گزارش - میلاد کریم اهل بیت (علیهم السلام )؛
کرامت حسنی؛ فرصتی برای کمک به مستمندان
امروز پانزدهم ماه مبارک رمضان سالروز ولادت امام حسن مجتبی (ع) دومین امام شیعیان و کریم اهل بیت (علیهم السلام ) است .
به گزارش خبرنگار
خبرگزاری صدا و سیما، به دومین امام شیعیان، به خاطر بخشندگی، کار نیک و خیر، احسان و کمک به طبقات درمانده و نیازمند، لقب کریم اهل بیت دادهاند.
امام حسن(ع) نسبت به دردمندان و تیرهبختان جامعه بسیار دلسوز بودند و با خرابهنشینان دردمند و اقشار مستضعف و کمدرآمد همراه و همنشین میشدند و درد دل آنها را با جان و دل میشنیدند و به آن ترتیب اثر میدادند، و در این حرکت انسان دوستانه جز خداوند را مد نظر نداشتند.
هیچ فقیر و مسکینی از در خانه حضرت ناامید برنگشت و حتّی خود ایشان به سراغ فقرا میرفتند و آنها را به منزل دعوت میکردند و به آنها غذا و لباس میدادند.
* میلاد امام حسن مجتبی (ع)
در نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجرت در بهترین ماه خدا، خانه حضرت علی امیرالمؤمنین(ع) و حضرت فاطمه الزهرا (س) میزبان قدوم مولود مبارکی شد که شادی را با خود به خانه وحی آورد.
در این شب فرخنده، حضرت امام حسن (ع)چشم به جهان گشود و شهر مدینه را غرق نور کرد.
پیامبر اسلام (ص) نام او را حسن، به معنای خوب و نیکو گذاشتند و به خاطر تولد امام حسن، گوسفندی قربانی و گوشتش را میان فقرا تقسیم کردند.
همچنین، موی سر امام را تراشیدند و معادل وزن موی ایشان را نقره گرفتند و آن را به عنوان صدقه بین مستمندان تقسیم کردند.
کنیه امام ابو محمد است و او را با القابی چون مجتبی، تقی، زکی، سید، سبط، سبط اکبر میخوانند، لقب مجتبی که توسط شیعیان به وی اطلاق میشود، اشاره به بخشندگی وی دارد.
امام حسن (ع) در زمان خود عابدترین و بى اعتنا ترین مردم به زیور دنیا بود، در سرشت و طینت امام برترین نشانههاى انسانیت وجود داشت.
حجت الاسلام سید رضا عمادی می گوید: امام حسن مجتبی (ع) اولین مولودی است که از نظر شرافت خانوادگی، هیچ کسی به پای او نمی رسد.
به گفته وی؛ جد بزرگوارش پیامبر و خاتم الانبیا، پدر گرامی اش اولین امام و سیدالاوصیا، و مادر مکرمش، صدیقه اطهر سیدة النساست.
این کارشناس دینی می گوید: هیچ فردی قبل از امام حسن (ع) دارای چنین شرافت نسب و خاندانی نیست، ایشان در مکتب پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) رشد یافت و در دامان برترین زنان عالم، حضرت فاطمه زهرا (ع)، بزرگ شد.
عمادی با اشاره به کرامت و بخشندگی امام (ع) تصریح کرد: کرم و سخاوت امام حسن مجتبی (ع) به حدی بود که در روایت آمده است که هیچ گاه درخواستی را رد نکرد و در برابر درخواست ها «نه» نگفت، به همین دلیل است که او را «کریم آل طه» می خوانند.
حجت الاسلام عمادی با اشاره به شباهت امام حسن (ع) به رسول خدا (ص) تصریح کرد: امام حسن (ع) از نظر صورت و سیرت در بین ائمه اطهار (ع) شبیه ترین آنان به رسول گرامی اسلام (ص) است، حُسنِ خلق، کرامت، جوانمردی، یتیم نوازی و دیگر سجایای اخلاقی را نیز آن حضرت از جدّ گرامی اش به ارث برده بود.
وی گفت: از بارزترین ویژگی امام حسن (ع) مفسر قرآن بودن، حلم و بردباری، سخاوت، شجاعت و عبادت و... بود.
*رها کردن اعتکاف توسط امام حسن(ع) برای کمک به نیازمند
در روایات آماده است؛ امام حسن(ع) در زمانی که در اعتکاف بودند برای رسیدگی به حاجت فرد نیازمند اعتکاف خود را رها کردند و خدمت و دستگیری از دیگران را بر عبادت خداوند مقدم دانستند.
حجت الاسلام حبیب الله فرحزاد استاد حوزه علمیه می افزاید: امام مجتبی(ع) در میان پنج تن مظلومترین هستند و باید تلاش کنیم که نام این بزرگوار احیا شود.
وی با اشاره به اینکه امام حسن(ع) هدیهای جانب خداوند هستند اظهار کرد: پیامبر بارها فرمودند حسن را دوست دارم و دوست دارم هر کس حسن را دوست بدارد.
این استاد حوزه با اشاره به اهتمام امام حسن(ع) نسبت به تامین نیازهای فقرا و نیازمندان بیان کرد: امام حسن(ع) اعتکاف خود را برای رسیدگی به حاجتِ شخصی رها کردند و ایشان خدمت و دستگیری از دیگران را بر عبادت خداوند مقدم دانستند و وقتی علت این امر از ایشان سوال شد فرمودند از جدم خاتم الانبیا شنیدم که فرمود برآوردن حاجت مومن از هزار سال عبادت بالاتر است.
وی با اشاره به اینکه گره گشایی و رسیدگی به مردم از افتخارات یک شیعه و مومن است بیان کرد: مساکین و مومنان در روز قیامت ملوک اهل جنت هستند و ما باید در دنیا تا زمانی که فرصت داریم از نیازمندان دستگیری کنیم چرا که با پایان زندگی همه داراییهای ما پوچ خواهد شد.
فرحزاد با بیان اینکه شاد کردن دل کودکان یتیم آثار بسیاری در زندگی دنیوی و اخروی خواهد داشت بیان کرد: امیدواریم که خداوند به همه ما توفیق رسیدگی به فقرا را مرحمت کند.
* نگاهی اجمالی به خلافت امام حسن (ع)
دامنه شخصیت بی مانند سبط اکبر پیامبر(ص)، امام حسن مجتبی(ع)، آنقدر وسیع و گسترده است که آثار و نشانههای آن در تمام کتابهای حدیث، تراجم، سیره، تاریخ و مناقب فراوان به چشم میخورد، تواضع، فروتنی، خداترسی، روابط حسنه، احترام متقابل و کمک به بینوایان از ابعاد برجسته زندگی آن سرور جوانان بهشتی است.
آن بزرگوار بازویی علمی، قضایی و نیرویی بسیار کارآمد برای حکومت علوی و شخص امیرمؤمنان علیه السلام بوده است.
امام از جمله کسانی بود که از آغاز تا پایان به دفاع از حریم رهبری پرداخته و در جنگ های جمل، صفّین و نهروان فعالانه شرکت داشته و در بسیج نیروها از کوفه برای مقابله با فتنه طلحه و زبیر، گام های بسیار مثبت و مؤثری برداشته است، زندگی پر رنج و محنت امام، پر از این مسائل است.
حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد مروجی طبسی محقق و پژوهشگر تاریخ اسلام و نویسنده کتاب سبط اکبر می گوید: امام حسن مجتبی(ع) مسئولیتهای زیادی را در زمان حکومت امام علی(ع) برعهده داشتند که بعضی از آنها را خودشان به عهده گرفته بودند و بعضی از آنها را امیرالمؤمنین(ع) به عهده ایشان گذاشته بود، مثلا نمایندگی امیرالمؤمنین(ع) به سوی عثمان جهت بردن شکایتهای مردم را برعهده داشتند یا بردن آب به خانه عثمان در زمان محاصره که به دستور امام علی(ع) چنین کاری را انجام دادند. همچنین در کتابهای تاریخی نوشته اند، ایشان نماینده امام در پاسخ به سؤالات مذهبی مردم بودند، گاهی اوقات سؤال کننده ای می آمد بعضی از سؤالات را حضرت را به سوی ایشان می فرستادند تا امام حسن(ع) جواب دهند.
شخصی به صورت پنهان آمده بود و خودش را از هواداران حضرت امیر(ع) جازده بود اما مشخص بود که از طرفداران معاویه است و آمده بود تا سؤالاتی را بپرسد که امیرالمؤمنین(ع) او را به امام حسن مجتبی(ع) حواله دادند که حضرت همه را پاسخ گفتند. حضرت، بسیج مردم کوفه را از طرف مولا علی(ع) به عهده گرفتند که با عمار و قیس بن سعد آمدند و در مسجد کوفه سخنرانی کردند و مردم را بسیج کردند یا اینکه حضرت نماینده رساندن پیام مکتوب حضرت بر مردم کوفه بودند که این پیام مکتوب را خواندند.
تبیین سیاست امام علی(ع) درباره قضیه تحکیم بوده است که به دستور پدر حضرت این مسأله را تبیین کردند، چون بعضیها صحبتهایی کرده بودند. حضرت به امام حسن(ع) فرمودند بلند شو و سیاست وحدت را تبیین کن. همچنین عهده داری امامت جمعه موقت بصره و کوفه را عهده دار بودند. حضرت امام حسن (ع) نماینده پدر به سوی پادشاه روم بودند که این دیدار بسیار مفصل است که علاقه مندان برای مطالعه بیشتر می توانند به کتاب سبط اکبر که توسط بنده تألیف و منتشر شده مراجعه کنند. همچنین حضرت در رفع اتهامات وارده نسبت به امیرمؤمنان(ع) حاضر شدند، مثلا در جنگ جمل، اصحاب جمل گفتند که امیرمؤمنان عثمان را کشته است که حضرت از طرف پدر نماینده شدند که در جمع مردم به بیان حقایق بپردازند تا بفرمایند قاتل عثمان کیست؛ امیرالمؤمنین(ع) است یا خودشان؟!همچنین حضرت مجتبی(ع) عهده دار مسائل قضایی بوده است که این مسئولیت از طرف پدر به ایشان واگذار شده بود. سخنرانی در محضر پدر بوده که حضرت امیر به امام حسن و امام حسین امر کرده بودند که سخنرانی کنند. در پایان عمر امیرمؤمنان که بنا شد حضرت با معاویه بجنگند ایشان را فرمانده گروه 10 هزار نفری کرده بودند که برای جنگ آماده شده بودند که بروند و کار را یکسره کنند که خوارج امام علی(ع) را در مسجد کوفه به شهادت رساندند. نمایندگی از طرف پدر برای جلوگیری از خواندن نماز تراویح به صورت جماعت بود که آن وقت در کوفه می خواندند که بدعت بوده است. سرپرستی موقوفات و صدقات امیرمؤمنان(ع) را به عهده داشته که حضرت این مسئولیت را از طرف پدر پذیرفته بودند.
یکی از مسئولیت های دیگر خواندن دعای باران بود که به دستور پدر این دعا را خودشان و امام حسن(ع) جداگانه خواندند. این عمده مسئولیتهایی است که حضرت امام حسن مجتبی(ع) در دوران حکمت و قبل از حکومت پدر داشتند.
بیعت کنندگان پس از شهادت امیرمؤمنان(ع) دو دسته بودند: یک دسته پیروان و هواداران امیرمؤمنان بودند.
مؤمنان واقعی بعد از شهادت حضرت امیرمؤمنان(ع)، امام حسن(ع) را به عنوان امام و خلیفه پس از پدر می شناختند و معرفی کردند و با او بیعت کردند.
اما دسته دوم با این قضیه مشکل داشتند، آنها خوارج بودند یا کسانی بودند که رأی خوارج را داشتند، اینها با امام بیعت کردند به خیال اینکه خودشان در سایه امام حسن(ع) بتوانند خودشان را به معاویه برسانند و او را به قتل برسانند.
هدف آنها جنگ با معاویه بود و عجیب اینکه اینان در زمان حکومت امام علی(ع) زیر بار حق نرفتند همینها بودند که کل مشکلات را در اواخر جنگ صفین ایجاد کرده بودند همینها بودند که قضیه تحکیم (حکمیت) را پیش آوردند همینها بودند که هزاران مشکل را در کوفه و در جبهه آفریدند.
حالا آمدند در زمان امیرمؤمنان هر چه حضرت فرمود بروید با معاویه مقابله کنید همین ها نمی رفتند اما بعد از امیر آمده بودند که با حضرت امام حسن مجتبی بیعت کنند تا با معاویه بجنگند در حالی که اینها خودشان دورادور دست بیعت به سوی معاویه دراز کرده بودند و اینها کسانی بودند که حکومت معاویه را می خواستند نه حکومت علی بن ابیطالب(ع) را. اما در دوران امام حسن(ع) می خواستند کاری کنند تا امام را به وسط میدان بکشانند و دودستی او را به معاویه تقدیم کنند. به نظرم اینها که آمده بودند با حضرت بیعت کنند غرضشان، غرض مثبتی نبوده است اما حضرت می دانستند قضیه چیست لذا زیر بار اینها نرفت.
سیاست حضرت نسبت به اینها این بود که حضرت اینها را جمع کند و در یک محور که جنگ با معاویه باشد اما اینها هرگز کسانی نبودند که با معاویه بجنگند و دلیلش هم همین است که اینها خیانت کردند. همه اینها در حکومت امیرمؤمنان بودند و جنگ علنی علیه خوارج داشتند اما بسیاری از آنها از بین رفته بودند و تعداد اندکی از آنها باقی مانده بودند اما تعدادی از مردم بودند که خوارج نبودند اما رأی خوارج را داشتند، خوارج نبودند اما فکر خوارج در آنها رسوخ کرده بود. خوارج می گفتند ما معاویه را قبول نداریم و باید با او جنگید تا او را از صحنه بیرون کرد در حالی که چنین چیزی نبوده است. باید نام این صلح را صلح تحمیلی گذاشت نه صلح امام حسن(ع). این صلح یک پیروزی بود برای امام حسن مجتبی(ع) و نتیجه آن صیانت و حفاظت از یاران امیرمؤمنان و مردم کوفه و شیعیان بوده است.
باطن کار حضرت مجتبی(ع) این چنین بود. به هر حال امام(ع) در برابر بهانه جویانی که می آمدند امام را مورد نکوهش قرار دهند و می گفتند چرا چنین چیزی را قبول کردید؟ حضرت جوابهایی داشتند ازجمله اینکه فرمودند کار من برای حفظ شیعیان بوده است یا اینکه می فرمود به اهل کوفه اصلا اطمینانی نبوده است یا اگر یارانی داشتم شب و روز با معاویه می جنگیدم. یا فرمود: یاران ذلت را برگزیدند. یا فرمود: امت مرا رها کرده بودند. یا فرمود: مردم طالب صلح بودند. خلاصه اینکه امام در برابر اینها چنین فرمود: اینها نمی فهمیدند معنای اینکه امام صلح کرد، یعنی چه؟ یعنی چقدر در حق شیعیان خدمت کرد. همان طوری که در بیان بسیاری از امامان داریم که کار امام حسن(ع) کار بسیار عجیبی برای حفظ شیعیان بود. در صلح نامه آمده بود که معاویه متعرض شیعیان نشود، وقتی دشمن جایی را فتح کند مسلم غیر از قتل و غارت و کشتار و هتک نوامیس مردم کار دیگری انجام نمی دهد. اگر معاویه می آمد با همان حالت پیروزی وارد کوفه می شد چیزی برای شیعیان باقی نمی گذاشت. هویتی برای شیعه باقی نمی ماند. امام حسن (ع) بود که این مسأله را به اینجا رساند که دشمن خودش پیشنهاد صلح را داد. اینکه گفته می شود صلح امام حسن(ع) تعبیر درستی نیست امام هیچ وقت صلح نکرد، بلکه تنها آن صلحی را که معاویه پیشنهاد کرده بود با شرایطی پذیرفت. برخی از مورخین اذعان کرده اند که درست است که معاویه پیشنهاد صلح داد و به ظاهر پیروز شد اما در واقع شکست با معاویه بود. صلح هیچ وقت به نفع او نبود، چون شروطی را امام حسن(ع) برای صلح گذاشته بود که در تاریخ ثبت شد که اگر معاویه پا را به خطا می گذاشت تاریخ او را محکوم می کرد لذا گفتند در این میان، معاویه بود که شکست خورد نه امام حسن مجتبی(ع). معاویه، امام حسن مجتبی(ع) را می شناخت، امام حسن(ع) در زمان پدر فرمانده گروه 10 هزار نفری برای جنگ با معاویه بود.
تلاش معاویه بعد از امیرمؤمنان این بود که از جنگ جلوگیری کند چون از جنگ و ادامه آن به شدت وحشت داشت. نمی خواست جنگی اتفاق بیفتد، در صورت جنگ معاویه ادعاهایی را زده بود اما اصلا آمادگی جنگ نداشت. نیروهایش را از دست داده بود می ترسید در این میان شکست بخورد، لذا سعی و تلاش معاویه بر این بود که فریب، خدعه، دو به هم زنی یا ترس و ارعاب و ... را در میان مردم و نیروها پخش کرد و توانست به این وسیله آرام آرام خود را به حوزه اسلام برساند. معاویه چون از جنگ وحشت داشت خودش پیشنهاد صلح داد و برای صلح داوطلب شد.من فکر می کنم بعضی از یاران امام حسن(ع) به اصطلاح بیش از اندازه داغ بودند بعضی از آنها چندان اوضاع جهان آن زمان را بررسی نکرده بودند و نمی دانستند چه خبر است. بعضی از آنها چندان مردم کوفه را نشناخته بودند. بعضی از آنها اصلا در جنگ حضور نداشتند، در آن ایامی که امام حسن مجتبی(ع) آماده جنگ می شد اصلا نبودند مثل ابن عباس. آنهایی که حضور نداشتند و اوضاع جاریه را اطلاع نداشتند مردم کوفه را نمی شناختند، دشمن را نمی شناختند، همین افرد عبارات زشتی به امام حسن مجتبی(ع) گفتند.
امام سخنان خودشان را در برابر اینها فرمودند: یکی از یاران گفته بود ما را ذلیل کردی؟، حضرت فرمود: چگونه؟ گفت: چون همه ما را زیر بار طاغوت تحویل دادی؟ حضرت فرمود: من هیچ چیزی را تحویل ندادم جز اینکه یاران نگذاشتند. اگر من یارانی داشتم شبانه روز با معاویه می جنگیدم. هدف و سیاستم این بود که با معاویه بجنگم که سیاست پدرم هم همین بوده است و آنها را آزمایش کردم، فهمیدم اهل کوفه اهل جنگ نیستند، اگر بودند در زمان امیرمؤمنان(ع) آنچه که حضرت میفرمود را انجام می دادند. یا اینکه به سفیان بن ولید که خارجی هم بود به امام گفت: ای سیاه کننده روی مؤمنان. حضرت در پاسخ به او فرمود: وای بر تو ای خارجی. این شما بودید که پدرم را کشتید. این شما بودید که به پای من آسیب رساندید. امام هر کسی را به فراخور حال خودش جواب می داد. این شما بودید که وسایل مرا غارت و به من اهانت کردید. شما وقتی به صفین رفتید که دین جلوی دنیای شما بود یعنی دین مانع دنیای شما بود اما امروز عکس آن حالت است و دنیا، جلوی چشم دین شما را گرفته است. کسی که دینش را به دنیا بفروشد معلوم است که اهل جهاد و جنگ نیست. حضرت در پاسخ به ابوسعید فرمود: پس از پدرم، من امام هستم یا نیستم؟! ابوسعید جواب داد: چرا؟ حضرت فرمود: من همان نیستم که پیامبر درباره من فرمود: الحسن و الحسین اماما قاما او قعدا. گفت: چرا؟! حضرت فرمود: علت صلح من با معاویه همان علت صلح پیامبر با مشرکین است.
چرا پیامبر با دشمن کنار آمد؟ اولا عِده و عُده نداشت، اگر جنگ می کردند همین تعداد مسلمان هم قتل عام می شدند. پیامبر(ص) در یک سالی که از دشمن زمان گرفت به خاطر این بود که مسلمانان زیاد شوند و همین گونه هم شد. پس بنابراین حضرت فرمود: شما این مسائلی که از ما صادر می شود چندان توجه ندارید شما با دید محدود خود نگاه می کنید اما من آینده را نگاه می کنم. بعضی از افراد یاران امام بودند اما جاهل و ناآگاه بودند.
هر کس که رئیس قبیله شد یا فرمانده زمان حضرت امیر(ع) بود همه چیز را که اطلاع نداشت و ... .بله! این روایت را در کتاب سبط اکبر آوردم، این روایت دروغ است. بر فرض مثال اگر هم واقعیت داشته باشد، حضرت امام مجتبی(ع) فرمود همان کاری که پدرم انجام داد، انجام دادم. با نبود عِده و عُده عقب نشینی کردم. اگر این کار را انجام نمی دادم همین چند نفری که هستند قتل عام می شدند و از بین می رفتد لذا برای حفظ اینها پدرم چنین کرد و من هم برای حفظ مردم و شیعیان چنین کردم. اگر پذیرش صلح از طرف امام حسن(ع) نبود زمینه ای برای قیام امام حسین(ع) اصلا به وجود نمی آمد، به جهت اینکه در مواد صلح نامه چیزهایی آمده بود که معاویه اینها را نوشت اما نفهمید که چه کاری انجام داده است و اینها چه عواقب و نتایجی دارد. یکی از مواد صلح نامه این بود که بعد از مرگ، حق ندارد کسی را به عنوان خلیفه و جانشین تعیین کند. یکی از مواد صلح نامه این بود که از فرزندان معاویه، هیچ کس حق و صلاحیت این کار را ندارد، لذا بعد از شهادت امام حسن مجتبی(ع) امام حسین(ع) هم چندسالی به احترام صلح نامه دست به کاری نزدند چون هنوز نصب یزید توسط معاویه انجام نشده بود لذا وقتی معاویه از دنیا رفت، امام حسین(ع) را دعوت کردند که با یزید بیعت کند. در این زمان حضرت ضربه کاری خود را وارد کرد. پس صلح امام حسن(ع) زمینه ای برای قیام امام حسین شد، چون که یزید هیچ حقی در خلافت نداشت. هیچ کس او را تعیین نکرده بود و همچنین برخلاف صلح نامه بود. با اینکه معاویه امضاء کرده بود چنین کاری را انجام ندهد برخلاف صلح نام این کار را کرد بنابراین یزید نه خلیفه و نه رهبر بود بنابراین با یزید نمی شد که بیعت کرد بالاخره همین کار سبب شد که راه امام حسین برای قیام باز شد.
امام حسن مجتبی (ع) در تمام مدت امامت خود که ده سال طول کشید، در نهایت شدت و اختناق و بدون امنیت زندگى کردند و حتى در خانه نیز در آرامش نبودند.
این امام کریم سرانجام در سال پنجاهم هجرى به تحریک معاویه بدست همسر خود (جعده) مسموم شدند و به شهادت رسیدند و پیکر مبارک ایشان در بقیع به خاک سپرده شد.