تحلیل کوتاه:
ایستادگی شهید مطهری در برابر جریان های التقاطی و نفوذی فکری
یکی از ویژگی های اصلی و برجسته شهید مطهری که اتفاقا آن هم نشات گرفته از شخصیت علمی- فکری ایشان بود؛ عبارت است از ایستادگی شهید مطهری در برابر جریان های التقاطی و نفوذی فکری. (اعم از لیبرال ها و مارکسیست ها و دیگر جریان های التقاطی )
یکی از ویژگیهای اصلی و برجسته شهید مطهری که اتفاقا آن هم نشات گرفته از شخصیت علمی- فکری ایشان بود؛ عبارت است از ایستادگی شهید مطهری در برابر جریانهای التقاطی و نفوذی فکری. (اعم از لیبرالها و مارکسیستها و دیگر جریانهای التقاطی)
الف/ بیانات رهبر معظم انقلاب درباره ایستادگی شهید مطهری در برابر جریانهای التقاطی:
............
ـ باید کاری را که مرحوم شهید مطهری در سالهای دههی ۴۰ و ۵۰ در محیط فکری این کشور انجام داد، شناخت. ایشان با قوّت فکری و اندیشهی قوی و صائب خود وارد میدانهایی شد که تا آنوقت هیچکس در زمینه ی مسائل اسلامی وارد این میدان ها نشده بود؛ و با تفکراتی که آن روز در کشور رایج شده بود- افکار وارداتیِ ترجمه ایِ غربی و شرقی- یا میرفت رایج شود، خود را وارد یک چالش علمیِ عمیق و وسیع و تمام نشدنی کرد. ایشان، هم در جبههی مقابلهی با مارکسیستها به یک جهاد بسیار هوشمندانه دست زد، و هم در جبههی مقابله ی با تفکرات غربی و لیبرالیستها وارد میدان شد ... در همان روزگار هم افکار شهید مطهری جایگاه امنی بود برای جوانهای طالب و عاشق فکر اسلامی که در زیر بمباران شدید تفکرات بیگانه قرار می گرفتند؛ مارکسیستها یک طور، غرب گراها یک طور؛ هم در دانشگاهها وجود داشت، هم در محیط بیرون از دانشگاه ها، و هم حتّی در حوزه های علمیه. شهید مطهری یک سنگر و یک مأمن برای این افراد شد تا بتوانند خود را زیر سایهی این تفکر عمیق و مستحکم حفظ کنند؛ هم دین خود را حفظ کنند، هم بتوانند دفاع کنند و حرف نو داشته باشند.
(بیانات در دیدار اعضای کنگرهی حکمت مطهر ۱۸ اسفند ۸۲)
ـ همان مبارزه موجب شد که مطهّری به شرف شهادت نائل شود؛ یعنی آن دشمنی که مطهّری را بر زمین انداخت وخون او راجاری کرد، دشمنی بود که از ارشادها و آگاهیهایی که او به مردم میداد، صدمه میدید. چون شهید مطهّری در مقابل التقاط ایستاد، در مقابل نفاق ایستاد، در مقابل تهاجم فرهنگ غرب و شرق ایستاد و اسلام ناب و اسلام فقاهتی را ترویج کرد، لذا کسانیکه با این چیزها مخالف بودند، او را بر زمین انداختند. اگر دستشان میرسید، هر کسی را هم که شبیه مطهّری و کوچکتر از مطهّری و در راه مطهّری بود، بر زمین میانداختند.
(بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان ۱۵ اردیبهشت ۷۲)
ـ شهید مطهری مثل برخی از مدعیان روشنفکری دینی نبود که مطالب اجنبىِ از منطق دین و محتوای دین را با لعاب دینی و قالب دینی عرضه کند؛ بلکه درست نقطهی مقابل، مفاهیم حقیقی دینی را در بسته بندیهای متناسب روز و متناسب با سؤال و نیاز و استفهام مخاطبین عرضه میکرد. دنبال این نبود که یک دستهی خاصی، یک گروه خاصی، یک مجموعهی فکری خاصی او را تحسین کنند. با واپسگرائی و عقب ماندگی فکری و ارتجاع و تحجر و غلط اندیشیدن در زمینهی دین - که ناشی از تحجر و واپسگرائی است - همان قدر و با همان شدت برخورد کرد که با بدعتها و افکار انحرافی و افکار التقاطی. این، خصوصیت آن مرد بزرگ بود. (بیانات در دیدار جمعی از معلمان سراسر کشور ۱۵ اردیبهشت ۸۹)
ب/ نمونههایی از واکنش شهید مطهری نسبت به جریانهای التقاطی و نفوذی فکری:
...........
ـ مطالعه نوشتههای به اصطلاح تفسیری که در یکی دو سال اخیر منتشر شده و میشود تردیدی باقی نمیگذارد که توطئه عظیمی در کار است. در این که چنین توطئهای از طرف ضد مذهبها برای کوبیدن مذهب در کار است من تردید ندارم. آنچه فعلاً برای من مورد تردید است این است که آیا نویسندگان این جزوهها خود اغفال شده اند و نمیفهمند که چه میکنند؟ و یا خود اینها عالماً عامداً با توجه به این که با کتاب مقدس هفتصد میلیون مسلمان چه میکنند، دست به چنین تفسیرهای ماتریالیستی زده و میزنند. ما نظر به این که در این نوشتهها آثار و علائم خامی و بی سوادی را فراوان میبینیم و به چند نمونه اشاره خواهیم کرد ترجیح میدهیم که فعلاً ماتریالیستی را که به صورت تفسیر آیات قرآن در این یکی دو سال اخیر تبلیغ میشود، ماتریالیسمی اغفال شده بنامیم و اگر پس از این تذکرات، باز هم راه انحرافی خود را تعقیب کردند ناچاریم آن ماتریالیسم را «ماتریالیسم منافق» اعلام نماییم.
(بخشی از مقدمهی کتاب علل گرایش به مادیگرایی)
ـ جمهوری اسلامی ایران آنوقت موفق خواهد شد که بر اساس یک تز، یک ایدئولوژی که همان ایدئولوژی اسلامی است ادامه پیدا کند. اگر این مکتب و ایدئولوژی، اسلامی محض باشد- یعنی اگر استقلال مکتبی داشته باشیم، واقعا آنچه که از اسلام خودمان است همان را بیان کنیم، خجلت و شرمندگی در مقابل دیگران نداشته باشیم- ما در آینده موفق خواهیم بود. اما اگر بنا بشود که یک مکتب التقاطی به نام اسلام درست کنیم، برویم ببینیم که فلان فرد، فلان گروه، فلان مکتب چه میگوید، یک چیزی از مارکسیسم بگیریم یک چیزی از اگزیستانسیالیسم بگیریم یک چیزی از سوسیالیسم بگیریم یک چیزی هم از اسلام بگیریم بعد یک آش شله قلمکاری درست کنیم و بگوییم این است مکتب اسلام، این برای مدت موقت ممکن است مفید واقع شود [ولی برای همیشه نه]، چون در مدت موقت افراد نمیدانند؛ وقتی که ما مثلا یک فکر مارکسیستی را با رنگ اسلامی عرضه داشتیم، یک فکر اگزیستانسیالیستی را با روکش اسلامی عرضه داشتیم، در ابتدا مردم می پذیرند، ولی این امر برای همیشه مکتوم نمی ماند، افرادی پیدا می شوند اهل فکر و مطالعه و می آیند دزدی گیری می کنند: فلان حرفی که شما به نام اسلام میزنید مال اسلام نیست؛ این اسلام است، این قرآن است، این سنت پیغمبر است، این فقه اسلام است، این اصول معتبر اسلامی است، این هم حرفی که شما میزنید؛ این را شما از مارکسیسم گرفته اید، یک روکش اسلامی هم رویش کشیده اید. بعد همینهایی که رو به اسلام آورده اند با شدت بیشتری از اسلام گریزان خواهند بود. این است که این مکتبهای التقاطی به عقیده من ضررشان برای اسلام از مکتبهایی که صریحا ضد اسلامی هستند اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.
(کتاب آینده انقلاب اسلامی ایران، ص ۹۶ و ۹۷)
ـ امروز به اصطلاح روشنفکران ما دو گروهند: یک گروه از نظر مکتب می گویند ما باید مکتب غربیها و کشورهای به اصطلاح آزاد و لیبرالیست را بگیریم، یک عده دیگر می گویند ما باید مکتب کمونیسم را - که آن هم در واقع غربی است- بگیریم، اما خودمان چطور؟ می گویند ما که مکتبی نداریم.
بدبختانه گروه سومی هم پیدا شده اند که از مکتب اسلام سخن می گویند، ولی وقتی که خیلی دقت می کنیم می بینیم آنچه هم که اینها می گویند یک سلسله التقاط است؛ یک مویی از ریش کمونیسم گرفته اند، یک مویی هم از سبیل اگزیستانسیالیسم کنده اند، یک چیزی هم از کاپیتالیسم گرفته اند، بعد اینها را به ریش اسلام چسبانده اند و می گویند مکتب اسلام این است. ما با گرایش به مکتبهای بیگانه استقلال مکتبی خودمان را از دست می دهیم، می خواهد آن مکتب بیگانه مکتب کمونیسم باشد یا مکتب کاپیتالیسم. با یک مکتب التقاطی، دو کلمه از این گرفتن، دو کلمه از آن گرفتن و سه کلمه از اسلام گرفتن، یک شلم شوربا و یک معجون شله قلمکار درست کردن، ما به استقلال مکتبی نمی رسیم و اگر چنین کنیم محکوم به فنا هستیم. این یک اعلام خطر بزرگی است که من می کنم. ما اگر مکتب مستقل نمی داشتیم می گفتیم چارهای نداریم، یا به این گروه ملحق شویم یا به آن گروه و یا معجونی درست می کنیم. ولی ما مکتب مستقل داریم. این خودباختگی را باید از دست بدهیم.
(کتاب آینده انقلاب اسلامی ایران، ص: ۱۶۶ و ۱۶۷)
..
پژوهش خبری//