یادداشت؛
سینمایی که از دختران تاثیر گرفت
بسیاری از فیلمهای سینمایی با محوریت دختران ساخته شده است و میتوان گفت بخشی از سینمای ما از این قشر تاثیر گرفته است.
به گزارش خبرنگار
خبرگزاری صدا و سیما؛ همین الان که به سینماهای سراسر کشور سری بزنی فیلمی با عنوان «دختر» و با تصویری از چهره معصوم و چشمهای دغدغه مند او به چشمت می خورد؛ چشم هایی مهربان که آینده را نشانه رفته است.
سینمای ما در ادوار و سالهای مختلف تصاویر متفاوتی از دختران و مشکلات و آرزوهای آنها ارائه داده است.
بسیاری از فیلم ها هم نام دختران را به خود گرفته است، یکی از قدیمی ترین این فیلم ها «گلنار» است.
این فیلم در سال 1367 به روایت قصه دختری پرداخت که با پدربزرگ و مادر بزرگش زندگی میکند، روزی به کنار چشمه می رود تا آب بیاورد، باد دستمال آبی او را، که یادگار مادرش است، با خود میبرد، گلنار در پی دستمال به جنگل میرود و راه را گم میکند و گرفتار خاله خرسه می شود، خرسها او را برای انجام کارهای روزانه و پختن کلوچه پیش خود نگه میدارند، پدربزرگ و مادربزرگ به کمک اهالی به دنبال گلنار میگردند، اما او را نمییابند.
خاله قورباغه خود را به گلنار میرساند و با هم نقشهای برای فرار میکشند، گلنار به خرسها میگوید به شرطی پیش آنها میماند که یک سبد بزرگ کلوچه دست پخت او را برای خانوادهاش به روستا ببرند، خرسها میپذیرند، گلنار در سبد کلوچه پنهان میشود و بدین ترتیب همراه خرس به خانهشان باز میگردد، کامبوزیا پرتویی کارگردان و غزل شاکری بازیگر نقش اصلی این اثر بود.
«کیمیا» فیلم دیگری بود که در سال 73 روی پرده سینما آمد، این فیلم به کارگردانی احمدرضا درویش به روایت قصه دختری از دل جنگ بیرون آمده پرداخت.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: در آغاز جنگ ایران و عراق، همسر رضا باردار است و باید مورد عمل جراحی قرار گیرد. رضا او را به بیمارستان می رساند و خود به اسارت قوای دشمن در میآید. همسر رضا حین عمل جراحی میمیرد و شکوه جراح، فرزند رضا را نجات میدهد. پس از گذشت نه سال، وقتی رضا از اسارت آزاد میشود، پی میبرد که همه اعضای خانوادهاش را از دست داده است. حال او در جستجوی تنها باز مانده خود، فرزندش است. کیمیا، فرزند رضا، نزد شکوه در مشهد زندگی میکند. مشکل اینجاست که شکوه به طور کامل به کیمیا وابسته است.
خیلی از کودکان دهه 60 با نرگس و سوسن «خواهران غریب» خاطرات زیادی دارند، این فیلم که در سال 74 به نمایش در آمد قصه دو دختری را روایت می کرد که در جشن مدرسهها یکدیگر را میبینند و پی میبرند که خواهران دوقلو هستند و پدر آهنگسازشان پیش از این از مادر آنها که خیاطی می کند جدا شده است اما این ماجرا را هرگز به آنها نگفته بودند، یکی از آنان نزد مادرشان و دیگری نزد پدرشان زندگی میکرده است، آنان تصمیم میگیرند تا جایشان را عوض کنند، به دلیل شباهت بسیار این دو خواهر دوقلو پدر و مادر متوجه موضوع نمیشوند، پدر قرار است با همکار و نامزدش، ثریا ازدواج کند، دخترها تصمیم میگیرند ثریا را از این کار باز دارند که پدر و مادرشان دوباره باهم ازدواج کنند، دخترها وانمود میکنند که گم شدهاند تا پدر و مادر برای یافتن آنها با یکدیگر دیدار کنند و به اجبار با هم به دنبالشان بگردند.
بچهها که در خانه مادربزرگ پنهان شدهاند با همکاری مادربزرگ موفق به انجام این کار میشوند، پدر و مادر که تا صبح با خودرو همه جای شهر را گشتهاند و دیگر اختلافات را کنار گذاشتهاند، به خانه مادربزرگ میآیند، دو خواهر باعث میشوند که خانواده دوباره شکل بگیرد.
کیومرث پور احمد کارگردانی این اثر را بر عهده داشت و درخشش مرحوم خسرو شکیبایی در آن بیش از همه چیز به چشم می آمد.
«دختری با کفش های کتانی» رسول صدر عاملی و «طوطیا» ایرج قادری هم به زبان های مختلف به بیان قصه هایی از دختران ایران زمین پرداختند.
اوایل دهه 80 رسول صدرعاملی فیلمی را به سینما آورد که مورد توجه مردم و منتقدان قرار گرفت؛ «من ترانه 15 سال دارم» با بازی زیبای ترانه علیدوستی به روایت داستان ترانه دختر نوجوانی که مادرش را در کودکی از دست داده و پدرش به دلایلی زندانی است می پردازد، ترانه به زندگی عادی اش ادامه میدهد تا این که پسر پولداری به او پیشنهاد ازدواج میدهد.
ترانه قبول میکند و ازدواج سر میگیرد ولی بعد از مدت کوتاهی پسر ترانه را رها می کند و به خارج از کشور میرود، این در حالی است که ترانه از آن پسر حامله است و چون فقط بین آنها صیغهای خوانده شده است و اسم ترانه در شناسنامه پسر نیست او نمیتواند ثابت کند این بچه در شکمش را از آن پسر دارد، در حالی که همه به او تهمت میزنند ترانه تلاش دیوانه واری را برای اعاده حیثیت از خود و بچه اش آغاز میکند، این فیلم یکی از تاثیرگذارترین فیلمها در زمینه دختران بود.
در دهه 80 فیلم هایی مثل «خوابگاه دختران»، «دیشب خواب باباتو دیدم آیدا»، «خون بازی» و «پستچی سه بار در نمی زند» به شکل مستقیم و غیر مستقیم به روایت تاثیر دختران در خانواده و جامعه و تاثیر پذیری آنها از این دو نهاد پرداختند.
«هیس دخترها فریاد نمیزنند» پوران درخشنده هم از فیلم هایی بود که در آغاز دهه90 سرو صدای زیادی به پا کرد.
در سالی که گذشت هم فیلم هایی با محوریت دختران تولید شد، فیلم سینمایی «نفس» به کارگردانی نرگس آبیار قصه دختر بچه ای را روایت می کند که در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی و 8 سال دفاع مقدس زندگی می کند.
بهار دختری با استعداد و پر تلاش است که به عبارتی این استعدادهایش زیر آوار بمب خاک می شود.
فیلم سینمایی «دختر» به کارگردانی سید رضا میرکریمی هم به مسئله شکاف بین نسل ها می پردازد و مخاطبانش را به تعامل و گفتگو دعوت می کند.
دختران نقش بسزایی در کشور دارند، اینان مادران آینده هستند که فرزندانی را پرورش خواهند داد که نسل ها را می سازند پس بهتر است بیش از پیش به مسائل و دغدغه های آنها روی پرده نقره ای بها داده شود.