میرزا محمد فرخی یزدی، شاعر لب دوخته
میرزا محمد فرخی یزدی ملقب به تاج الشعرا، شاعر و روزنامهنگار آزادیخواه که در ۲۵ مهرماه ۱۳۱۸ در زندان قصر کشته شد.
به گزارش
خبرگزاری صدا و سیما مرکز یزد، میرزا محمد فرخی یزدی شاعر، سردبیر روزنامه طوفان، نماینده مردم یزد در دوره هفتم مجلس شورای ملی و روزنامهنگار آزادیخواه و دموکرات صدر مشروطیتبود که در ۲۵ مهرماه ۱۳۱۸ در زندان قصر به قتل رسید.
میرزا محمد فرخی یزدی شاعری را از کودکی آغاز کرد و روحیه انقلابی در او پدیدار شد. فرخی در اوایل پیدایش مشروطیت و تشکیل حزب دموکرات ایران از دموکرات خواهان یزد شد.
زندگی نامه فرخی یزدی
میرزا محمد فرخی یزدی فرزند محمد ابراهیم سال ۱۲۶۸ هجری شمسی در شهر یزد به دنیا آمد.
فرخی علوم مقدماتی را در یزد فراگرفت. قدری در مکتبخانه و مدتی در مدرسه مرسلین انگلیسی یزد تحصیل کرد.
فرخی تا نوجوانی درس خواند و فارسی و مقدمات عربی را آموخت. او در حدود ۱۵ سالگی به دلیل اشعاری که علیه مدرسان و مدیران مدرسه یزد میسرود، از مدرسه اخراج شد و در مشاغلی مانند نانوایی و پارچهبافی روی آورد.
وی برخلاف تصور عموم در طول زندگی خود بسیار پیشرفت کرد به طوری که به عنوان نماینده مردم یزد در مجلس شورای اسلامی برگزیده شد و هم عصر با شعرایی مانند «ملک الشعرای بهار» که یکی از مشروطهخواهان خراسانی تبار بود، فعالیتهایی جدی در زمینه حزب دموکرات داشت.
آغاز زندگی سیاسی فرخی یزدی
فرخی یزدی در اواخر سال ۱۳۲۸ هجری قمری به تهران کوچ کرد و در آنجا مقالات و اشعار مهیجی را درباره آزادی منتشر کرد. وی در جریان جنگ جهانی اول، رهسپار بغداد و کربلا شد، در آنجا تحت پیگرد انگلیسیها قرار گرفت. هنگامی که به طور ناشناس عزم ورود به ایران، از طریق موصل را داشت به دست سربازان روسیه مورد سو قصد قرار گرفت. در دوران نخست وزیر وثوقالدوله، با قرارداد ۱۹۱۹ مخالفت کرد و به همین سبب مدتها در زندان شهربانی محبوس شد. با وقوع کودتای سوم اسفند، مدتی در باغ سردار اعتماد زندانی شد.
میرزا محمد فرخی در سال ۱۳۰۰ شمسی در تهران روزنامه طوفان را منتشر کرد. طوفان در طول مدت انتشار بیش از پانزده مرتبه توقیف و باز منتشر شدهاست. گاه نیز به سبب زندانی شدن فرخی، انتشار روزنامه دچار وقفه گردیدهاست. در مواقعی که روزنامه طوفان توقیف میشد، فرخی با در دست داشتن مجوز و امتیاز سایر روزنامهها همچون «پیکار»، «قیام»، طلیعه آئینه افکار» و «ستاره شرق» مقالات و اشعار خود را منتشر میکرد.
در سال ۱۳۰۷ خورشیدی، فرخی یزدی به عنوان نماینده مجلس شورای ملی در دوره هفتم قانونگذاری، از طرف مردم یزد انتخاب شد و به همراه محمدرضا طلوع، تنها نمایندگان بازمانده در جناح اقلیت را تشکیل دادند. با توجه به اینکه تمامی بقیه وکلا حامی دولت رضاشاه بودند، فرخی مرتباً از سایر وکلا ناسزا میشنید و حتی یک بار در مجلس توسط حیدری، نماینده مهاباد مورد ضرب و شتم نیز قرار گرفت. از آن پس با اظهار اینکه حتی در کانون عدل و داد نیز امنیت جانی ندارد، ساکن مجلس شد و پس از چند شب، مخفیانه از تهران فرار کرد.
فرخی یزدی از طریق شوروی به آلمان رفت و مدتی در نشریهای به نام «پیکار» که صاحبامتیاز آن غیرایرانی بود، افکار انقلابی خود را منتشر کرد. یزدی در ملاقاتی با عبدالحسین تیمورتاش فریب وعده او را خورد و از طریق ترکیه و بغداد به تهران بازگشت و بلافاصله تحت نظر قرار گرفت. اندکی بعد به بهانه بدهی به یک کاغذ فروش ابتدا به زندان ثبت و سپس به زندان شهربانی افتاد. همزمان پروندهای با اتهام «اسائه ادب به مقام سلطنت» برای او تشکیل شد. فرخی ابتدا به ۲۷ ماه و پس از تجدید نظر به سی ماه زندان محکوم شد و به زندان قصر منتقل شد.
اشعار
فرخی شاعری را از کودکی آغاز کرد و فرخی خود معتقد بود که طبع شعرش برخاسته از مطالعه اشعار سعدی به خصوص رباعی زیر است.
گر در همه شهر، یک سر نیشتر است در پای کسی رَوَد که درویشتر است
با این همه راستی که میزان دارد میل از طرفی کند که آن بیشتر است
شعر فرخی از میان شعرای متقدم، بیش از همه از مسعود سعد سلمان متأثر است.
او علاوه بر اشعار سیاسی، در سرودن غزلیات عاشقانه نیز تبحر داشته است به طوریکه شعر زیر مورد استقبال تمام شعرای پارسی زبان واقع گردید.
شب چو در بستم و مست از مینابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن تُرک ختا دشمن جان بود مرا گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
دوختن دهان فرخی یزدی
فرخی نوروز ۱۲۹۷ برخلاف سایر شعرای شهر که معمولاً قصیدهای در مدح حاکم و حکومت وقت میساختند در مقابل ضیغمالدوله قشقایی حاکم وقت یزد، اشعار شکوائیه خود را قرائت کرد و حاکم دستور دوختن دهان او را صادر کرد و در نهایت نیز او را به زندان انداخت.
اهمیت این موضوع نیز به اندازهای شد که در همان زمان، وزیر حکومت وقت در مجلس شورای اسلامی نیز استیضاح شد ولی وزیر کشور بهکلی منکر وقوع چنین واقعهای شد؛ و تنبیه او را «چوب زدن» به دلیل مدح استبداد عنوان کرد. جراید آن روزها عنوان «لسان المِله» را به فرخی دادند و تلاش آزادی خواهان در پایان منجر به فرار او از زندان شد.
علت مرگ این شاعر آزادی خواه
فرخی ۲۵ مهر ۱۳۱۸ در زندان درگذشت، بنا به اظهار دادستان محاکمه عمال شهربانی، فرخی در بیمارستان زندان، بوسیله تزریق آمپول هوا توسط پزشک احمدی کشته شد؛ اگرچه گواهی رئیس زندان حاکی از فوت فرخی بر اثر ابتلاء به مالاریا و نفریت است. محل دفن فرخی نامعلوم بوده، ولی احتمالاً در گورستان مسگرآباد به طور ناشناس دفن شدهاست.