پخش زنده
امروز: -
به یقین می توان گفت امروز نیز بازنده اصلی اختلافات سیاسی در درجه اول ملت عراق هستند و بعد دلسوزان راستین، خادمان واقعی و وطن دوستان اصیلی که دهه های متمادی است حسرت اتحاد، امنیت و صلح در کشورشان را بر دل دارند و در نهایت مسلمانانی که همواره چوب نفاق در جهان اسلام را خورده اند.
پژوهش خبری: چه کسانی از ثبات سیاسی و برقراری امنیت در عراق ناراضیند؟ وفاق ملی و حفظ تمامیت سرزمینی عراق به ضرر چه کشورها یا جریاناتی است؟ پاسخ به این سئوال ها دشوار نیست؛ کشور عراق از دیرباز به دلیل برخورداری از عوامل ثابت و متغیر منحصر به فرد ژئوپلتیک و ژئواکونومیک، همواره مورد توجه قدرتهای محلی و بینالمللی قرار داشته است. موقعیت ویژه عراق در شمال خلیج فارس، سبب شده تا بسیاری از صاحب نظران، عراق را دومین کشور مهم در منطقه آسیای جنوب غربی برشمرند که در میان کشورهای عربی حوزه خلیج فارس دارای جایگاه ممتازی است. افزون بر مزیت ذخایر عظیم انرژی، عراق در میان ملت های مسلمان به ویژه شیعیان به واسطه وجود مضجع شریف شش تن از پیشوایان معصوم دارای موقعیت مقدس و معنوی خاصی است. عراق دروازه شرقی جهان عرب و تنها کشور عربی است که با ایران قدرتمند دارای مرز زمینی مشترک است و همواره نقشی حائز اهمیت در تعیین روابط اعراب و ایران داشته است. مقارن خروج شیعیان و اکراد از 80 سال انزوای سیاسی و قدرتگیری شیعیان در عراق، عبدالله دوم پادشاه اردن، اصطلاح شیعه هراسانه «هلال شیعی» را مطرح، و از آن برای بیان تمایلات ایراندوستانه شیعیان عراق استفاده کرد، غافل از آنکه ورای اشتراکات جغرافیایی یا حتی مذهبی، پیوندهای عمیق میان ملت ایران و ملت عراق، اعم از شیعه و سنی یا فارس و عرب و کُرد و ترک، ریشه در تاریخ و تمدن و فرهنگ چند هزار سالهای دارد که حتی هشت سال جنگ نتوانست خللی در آن وارد آورد. پس از او حسنی مبارک در مصر و ملک عبدالله در عربستان سعودی، از جمله کسانی بودند که خطر موهوم هلال شیعی را در منطقه مطرح کردند و بهانه خوبی به رژیم صهیونیستی و آمریکا دادند تا با برجستهسازی این مفهوم، سران منطقه را علیه ایران، سوریه، لبنان و حاکمیت شیعه عراق تحریک و از مسئله اصلی، یعنی رژیم صهیونیستی منحرف نمایند و با کمترین هزینه نگرانیهای استراتژیک رژیم صهیونیستی را بر طرف سازند؛ هرچند این تمام ماجرا نیست و تفرقه، مناقشه و بحران سیاسی در عراق، و در نهایت تضعیف و تجزیه این کشور از جهات متنوعی برای گروه های متعددی منافع بسیار دارد:
برندگان و بازندگان بحران سیاسی در عراق
الف- برندگان
شکست اعراب از رژیم صهیونیستی در جنگهای 1967 و 1973، بروز شکاف میان کشورهای عرب و حتی جهان اسلام را در پی داشت و منجر به ایجاد دو قطب رادیکال و محافظه کار شد. این انشقاق آرزوی دیرینه و هدف اصلی دشمن قسم خورده مسلمانان یعنی رژیم صهیونیستی بود. اما امضای قرارداد صلح میان مصر و اسرائیل (1979)، اردن و اسرائیل (1993) و سپس ساف و اسرائیل (1994 ) کار را یکسره و خاورمیانه را به دو بلوک متضاد طرفدار سازش و حامی مقاومت تقسیم کرد. در سال های اخیر ایجاد پیوندهای گسترده در جبهه مقاومت و اتصال ژئوپلتیک از تهران تا بیروت که بغداد و دمشق را نیز در بر میگیرد، جایگاه استراتژیک جبهه مقاومت را بیش از پیش ارتقاء داده و به جدیترین تهدید برای رژیم صهیونیستی و نظام سلطه تبدیل شده است. نقش برجسته و مؤثر عراق در جبهه مقاومت به علاوه قرابت همه جانبه این کشور با همسایه شرقی خود یعنی جمهوری اسلامی ایران - قدرتمندترین و جدیترین دشمن رژیم صهیونیستی- جایگاه ویژهای به عراق در محاسبات استراتژیک رژیم صهیونیستی داده است. این رژیم سالهاست که برای ریشه کنی مسئله فلسطین، راهبردهای مختلفی اتخاذ کرده است که یکی از آنها تجزیه کشورهای عربی و جا به جایی کانون بحران از فلسطین به نقطه دیگری از کشورهای عربی است. عراق، به عنوان یکی از محورهای جبهه مقاومت از گزینه های اولویت دار رژیم صهیونیستی برای تجزیه بوده است؛ لذا اقداماتی را برای حضور در عراق انجام داده و در برخی مناطق همجوار با ایران در خاک عراق موفق به فعالیت های مخفیانه شده و توانسته کم و بیش مشکلات امنیتی برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند. این رژیم دهه هاست که برای استقلال کردستان عراق تلاش می کند؛ مواضع اسرائیل در قبال عراق را نمی توان از موضوع کردستان عراق مجزا کرد. عبدالعزیز العقیل، وزیر امور خارجه عراق در سال 1969 گفت: «کردها در عراق به دنبال ایجاد یک اسرائیل دوم در خاورمیانه هستند». بدیهی است انشقاق و آشوب در میان حامیان فلسطین، نابترین فرصت ها را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار خواهد داد.
پس از سقوط صدام و بروز و ظهور شیعیان در ساختار سیاسی و اجتماعی و به حاشیه رفتن بعثیها و سنی ها از ساختار قدرت در عراق، عربستان خود را بازنده صحنة عراق میدید؛ چرا که در فضای جدید، سنیهای حاکم بر رژیم بعث که به طور طبیعی همسویی بیشتری با سعودی داشته و دارند، در خارج از قدرت و دو نیروی غیرسنی (شیعیان) و غیرعرب (اکراد) در ارکان قدرت سیاسی قرار گرفته بودند. علاوه بر آن تشکیل یک عراق متحد و یکپارچه با اکثریت شیعه، آن هم در جوار ایران با ثبات و قدرتمند شیعه برای دولت سلفی و رادیکال عربستان خطر بالقوه محسوب میشود. امروز عربستان، قطر و اردن با تحریک گروه های قومی و مذهبی و مخالفان دولت بغداد و دامن زدن به مناقشات جریانات مختلف سیاسی، سعی در ممانعت از شکل گیری یک نظام پارلمانی با ثبات و دموکراتیک در عراق و افزایش قدرت دولت مرکزی دارند. تا جایی که یک رسانه عراقی سندی ارائه کرده است که فاش میسازد سعودیها طرحی خطرناک با عنوان عملیات «سِرور ۴» در دست اجرا دارند که اساس آن هدف قرار دادن رأس دولت کنونی عراق به منظور بی اعتماد کردن افکار عمومی و مطرح کردن اسامی جدید برای انتخابات پارلمانی در سال 2018 است.
این سند نشان می دهد دور کردن افکار عمومی عراق و منطقه نسبت به نیروهای مردمی داخل عراق، با تکیه بر مشکلات اجتماعی مانند آب، برق، نفت و موضوعاتی از این دست، از اهداف عمده این طرح است که سبب خواهد شد مردم توجهی به تحولات مربوط به نقاط عملیاتی نیروهای مردمی نداشته باشند.
یک دلیل مهم دیگر برای منتفع شدن عربستان از بروز بحران در عراق موضوع اتصال ایران، عراق، سوریه و حزبالله لبنان است که سبب شده تا عربستان تمام توان خود را معطوف به متلاشی کردن این حلقه اتصال نماید. به همین دلیل است که تروریستهای داعش در دو شهر سنینشین فلوجه و الانبار در غرب عراق تمرکز و سعی در قطع ارتباط عراق و سوریه دارند. هرچند بر کسی پوشیده نبود که گروه های تروریستی حاضر در عراق و سوریه و تمامی منطقه، مولود ائتلاف شوم وهابی صهیونیستی جریانات مرتبط با دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی غرب هستند، اما هیلاری کلینتون چندی پیش به صراحت اعتراف کرد که آمریکا به دنبال تأسیس داعش بوده و در این راستا از همپیمانان خود (از جمله شاهزاده بندر بن سلطان بن عبدالعزیز) کمک گرفته است.
واقعیت این است که درحالی عربستان علت حمایت از تروریسم تکفیری را مقابله با جبهه مقاومت و خطر گسترش هژمونی تشیع عنوان میکند که داعش و سایر گروههای تروریستی در قتل عام غیر نظامیان تفاوتی بین شیعه و سنی قائل نیست و بسیاری از شکنجه یا اعدام شدگان توسط تروریست های تکفیری سنی هستند و بسیاری از مناطقی که توسط نیروهای مقاومت آزاد و از لوث وجود تروریست ها پاکسازی شده است سنی نشین بوده اند. در خلال جنگ ۵۱ روزه رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه، داعش در پاسخ به انتقاد کاربران توئیتر که از آنها خواسته بودند اگر واقعاً به دنبال عزت مسلمانان و نابودی کفار و یهود است، به کمک مردم غزه برود و با اسرائیل بجنگد، پیامی را منتشر کرد که براساس آن، خداوند متعال در قرآن، از دشمن نزدیک یعنی منافقان، سخن گفته و بیان داشته که خطر آنها از کافران اصلی بیشتر است، بنابراین، به زعم داعشیها، خطر مسلمانانی که افکار داعش را نپذیرفته اند، از اسرائیل بیشتر است. وهابی ها هرگز خطری برای اسرائیل نبوده اند چرا که شیخ عبدالعزیز آل شیخ، مفتی اعظم عربستان در سال 1993، از جانب علمای رسمی وهابی فتوایی مبنی بر مشروعیت اسرائیل صادر کرده بود.
عراق یکپارچه همانطور که احمد داود اوغلو وزیر خارجه وقت ترکیه و نخستوزیر کنونی ترسیم کرده است به منافع ترکیه خدمت نمیکند. پس از سرنگونی صدام در سال ۲۰۰۳ دولت ترکیه سیاستی مبتنی بر تقویت جمعیت ترکمن کرکوک، جلوگیری از قدرتگیری و واگرایی کردها و نیز تقویت سنیهای عراق را دنبال میکرد. ترس ترکیه از آن بود که حکومت خودمختار کردها در عراق، کردهای ناراضی ترکیه و گروه مسلح پ.ک.ک را تقویت و امنیت این کشور را دستخوش تلاطم کند؛ آنکارا در عین حال درصدد برآمد تا با استفاده از مناسبات کردهای عراق با کردهای سوریه اینها را به فاصلهگیری بیشتر از حکومت اسد و نیز دوری از پ.ک.ک ترغیب کند. این راهکار تا حدودی از ترس ترکیه از خودمختاری کردها در عراق کاسته و به پیوندهای نزدیکتر با آنها سوق داده است؛ هماینک ترکیه بزرگترین طرف تجاری منطقه خودمختار کردستان عراق است؛ علاوه بر انرژی، شرکتهای ترکیه بیشترین سرمایهگذاری را در کردستان عراق انجام دادهاند. حجم روابط تجاری ترکیه با کردستان عراق به ۸ میلیارد دلار رسیده است.
ضربه علنی اردوغان به دولت مرکزی زمانی صورت گرفت که بر سر انتقال انرژی با بارزانی توافق کرد درحالی که این توافق باید بین دولت عراق و ترکیه انجام میشد. با این توافق بارزانی بدون اجازه از دولت مرکزی نفت را می فروشد و هیچ پولی هم به دولت مرکزی نمی پردازد درحالی که دولت سالانه 23 درصد بودجه را به کردهای عراق اختصاص می دهد. در نگاهی کلی به نظر میرسد آنکارا در حال تطبیق خود با شرایطی است که کردستان عراق اعلام استقلال کند، استقلالی که عراق را ضعیف خواهد کرد و با افزایش خصومت و دوری میان اربیل و بغداد، کردهای استقلال یافته را الزاماً به سوی نزدیکی و اتحاد هر چه بیشتر با ترکیه سوق خواهد داد.
سود دیگری را که از تضعیف یا تجزیه عراق عاید ترکیه می شود می توان در حمایت های آشکار و پنهان آنکارا از گروه های تروریستی در مقابل جبهه مقاومت جستجو کرد. این تقابل به ویژه پس از توافق هسته ای جمهوری اسلامی ایران و ۵+۱ و سنگین شدن کفه ترازوی قدرت به سمت جبهه مقاومت به سبب جایگاه محوری ایران، نمود بیشتری پیدا کرد. ترکیه با بهره گیری از ۱۲۰۰ کیلومتر مرز مشترک خود با عراق و سوریه، جنگجویان خارجی را از خاک خود به این دو کشور اعزام میکند تا به داعش بپیوندند. ترکیه برای داعش در سوریه محموله های سلاح ارسال و زخمی شدگان آنها را در بیمارستان های خود درمان می کند؛ همچنین هتل های ترکیه در شهرک های مرزی میزبان تروریست ها هستند. داعش هزاران تُن سوخت را از سوریه به ترکیه قاچاق می کند و از این راه ماهیانه سودی چند میلیون دلاری به دست می آورد. درخواست سوخت ارزان از داعش زیاد است و این محموله ها از مناطق مرزی به داخل ترکیه منتقل می شود. رسانه های ترکیه گزارش می دهند سوخت قاچاق شده به قیمت ناچیزی از داعش خریداری و در داخل به قیمت بالایی فروخته میشود. از دید آنکارا، وجود یک دولت سنی در همسایگی ترکیه تا حد زیادی میتواند به ترکیه کمکهای مالی برساند. دولتی که ترکیه هم بتواند بر آن تکیه کند و هم در آن نفوذ فراوان داشته باشد، هم جریان نفت ارزان برای ترکیه را تأمین نماید.
تأسیس یک حکومت فدرال سنی در جنوب عراق یک سود مهم برای ترکیه دارد. از آنجا که این حکومت بر دو استان «الانبار» و «نینوا» حاکم خواهد بود، از نظر جغرافیایی مرزهای ترکیه و عربستان سعودی را به هم متصل، و همچنین «هلال شیعی» را قطع خواهد کرد، به صورتی که ارتباط بین تهران- بغداد از یک سو و دمشق - مقاومت لبنان از سوی دیگر قطع خواهد شد و بروز چنین شرایطی ضربه قوی ترکیه و کشورهای عرب حوزه خلیجفارس به نفوذ ایران در منطقه محسوب میشود.
منفعت دیگر ترکیه از بروز هرج و مرج در عراق و چرخش توجه مسئولان عراقی به چالش های خودساخته داخلی، تداوم حضور نظامیان متجاوز ترکیه در شمال عراق و فرصت مناسبی است که این غفلت ها برای گسترده تر کردن دامنه تجاوزات نظامیان برای ترکیه فراهم خواهد آورد. آگاهان سیاسی عقیده دارند هدف ترکیه از اعزام نیروی نظامی به عراق، تبدیل کردن شهر موصل به پایگاهی علیه ایران است. ترکیه به بهانه آزادسازی موصل و در واقع با انگیزه های مذهبی وارد عمل شده است. دولت ترکیه معتقد است کمک به آزادسازی مناطق سنی نشین، ضرب های به نیروهای شیعه بسیج مردمی عراق خواهد بود.
5ـ باقیماندگان رژیم بعث صدام:
پس از سقوط دیکتاتور عراق، گروهی از افسران باقیمانده از حزب بعث به تروریستهای القاعده پیوستند و گروه دیگر که با القاعده به اتفاق نظر نرسیدند، به نظامیان آمریکایی ملحق شدند. زمانی که گروه داعش به خاک عراق وارد شد، اهداف قدرتطلبانه حزب بعث و جریان تکفیری حول یک محور پیوند خورد. با پیشروی داعش به مناطق مرکزی عراق در سال 2014، بعثیها در قالب گروه صوفی مسلک «نقشبندی» به تروریستها پیوستند. به گفته رهبران قبایل اهل تسنن و همچنین فرماندهان نیروهای امنیتی عراق، جریان نقشبندی و گروههای کوچک متشکل از افسران بعث، نقش قابل توجهی در جنایات داعش و نیز تصرف شهر موصل در استان نینوا داشتند. از سوی دیگر رابطه نزدیک آل سعود و باقیمانده های حزب بعث، در ایجاد و گسترش تروریسم تکفیری و داعش هم افزایی مؤثری داشته است. این در حالی است که پارلمان عراق تابستان سال گذشته فعالیت حزب بعث را ممنوع اعلام کرد. شیطنت برخی کشورهای منطقه نظیر قطر در تحریک و تشجیع بازماندگان حزب بعث برای شوریدن بر دولت بغداد را میتوان در تشکیل کنفرانس به اصطلاح آشتی ملی در دوحه قطر به وضوح مشاهده کرد. مدعوین و دستور کار این کنفرانس گویای توطئه خطرناکی است که با هدف ضربه زدن به وحدت و یکپارچگی، تقویت طایفه گری، فروپاشی روند تثبیت سیاسی و نهایتاً تجزیه عراق طراحی شده است. تروریست های عضو گروهک سلفی و تندرو «الجیش الاسلامی» متشکل از افسران ارتش صدام و تعدادی از عشایر، اعضای حزب غیر قانونی بعث و برخی افراد تحت پیگرد دستگاه قضایی عراق از جمله شرکتکنندگان در کنفرانس دوحه بودند. تنها راه بازگشت باقیماندگان حزب منحله بعث به به عرصه قدرت در عراق، تضعیف حکومت مرکزی، پاره پاره شدن قدرت و تقسیم کشور است.
ایالات متحده همواره از تجزیه و تقسیم عراق و بلکه همه کشورهای بزرگ و قدرتمند خاورمیانه استقبال می کند زیرا مدتهاست به این نتیجه رسیده است که نه خاورمیانه اصیل اسلامی و نه خاورمیانه ساختگی سایکس- پیکو هیچکدام ظرفیت تأمین حداکثری منافع آمریکا را ندارند بلکه گسترش جنگ های داخلی، تبدیل دولت های مقتدر به شبه دولت های ناتوان در حوزه مقاومت و تجزیه احتمالی آنان بهتر و بیشتر می تواند در خدمت منافع آمریکا باشد.
علت دیگر برای انتفاع آمریکا از منازعه و آشوب در عراق، این است که سال های اخیر در جبهه مقاومت پیوندهای گستردهای ایجاد شده و اتصال ژئوپلتیک از تهران تا بیروت به انضمام بغداد و دمشق، سبب ارتقاء بیش از پیش جایگاه استراتژیک جبهه مقاومت شده است. بالطبع چنین جایگاه رفیع و نیرومندی برای جبهه مقاومت، یک بحران جدی برای نظام سلطه محسوب می شود. از اینرو هنری کسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا در مصاحبه ای، با اشاره به جایگاه تاریخی و نفوذ ایران در منطقه خاورمیانه، ایران را مستعدترین کشور منطقه برای ایجاد هژمونی و تشکیل یک امپراتوری قوی در خاورمیانه دانسته و تذکر می دهد: در حال حاضر تهدید ایران بسیار مهم تر و بزرگتر از داعش است. بر همین اساس بحران سازی داعش و دخالت غرب در عراق و سوریه، اساساً برای رفع تهدید ایران، تضعیف جبهه مقاومت و ایجاد حصار امنیتی برای رژیم صهیونیستی بوده است. تشکیل ائتلاف بین المللی برای مبارزه با داعش هم بهانه ای برای حضور مجدد امریکا در عراق و دولت سازی جدید در بغداد بر اساس منافع نظام سلطه است. آمریکا حمایت از عراق و برخورد با داعش را منوط به تشکیل دولت وحدت ملی در عراق کرد. واضح بود که تشکیل دولت وحدت ملی به معنای افزایش سهم اهل سنت و کردها در دولت مرکزی و در واقع کاهش تسلط شیعیان بر دولت مرکزی بود. این موارد بی تردید، چشم انداز تجزیه عراق و یا ایجاد نظام کنفدرالی را تائید می کند، نه ثبات ملی و وحدت سرزمینی در عراق را.
ب- بازندگان
کودتا پشت کودتا، ارعاب، اختناق و استبداد بیست و پنج ساله دیکتاتوری دیوانه به نام صدام حسین، قربانی دادن و قربانی شدن مکرر در راه بلندپروازی های مالیخولیایی صدام، تهاجم زمینی و هوایی و بمباران های کوبنده بزرگترین قدرت های نظامی جهان و سرانجام اشغال نظامی، سر باز کردن زخم کهنه اختلافات قومی و مذهبی و درگیری های داخلی و بیم دائمی از خطر تجزیه، نابودی سرمایه های ملی و زیرساخت ها و محرومیت های شدید اقتصادی و معیشتی ناشی از جنگ های پیاپی، انفجارهای تروریستی و عملیات های انتحاری خونبار و امنیت شکنندهو تلختر از همه هجوم وحشیانه خطرناکترین گروه تروریستی جهان یعنی داعش، داستان زندگی بیش از نیم قرن اخیر مردم بی گناه عراق، و گوشه ای از داستان غم انگیز کل جهان اسلام است که هیچ زمانی تا به این حد دچار آشوب و منازعه و ناامنی نبوده است.
به دلایلی که ذیلاً عنوان می شود به یقین می توان گفت امروز نیز بازنده اصلی اختلافات سیاسی در درجه اول ملت عراق هستند و بعد دلسوزان راستین، خادمان واقعی و وطن دوستان اصیلی که دهه های متمادی است حسرت اتحاد، امنیت و صلح در کشورشان را بر دل دارند و در نهایت مسلمانانی که همواره چوب نفاق در جهان اسلام را خورده اند:
1ـ تضعیف روحیه وحدت ملی آن هم در زمانیکه باید همه تلاشها به جنگ علیه داعش معطوف باشد اولین پیامد بحرانهای سیاسی در عراق است.
2ـ شعله ور شدن آتش منازعات قومی و مذهبی و افتادن کشور در گرداب هولناک ادعاهای تجزیه طلبانه، خطر جدی است که تداوم ناآرامی ها به آن دامن خواهد زد.
3ـ فلج شدن نهادهای دولتی، اختلال در ارائه خدمات عمومی، نابودی برنامه های شکوفایی اقتصاد و خروج از رکود اقتصادی و توقف اجرای روند اصلاحی ضرر دیگری است که باز هم گریبان مردم عراق را خواهد گرفت.
4ـ تباه شدن سرمایه های انسانی و طبیعی کشور و هرز رفتن قوایی که می تواند، و باید صرف آبادانی کشور و برخاستن از خاکستر سالها جنگ و ویرانی شود آسیب دیگری است که هم مردم امروز و هم نسل های آینده عراق تاوانش را خواهند داد.
5ـ به گواه تاریخ همیشه اختلافات سیاسی و مناقشات درون حاکمیت، به سرعت بر فرماندهان نظامی و عملکرد ارتش اثر می گذارد، لذا می توان پیشروی دوباره داعش، سقوط شهرهای عراق و تکرار جنایات وحشیان های را که در حق مردم غیرنظامی عراق به ویژه کودکان و زنان صورت گرفت - این بار به مراتب شدیدتر - محتمل دانست.
6ـ پاره پاره شدن مرزهای هویتی، عقیدتی و جغرافیایی کشور به سبب فرصت طلبی و طمع ورزی برخی قدرت های منطقه ای مانند رژیم صهیونیستی، عربستان و ترکیه، و برخی قدرت های فرامنطقه ای نظیر آمریکا که فضا را برای بهره گیری حداکثری مغتنم خواهند شمرد و در محکم کردن جای پای خود در عراق، دولت سازی و نهایتاً غارت منابع و ثروت های این کشور کهن لحظه ای را از دست نخواهند داد.
7ـ افزایش تهدیدات امنیتی و حملات تروریستی انتحاری، پیامد حتمی بحران امنیتی ناشی از تعارضات و جنجالهای سیاسی است
8ـ سرایت دومینو وار بحران به سایر کشورهای منطقه و فرو رفتن بخش مهمی از جهان اسلام در گرداب منازعات فرقه ای و قومی و سرزمینی
پژوهش خبری//مرجان شریفزاده