یادداشت؛
کاروان عاشورا به سوی نینوا ...
قبل از این در نگاهی به روز شمار حرکت کاروان امام حسین علیه السلام از مکه به کوفه دیدیم که عاشوراییان در منزلگاه قبلی با لشگر حر مواجه می شوند.
به گزارش خبرنگار
خبرگزاری صدا و سیما، امام حسین (ع) هنگامی که وارد منزلگاه « ذُو حُسَم» شدند، دستور دادند که خیمهها را در این مکان برپا کردند، حربن یزید ریاحی با هزار سوار هنگام ظهر از راه فرا رسید و برابر امام (ع) با لشکریانش قرار گرفت.
امام رو به اصحاب خود کرد و فرمود: این گروه را سیراب کنید و اسبان آنان را نیز آب دهید، یاران امام (ع) فرمان بردند و لشکریان دشمن حتی اسبان آنان را نیز سیراب کردند.
عتبه بن ابی العیزار گوید: امام حسین (ع) در ذوحسم ایستاد و پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر (ص) فرمود: آنچه را که روی داد و پیش آمده است میبینید و دنیا دگرگون شد آنچه نیکو بود از آن روی گردانده و از آن نمانده است مگر تهماندهای همانند آن آب که در ته ظرفی بماند و آن را دور ریزند و زندگی پست و ناچیز است مثل چراگاه ناگوار، مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل پرهیز نمیکنند، مؤمن باید حقطلب و مایل به لقای پروردگار باشد، مرگ را من جز شهادت نمییابم و زندگانی با ستمگران را غیر از ننگ و خفت نمیدانم.
و باز میفرماید: ای مردم! رسول خدا (ص) فرمود: هر کس سلطان ستمپیشهای را که محرمات الهی را حلال و پیمان خداوند را شکسته و با سنت من مخالفت کرده و ستم بر بندگان خدا روا داشته باشد، تأیید کند و به انکار او برنخیزد، جایگاهش آتش و عذاب الهی باشد بنی امیه به فرمان شیطان از اطاعت خدا سرپیچی کرده و فساد کردند، حدود خدا را اجرا نکرده و بیتالمال را منحصر به خود ساختند. حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کردند و من سزاوارترین مردم هستم به نهی کردن و بازداشتن آنها از اینگونه اعمال زشت و نکوهیده.
حربن یزید ریاحی پیوسته همراه امام حسین (ع) رکاب میزد و هنگامی که مجال مییافت به امام عرض میکرد از برای خدا حرمت جان خویش را پاس دار که من بر این باورم که اگر گرم ستیز شوی، کشته شوی.
امام (ع) فرمود: مرا از مرگ میترسانی؟ آیا اگر مرا بکشید، دیگر مرگ گریبان شما را نمیگیرد؟ من همان را میگویم که آن مرد از قبیله اوس با پسر عم خود گفت هنگامی که میخواست رسول خدا (ص) را یاری کند.
سامضی و مابالموت عار علی الفتی
اذا مانوی حقاً و جاهد مسلما
و واسی الرجال الصالحین بنفسه
و فارق مثبوراً و خالف مجرماً
فان عشت لم اندم وان مت لم الم
کفی بک ذلا آن تعیش و تزعما
من میروم و مرگ برای جوانمرد ننگ نیست
اگر برای خدا باشد و مخلصانه بکوشد
و با مردان نیکوکار به جان مواسات نماید،
چون بمیرد مردم بر مرگ او اندوه خورند و نابکاران از سر عناد برخیزند،
پس اگر زنده ماندم پشیمان نیستم و اگر بمیرم ملامت نشوم،
ذلت تو را بس که زنده باشی، خوار گردی و ناکام بمانی.
چون حر این اشعار را از امام شنید کناره گرفت و با همراهان خود با فاصله کمی از امام، مسیر دیگری را انتخاب کرد.
امام حسین (ع) در ادامه مسیر خود به عراق در روز 27 ذیالحجه پس از البیضه به الرهیمه رسیدند در آنجا مردی از اهالی کوفه که او را ابوهرم مینامیدند به خدمت حضرت رسید و گفت: ای پسر رسول خدا (ص)! چه عاملی باعث شد که از حرم جدت بیرون آمدی؟ امام (ع) فرمود ای اباهرم! بنیامیه بیحرمتم داشتند صبوری کردم، اموالم را گرفتند، تحمل کردم و حال به دنبال ریختن خون من هستند بنابراین از حرم امن خداوند خارج شدم... به خدا سوگند مرا خواهند کشت و چون چنین کنند خداوند لباس ذلت را بر اندامشان میپوشاند و شمشیر برندهای را برای آنها مهیا میکند و کسی را بر آنها مسلط کند که آنان را به خاک مذلت بنشاند.1
از دیگر سخنان آن حضرت در این منزلگاه :
ای مردم! رسول خدا فرمود: هر کس سلطان ستمگر، پیمانشکن، حلال کننده حرامها و مخالف با سنت رسول خدا را ببیند و در برابر او برنخیزد، جایگاهش با او در جهنم است. 2
================================================
1- برگرفته از کتاب مدینه تا کربلا، همراه سیدالشهدا.
2- برگرفته از اثر محققانه دانشمند معاصر حضرت حجت الاسلام علی نظری منفرد بهنام " قصه کربلا".
یادداشت : فهیمه علیمردانی