چيستي فرهنگي بسياري از جوامع، با سرعت پرشتابي
در حال تغيير است. «تغيير»، محسوسترين ويژگي فرهنگي جوامع امروز و راهبرديترين
بنمايه هر تهاجمي است. پس از جنگهاي جهاني و طي شدن دوران جنگ سرد و بر هم خوردن
توازن قدرت در منطقه با فروپاشي شوروي، جنگطلبي، ستيزهجويي و تهاجم نظامي، جاي
خود را به برتريجويي رسانهاي در حوزههاي اقتصادي، سياسي، فکري، فرهنگي و ساير
گسترهها داده است؛ همان گزارهاي که از آن به عنوان «جنگ نرم» ياد ميشود.
نگاه اول:
امروزه، راهبرد «تهيکردن از درون»، به
عملياتيترين گزاره هژموني غرب تبديل شده و کشورهاي شمال با استفاده از شيوههاي
مختلف و ابزارهاي گوناگون، تور تسلط خود را، ديگر نه بر مرزهاي متعارف جغرافيايي،
بلکه بر جفرافياي فکر و ساحت انديشگي و فرهنگ جوامع ميافکنند. راهبرد خزنده «تهيکردن
از درون»، امروزه در قالب جنگ
نرم، از طريق سختافزارهاي رسانهاي، و با توليد محتواي اثرگذار بر بنياديترين
گزارههاي فرهنگي، تمدني و معرفت شناختي جوامع هدف، بناي خود را بر ايجاد «تغيير»
گذاشته است. به عبارتي، بناي رسانههاي امروزي مهاجم، «تضعيف، از طريق ايجاد
تغيير در باورها و ذائقه فرهنگي مخاطب» است، و اين، رويکرد مشترک تمام رسانههاي
مهاجم است.
از مصاديق توليد محتوا که ممکن است تهديدي
براي امنيت ملي به شمار رود، پيامها و پيامکهايي تخريبي است که تقريباً در
تمام گوشيهاي تلفن همراه يافت، يا از طريق شبکههاي مجازي منتقل ميشود.
«پيامک»، يک رسانه، و سادهترين ابزار و فرصت اطلاعرساني و خبررساني آني است که
گاهي به نظر ميرسد چالشي براي امنيت ملي باشد؛ جامعه ايراني، متشکل از قوميتهايي
چون لر، ترک، بلوچ، کرد، گيلکي، مازني، خوزي و ... است که براساس قانون اساسي، تحت
لواي يک پرچم ملي، يک زبان رسمي، در کنار هم زندگي مسالمتآميز و متعاملي دارند
اما ورود ابزارهاي فنآورانهاي چون تلفنهاي همراه، لپ تاپ، تبلت، و امکان ساده و
سريع انتقال پيام و پيامک بر بستر شبکههاي مجازي، اين فرصت تعامل و همزيستي را
گاهي به مخاطره انداخته و به مرزبنديهاي تقابلي نامناسبي کشانده است.
آنچه امروزه به اسم «پيامک» بين گوشيهاي تلفن
همراه، يا «پيام» در شبکههاي مجازي رد و بدل ميشود، عموما مجموعهاي از پيامها
با موضوعات اخلاقي، و نيز اشعار، طنزهاي سياسي، و اخبار با هدف ارتباط و اطلاعرساني
از يک سو، و يا تعابير نامناسب، غيراخلاقي، سخيف، مبتذل، و بعضا الفاظ مستهجني است
که با هدف تخريب شخصيتهاي برجسته علمي، فرهنگي، ملي، تخريب قوميتها و طوايف،
بويژه لر و آذري و حتي گاهي توهين به ساحت دين و انبياي بزرگوار الهي توليد، توزيع
و ارسال ميشود. اين پيامها و پيامکها، از نظر ساختار گاهي بهگونهاي حرفهاي
و هدفمند طراحي ميشوند که به سادگي نميتوان دست بيرونزده از آستين طراحان آنها
را ديد.
هدفمندي، و حرفهاي بودن محتواي اين پيامها و
پيامکها بهگونهاي است که شايد بتوان ادعا کرد در طراحي آنها از نظر کارشناسان،
روانشناسان، جامعهشناسان، و کساني که با مولفههاي فکري و فرهنگي جوامع هدف
آشنايي مناسبي دارند استفاده شده باشد.
درون مايه طنز پيامکهاي تخريبي، «شايد» براي
دقايقي، فرحِ گذرا و کاذبي براي گيرنده پيامک ايجاد کند اما آنچنان خزنده و
سهمگين، درون وي را از عقلانيت اجتماعي تهي ميکند و بر روح وي چنان اثري ميگذارد
که ناآگاهانه، در زمين دشمن بازي ميکند. زيرا گيرنده پس از دريافت اين قبيل پيامها
و پيامکها و ارسال انبوه آن، ناخواسته در کسوت سرباز خط مقدم دشمن، به چهره فرهنگ
خويش چنگ مياندازد، و ضمن تخريب داشتههاي فرهنگي و تمدني خود، قبحزدايي از ناهنجاريها،
و شکستن مرزهاي فرهنگي، داشتهها، انگارهها و باورهاي فرهنگي را به سخره ميگيرد،
پايگاههاي اجتماعي ـ سياسي را تضعيف، و اينگونه، حوزه فرهنگ و امنيت ملي کشور را
به تهديدي جدي دچار ميکند و باعث تهي شدن از درون و تخريب بنمايههاي فکري و
فرهنگي گروه هدف ميشود.
نگاه دوم:
هر نظام و ساختاري، مدتي پس از ايجاد، نياز به
واکاوي عملکرد خود دارد تا با تدبير در مسير کاهش فشارها آرامش و امنيت ملياش را
حفظ کند تا همچنان بتواند حرکت قطار خود را براساس اصول، شعارهاي بنيادي و زيرساختهاي
تعريفي خود تنظيمکند و پيشببرد. رسانهها در اين ميان، نقش بسيار موثري دارند.
مثال سادهاي است اينکه وجود سوپاپ اطمينان
آبگرمکن، باعث پيشگيري از انفجار و جلوگيري از بروز خسارات احتمالي ميشود.
بر همين مبنا، شايد بيربط نباشد که خبرهاي«20
و 30» شبکه دو، «سايه- روشن» شبکه
خبر، «صرفا جهت اطلاع»، و اين قبيل توليدات فرهنگي را - در کنار کار حرفهاي خبري
- هم نوعي پيام با رويکرد موثر«نقد از درون»، و نوعي سوپاپ اطمينان دانست که
توانسته با شفافسازي موضوعات اجتماعي - سياسي، از خاکستريشدن فضاي جامعه جلوگيري
کند و نقش موثري کاهش پيامکهاي نامناسب از يک سو، و تقويت باورها، انگارهها و
بازتوليد اعتماد و احساس امنيت ملي از سوي ديگر داشته باشد.
اگر گوشي تلفن همراه را به منزله سختافزار رسانههاي
جمعي، و پيامها و پيامکها را محتوا قلمداد کنيم، از اين منظر ميتوان گفت که
پيامکهاي منتقدانه، به موازات رسانههاي جمعي در نقش سوپاپ اطمينان عمل ميکنند
که باعث تلطيف و تعديل فشارهاي رواني جامعه ميشود و خلا برخي نقدها را پرميکند.
به بيان ديگر، در اينجا رسانه «پيامک» بويژه پيامکهاي انتقادي- و نه البته غير
اخلاقي و ضد ديني- با ايفاي اين نقش، ضمن پرکردن برخي خلاهاي رسانهاي، نقش موثري
در تخليه رواني و اقناع افکارعمومي و حتي بعضا تقويت امنيت ملي خواهد داشت.
نکته آخر اينکه هر ساختاري که مطبوعات و رسانهها
در آن فعال، قوي، حرفهاي، اثرگذار و پيشرو باشند، و با ارائه تحليلهاي علمي و
دقيق، و پخش اخبار اعتماد آفرين، به «نقد
از درون» کمک کنند و گفتمان غالب، «جلب حداکثري، اعتمادسازي و دفع حداقلي» باشد،
کمتر درمعرض چالشهاي امنيتي قرارميگيرد. در غير اين صورت، فضاي جامعه به سمت
بروز شايعات و رفتارهاي غير فرهنگي پيش خواهدرفت.
---------------------------------------
بررسي و تحليل/ محمود گرجي