جنگ های نیابتی اصلی ترین راهبرد دولت اوباما در خاورمیانه
تحلیلگران سیاسی اصلی ترین راهبرد خاورمیانه ای امریکا در دوره دولت اوباما را پیشبرد اهداف از طریق راه انداختن جنگ های نیابتی تحلیل می کنند.
![](/files/fa/news/1395/7/7/395750_514.jpg)
باراک اوباما در برهه ای با شعار تغییر وارد کاخ سفید شد که رویکرد جنگ طلبانه و دو لشکرکشی جرج بوش به افغانستان و عراق، وجهه امریکا را در جهان تخریب و این کشور را با معضلات و مسایل عمده داخلی وخارجی روبرو کرده بود.
همین چالش های داخلی وخارجی سبب شد تا شعار تغییر اوباما مورد توجه قرار گیرد و وی با پشت سرگذاشتن رقبای خود در دو دوره متوالی به مقام ریاست جمهوری امریکا انتخاب شود، اما اکنون که اوبامادر هفته های پایانی دوران ریاست جمهوری خود بسر می برد بررسی عملکرد وی مبین یک نکته مهم است و آن اینکه دولت اوباما در طول هشت سال گذشته اصلی ترین راهبرد خاورمیانه ای خود را بر پایه دروی گزیدن از دخالت مستقیم، ائتلاف سازی و راه انداختن جنگ های نیابتی دنبال کرده است.
بطور اساسی، جنگ نیابتی عبارتست از تشریک هزینه های جنگ با یک جانشین انسانی یا تکنولوژیکی به منظور به حداقل رساندن هزینه های جنگ برای مالیات دهندگان، سیاستمداران و ارتش خودی. بطوریکه جنگ نیابتی را می توان جنبه ای از جنگ شراکتی دانست که در آن درجه ای از همکاری راهبردی و عملیاتی بین نیروهای منظم و نامنظم قابل تعریف است. در جنگ شراکتی دو نیرو فعالیت های یکدیگر را با همکاری در سطوح راهبردی و عملیاتی تکمیل می کنند. جنگ نیابتی، بیشتر بصورت چتری است که در آن حامی و جانشین می توانند فعالان دولتی یا غیردولتی باشند. فعالان غیردولتی می توانند سازمان های تروریستی، گروه های شورشی، جنبش های فراملی، مزدورها یا شرکت های خصوصی امنیتی باشند.
تغییر مورد ادعا در سیاست خارجی در دولت اوباما از سال 2009، موضوع بحث های داغی بوده است. نکته قابل توجه آنکه پس از دو دوره پرهزینه در سیاست خارجی آمریکا در دولت بوش، رویکرد اوباما به سیاست خارجی و امنیت، اساسا در ظاهر سیاست «عدم مداخله» است. پس از دو جنگ پرهزینه در افغانستان و عراق، که مالیات دهندگان و پرسنل خدماتی هزینه اصلی را بر دوش کشیدند، اوباما مصمم بود که عملیات نظامی بایستی اولا به دفاع از منافع حیاتی آمریکا محدود شود و دوما ، توسط نیروهای نظامی اندک و انعطاف پذیری انجام گیرد که با همکاری متحدان محلی و بصورت چند جانبه عمل می کنند. بنابراین، اهداف سیاست خارجی آمریکا لزوما تغییر نکرده و بلکه ابزار دست یابی به آن تغییر کرده است.
آنچه حایز اهمیت است اینکه دکترین اوباما حاصل تغییر در فضای ژئواستراتژیک بوده است. واشنگتن به این واقعیت پی برده است که آمریکا، هر چند قدرت بزرگی بشمار می رود اما قدرت مطلق نیست و بنابراین در راهبرد امنیت ملی این کشور به وضوح بیان شده است که « زمانی که منافع ما مستقیما تهدید نمی شود آستانه استفاده از عملیات نظامی پایین است . در چنین مواردی ما به دنبال بسیج متحدان و شرکا جهت تقسیم هزینه های جنگ و دست یابی به نتایج پایدار خواهیم بود».
به هرحال نظر ناظران بین الملل بر این است که جوهره اصلی دکترین اوباما عبارتست از تقسیم و تشریک هزینه ها هم از نظر راهبردی و هم از نظر عملیاتی؛ در سطح راهبردی، این دکترین به لزوم اقدام جمعی از طریق جنگ ائتلافی و استفاده از ظرفیت متحدان و شرکای محلی تاکید می کند و در سطح عملیاتی هم به جنگ پنهان، تکیه بر سیستم عامل های فن آوری، عملیات نیروهای ویژه و ماموران سیا برای دست یابی به اهداف راهبردی و عملیاتی خارج از انظار عمومی اولویت می دهد.
در این باره بررسی هزینههای اقتصادی و نظامی برای دولت اوباما هم مهم ارزیابی می شود . وزارت دفاع آمریکا هزینهی جنگ در افغانستان و عراق را حدود 140 میلیارد دلار تخمین زده است، اما گزارش مؤسسهی مطالعات بینالمللی واتسون در ژوئن 2011 حاکی از آن است که با احتساب آمارهایی چون هزینههای سوخت، موشکها، مهمات، حقوق نظامیان، هزینههای درمان و... هزینهی این جنگها بین 3 تا 4 تریلیون دلار بوده است.
البته توجه به نکته دیگر نیز می تواند به راهبری ذهن به چیستی واقعیت کمک کند و آن اینکه توانایی، عامل دیگری است که جزو دغدغه های دولت اوباما محسوب می شود. کاستن از ظرفیت انسانی و سرمایه گذاری در سیستم عامل فن آوری و تمایل استفاده از فن آوری بجای نیروی انسانی، باعث می شود که آمریکا هزینه های جنگ را بر دوش عوامل فن آوری بنهد.
بحران سازی در سوریه نمونه ای است که دقیقا راهبرد دولت اوباما در راه اندازی جنگ های نیابتی را با استفاده از گروههای مزدور و تروریستی و کمک های فنی و اطلاعاتی و فرماندهی عملیات در اتاق های فکر و استفاده از نیروهای ویژه نظامی اندک را برای پیشبرد اهداف آشکار می کند.
به عنوان نمونه اعزام صدها نظامی به شمال سوریه به بهانه آموزش نیروهای کردی، کمک های نظامی و مالی به گروههای تروریستی، توسل به آتش بس در مواقعی که ارتش سوریه موفقیت های نظامی به دست آورده، همه از مواردی است که این راهبرد را آشکار می کند.
---------------------------
پردازش و تحلیل / سید مهدی میرلوحی