مشروح گزارش چیلکات درباره مشارکت انگلیس در جنگ عراق
جان چیلکات رئیس کمیته تحقیق درباره مشارکت انگلیس در جنگ علیه عراق گزارش نتایج تحقیق خود را قرائت کرد.
به گزارش شبکه تلویزیونی رویتزر، جان چیلکات گفت: « قبل از هر چیز باید به درد و رنجی که مردم عراق همچنان متحمل می شوند اشاره کنیم و همینطور از آنهایی که در حملات تروریستی کشته یا زخمی شده اند، یاد کنیم، از جمله حمله وحشتناک یکشنبه که در آن حدود 250 نفر کشته شدند. ما سیاست های انگلیس در خصوص عراق از سال 2001 تا 2009 را بررسی کردیم تا بتوانیم برای آینده درس بگیریم. گزارش ما در وبسایت کمیسیون تحقیق بعد از پایان سخنان من منتشر خواهد شد. در سال 2003 برای اولین بار بعد از جنگ دوم جهانی انگلیس در حمله و اشغال کشوری مستقل مشارکت کرد. این تصمیم بسیار مهمی بود. صدام بدون شک دیکتاتوری بی رحم بود که به همسایگان عراق حمله کرد و بسیاری از مردم کشورش را سرکوب کرد و یا کشت و تعهداتی را که شورای امنیت سازمان ملل برایش تعیین کرده بود نقض کرد. سوال مطرح شده در این تحقیق این بود که آیا حمله به عراق در مارس 2003 اقدامی درست و ضروری بود و آیا انگلیس می توانست و یا می بایست برای پیامدهای این اقدام خودش را بهتر آماده کند؟ ما به این نتیجه رسیدیم که انگلیس قبل از اینکه گزینه های مسالمت آمیز برای خلع سلاح را بطور کامل بررسی کند تصمیم گرفت در حمله به عراق مشارکت داشته باشد. اقدام نظامی در آن زمان آخرین راه حل نبود. ما همچنین به این نتیجه رسیدیم که قضاوت درباره شدت تهدیدی که از سوی سلاح های کشتار جمعی عراق ناشی می شد به گونه ای ارائه شد که توجیه قطعی نداشت. با وجود هشدارهای علنی ، عواقب و پیامدهای این حمله دست کم گرفته شد و برنامه ریزی ها برای عراق بعد از صدام اصلا درست و مناسب نبود. دولت در رسیدن به اهدافش شکست خورد. من اکنون می خواهم برخی از نکات مهم در این گزارش را تشریح کنم. اول اینکه تصمیم رسمی برای حمله به عراق درصورتیکه صدام اولتیماتوم آمریکا برای خروج از عراق در ظرف 48 ساعت را قبول نمی کرد در کابینه در هفده مارس 2003 اتخاذ شد و پارلمان فردای آن روز به حمایت از این تصمیم رای داد. موارد مهمی در دولت آقای بلر در هجده ماه قبل از آن وجود داشت که در این تصمیم گیری نقش داشت و اکنون بطور خلاصه آنها را توضیح می دهم. بعد از حملات تروریستی یازده سپتامبر 2001 آقای بلر از رئیس جمهور بوش خواست تا اقدام عجولانه ای درباره عراق نکند. در اوایل دسامبر سیاست آمریکا شروع به تغییر کرد و آقای بلر پیشنهاد کرد که آمریکا و انگلیس باید در زمینه آنچه او استراتژی هوشمندانه توصیف می کرد همکاری کنند. برای تغییر رژیم در عراق که در طول زمان محقق می شد. وقتی آقای بلر با رئیس جمهور بوش در تگزاس در آوریل 2002 دیدار کرد سیاست رسمی همچنان مهار صدام بود اما بعد از آن تغییر شدیدی در طرز تفکر انگلیس ایجاد شد. کمیته مشترک اطلاعاتی به این نتیجه رسید که صدام را نمی توان بدون حمله از قدرت کنار گذاشت. دولت گفت عراق تهدیدی است که باید با آن مقابله و خلع سلاح شود. این به معنای استفاده از زور است . برای مشارکت گسترده در حمله نظامی برنامه ریزی های زیادی شد. آقای بلر در کرافورد تگزاس به دنبال مشارکتی بود تا بتواند بر رئیس جمهور بوش تاثر بگذارد. او پیشنهاد اولتیماتوم سازمان ملل به عراق را مطرح کرد تا به بازرسان اجازه فعالیت داده شود و در غیر این صورت با پیامدهای آن مواجه شوند. در 28 ژوئیه آقای بلر برای رئیس جمهور بوش نوشت اگر آمریکا خواستار تشکیل ائتلافی برای اقدام نظامی است ایجاد تغییراتی در سه زمینه مهم لازم است: پیشرفت در روند صلح خاورمیانه، اختیارات سازمان ملل و تغییر افکار عمومی در انگلیس، اروپا و کشورهای عرب. آقای بلر همچنین به لزوم تعهد داشتن به عراق برای مدتی طولانی اشاره کرد. متعاقبا آقای بلر و آقای استراو از آمریکا خواستند تا موضوع عراق را به سازمان ملل ارجاع دهد. در هفتم سپتامبر رئیس جمهور بوش تصمیم گرفت این کار را انجام دهد. در هشتم نوامبر قطعنامه 1441 با اتفاق آرا در شورای امنیت تصویب شد. در این قطعنامه آخرین فرصت به عراق برای خلع سلاح داده شد و گفته شد که درصورتیکه این امر محقق نشود با عواقب جدی و سختی مواجه خواهند بود. همچنین درصورتیکه عراق موارد بیشتری را نقض می کرد این موضوع به شورای امنیت گزارش داده می شد تا بررسی های بیشتر درباره آن انجام شود. بازرسان تسلیحاتی اواخر آن ماه به عراق بازگشتند. طی ماه دسامبر رئیس جمهور بوش به این نتیجه رسید که بازرسان به نتیجه دلخواه نرسیده اند و آمریکا قصد دارد در اوایل 2003 اقدام نظامی انجام دهد. در اواخر ژانویه آقای بلر جدول زمانی آمریکا را برای اقدام نظامی قبول کرد و تا اواسط مارس به این نتیجه رسید که احتمال این کار بیشتر شده است. رئیس جمهور بوش برای کمک به آقای بلر قبول کرد که در پی (تصویب) قطعنامه دیگری در شورای امنیت باشد،دومین قطعنامه، برای مشخص شدن اینکه عراق نتوانسته از آخرین فرصتش برای انجام تعهدات و وظایفش استفاده کند. تا دوازده مارس روشن شده بود که هیچ شانسی برای جلب اکثریت آرا به منظور تصویب دومین قطعنامه قبل از اقدام نظامی آمریکا وجود ندارد. بدون وجود مدرکی که نشان دهنده موارد بیشتری از نقض تعهدات عراق بود و یا گزارش های بازرسان مبنی بر اینکه عراق همکاری نکرده و آنها نتوانسته اند وظایف خود را انجام دهند، اکثر اعضای شورای امنیت متقاعد نمی شدند که گزینه های مسالمت آمیز برای خلع سلاح کاملا منتفی شده و اقدام نظامی قابل توجیه است. اقای بلر و آقای استراو فرانسه را مسئول ایجاد مانع بر سر راه سازمان ملل دانستند و مدعی شدند دولت انگلیس از جانب جامعه بین الملل از اختیارات شورای امنیت حمایت می کند. در شرایطی که اکثریت آرا در حمایت از اقدام نظامی نبود ما به این نتیجه می رسیم که انگلیس در واقع اختیارات و قدرت شورای امنیت را دست کم گرفت. دوم اینکه در این تحقیق درباره اینکه آیا اقدام نظامی قانونی بوده یا نه ابراز نظر و عقیده نشده است. این موضوع فقط می تواند در دادگاهی بین المللی دقیقا بررسی شود. البته ما به این نتیجه رسیدیم که شرایطی که بر اساس آن انگلیس تصمیم اقدام نظامی را قانونی دانست رضایتبخش نبوده است. در اواسط ژانویه 2003 لرد گولداسمیت به آقای بلر گفت تصویب قطعنامه دیگری در شورای امنیت به عنوان پایه و اساس قانونی برای اقدام نظامی لازم است. او تا پایان فوریه توصیه ای به نخست وزیر انگلیس نکرد. درحالیکه قطعنامه دوم ارجحیت داشت به این نتیجه رسیدند که قطعنامه 1441 کافی است. او این توصیه را بصورت کتبی در هفتم مارس ارائه کرد. ارتش خواستار روشن شدن موضوع درباره قانونی بودن این اقدام شد. لرد گولد اسمیت توصیه کرد که برای اقدام نظامی بدون تصویب قطعنامه بیشتر در شورای امنیت سازمان ملل پایه و اساس قانونی فراهم شود.»
رئیس کمیته تحقیق درباره مشارکت انگلیس در جنگ علیه عراق در ادامه گزارش خود درباره نقش لندن در حمله سال دو هزار و سه میلادی به عراق گفت مداخله نظامی در عراق باعث کشته شدن دست کم یکصد و پنجاه هزار عراقی و احتمالا تعداد بسیار بیشتری شد که بیشتر آنها غیرنظامی بودند و بیش از یک میلیون نفر آواره شدند.
جان چیلکات افزود : چهاردهم مارس او از آقای بلر خواست تا تأیید کند که عراق از قطعنامه 1441 عدول کرده
و مواردی از مفاد آن را نقض کرده است. آقای بلر نیز روز بعد همین کار را کرد. هر چند، روشن نیست که آقای بلر دقیقاً بر چه اساسی آن تصمیم را گرفت. با توجه به اهمیت زیاد آن تصمیم، می بایست از لرد گلد اسمیت خواسته می شد تا به صورت مکتوب توصیه خود را ارائه کند و توضیح دهد که چگونه با نبود اکثریت در شورای امنیت، آقای بلر آن تصمیم را خواهد گرفت. این یکی از مواردی است که تحقیقات مشخص کرده است سیاست اتخاذ شده می بایست در کمیته ویژه کابینه بررسی و سپس در جلسه کابینه به بحث و تبادل نظر گذاشته می شد. سوم اینکه می خواهم به بررسی ارزیابیهای مربوط به تسلیحات کشتار جمعی عراق بپردازم و اینکه این ارزیابیها چگونه ارائه شدند تا از اقدام نظامی علیه عراق حمایت کند. این باور قوی در سیاست و دستگاههای اطلاعاتی انگلیس وجود داشت که عراق برخی از توانمندیهای تسلیحات شیمیایی و میکروبی را حفظ کرده و مصمم است که آن را حفظ کند و در صورت امکان آن را تقویت کند و در آینده نیز به توانمندی هسته ای دست پیدا کند. همچنین این باور قوی وجود داشت که عراق قادر بود فعالیتهای خود را از بازرسان سازمان ملل متحد پنهان کند. در مجلس عوام( پارلمان انگلیس) در بیست و چهارم سپتامبر دوهزار و دو، آقای بلر توانمندیهای گذشته، فعلی و آینده عراق را به عنوان مدرک و شاهدی بر وخامت امنیتی تهدید احتمالی از طرف تسلیحات کشتار جمعی عراق عنوان کرد. او گفت که در آینده این تهدید به واقعیت خواهد پیوست. قضاوتها درباره توانمندیهای عراق در آن اظهارات و در پرونده ای که در همان روز منتشر شد، با قاطعیت و اطمینان نشان می داد که چنین چیزی (حمله به عراق) توجیه نداشت. کمیته مشترک اطلاعاتی می بایست برای آقای بلر روشن می کرد که اطلاعات ارزیابی شده به طور یقین این نتیجه را حاصل نمی کند که عراق به تولید تسلیحات شیمیایی و میکروبی ادامه داده است یا تلاشهایش برای تولید سلاح اتمی ادامه
دارد. این کمیته همچنین قضاوت کرده است تا زمانی که تحریمها همچنان موثری باقی بماند، عراق نمی تواند سلاح اتمی تولید کند و چندین سال طول خواهد کشید تا موشکهای
دوربرد را تولید و مورد استفاده قرار دهد. هجدهم مارس دو هزار و سه، در مجلس عوام ، آقای بلر گفت که از نظر او احتمال دسترسی گروههای تروریستی به تسلیحات کشتار جمعی تهدیدی جدی برای انگلیس و امنیت ملی آن است. او همچنین گفت که معتقد است خطر زرادخانه های صدام حسین مهارکردنی نیست و تهدیدی روشن برای مردم انگلیس است. البته به آقای بلر هشدار داده شده بود که اقدام نظامی تهدید و خطر القاعده را به انگلیس و منافع انگلیس افزایش خواهد داد. همچنین به او هشدار داده شده بود که حمله نظامی به عراق ممکن است باعث شود تسلیحات و توانمندیهای عراق به دست تروریستها منتقل شود. استراتژی دولت بازتاب اعتماد آن به ارزیابیهای کمیته مشترک اطلاعاتی بود. آن ارزیابیها معیاری بود که عملکرد و رفتار عراق و گزارش بازرسان از عراق بر اساس آن قضاوت می شد. تا هفدم مارس دوهزار و سه، رئیس کمیته مشترک اطلاعاتی به آقای بلر گفته بود که عراق تسلیحات شیمیایی و میکروبی و ابزار رساندن آن را به هدف و ظرفیت تولید آنها را دارد. همچنین به بلر گفته شد شواهد نشان می دهد صدام حسین این نظر را دارد که این توانمندی از نظر نظامی بسیار مهم است و مصمم است که آن را تقویت کند. اکنون روشن است که سیاست درباره عراق بر اساس اطلاعات و ارزیابیهای غلط و مخدوش بوده است. صحت این اطلاعات به چالش کشیده نشد در حالیکه می بایست این کار انجام می شد. یافته ها درباره توانمندیهای تسلیحات کشتار جمعی عراق در گزارش گروه تحقیقات عراق در اکتبر دوهزار و چهار قابل توجه بود اما اصلا تأیید کننده حرفهای دولت انگلیس پیش از حمله به عراق نبود که متمرکز بر توانمندیهای جاری عراق بود ، چیزی که آقایان بلر و استراو [ وزیر خارجه وقت انگلیس] آن را به عنوان انبارها و ذخایر وسیع و گسترده توصیف کرده و آن را تهدیدی با فوریت و رو به رشد خوانده بودند. در واکنش به آن یافته ها، آقای بلر به مجلس عوام گفت با وجود اینکه عراق شاید انبارهای تسلیحات آماده استفاده نداشته است، اما صدام حسین قصد و توانمندی لازم را داشت و تعهدات و وظایف خود را در برابر سازمان ملل متحد نقض می کرد. البته این حرفها همان توضیحی نبود که او برای اقدام نظامی پیش از آغاز جنگ داده بود. در این گزارش ، ما چندین درس را مشخص کرده ایم که می بایست گرفته شود و آن درباره راه و روشی است که در آینده دولت می تواند از اطلاعات به طور علنی برای تأیید سیاستهای خود استفاده کند. چهارم، من می خواهم به کمبودها در برنامه ریزی و آمادگی ( برای جنگ عراق) بپردازم. ارتش انگلیس تا اواسط ژانویه دوهزار و سه که آقایان بلر و هون درباره پیشنهادهای ارتش برای افزایش شمار گردانهایی که می بایست اعزام شوند و اینکه می بایست در جنوب عراق و نه در شمال آن کشور عملیات کنند، توافق کردند، هنوز خود را درگیر نکرده بود. بنابراین فرصت بسیار کمی برای آماده کردن سه گردان وجود داشت، به علاوه خطرات موجود نه به درستی مشخص شده بود و نه به طور کامل به اطلاع وزرا رسیده بود. نتیجه کمبود تجهیزات بود که در گزارش آمده است. با وجود اینکه قول داده شده بود کابینه درباره حضور نظامی انگلیس بحث و تبادل نظر کند، کابینه درباره گزینه های نظامی یا پیامدهای آن بحث و تبادل نظر نکرد. اوایل ژانویه دوهزار و سه، وقتی دولت اهداف خود را برای عراق پس از جنگ اعلام کرد، تأکید کرد دولت موقت پس از جنگ در عراق باید تحت رهبری سازمان ملل متحد باشد. تا مارس دوهزار و سه، با توجه به اینکه دولت نتوانسته بود آمریکا را درباره مزایا و برتری های دولت تحت سرپرستی سازمان ملل متحد متقاعد کند، دولت گفت که هدف سطح پایین تر این است که آمریکا را متقاعد کند با مجوز سازمان ملل متحد برای تشکیل دولت موقت تحت رهبری ائتلاف موافقت کند. وقتی که مداخله نظامی در عراق آغاز شد، سیاست آمریکا بر اساس این برآورد بود که عملیاتی تحت فرماندهی آمریکا و با مجوز سازمان ملل متحد در فضای امنیتی نسبتاً مناسب به خوبی انجام خواهد شد. آقای بلر به گروه تحقیق گفت مشکلاتی که پس از مداخله نظامی در عراق با آن روبرو شدند، قبل از آن قابل پیش بینی نبود. ما قبول نداریم که حتماً می بایست پیش بینی انجام می شد زیرا خطر جنگ داخلی، حضور فعال ایران برای دنبال کردن منافع خود، بی ثباتی منطقه ای و فعالیت القاعده در عراق هر کدام به روشنی قبل از مداخله نظامی در عراق مشخص شده بود. وزرا درباره کافی نبودن و نقص طرحهای آمریکا آگاه بودند و از اینکه نمی توانستند تأثیر قابل توجهی روی برنامه ریزی آمریکا داشته باشند، نگران بودند. آقای بلر در نهایت موفق شد تا حدودی موافقت بوش رئیس جمهور وقت آمریکا را جلب کند که باید مجوز سازمان ملل متحد درباره نقش پس از جنگ وجود داشته باشد. به علاوه او نظارت روشن وزرا را بر برنامه ریزی و تدارکات انگلیس فراهم نکرد. او اطمینان حاصل نکرد که برنامه ریزی انعطاف پذیر، واقع بینانه با تأمین کامل منابع برای مشارکت هماهنگ نظامی و غیرنظامی انگلیس در آن جنگ با در نظر گرفتن خطرات شناخته شده ، وجود دارد. آثار و پیامدهای نواقص و اشکالات در برنامه ریزی و تدارکات همچنان پس از حمله به عراق، ادامه داشت. در اینجا به ناکامی دولت در رسیدن به اهدافی می رسم که خودش برای عراق مشخص کرده بود. نیروهای مسلح نبرد نظامی موفقی داشتند که در خلال آن بصره را گرفتند و به رفتن صدام حسین از قدرت و سقوط بغداد در کمتر از یک ماه کمک کردند. پرسنل نظامی و غیرنظامی ما که به عراق اعزام شدند و عراقیهایی که برای انگلیس کار کردند، در برابر خطرات قابل توجه، شجاعت زیادی نشان دادند و آنها شایسته قدردانی و احترام ما هستند. بیش از دویست شهروند انگلیسی در نتیجه جنگ عراق کشته شدند و عده بسیار بیشتری زخمی شدند. این مسئله باعث غم و اندوه عمیق خانواده های بسیاری از جمله کسانی که امروز اینجا حضور دارند، شد. مداخله نظامی در عراق و متعاقب آن بی ثباتی در آن کشور تا ژوئیه دوهزار و نه ، همچنین باعث مرگ دست کم یکصد و پنجاه هزار عراقی و احتمالا تعداد بسیار بیشتری شد که بیشتر آنها غیرنظامی بودند. بیش از یک میلیون نفر آواره شدند. مردم عراق زجر زیادی کشیده اند.
رئیس کمیته تحقیق درباره مشارکت انگلیس در جنگ علیه عراق در ادامه گزارش خود درباره نقش لندن در حمله سال دو هزار و سه میلادی به عراق اذعان کرد پس از حمله به عراق، انگلیس و آمریکا به قدرتهایی اشغالگر مشترک تبدیل شدند.
جان چیلکات در ادامه افزود دورنمای عراق و مردم آن کشور که آمریکا، انگلیس، اسپانیا و پرتغال در اجلاس آزور در شانزدهم مارس دوهزار و سه ترسیم کرده بودند، شامل تعهدی جدی برای کمک به مردم عراق برای ساخت عراقی جدید با صلح در داخل عراق و در صلح با همسایگان خود بود. آن اعلامیه دنبال عراقی متحد بود که در آن مردمش امنیت، آزادی، خوشبختی و برابری داشته باشند و دولتی در آن کشور وجود داشته باشد که حقوق بشر و حکومت قانون را به عنوان پایه های دموکراسی برقرار کند. ما عراق پس از جنگ را با جزئیاتی در نظر گرفته ایم که از جمله آن تلاشها برای بازسازی کشور و بازسازی دستگاههای امنیتی است. من در این بیانیه کوتاه فقط می توانم به چند نکته کلیدی بپردازم. پس از حمله به عراق، انگلیس و آمریکا به قدرتهایی اشغالگر مشترک تبدیل شدند. در یک سال بعد از آن عراق تحت اداره حاکمیت موقت ائتلاف بود. انگلیس به طور کامل تصمیمات تشکیلات حاکمیت را اجرا کرد اما نتوانست به راحتی تأثیری تعیین کننده در سیاستهای حاکمیت موقت داشته باشد. دولت در تدارکات خود برای جنگ ، عظمت کار برقراری ثبات، اداره و بازسازی عراق و مسئولیتهای متعاقب آن برای انگلیس را در نظر نگرفت. انگلیس مسئولیت ویژه ای را برای چهار استان در جنوب شرق عراق به عهده گرفت. انگیس این کار را بدون تصمیم گیری رسمی حاکمیت عراق و بدون اینکه مطمئن باشد توانمندیهای نظامی و غیرنظامی لازم را برای انجام وظایف خود به ویژه در بخش حیاتی تأمین امنیت دارد، انجام داد. دامنه تلاشهای انگلیس در عراق پس از جنگ، هرگز با ابعاد و دامنه آن چالش همخوانی نداشت. وزارتخانه ها و وزرای مربوطه حمایت جمعی لازم از این مأموریت به عمل نیاورند. در عمل، مهمترین هدف راهبردی انگلیس در رابطه با عراق کاستن از نیروهایش در آن کشور بود. اوضاع امنیتی هم در بغداد و هم در جنوب شرق عراق، در فاصله کوتاهی پس از مداخله نظامی، رو به وخامت گذاشت. ما دریافته ایم که وزارت دفاع در پاسخ به خطر بمبهای دست ساز کنار جاده ای کند عمل کرد و تأخیر در فراهم کردن تجهیزات حفاظتی لازم برای خودروهای گشتی نمی بایست تحمل شود. البته معلوم نیست چه فرد یا نهادی در وزارت دفاع مسئول مشخص کردن و اعلام کردن چنین نواقص و اشکالات در توانمندیها بود. از سال دوهزار و شش، ارتش انگلیس دو نبرد سخت را در عراق و افغانستان ادامه می داد اما منابع کافی را برای این کار در اختیار نداشت. تصمیمات درباره منابع برای عراق تحت تأثیر مطالبات برای عملیات در افغانستان قرار داشت. برای مثال استقرار نیروها در افغانستان تأثیر قابل توجهی بر تأمین تجهیزات اساسی در عراق به ویژه در زمینه تأمین بالگرد و تجهیزات تجسس و شناسایی و گردآوری اطلاعات داشت. تا سال دوهزار و هفت احاطه شبه نظامیان بر بصره که فرماندهان انگلیسی نمی توانستند سلطه آنها را به چالش بکشند، باعث شد تا انگلیس به تبادل بازداشت شدگان و اسرا دست بزند تا با این کار دیگر نیروهایش هدف قرار نگیرند. این مسئله تحقیر آمیز بود که انگلیس به نقطه ای رسید که در آن توافق با گروه شبه نظامیان که فعالانه نیروهای انگلیسی را هدف قرار می دادند ، به عنوان بهترین گزینه موجود در نظر گرفته می شد. نقش نظامی انگلیس در عراق در حالی به پایان رسید که با موفقیت فاصله زیادی داشت. ما تلاش کردیم تا اقدامات دولت را درباره عراق به طور کامل و بی طرفانه بررسی کنیم. مدارک و اسناد در دسترس همه قرار دارد. این گزارش و روایت مداخله ای نظامی است که در مسیر بسیار غلطی جلو رفت و پیامدهای آن تا به امروز هم باقی است. گزارش این تحقیق ، نگاه متفق القول کمیته است. اقدام نظامی در عراق شاید زمانی لازم بود اما در مارس دوهزار و سه ، هیچ تهدید قریب الوقوع و فوری از جانب صدام حسین وجود نداشت. راهبرد مهار می توانست اتخاذ شود و مدتی هم ادامه پیدا کند. اکثریت شورای امنیت طرفدار ادامه بازرسی ها و نظارت سازمان ملل متحد در عراق بودند. مداخله نظامی در جاهای دیگر ممکن است در آینده لازم باشد. یکی از اهداف حیاتی این تحقیق این است که مشخص کنیم چه درسهایی باید از تجربه عراق گرفته شود. درسهای زیادی در این گزارش بیان شده است. برخی از آنها درباره مدیریت روابط با متحدان به ویژه آمریکاست. آقای بلر توان خود برای تأثیرگذاری در تصمیمات آمریکا در خصوص عراق بیش از حد ارزیابی کرده بود. روابط انگلیس با آمریکا در طول زمان طوری پیش رفته است که اختلاف نظرها آشکارتر شده است. اساساً زمانی که منافع یا نظرات ما با یکدیگر فرق می کند، لازم نیست حمایت بی چون و چرا از مواضع یکدیگر داشته باشیم. از دیگر درسهایی که از تجربه عراق گفته می شود، اهمیت بحثهای جمعی وزراست که امکان گفتگوهای بی پرده و به چالش کشیدنهای رک و از روی اطلاعات را فراهم می کند. همچنین لازم است که خطرات ارزیابی شود، گزینه ها سبک و سنگین شود و راهبرد دست یافتنی و واقع بینانه تنظیم شود. همچنین نقش حیاتی رهبری وزارتی و هماهنگ اقدامات در سراسر دولت با حمایت مقامات ارشد ، درس مهم دیگر است. همچنین لازم است اطمینان حاصل کنیم بازوهای غیرنظامی و نظامی دولت هر دو برای مأموریتها و وظایفشان به شکلی مناسب تجهیز شوند. بالاتر از همه اینکه ، این درس را گرفته ایم که همه جنبه های هر گونه مداخله (نظامی ) لازم است با حداکثر حساسیت و سختگیری محاسبه شود، مورد بحث و چالش قرار گیرد و وقتی تصمیمات گرفته شد، لازم است به طور کامل اجرا شود. متأسفانه در رابطه با اقدامات دولت انگلیس در عراق ، هیچکدام از این موارد رعایت نشده است.