سروده بهاری حداد عادل با طعم غزه و فلسطین+ نسخهصوتی
غلامعلی حدادعادل به مناسبت آغاز سال نو، شعری بهاری با چاشنی حوادث فلسطین و غزه سروده است.
به گزارش
خبرگزاری صداوسیما، غلامعلی حدادعادل، رئیس بنیاد سعدی، در دیدار نوروزی با کارکنان این بیناد با اشاره به اوضاع سخت و حوادث تلخ در فلسطین و غزه گفت: نتوانستم نسبت به این وقایع بیتفاوت بمانم؛ از همینرو در یکی از اشعارم به این موضوع پرداختهام؛ این شعر، با عنوان «به سوی کدامین؟» نسبت به اشعار بهاری دیگرم، وزن و قافیهای متفاوت دارد و آهنگ شادی در آن کمتر است.
حدادعادل در ادامه با اشاره به علاقهاش به سرودن اشعار بهاری گفت: تاکنون ۱۹ شعر بهاری در قالب کتابچهای با عنوان «آنک بهار» منتشر شده است.
او گفت: متن این اشعار همراه با صدای خودم ضبط شده و در پایان کتاب، رمزینه پاسخ سریع (QR code) برای دسترسی به نسخه صوتی قرار دادهایم تا علاقهمندان و فارسیآموزان برخی کشورها بتوانند از آن بهرهمند شوند؛ پیشنهاد میکنم فارسیآموزان با گوش دادن به این اشعار، با وزن شعر فارسی نیز بیشتر آشنا شوند.
آقای حداد عادل افزود: خوشبختانه امروز جایگاه بنیاد سعدی بهعنوان نهاد متولی آموزش زبان فارسی به فارسیآموزان خارجی، چه در داخل و چه خارج از کشور، تثبیت و شناخته شده است.
رئیس بنیاد سعدی با اشاره به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی که مسئولیت سیاستگذاری و نظارت بر آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان را به عهده بنیاد سعدی گذاشته است، افزود: با توجه به حضور بیش از ۱۰۰ هزار دانشجوی خارجی در دانشگاههای ایران، این بنیاد نقش مهمی در توسعه و گسترش زبان فارسی ایفا میکند.
وی همچنین بر اهمیت فضای مجازی تأکید کرد و خواستار سرمایهگذاری در تجهیزات و جذب نیروی انسانی متخصص در این حوزه شد.
شعر غلام علی حدادعادل با عنوان (به سوی کدامین؟):
دنیا دوباره نو شد و رنگین شد
باغ از بهار سبز و نگارین شد
تاجی ز یاس و سوسن و نیلوفر
بر سر نهاد باغ و گلآذین شد
بیدار شد ز خواب زمستانی
خوابی که بس گران شد و سنگین شد
سرمست از نسیم سحرگاهی
سرخوش ز بوی سنبل و نسرین شد
هر برگ بوستان و گلستانش
نقشی ز گل گرفته و تزئین شد
صحرا که سنگلاخ غریبی بود
گسترده همچو چادر رنگین شد
افسرده بود آب روان در جوی
اینک زلال و جاری و شیرین شد
نوروز و هفتسین و گلاب و گل
تکرار رسم و سنت دیرین شد.
اما بگویمت که دلم خوش نیست
با آنچه از جفا به فلسطین شدای بس ستمگری ز ستمکاران
بر کودکان بیکس و مسکین شد
از درد و رنج مردم آواره
در خون نشست دیده و غمگین شد
هرجا که لالهای به چمن رویید
رمزی ز غزّه گفت و نمادین شد
هر غنچهای به باغچه پرپر گشت
طفلی به غزّه پرپر و خونین شد
بسیار زن که بی سر و همسر ماند
بسیار تن که بی سر و بالین شد
بر لب هزار درد و دریغ آمد
در دل هزار ناله و نفرین شد
یک سو غم است و سوی دگر شادی
باید کنون به سوی کدامین شد؟!