به گزارش سرویس بین الملل
خبرگزاری صدا و سیما ،
برنی سندرز، یکی از داوطلبان کسب نامزدی ریاست جمهوری آمریکا از حزب دموکرات که خود را شخصیتی ترقیخواه میخواند ، خواهان برپایی «انقلاب سیاسی» در آمریکا شده است. برنی سندرز سناتور مستقلِ 74 ساله از ایالت ورمونت، پرسابقهترین سناتور مستقل آمریکایی است که تاکنون در سنای این کشور خدمت کرده است. وی که خود را شخصیتی سوسیالیست و ترقیخواه معرفی میکند، در سالیان متمادی در سنای آمریکا ، همکاریهای بیشتری با سناتورهای دموکرات در مقایسه با سناتورهای جمهوریخواه داشته است.
با این حال ، وی تا سال 2015 میلادی، که در اوایلِ آن تصمیم به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گرفت ، همچنان از نظر حزبی، شخصیتی مستقل در سنای آمریکا بهحساب میآمد. این در حالی است که سندرز در سال گذشتهی میلادی، رسماً به عنوان عضو حزب دموکرات ثبت نام کرد تا بتواند در قالب یکی از داوطلبان کسب نامزدیِ این حزب وارد میدان رقابت انتخابات ریاست جمهوری 2016 آمریکا شود.
شایان ذکر است که اشخاصی مانند برنی سندرز یا دونالد ترامپ، نامزد پیشتاز حزب جمهوریخواه، که همواره از شخصیتهای نسبتاً مستقل به حساب میآمدهاند، هنگامی که تصمیم به ورود به معرکه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا میگیرند، خود را به یکی از دو حزب اصلی که نقطه نظراتشان به شعارهای آن حزب نزدیکتر است، متصل میکنند زیرا در سامانه دو حزبی آمریکا، عرصه رقابت انتخابات ریاست جمهوری برای نامزدهای مستقل بسیار تنگ است و قوانین این کشور، برای مطرح شدن نامزدهای احزاب مستقل در رقابت های انتخاباتی بسیار سختگیرانه است.
در ضمن، رسانههای آمریکایی نیز به نامزدهای مستقل توجه چندانی نمیکنند. به عنوان مثال، به بسیاری از نامزدهای مستقل در آمریکا حتی اجازه داده نمیشود در مناظرات تلویزیونی با رقبای دموکرات یا جمهوریخواهِ خود شرکت کنند.
در هر صورت، برنی سندرز طی نه ماه گذشته، خود را یک سیاستمدار دموکرات، اما سوسیالیست معرفی کرده است. وی که در سال 1941 میلادی در خانوادهای یهودی در نیویورک به دنیا آمده، خود را یک شخصِ یهودی سکولار توصیف میکند. وی در پاسخ به این سؤال که چه دینی دارد، ضمن اذعان به یهودی بودنِ خود، تأکید میکند که برای من، احساس همدردی با ازپا افتادگان و ضعفای جامعه، همان احساس دینی است که من دارم. من وقتی میبینم کودکان گرسنهاند یا کهنهسربازانِ آمریکایی بیخانمان شده و در کنار خیابانها میخوابند، به شدت متأثر میشوم.
شایان ذکر است که با توجه به منحصر شدن رقابت نامزدهای حزب دموکرات به دو نفر، یعنی خانم هیلاری کلینتون و برنی سندرز - به علت کنار رفتن سایر داوطلبان نامزدی این حزب از گردونهی رقابتهای امسال - باید گفت که حزب دموکرات آمریکا که در انتخابات سال 2008 میلادی، اولین رییس جمهور سیاهپوست آمریکایی را در این کشور روی کار آورد، اگر در انتخابات 2016 نیز پیروز شود، بار دیگر رییس جمهوری بیسابقه - یعنی اولین رییس جمهور زن، یا اولین رییس جمهور یهودی - را راهی کاخ سفید خواهد کرد.
برنی سندرز با شکست هیلاری کلینتون در انتخابات درونحزبی نیوهمپشایر، به اولین نامزد یهودی تبدیل شده است که توانسته است در انتخابات درونحزبیِ ایالتیِ یکی از دو حزب بزرگ آمریکا (دموکرات یا جمهوریخواه) به پیروزی برسد.
برنی سندرز در خلال مبارزات انتخاباتیِ سال گذشته و امسال، نقطه نظرات و رویکردهای خود را در رابطه با مشکلات موجود در آمریکا به طور گسترده بیان کرده است.
جالب این جا است که عملکرد برنی سندرز در رقابت های مقدماتیِ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تاکنون آنقدر خوب بوده است که حتی تد کروز، یکی از نامزدهای بهشدت محافظهکارِ حزب جمهوریخواه، گفته است: من با برنی سندرز موافقم، اما فقط در زمینهی بیان مشکلات و نقاط ضعفِ موجود در این کشور - از قبیل وجودِ فساد در سطوح دولتیِ آمریکا - ولی در راه حلهایی که سندرز پیشنهاد میدهد، با او اختلاف نظرهای اساسی دارم.
ناگفته نماند که برخی از کارشناسان سیاسی معتقدند که شرکت برنی سندرز در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، آنهم در کهولت سن و پس از سالها خدمت در سنای این کشور که همواره مجال شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را داشته است، شاید بیارتباط با نهضت «نود و نه درصدیها» و جنبش «اشغال والاستریت» نباشد. شاید سندرز به عنوان سوپاپ اطمینان وارد این رقابت شده باشد تا کسانی که در نهضت نود و نه درصدی ها یا اشغال والاستریت فعال هستند و به تظاهرات در نقاط مختلف آمریکا دست میزنند، احساس کنند، نمایندهای که همعقیده آنان باشد نیز در میان نامزدهای ریاست جمهوری این کشور وجود دارد. برنی سندرز در سخنرانیهای کمپین انتخاباتیِ خود، همواره از والاستریت و سایر ثروتمندان در طبقه یک درصدِ بالای جامعهی آمریکا که عمده ثروتها و درآمدهای این کشور را نصیب خود میکنند، انتقاد میکند، که البته به رویکردهای نهضت نود و نه درصدیها در آمریکا شباهت فراوانی دارد.
برنی سندرز در خلال سخنرانیهای انتخاباتیِ خود، معمولاً ضمن قدردانی از باراک اوباما و جو بایدن، رییس جمهور آمریکا و معاونش، در خصوص نجات آمریکا از شرایط بسیار بد اقتصادی که در اواخر دوران ریاست جمهوریِ جرج دبلیو بوش، رییس جمهور پیشین آمریکا، گریبانگیر این کشور شده بود، همواره تأکید دارد که شرایط کنونیِ جامعه، سیاست و اقتصاد آمریکا بسیار بد است و با شرایط مطلوب، فاصلهی زیادی دارد. وی معتقد است که تشکیلات کنونیِ سیاسی و اقتصادی آمریکا یارای مواجهه با بحرانهای عظیم پیشِ روی این کشور را ندارند و لذا نیاز به اصلاحات اساسی در ساختارهای یاد شده در آمریکا احساس میشود.
در ادامه این مقاله به برخی از نقطه نظرات و رویکردهای انتقادی برنی سندرز به شرایط کنونی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آمریکا اشاره میشود:
توزیع ناعادلانهی ثروتها و درآمدها در جامعه آمریکا:
- برنی سندرز معتقد است: اختلاف فاحش کنونی که میان طبقات بسیار ثروتمند و اقشار متوسط و سطح پایین در جامعه آمریکا بروز کرده است، از سال 1928 میلادی به این طرف، هرگز این قدر شدید و گسترده نبوده است. شایان ذکر است که شرایط ناعادلانه اقتصادی آمریکا در اواخر دهه بیست میلادی سرانجام منجر به سقوط بازار بورس والاستریت در سال 1929 میلادی شد و شرایط رکود بیسابقه اقتصادی را بر این کشور و بسیاری از کشورهای جهان تا اواخر دهه سی میلادی حاکم ساخت.
برنی سندرز بر این باور است که آمریکا بار دیگر در شرایط مشابهِ آن دوران قرار گرفته است، بهنحوی که اگر مردم آمریکا فوراً به مقابله با نابرابریهای اقتصادی در این کشور برنخیزند، بزودی آمریکا بار دیگر با مشکلات وصفناپذیر اقتصادی روبرو خواهد شد که ممکن است سایر کشورهای جهان را نیز تحت تأثیر قرار دهد.
سندرز میگوید: ناعادلانه بودن توزیع ثروتها و درآمدها در آمریکا بیداد میکند و از هر کشور بزرگِ دیگر در سراسر جهان بیشتر است. به عنوان مثال، طبقه بسیار مرفه در یک دهم درصد بالای جامعهی آمریکا ثروتی برابر با مجموع داراییهای تمام نود درصدِ پایین جامعهی این کشور دارند. سرمایهها و داراییهای 20 نفر در آمریکا که ثروتمندترین افراد این کشور هستند، برابر با تمام سرمایهها و داراییهای پنجاهِ درصد نیمه پایین اجتماع آمریکا، یعنی 150 میلیون نفر است. مردم معمولی در آمریکا در حالی به سختی کار میکنند که احساس میکنند هیچ پیشرفتی ندارند و درآمدهای آنان افزایش نمییابد. به گفته برنی سندرز ، طی سالهای اخیر ، تقریباً تمام ثروتها و درآمدهای جدید در آمریکا به جیب یک درصدِ بالای جامعه سرازیر شده است و شهروندان معمولیِ آمریکایی هیچ نصیبی از آن نبردهاند.
سندرز تأکید دارد: فقط یک خانواده در آمریکا به نام خانوادهی «والتون»، که صاحب فروشگاههای زنجیرهای والمارت است، مالک ثروتهای بیشتری از مجموع ثروتهای تمام اقشار چهل درصدِ پایینِ جامعه این کشور است.
سندرز به شدت از تجمع قدرت سیاسی و ثروت در والاستریت و همچنین نزد تعدادی از خانوادههای میلیاردر آمریکایی به شدت شاکی است و میگوید: مثلاً وقتی فقط یک خانوادهی ثروتمند در آمریکا، به نام برادران «کوک» که دومین خانواده ثروتمند آمریکایی پس از خانوادهی والتون به شمار میرود، از مجموع هر دو حزبِ دموکرات و جمهوریخواه در روند انتخابات امسال، بیشتر هزینه مالی میکند، این را دیگر نمیتوان «دموکراسی» خواند، بلکه سندرز تأکید دارد که آن را باید الیگارشی یا جرگهسالاری (حکومت معدودی اشخاصِ بانفوذ که با هم گاو بندی دارند) نامید.
سندرز میگوید: دموکراسی به معنای «یک نفر، یک رأی» است، نه اینکه مشتی میلیاردرِ آمریکایی «انتخابات را بخرند!»
ادامه بیکاریِ مزمن و شدید در آمریکا:
سندرز در این خصوص میگوید: نرخ بیکاریِ واقعی در آمریکا به مراتب بالاتر از نرخ اعلام شده پنج درصدی است که دولت آمریکا مدعیِ آن است. «نرخ بیکاریِ حقیقی» در آمریکا نه و نه دهم درصد است، که تقریباً دو برابر نرخ رسمیِ اعلام شده است، زیرا نرخ واقعی بیکاری، شامل کسانی میشود که آنقدر از بازار کار آمریکا ناامید شدهاند که دیگر در دفاتر کاریابیِ دولتی آمریکا برای پیدا کردنِ شغل ، ثبتنام نمیکنند. نرخ حقیقی بیکاری همچنین شامل کسانی است که به دنبال شغل تماموقت و دائمی بودهاند ولی بهجای آن، مشاغل نیمه وقت و موقتی پیدا کردهاند.
مزید بر علت این است که نرخ بیکاری در میان جوانانِ آمریکایی، به مراتب بالاتر از سایر اقشار این کشور است. مثلاً نرخ بیکاری برای جوانان سفیدپوستی که در آمریکا نمیتوانند برای خود کار پیدا کنند یا شغل کمدرآمد (نیمهوقت) دارند، هم اکنون 33 درصد است. نرخ بیکاری برای جوانانِ آمریکایلاتینتبار 36 درصد و برای جوانان آفریقایی-آمریکایی (سیاهپوست) 51 درصد است. سندرز تأکید دارد که با نژادپرستیِ نهادینه شده در آمریکا به شدت مخالف است. وی ضمن تأکید بر لزوم افزایش دستمزدهای حداقلی کارگران در آمریکا، خواهان برابری دستمزدهای زنان و مردان شده است. سندرز میگوید: هیچ توجیه اقتصادی وجود ندارد که در مشاغلِ مشابه در آمریکا، به ازای هر دلار دستمزدی که به مردان پرداخت میشود، فقط هفتاد و یک سنت به زنان دستمزد داده میشود.
معضل تعدادِ بسیار زیادِ زندانیان در آمریکا:
سندرز میگوید: شمار زندانیان در آمریکا از هر کشور دیگر در جهان بیشتر است. حتی تعداد زندانیان در آمریکا از کشور چین، که چهار برابر جمعیتِ آمریکا را دارد، بالاتر است. سندرز میافزاید: شایان ذکر است که هزینه نگهداشتن یک جوان آمریکایی به مدت مثلاً چهار سال در زندان برای دولت این کشور از فرستادن وی به دانشگاه و پرداخت هزینه تحصیلات عالیه در سطح کارشناسی برای همان جوان، بیشتر است. از اینرو، من ترجیح میدهم یک جوان را با خرج دولت به دانشگاه بفرستم تا وی را، که ممکن است به علت بیکاری و سایر معضلات اجتماعی، دست به جرم و جنایت بزند، روانهی زندان کنم.
نیاز به دانشگاههای دولتی رایگان:
سندرز در این خصوص میگوید: حدود صد الی صد و پنجاه سالِ پیش، عدهای انسان شجاع در آمریکا پیدا شدند و گفتند: اخذ مدرک دیپلمِ دبیرستان برای جوانان آمریکایی از ملزومات اولیهی زندگی در راستای پیدا کردن شغلی مناسب و فراهم آوردن زندگیِ سطح متوسط است و از اینرو، درس خواندن در دبستان و دبیرستان نباید صرفاً مزیتی برای فرزندانِ خانوادههای ثروتمند باشد، بلکه این حقی اجتماعی برای تمام کودکان و جوانان آمریکایی است. از اینرو، آنان مبارزه کردند تا لزوم تأسیس مدارس دولتیِ رایگان را در سراسر آمریکا به تصویب رساندند. سندرز میافزاید: اکنون اوضاع جهان با صد سالِ پیش، کاملاً فرق کرده است و از اینرو، حداقلِ مدرک لازم برای داشتن یک زندگیِ خوب، مدرکِ دانشگاهی است. از اینرو، اکنون نیز باید دانشگاههای دولتیِ رایگان در سراسر آمریکا تأسیس شود تا همهی جوانان، اعم از فقیر و غنی، بتوانند در آن بدون پرداخت شهریه تحصیل کنند. وی افزود: من این وعده را که به مردم آمریکا دادهام با وضع مالیاتهای بیشتر بر والاستریت و گمانهزنیهای آنان در بازارهای بورس که درآمدهای هنگفتی را نصیبشان میکند، عملی خواهم کرد.
سندرز همچنین تأکید دارد که هماکنون صدها هزار جوانِ بسیار مستعد و باهوش آمریکایی وجود دارند که علاقهی فراوانی نیز به تحصیلات عالیه دارند، اما به علت عدم استطاعت مالیِ خانوادههایشان قادر نیستند وارد دانشگاه شوند. این فقط ظلم به آنان نیست، بلکه ظلم و ستم به مردم و اقتصاد آمریکا است، زیرا هیچکس نمیداند که چه مهندسان یا دانشمندانِ مبتکری ممکن است میان این جوانان به صورت بالقوه وجود داشته باشند که در صورت ادامهی تحصیل، قادر خواهند بود به اقتصاد و جامعهی آمریکا در آینده خدمات شایانی کنند. سندرز میگوید: اکنون بسیاری از جوانانِ فارغالتحصیل از دانشگاههای آمریکا، با بدهیهای بیش از صد هزار دلار به بانکهایی که وامهای دانشجویی با نرخ بهرهی بالا میدهند، وجود دارند که قادر نیستند این وامها را بازپرداخت کنند؛ این شرایط، به هیچوجه برای این جوانان و خانوادههایشان منصفانه نیست. افرادی هستند که حتی در میانسالی نتوانستهاند وامهای دانشجوییِ خود را بازپرداخت کنند. سندرز افزود: یک خانم آمریکایی به من گفت: من نهتنها اقساط وام دانشجویی دخترم را میپردازم، بلکه هنوز هم در حال بازپرداخت اقساط دانشجویی خودم هستم. یک مرد 55 سالهی آمریکایی به من شکایت کرد و گفت: من 25 سال است که اقساط وام دانشجوییِ خود را بازپرداخت میکنم، اما به علت نرخ بهرهی بالا، اکنون حتی از اصلِ وامِ اولیه، بیشتر به بانک بدهکار هستم. این مرد 55 ساله افزود: من به شدت نگرانم که وقتی به سن بازنشستگی برسم، براساس قانون آمریکا، به آن بانک اجازه داده میشود تمام بدهیِ مرا یکجا از صندوق پس انداز بازنشستگیِ من برداشت کند که برای من بسیار سنگین تمام خواهد شد. سندرز در این خصوص گفت ما میتوانیم با مسدود کردن منافذ و نقاط ضعف در قوانین مالیاتیِ آمریکا از تمام ثروتمندانِ این کشور مالیات منصفانه اخذ کنیم و دانشگاهها و خدمات درمانی رایگان را در اختیار مردم آمریکا بگذاریم و تا آن زمان، دستکم بهرهی وامهای دانشجوییِ کنونی را حتیالمقدور کاهش دهیم.
نیاز به خدمات درمانی فراگیر و رایگان در آمریکا:
سندرز میگوید: بسیاری از کشورهای پیشرفتهی دنیا خدمات درمانی رایگان به شهروندان خود ارائه میکنند و این در حالی است که در آمریکا تأمین بیمههای درمانیِ مردم، به شرکتهای خصوصی واگذار شده است که بهای بسیار گزافی از مردم میگیرند. یک رأی دهندهی آمریکایی از برنی سندرز پرسید: ما شنیدهایم که شما می خواهید حتی مالیاتهای طبقه متوسط آمریکا را افزایش دهید. برنی سندرز پاسخ داد: بله، ولی در تبلیغاتِ 30 ثانیهایِ تلویزیونی که علیه من پخش میشود، فقط بخشی از حقیقت عنوان میشود. به عنوان مثال، من در نظر دارم برای یک خانوادهی متوسط آمریکایی، مانند خانوادهی شما، مالیاتِ سالانه را 500 دلار افزایش دهم، اما با توجه به بیمهی رایگانِ عمومی که من پیشنهاد کردهام، مخارج درمانی و حق بیمهی خانوادهی شما و امثال شما، 5000 دلار در سال کاهش خواهد یافت. آن شخص در واکنش به اظهارات برنی سندرز گفت: آنگاه من با کمال میل، آن پانصد دلار مالیاتِ اضافی را به دولت پرداخت خواهم کرد.
سندرز در همین خصوص میگوید: شرکتهای بزرگ داروسازیِ آمریکا که هرساله سودهای چندین میلیارد دلاری میبرند و به رقبای انتخاباتیِ من نیز کمکهای مالیِ هنگفت میکنند، آنقدر محصولات خود را گران میفروشند که از هر پنج آمریکایی، یک نفر استطاعت مالی برای پیچیدن نسخهی پزشک را ندارد. بسیاری از سالمندان آمریکایی به علت گرانی شدید داروها، قرصهای خود را - سرِخود و بدون تجویز پزشک - نصف میکنند که مخارج داروییشان پایین بیاید. سندرز اضافه کرد: من عدهای از سالمندان آمریکایی را شخصاً با خودم به کانادا بردم و آنها در آنجا دقیقاً همان داروهایی را که در آمریکا میخرند، به یک دهمِ قیمت خریداری کردند!
فرار مالیاتی ثروتمندان و شرکتهای بزرگ آمریکایی:
برنی سندرز درباره فرار شرکتهای بزرگ آمریکایی از پرداخت مالیات گفت: اجازه دهید من به یک نکتهی مهم درباره اقتصادِ دستکاریشدهی آمریکا - که به نفع ثروتمندان و شرکتهای بزرگ آمریکایی دستکاری شده است - اشاره کنم و آن این است که امروزه شرکتهای چندملیتی و بسیار سودآوری در آمریکا وجود دارند، که در برخی از موارد، میلیاردها دلار در سال درآمد کسب میکنند، اما میزان مالیات بردرآمدی که به دولت فدرال آمریکا میپردازند «صفر» است. علت آن این است که آنان سودهای سرشار خود را در جزایر کِیمن، برمودا و سایر پناهگاههای مالیاتی، پنهان میکنند. از اینرو، دولت آمریکا هرساله، حدود صد میلیارد دلار از درآمدهای مالیاتیِ خود را از دست میدهد. این در حالی است که همین شرکتها تلاش میکنند با اعطای کمکهای مالیِ هنگفت به ستادهای انتخاباتی، سیاستمداران آمریکایی را بخرند. در ضمن، بسیاری از دولتمردان آمریکایی، به خصوص وزرای خزانهداری آمریکا در دولتهای مختلف این کشور، از مدیران پیشینِ والاستریت هستند که پس از ورود به دولت آمریکا به شرکتهای آمریکایی خدمت میکنند و پس از چند سال حضور در درون دولت آمریکا، بار دیگر به والاستریت بازمیگردند.
تلاش سندرز برای جمعآوری کمکهای مردمی:
برنی سندرز گفت: ستاد انتخاباتیِ ما از وال استریت، شرکتهای بزرگ داروسازی، میلیاردرهای آمریکایی و امثال آنان، کمکهای مالی دریافت نمیکند، بلکه ما از مردم معمولیِ آمریکا تقاضا کردهایم که به ستاد انتخاباتیِ ما کمک کنند. وی افزود: تاکنون سه و نیم میلیون نفر به ستاد انتخاباتی ما کمکِ مالی کردهاند، که از لحاظ تعداد کمککنندگان مالی به یک نامزد انتخاباتی، در تاریخ آمریکا بیسابقه است، ولی میانگین این کمکها برای هر کمککننده، فقط 27 دلار بوده است. وی افزود: با این حال، تشکیلات رسمی حزب دموکرات به هیچ وجه خواهان پیروزی من نیست، بلکه از رقیب من، یعنی خانم هیلاری کلینتون به شدت حمایت میکند. سندرز شکست اخیر خود را در انتخابات درون حزبی در برابر هیلاری کلینتون در ایالت آیووا نپذیرفت و خواهان بازنگری در نحوه تخصیص نمایندگان به هر یک از دو نامزد حزب دموکرات - برای اعزام به کنوانسیون ملی حزب دموکرات که نامزد نهاییِ این حزب را تعیین خواهد کرد - در برخی از حوزههای انتخابیه در آیووا شده است، زیرا برای تعیین شخص پیروز در برخی از حوزههای اخذ رأی در آیووا که تعداد آراءِ سندرز و کلینتون در آنها مساوی شده بود، سکه انداخته شده و لذا پیروزِ آن حوزه، صرفاً با شیر یا خط تعیین شده است! سندرز گفت: انداختن سکه، روش خوبی برای اِعمال دموکراسی نیست.
سندرز خواهان راه افتادن «انقلاب سیاسی» در آمریکا است:
وی در این خصوص توضیح میدهد که اشخاص ذینفوذ و ثروتمندانِ ذینفع تلاش دارند مردم آمریکا را از شرکت در انتخابات دلسرد کنند و هرگاه مردم آمریکا در انتخابات شرکت نکنند، خلائی سیاسی بهوجود میآید که میلیاردرها، شرکتهای بزرگ و گروههای قدرتمندِ لابی آن را پر میکنند. وی افزود: منظورِ من از «انقلاب سیاسی،» شرکت حداکثری مردم در انتخابات است. سندرز تأکید کرد: در اکثر موارد، هرگاه میزان مشارکت مردمی در انتخابات آمریکا کم بوده است، جمهوریخواهان پیروز شدهاند. سندرز افزود: به عنوان مثال، در آخرین انتخابات مهم آمریکا، یعنی انتخابات کنگره، که طی آن جمهوریخواهان به پیروزی رسیدند و بر هر دو مجلس سنا و نمایندگان آمریکا مسلط شدند، 63 درصد از مردم آمریکا رأی ندادند و 80 درصد از جوانان آمریکایی نیز رأی ندادند.
نظرسنجیها نشان میدهد که بسیاری از جوانان آمریکایی حامی سندرز و بسیاری از سالمندان آمریکایی، حامی هیلاری کلینتون هستند. از اینرو، سندرز از طرفداران خود، به خصوص جوانان خواسته است که به صورت پرشمار در انتخابات آمریکا شرکت کنند و حتی در روزهای انتخاباتِ ایالتی، با دوستانِ خود تماس تلفنی بگیرند و آنان را نیز پای صندوقهای رأی بیاورند. با این حال، جالب است که در اولین انتخابات درونحزبیِ ایالتی که در ایالت آیووا برگزار شد و حائز کمال اهمیت بود، فقط پانزده و هفت دهم درصد از واجدین شرایط شرکت کردند. این رقم، حتی از میزان مشارکت شانزده و یک دهم درصدی مردم این ایالت در انتخابات درونحزبیِ سال 2008 میلادی نیز پایینتر بود.
آمریکا باید از مداخلهجویی در امور سایر کشورهای جهان دست بردارد:
برنی سندرز معتقد است و بارها نیز اعلام کرده است که آمریکا نباید پلیس جهان باشد. وی در این خصوص میگوید: ما نباید بارِ مبارزه با تروریسم را به تنهایی به دوش بکشیم و در منطقه خاورمیانه (غرب آسیا و شمال آفریقا)، آمریکا باید صرفاً بخشی از یک ائتلاف بینالمللی باشد که با شرکت کشورهای منطقه به فعالیت خود ادامه دهد.
البته برنی سندرز تنها سیاستمدار آمریکایی نیست که با سیاستهای مداخله جویانهی آمریکا در سراسر جهان و تلاش دولت آمریکا برای تغییر رژیمهایی که با سیاستهای آمریکا هماهنگ نیستند، مخالف است و به این نوع سیاستها به شدت انتقاد میکند و آن را مایهی منفور شدن آمریکا در افکار عمومی مردم دنیا میداند.
به عنوان مثال، ران پال، سیاستمدار سابق آمریکایی که قبلاً از نامزدهای ریاستجمهوریِ حزب جمهوریخواه بوده است و پسرش نیز اکنون از سیاستمداران جمهوریخواه بهحساب میآید، میگوید: آمریکا مدعی است که گروه (تکفیری صهیونیستی) داعش و گروه القاعده، بسیار بد هستند، اما وقتی روسیه و ارتش سوریه در حال پاکسازی شهرهای سوریه از نیروهای داعش، القاعده و سایر افراطیها هستند، دولت، کنگره و رسانههای آمریکایی به روسیه و دولت سوریه حمله میکنند. این در حالی است که نیروهای روس و سوری در حال بهبود اوضاع در سوریه هستند. اگر (بشار) اسد (رییس جمهور سوریه)، چنانکه آمریکا همواره خواهانِ آن بوده است، پیش از این سرنگون شده بود، هماکنون داعش در رأس امور سوریه قرار داشت. ران پال ضمن رد ادعاهای دولت و ارتش آمریکا گفت: ما (آمریکا) در حقیقت هرگز به داعش حملهای واقعی نکردهایم، اما روسیه، به دعوت دولت سوریه و با کمک ارتش این کشور، حملاتی بسیار مؤثر و کارساز به گروه داعش کرده است. ران پال افزود: ما داعش را بسیار بد میدانیم، ولی به مردم نمیگوییم که داعش در حقیقت، زاییدهی سیاستهای اشتباه آمریکا در منطقه بوده است.
در خاتمه باید خاطرنشان کرد که حتی اگر نامزدهایی مانند برنی سندرز نتوانند در انتخابات آمریکا پیروز شوند، استقبال قابل توجهی که طی ماههای اخیر از فحوای کلام سندرز - به خصوص از سوی جوانان آمریکایی - شده است، حاکی از آن است که دستکم اینگونه سخنانِ آگاهیدهنده در جامعهی آمریکا شنوندگان و خریدارهای فراوانی دارد. در عین حال، مردم آمریکا - به علت اینکه شاید باور نکنند که شخصی مانند سندرز بتواند اینگونه تغییرات اساسی را در جامعه، اقتصاد و سیاست آمریکا عملاً به کرسی بنشاند - ممکن است در این دوره از انتخابات آمریکا، به برخی دیگر از نامزدهای ریاستجمهوری رأی دهند، ولی این باعث نمیشود که مشکلات عمیق و نهادینه شده در جامعه، سیاست و اقتصاد آمریکا بر مردم این کشور یا سایر کشورهای جهان مخفی بماند. برنی سندرز خودش نیز بارها گفته است که بیشترین انتقادهایی که معمولاً از من میشود این است که هرچند شما ایدههای خوبی دارید، عملاً قادر نخواهید بود به آنها در عرصهی سیاست و اقتصاد آمریکا، جامه عمل بپوشانید.
نویسنده : شهاب قاسم زاده - کارشناس ارشد مسائل آمریکا