ملی گرایان در ایرلند شمالی خواستار پایان دادن به حکومت انگلیس بر شش منطقهای در ایرلند شمالی شدند که هنوز بخشی از انگلیس محسوب میشوند.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما به نقل از پرس تی وی، ملی گرایان در ایرلند شمالی در صد و بیستمین سالگرد تاسیس حکومت آزاد ایرلند که شامل ۲۶ منطقه جمهوری ایرلند است، خواستار پایان دادن به حکومت انگلیس بر شش منطقهای در ایرلند شمالی شدند که هنوز بخشی از انگلیس محسوب میشوند. دِری یکی از آن مناطق است که در زمان اشغال انگلیس صحنه شدیدترین سرکوبها بود. خبرنگارمان جروم هیوز این گزارش را از دِری ارسال کرده است:
گذشته ناراحت کننده دِری تحت اشغال نیروهای انگلیس در دیوارنگارههایی که مبارزه مردم را به تصویر میکشد و بناهایی که برای یادبود مبارزان آزادی ساخته شده در محله باگساید به وضوح مشهود است. همچنین موزهای در این محله واقع است که با زنده نگه داشتن تاریخ جمعیت زیادی را به خود جلب میکند. فعالان در دِری معتقدند (ایجاد) یک ایرلند متحد روزی به یک واقعیت تبدیل خواهد شد.
دِکلان مَک لافلین، از سازمان بِلادی ساندِی تِراست: فقط شش میلیون نفر در ایرلند وجود دارد. آن وقت دو نظام اقتصادی، دو نظام بهداشتی، دو نظام آموزشی، دو نظام کشاورزی دارند. قیمتها بسیار گران است. فکر میکنم وضعیت اقتصادی در وحدت و یکپارچه شدن ایرلند تعیین کننده خواهد بود. جمعه، ششم دسامبر سالگرد تاسیس دولت آزاد ایرلند در سال ۱۹۲۲ است. با این همه با گذشت بیش از یک قرن، ایرلند شمالی هنوز یکپارچه نیست. دوره موسوم به «دوره مشکلات» با خشونتهای متعدد نیروهای اشغالگر انگلیس همراه بود.
برای مثال اعضای ارتش انگلیس سال ۱۹۷۲ در راهپیمایی اعتراض آمیزی که اینجا در باگساید، دری برگزار شد، ۲۶ غیرنظامی غیرمسلح را به ضرب گلوله کشتند. همچنین ۱۴ کاتولیک بیگناه کشته شدند. این شدیدترین تیراندازی گسترده در تاریخ ایرلند شمالی بود و در تشدید درگیریها تاثیر داشت.
یکی از عکسهای بدون شرح و گویای «دوره مشکلات» در جهان مورد توجه قرار گرفته است. این عکس جوانی ۱۹ ساله به نام بیلی مَک وِی را نشان میدهد که با در دست داشتن یک تکه آجر در برابر ارتش انگلیس ایستاده است. تصویر این لحظه حماسی روی تی شرتهای حامیان فلسطین نقش بسته و حتی بعضیها آن را خالکوبی کرده اند. آن جوان اکنون ۷۲ ساله است.
بیلی مک وی، مبارز آزادی ایرلند: من قتل عام مردم را اینجا در خیابانها دیدم. دیدم که مردم کنارم تیر میخوردند و کشته میشدند. به قدری نزدیکم بودند که خونشان به من میپاشید. ماها کشته نشدیم، برای همین دنبالمون کردند تا همه مون رو بکشند. هنوز شبها (از فشار عصبی اون زمان) عرق میکنم. اینها چیزی نیست که بتوان فراموش کرد. قتل عامی که کردند، شکنجههایی که کردند. منو به اتاق شکنجه بردند. یک تفنگ روی گلویم گذاشتند و دو، سه بار ماشه را چکاندند، (تفنگی که خالی بود).
بناها و پرچمهای موجود در باگساید گواه اشتیاق و امید پایدار این مناطق برای وحدت و آزادی است.