اين کتاب نتيجه پژوهشي ميداني است که از ميان زنان و مردان 15 سال به بالاي شهرهاي کاشان و تهران و از طريق مصاحبه حضوري به مقايسه نسل هاي مختلف قبل و بعد از انقلاب پرداخته است.
جامعه ايران به عنوان جامعه اي که درگذار تاريخي خود مواجه با حوادث و مشکلاتي مانند کودتا؛ انقلاب؛ شورش و جنبش هاي اجتماعي؛ مهاجرت داخلي و خارجي بوده است؛ هرکدام درمراحلي ازتاريخ داخلي ايران موجب شده تا تحولات اين جامعه خصلت چند وجهي پيدا کند.
مطالعه و بررسي پديده هاي اجتماعي و فرهنگي دردوران حاضر نمي تواند بر اساس رويکردهاي تک علتي صورت گيرد. افزون بر اينکه واقعيت هاي اجتماعي درايران خصلت چند وجهي دارند. از اين ميان؛ مناسبات نسلي اصلي ترين عنصر تلقي شده است. " براي تبيين تفاوت نسلي؛ با داشتن اين فرض که بين نسل هاي مختلف در جامعه مورد بررسي تفاوت وجود دارد.
تفاوت هاي ارزشي؛ حضور و مشارکت زنان؛ نو گرا بودن؛ فرد گرايي؛ مرجع ها؛ غرور ملي؛ نگاه به خانواده و گرايش به دين به عنوان ملاک هاي شناسايي اين تفاوت مورد توجه قرارگرفته اند.
پس مسئله اصلي در اين تحقيق پرداختن به اين موضوع است که آيا تفاوت نسلي در جامعه ايران با توجه به زمان اين تحقيق که سال 83 بوده است وجود دارد يا نه؟
پرسش هاي فرعي تحقيق عبارتند از:
1- بين نسل هاي مختلف چه تفاوتهاي ارزشي در زمينه هاي علمي؛ هنري؛ اجتماعي؛ ديني و تربيتي وجود دارد؟
2- بين نسل هاي مختلف درخصوص حضور و مشارکت زنان در جامعه چه تفاوت هايي وجود دارد؟
3- آيا فرد گرايي در بين نسل هاي مختلف شکل هاي متفاوتي پيدا مي کند؟
4- آيا نسل هاي مختلف از حيث نوگرا بودن تفاوت پيدا مي کنند؟
5- آيا غرور ملي در بين نسل هاي مختلف صورت هاي متفاوتي دارد؟
6- آياارزشهاي مادي گرايايي و غير مادي گرايانه؛ دربين نسل هاي مختلف تفاوت پيدا مي کنند؟
7- آيا نگاه به دين در بين نسل هاي مختلف صورت هاي متفاوتي دارند؟
8- آيا نسل هاي مختلف از مرجع هاي متفاوتي برخوردارند؟
علماي علوم اجتماعي به طور سنتي معاني متعددي از ابعاد مفهومي نسل ارائه کرده اند. ولي هنوز وفاق کافي در مورد معناي نسل وجود ندارد.
پس از دهه هشتاد بحث نسل ها به طور جدي توجه جامعه شناسان را به خود جلب کرد. اينگلهارت اين ايده را مطرح مي کند که در جوامع صنعتي مواجه با نوعي دگرگوني ارزشي هستيم و گرايش نسبت به ارزش هاي فرامادي را اولويت بيشتري مي دهد. به نظر اينگلهارت يکي از مولفه هاي مهم دگرگوني ارزشي؛ جايگزيني نسلي است. اينگلهارت تفاوتهاي پايدار بين گروه هاي سني را بازتاب دگرگوني نسلي ميداند در نتيجه دگرگوني هاي فرهنگي مهم به تفاوت درميان نسل ها مي انجامد. در واقع اينگلهارت در سنجه دوازده ارزشي خود با استفاده از مقياسي که حاوي دوازده ارزش است؛ تفاوت ارزش هاي مربوط به هرنسل را مورد توجه قرارداده است. بدين ترتيب که از پاسخگو خواسته مي شود درهرگروه اولويت هاي اول و دوم را انتخاب نمايد.
شايان ذکر است؛ شش گويه اول که شامل( رشد اقتصادي؛ اطمينان از قدرت و اقتدار ملي؛ ثبات اقتصادي؛ مبارزه با جرم و جنايت؛ استقرار نظم در جامعه و مبارزه عليه تورم) در گروه ارزش هاي مادي قرار ميگيرند و شش گويه ديگر درگروه ارزش هاي فرامادي قرار مي گيرند. در نهايت اينگلهارت پاسخگويان را به سه دسته؛ ماديون؛ فراماديون و التقاطيون تقسيم بندي مي کند.
روش تحقيق: در اين تحقيق از روش پيمايشي و تکنيک مصاحبه حضوري استفاده شده. جمعيت آماري اين تحقيق افراد 15 سال به بالا از شهرهاي تهران و کاشان انتخاب شدهاند. علت انتخاب تهران به عنوان مدرن ترين شهرکه جمعيت آن نمودهاي اجتماعي و فرهنگي جديد را بيشتر تجربه نموده اند وکاشان به عنوان شهري سنتي که به نسبت کمتر با نمودهاي اجتماعي و فرهنگي جديد مواجه بوده است؛ مي باشد.
نتيجه گيري کلي: نتايج بررسي حاضر نشان دهنده وجود تفاوت بين نسل هاي قديم و جديد است. تفاوتها به گونه اي نيست که بتوان از آن به انقطاع نسلي رسيد. زيرا انقطاع نسلي را به معناي گسست بدون رابطه بين نسلي مي دانيم. در صورت وجود گسست نسلي؛ ضرورتاَ فرو پاشي فرهنگي و اجتماعي صورت خواهد گرفت. با مراجعه به واقعيت هاي عيني در جامعه مي توان بدون اينکه پژوهشي انجام بدهيم؛ بگوييم که جامعه درفرايند فرو پاشي قرار ندارد. از طرف ديگر؛ جامعه ايران به لحاظ ساختاري به گونه اي است که نسل ها از طريق خانواده و دين و ديگر نهادهاي اجتماعي به يکديگر وابسته شده و امکان انفکاک و انقطاع نسلي از بين رفته. افزون بررابطه از طريق سه نهاد اشاره شده؛ پذيرش فرهنگ مشترک و باور به سابقه و تجربيات واحد اجتماعي و تاريخي از عوامل پيوند زننده بين نسلي هستند.
کتاب "جامعه شناسي نسلي درايران" نوشته تقي آزاد ارمکي و غلامرضا غفاري با همت انتشارات پژوهشکده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي در سال 1386 منتشر شده است.