدا می کند که در قالب آن افزایش بودجه نظامی و تشدید سیاست های نظامی گرایانه متصور است.
با پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری امریکا و پیروزی هم زمان حزب رقیب جمهوریخواه در هر دو مجلس سنا و نمایندگان این سوال در اغلب محافل سیاسی و خبری مطرح است که در سایه این تحول( که از یکدستی قدرت در قوای مقننه و مجریه امریکا حکایت دارد و در عین حال می تواند قوه قضائیه را نیز به نفع جمهوریخواهان تغییر دهد)چه چشم اندازی را می توان برای سیاست های داخلی و خارجی امریکا تصور کرد؟درابتدا باید گفت که ساختارسیاسی امریکا بر"تعادل قوا"چیده شده و هرگونه تغییر در این معادله می تواند ساختار قدرت را با چالش مواجه کند و از این دید انحصار قدرت در دست جمهوریخواهان می تواند بیشتر تهدید زا باشد تا فرصت زا. درواقع یکی از عواملی که موجب شد جمهوریخواهان هم در انتخابات ریاست جمهوری اخیر و هم در انتخابات ریاست جمهوری سال 2000 اجازه ندهند حزب دموکرات برای سومین بار برنده انتخابات شود ، ترس از عواقب بهم خوردن ساختار سنتی قدرت در این کشور است و در واقع احزاب جمهوریخواه و دموکرات امتداد سیاسی جنگ های داخلی امریکا است که بین شمال و جنوب این کشورجریان داشته است. بر این اساس از این احزاب می توان به نماد شکاف های سیاسی در امریکا ارزیابی کرد که در چند قرن گذشته بر پایه "تعادل قوا"مدیریت شده است و اینکه ظرافت های سیاسی گذشته درمدیریت کشور در دوره ترامپ نیز رعایت خواهد شد ، جای سوال دارد و در واقع تکاپوهایی که از همان ساعات نخست بعد از اعلام پیروزی دونالد ترامپ در جهت حفظ وحدت داخلی شروع شد و به دیدار اوباما و ترامپ انجامید ، از نگرانی هایی پرده بر می دارد که در ساختارحاکمیت امریکا پدید آمده است. هر چند هنوز نمی توان در خصوص چشم انداز سیاست های داخلی و خارجی امریکا حداقل تا زمان ترکیب دولت جدید امریکا و تیم ترامپ اظهار نظر قطعی کرد اما با در نظرگرفتن عوامل آشکار و پنهانی که در به قدرت رساندن ترامپ دخیل بوده اند، می توان دورنمای این سیاست ها را تا حدودی تصور کرد. به نظر می رسد ماهیت قدرت امریکا که در دوره اوباما از قدرت سخت به قدرت نرم و سپس قدرت هوشمند (تلفیق ماهرانه قدرت سخت و نرم )تغییر یافته بود با پیروزی ترامپ دوباره به قدرت سخت تغییر شیفت پیدا می کند که در قالب آن افزایش بودجه نظامی امریکا و به تبع آن تشدید سیاست های نظامی گرانه واشنگتن قابل تصور است. درعرصه اقتصادی نیز اتخاذ سیاست حمایت گرایی اقتصادی ،زمینه را برای دور جدید جنگ تجاری بین بلوک های اقتصادی فراهم می کند. درغرب آسیا(خاورمیانه) نیزنقش مافیای اسرائیلی در تعیین سیاست های منطقه ای واشنگتن افزایش خواهد یافت و بار دیگر سایه صهیونیست ها بر جهت گیری های خاورمیانه ای امریکا سنگین تر خواهد شد. در این راستا احتمال می رود رژیم صهیونیستی از پیروزی ترامپ به عنوان فرصتی برای نهایی کردن طرح تشکیل دولت خالص یهودی در سرزمین های اشغالی استفاده کند. اجرای این طرح امکان اخراج فلسطینی های ساکن اراضی اشغالی سال 1948 موسوم به اسرائیل را به همراه دارد که تعداد آنها امروزه به بیش از یک میلیون و هفتصد هزار نفر افزایش یافته است. با توجه به اینکه خود ترامپ نیز اخراج لاتین تبارها و احداث دیوار در مرز مکزیک را در سرلوحه برنامه های خود دارد، لذا اجرای این برنامه می تواند فضای روانی لازم را برای اجرای طرح های مشابه راستگرایان صهیونیستی در سرزمین های اشغالی در اختیار آنها قرار دهد که امکان دارد مبادله های ارضی در چارچوب آن از محدوده فلسطین فراتر رفته و به کشورهای اردن ، عراق و سوریه نیز گسترش یابد. از این رو احتمال اینکه به قدرت رسیدن دونالد ترامپ زمینه را برای تغییرعملی نقشه خاورمیانه فراهم کند و راستگرایان صهیونیستی همانند دوران بوش ابتکار عمل سیاست منطقه ای امریکا را در دست بگیرند و این کشور را به مجری سیاست های خود تبدیل کنند ، وجود دارد و ازاین جهت به نظر می رسد با پیروزی ترامپ ابرهای سیاه بار دیگر بر منطقه حاکم خواهد شد.