بهره مندی از گفتمان مشابه ،
تاثیر پذیری کارزار ترامپ از گفتمان همه پرسی انگلستان
موفقیت کارزار خروج انگلستان از اتحادیه اروپا و همزمانی آن با کارزار ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، تشابهات دارند.
به گزارش سرویس بین الملل
خبرگزاری صدا وسیما ، موفقیت کارزار خروج انگلستان از اتحادیه اروپا و همزمانی آن با کارزار ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، از منظر تشابهات دو کارزار و همچنین تاثیر پذیری احتمالی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از همه پرسی انگلستان واجد اهمیت است. شاید مسئله ای که باید در کانون توجه قرار گیرد، تشابهات گفتمانی و تشابهات خاستگاه های اجتماعی طرفداران خروج انگلستان از اتحادیه اروپا و طرفداران ترامپ است. تشابهاتی که ممکن است موفقیت کارزار خروج انگلستان را به یکی از نقاط قوت ترامپ در انتخابات پیش رو بدل سازد.
دکتر حسین مفیدی احمدی پژوهشگر مسائل اروپا، این تشابهات را بررسی کرده است.
حوزه های گفتمانی مشترک
به نظر می رسد علاوه بر خاستگاه اجتماعی نسبتا مشابه، حوزه های گفتمانی مشترک کارزار انتخاباتی ترامپ و کارزار خروج انگلستان از اتحادیه اروپا موارد زیر باشد:
1-تضعیف موقعیت گروه های مرجع سیاسی و اجتماعی در دو کشور؛
2-استفاده مشترک از ظرفیت نگرانی مردم از مسئله آوارگان
؛
3-رویکردی حمایت گرا به اقتصاد؛
4- شکاف بین نخبگان و طبقه کارگر و روش جذب مردم ناراضی؛
5- برجسته بودن گفتمان ناسیونالیسم/امنیت
تضعیف موقعیت گروه های مرجع سیاسی و اجتماعی در دو کشور
در این مسئله اتفاق نظر وجود دارد که یکی از دلایل اصلی موفقیت کارزار خروج انگلستان از اتحادیه اروپا، تضعیف موقعیت گروههای مرجع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در انگلستان بوده است. چرا که در شرایطی که تقریبا تمامی احزاب اصلی و سنتی؛ هنرمنران؛ دانشمندان و کارشناسان اقتصادی از مردم درخواست کرده بودند که رای به ادامه حضور انگلستان در اتحادیه اروپا بدهند، اکثر مردم راه دیگری را برگزیدند. به نظر می رسد کاهش مراجعه مردم به مراجع سنتی کسب تحلیل و تصمیم گیری، یکی از دلایل گسترش گرایشات پوپولیستی در سراسر قاره اروپا و همچنین در آمریکایی باشد که ترامپ نماینده آن است.
در واقع نقطه اشتراک مهم کارزار خروج و کارزار انتخاباتی ترامپ در این است که هر دو متکی بر بی اعتمادی قابل توجه مردم از نهادها و سیاست مداران ارشدی هستند که نمی دانند چه چیزی برای مردم بهتر است. کمپین خروج در این چارچوب، برناکارآمدی، فساد و ناآگاهی نهادهای اتحادیه اروپا تاکید می کرد. ترامپ هم بی اعتمادی به سیاست مداران و نهادهای آنها را به نقطه کانونی کارزارش تبدیل کرده است. به نظر می رسد بسترهای اجتماعی این بی اعتمادی نیز در جامعه آمریکا مهیا باشد.
بر اساس نظر سنجی موسسسه گالوپ، اعتماد مردم به موسسات و نهادها در آمریکا به پایین ترین سطح تاریخی خود رسیده است. در این چارچوب برای سومین سال متوالی، درصد افرادی که اعلام کرده اند به نهادهای آمریکایی اعتماد دارند به زیر 33 درصد سقوط کرده است. در چارچوب این نگاه است که مشکل اصلی خانم کلینتون هم آن است که او نماد ساختارهای سیاسی در آمریکاست که بسیاری از مردم از آن نفرت دارند در حالی که ترامپ بیشتر به عنوان یک کاندیدای ضد سیستم شناخته می شود.
استفاده از ظرفیت نگرانی مردم از مسئله پناهجویان
ستادهای انتخاباتی ترامپ و کارزار خروج، وعده کنترل پناهجویان و مهاجرت را در مرکز عملیات خود قرار داده اند. در انگلستان رای طرفداران خروج به "بازگشت کنترل" به معنای توقف جریان مهاجرت از اروپا بود. در کارزار آقای ترامپ هم "ساخت دیوار" و متوقف ساختن مهاجرت غیرقانونی از مکزیک در کانون توجه قرار دارد. در ضمن در هر دو کشور انگلستان و آمریکا، مهاجرت به یک نماد قدرتمند از تمایل نخبگان حاکم برای تضعیف استانداردهای زندگی طبقه کارگر با اجازه دادن به ورود نیروی کار ارزان به داخل کشور تبدیل شده است.
رویکردهای حمایت گرا به اقتصاد دو کارزار
گفتمان ترامپ نشان دهنده یک خلق وخوی در حال تغییر اروپایی ها و آمریکایی هاست که علاقمند به ایستادن در پشت مرزهای خود است؛ در خصوص درگیر شدن در بحرانهای خارجی محتاط است و تمرکزش بر چالش های داخلی است. در ضمن این دیدگاه طرفدارانی دارد که بریکسیت یک شورش علیه جهانی شدن و درخواست بازگشت به راه حل های محلی است. همچنین بریکسیت به عنوان نمادی از شکست جهانی شدن و مبارزه مردم با سلطه شرکتهای تجاری بزرگ بر زندگی سیاسی و عمومی مردم تعبیر شده است. در این نگاه، این شرکت ها، به چهره زشت جهانی شدن و دشمن اصلی مردم به ویژه افرادی که توسط نیروهای جهانی شدن احساس محرومیت می کنند بدل شده اند.
ترامپ همواره مخالفت خود را با تجارت آزاد اعلام کرده است و حامی نگاهی حمایت گرا در حوزه اقتصاد بوده است. در ضمن او بارها اعلام کرده است که طرفداران خروج در انگلستان نیز نظر مشابهی دارند. البته با وجود اینکه این دیدگاه وجود دارد که طرفداران خروج انگلستان از اتحادیه اروپا در اصل مخالف تجارت آزاد نبوده اند و صرفا به دنبال پیگیری این تجارت از راه هایی دیگر هستند، این مسئله غیر قابل انکار است که در هسته مرکزی ایده هایی چون دفاع از کارگران انگلیسی و یا مخالفت با حرکت آزاد افراد به داخل مرزها، گفتمانی حمایت گرا نهفته است.
این نکته نیز قابل تامل است که بریکسیت بیشتر توسط صاحبان صنایع کوچک و خویش فرمایان حمایت شده است و ترامپ هم توسط رای دهندگانی مشابهی در آمریکا حمایت می شود. در ضمن صنایع بزرگ انگلستان بیشترین سهم را در در حمایت از کارزار ادامه حضور بر عهده داشتند. لفاظی های ضد سیستم بانکی ترامپ و حمله اش به کلینتون به دلیل ارتباطاتش با وال استریت نیز بی ارتباط با حمایت صنایع و موسسات مالی بزرگ از کلینتون نیست.
شکاف بین نخبگان و طبقه کارگر
شکاف موجود بین نخبگان و طبقه کارگر بستر مناسبی را برای استفاده کارزارهای انتخاباتی بریکسیت و ترامپ مهیا کرده است. به اعتقاد ترامپ، "چشم انداز کلینتون، جهانی بی مرز را ترسیم می کند که کارگران در آن نه قدرت نه شغل و نه ایمنی دارند". در دوران کارزارهای انتخاباتی بریکسیت نیز پیش بینی می شد که همه پرسی خروج به وسیله ای برای اعتراض مردم در خصوص شغل و استانداردهای زندگی بدل شود. در انگلستان، بسیاری از مردم از سال 2008 افزایش واقعی در حقوق های خود مشاهده نکرده اند و بسیاری از مناطق انگلستان، برای چندین دهه از رکود اقتصادی رنج برده اند. همانگونه که یکی از خبرنگاران انگلیسی گفته است " متولد شدن در بسیاری از نقاط انگلستان به معنای رنج بردن از یک زندگی طولانی مدت همراه با شکست غیرقابل بازگشت و از دست دادن فرصت ها، آموزش، امید به زندگی و دسترسی به قدرت است."
این واقعیت می تواند در بسیاری از مناطق آمریکا نیز صدق کند که در آن به دستمزد واقعی به صورت متوسط در دهه های اخیر کاهش یافته است.
بر اساس نظر سنجی شرکت هریس در سال گذشته، 81 درصد مردم آمریکا بر این باور بودند که در کشورشان ثروتمندان در حال غنی تر شدن و فقرا در حال فقیر تر شدن هستند. (این رقم در سال 2001، 73 درصد بود) 85 درصد مردم نیز بر این باور بودند که رهبران کشور نمی دانند چه اتفاقی برای ما می افتد (این رقم در سال 2011، 73 درصد بود) و 71 درصد مردم معتقد بودند که بیشتر افرادی که در قدرت هستند در تلاشند تا از امثال ما بهره برداری کنند.(این رقم در سال 2011، 63 درصد بود)
برجسته بودن گفتمان ناسیونالیسم/امنیت در دو کارزار
مسئله هویت و بازگشت به گذشته ای پرافتخار از واژگان مشترک مورد استفاده دو کمپین بوده اند. به عنوان مثال، طرفداران خروج همواره براین نکته تاکید کرده اند که مهاجرت دسته جمعی هویت انگلستان را به مخاطره انداخته است. ترامپ نیز همواره تاکید کرده است که مرزهای پر منفذ آمریکا، نه تنها موجب فروریختن حکومت قانون می شود، بلکه خود ایالات متحده را نیز دگرگون می کند. در ضمن کارزارهای اتنخاباتی ترامپ و بریکسیت هر دو مسئله مهاجرت را با اضطراب شهروندان از تروریسم ترکیب کرده اند. مسئله ای که با حوادث تروریستی اروپا و آمریکا موجب قانع پذیر تر شدن گفتمان این دو کارزار شده است.
یکسان بودن خواستگاه اجتماعی دوکارزار
تشابهات خاستگاه و ایده های اجتماعی رای دهندگان به کارزار خروج و طرفداران کارزار انتخاباتی ترامپ نیز مسئله مهمی است. اول اینکه افراد میانسال و مسن و افراد با سطح سواد پایین تر، مهمترین طرفداران کارزار خروج در انگلستان بوده اند. در ضمن نتایج یک نظرسنجی در انگلستان نشان می دهد که 81 درصد کسانی که معتقد به لزوم حفاظت انگلستان از مهاجران و ایده های فانتزی اروپا بوده اند، مخاف چند فرهنگ گرایی هستند. در آمریکا نیز افراد مسن تر و افراد فاقد تحصیلات دانشگاهی بیشتر به ترامپ متمایل هستند. در ضمن طرفداران آقای ترامپ در حوزه نگاه به ایده هایی چون چند فرهنگ گرایی با طرفداران کارزار خروج تشابهات زیادی دارند.
مناطق کارگری نیز از جمله مناطق حامی دو کارزار بوده اند. در شمال انگلیس شهرها و روستاهایی قرار دارد که در اطراف آن ها صنایع پنبه و فولاد و معادن فعال هستند. بخش مهمی از مردم این مناطق به خروج انگلستان از اتحادیه اروپا رای دادند.
در آمریکا نیز در مناطق نابرخوردار کارگری چون پنسیلوانیا، اوهایو و ویرجینیای غربی، مردم بیشتر متمایل به رای دادن به ترامپ هستند.