خواجویی، مدیر گروه مطالعات لبنان در پژوهشکده استراتژیک خاورمیانه معتقد است استراتژی فعلی اسرائیل این است که یک معادله جدید امنیتی را به لبنان تحمیل کند که با معادلهای که در جنگ سال ۲۰۰۶ گرفته بود و یک وضعیت موازنه بین دو طرف بود، متفاوت است.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، الهام شاکری، فعال حوزه غرب آسیا، محور مقاومت و حوزه مقاومت و لبنان به همراه محمد خواجویی، مدیر گروه مطالعات لبنان در پژوهشکده استراتژیک خاورمیانه و علی مجیدی، تحلیلگر حوزه غرب آسیا در برنامه اینک مقاومت ویژه برنامه سالگرد طوفان الاقصی، اهداف اسرائیل از تحمیل جنگ به منطقه را واکاوی کردند.
سؤال: خانم شاکری، شما ساکن ضاحیه بیروت بوده اید. برای ما تعریف میکنید که اوضاع چطور بود؟
شاکری: بله بنده چند روزی است که از ضاحیه برگشته ام و چند سال است که مقیم ضاحیه هستم، به فراخور کار و شرایط زندگی. تا زمانی که من در ضاحیه بودم، دقیقاً روزهایی که بمبارانهای ضاحیه شروع شده بود و مقر سیدحسن نصرالله هم مورد اصابت قرار گرفت.
سؤال: یعنی شما در زمان ترور شهید سیدحسن نصرالله هنوز آنجا بودید؟
شاکری: بله. آن منطقه تا منزل ما حدود دو خیابان فاصله داشت. این نکته را عرض کنم که من به عنوان یک ایرانی، خانم مذهبی چرا ضاحیه را ترک کرده ام، علت اصلی این بود که هنوز ما جنگ تن به تن و زمینی در لبنان نداشتیم و انشاالله نخواهیم داشت که خانمها بتوانند چه در پشت خط و چه در خط کمکی انجام بدهند در این شرایط بمباران حضور خانم فقط دست و پاگیر بود و خود نیروها از خانمها میخواستند که هرچه بیشتر از منطقه دور شوند و خارجیها به کشورهایشان برگردند.
من تا آخرین لحظه ممکن در ضاحیه بودم، صدای بمبارانها را شنیدم، خرابی خانهها را دیدم، خانوادههایی را دیدم که اقوام شان در جنوب ساکن بودند، به بیروت مهاجرت کرده بودند و حالا که ضاحیه و بیروت هم مورد هدف قرار گرفته بود، مجبور به ترک بیروت هم شدند. یکی از نکات دیگری که من آنجا واقعاً متعجب شدم این بود که بیمارستان منطقه خود ما مورد هدف قرار گرفت که این نقض قوانین بین الملل و معاهدههای حقوق بشر بخصوص در زمان بحرانها و جنگ است که هیچکدام از اینها را رژیم صهیونیستی گردن نمیگیرد و همه را توجیه میکند که آنجا اسلحه بوده است که ما همه به چشم میبینیم که اینطور نیست.
در نیازهای آوارههای جنوب، بی خانمانها یا افرادی که منتقل شده اند از ضاحیه به مناطق دیگر، یک مقدار اطفال و کودکان نادیده گرفته میشوند. مثلاً به نیاز خوراک، پوشاک، دارو، حتی خون برای بیمارستان ها، اشاره میشود. اما به نظر من بیشترین قشری که مورد آسیب هستند و در آینده این آسیبها خودش را نشان میدهد، کودکان هستند که الان نیاز به روحیه بخشی دارند که این میتواند حتی با کارهای فرهنگی میدانی – منطقهای و حتی تولیدات تفریحی برای کودکان در ایام باشد.
سؤال: من دیده ام که برخی از این گروههایی که برای کمک فراخوان داده اند، فعلاً نیازهای اولیه کودکان را درنظر گرفته اند، انشاالله در ادامه هم بشود درخصوص کارهای فرهنگی و روحیه بخشی بخصوص به کودکان بیشتر صحبت کنیم. آقای دکتر خواجویی، یک مقدار راجع به واقعیت میدانی جنگ در لبنان توضیح بدهید. اینکه بعد از عملیات زمینی رژیم صهیونیستی به لبنان آغاز شده است، اینها چه نقاط ضعف و قوتی را میتواند برای طرفین داشته باشد و در این مدتی که رژیم جنگ را بعد از بمباران به صورت زمینی آغاز کرده است، اهداف و دستاوردهایی هم رسیده است یا خیر؟
خواجویی: میدانید که جنگ بین حزب الله لبنان و اسرائیل مشخصاً از فردای روز عملیات هفتم اکتبر آغاز میشود. در طول این حدود یکسال اخیر این جنگ تقریباً در محدوده مرزی بین دو طرف در جریان بود. درگیریها محدود بود و در یک وضعیت کنترل شده در جریان بود. وضعیت زمانی متفاوت شد که اسرائیل خواست به هر نحو ممکن وضعیت جبهه شمال یعنی درگیریها با حزب الله را تعیین و تکلیف کند. چون یکسال به هر حال ساکنان مناطق شمال اسرائیل، از آن مناطق خارج شده بودند، قریب به ۷۰ هزار نفر، قدرت بازدارندگی اسرائیل توسط حزب الله نقض شده بود و این وضعیت برای اسرائیل غیرقابل پذیرش بود.
در چنین وضعیتی بود که اسرائیل حملات خودش را تشدید کرد به حزب الله لبنان. از پیش از این حملات هم به طور مشخص، اسرائیل تلاش کرد که با عملیاتهای هدفمند مثل ترور فرماندههای ارشد حزب الله، حزب الله را از نظر فرماندهی تضعیف کند و بعد هم ما شاهد آن عملیات ویژه امنیتی بزرگ و بی سابقه در لبنان بودیم، یعنی انفجار پیجرها که ساختار ارتباطی داخل حزب الله را مخدوش کرد و یک ضربه بی سابقهای بود که مرحوم سیدحسن هم به این مسئله در آخرین سخنرانی که داشتند، اشاره کرد. این انفجار و بعد از آن خود ترور سیدحسن نصرالله، عملاً وضعیت را در صحنه جنگ بین لبنان و اسرائیل تغییر داد.
استراتژی که اسرائیل الان دنبال میکند این است که یک معادله جدید امنیتی را به لبنان تحمیل کند که متفاوت است با معادلهای که در جریان جنگ سال ۲۰۰۶ بین دو طرف شکل گرفته بود که یک وضعیت موازنه بین دو طرف بود.
اسرائیل به دنبال تضعیف حزب الله است و با استمرار حملات هوایی و عملیات هوایی درصدد است که آن هدف دیرینه خودش را در جبهه لبنان یعنی خلع سلاح حزب الله تحقق ببخشد و به نوعی یک تغییر راهبردی را در آن منطقه رقم بزند. این وضعیت استراتژیک اسرائیل در قبال حزب الله لبنان است. اما این وضعیتی که حزب الله در عرصه نبرد دارد به این شکل است که طبیعتاً در این تردیدی نیست که حزب الله ضربه بی سابقهای را خورده است، هرم فرماندهی تقریباً همه ترور شده اند، ساختار ارتباطی بسیار ضربه خورده است، بسیاری از مناطقی که حزب الله بدنه حامیان اش در آنجا بوده است، دارد مورد هدف قرار میگیرد، پشت جبهه دارد مورد هدف قرار میگیرد. استراتژی حزب الله در چنین وضعیت دشواری که ضربات زیادی خورده است به نظر میرسد که تلاش برای رفتن به سراغ جنگ فرسایشی با اسرائیل است.
ما شاهد این هستیم که هستههای مقاومت شکل گرفته است در حزب الله لبنان در شرایطی که عملاً امکان فرماندهی مرکزی وجود ندارد، هستههای مقاومت شکل گرفته است. با این امید که بتواند با اندک توانی که حزب الله امروز دارد، اسرائیل را عملاً دچار نوعی فرسایش کند. یک نکته مهم در تحلیل وضعیت جنگ اینکه، بی تردید اسرائیل در یکسال اخیر ضربات گستردهای را به حماس و حزب الله وارد کرده است.
اما نکته اینجا است که هنوز اسرائیل موفق نشده است که این دستاوردهای تاکتیکی را تبدیل به دستاورد راهبردی کند. دستاورد راهبردی بازگشت شرایط امنیتی و امن به داخل اسرائیل است و احیای قدرت بازدارندگی که هنوز ما شاهد این هستیم که مثلاً در جبهه لبنان به رغم ضرباتی که به حزب الله وارد شده است، اما اینبار مناطق جدیدتری در داخل اسرائیل مورد هدف قرار میگیرد و هنوز این معمای امنیتی برای اسرائیل حل نشده است و به نظر میرسد که ما شاهد یک وضعیت فرسایشی در جبهه جنگ بین دو طرف باشیم.
سؤال: آقای مجیدی، راجع به موضوع فرسایشی شدن جنگ، سال ۲۰۰۶ بعد از جنگ سی و سه روزه، جنگ نشان داد که رژیم امکان جنگ فرسایشی را ندارد همانطور که مجبور شد که جبهه جنوب را ترک کند بعد از این جنگ. الان هم این مسئله به نظر شما درحال تکرار است یا نه ممکن است این ادامه پیدا کند و جنگ فرسایشی شود؟ حالا این روند کلاً چه آوردهای میتواند برای رژیم داشته باشد؟
مجیدی: در مورد جنگ فرسایشی، الگوی معروف آن برای حدفاصل تأسیس حزب الله تا خروج رژیم از جنوب لبنان که میشود سال ۲۰۰۰. در آن زمان استراتژی کلان حزب الله، الگو گرفته از استراتژی بود که به مدت دو سال سوریه دنبال کرده بود و به جنگ تشیین؟ رسیده بود، آزادسازی تقریباً ۱۵ درصد از جولان اشغالی که امروز در سوریه به آن استان قریطره. حزب الله با همان الگو یک جنگ فرسایشی شروع کرد و تلفاتی که ما از میانه دهه ۸۰ داریم، ۱۹۸۳، ۱۹۸۴، تلفاتی که شروع شد تا سال ۲۰۰۰ که اسرائیل خاک جنوب را ترک کرد، ارتش جنوبی هم که مزدوران اسرائیل بودند، به دنبال آن خاک جنوب را ترک کردند و فرار کردند. این الگوی موفق آن زمان بود، امروز هم مطرح است، از دو جهت، میگویند بینید اسرائیل چرا جنگ را شروع کرد، جنگ لبنان را.
مسئله اول این بود که حزب الله از لحاظ راهبردی اشاره شد، هم آغازگر تبادل آتش بود و هم اختیار این را داشت که تبادل آتش را متوقف کند. در آن زمان شرط حزب الله این بود که به شرط اینکه در غزه جنگ متوقف شود، ما هم متوقف میشویم. سیدحسن هم گفته بودند و شیخ نعیم قاسم صریحاً گفته بود.
مسئله بعدی بحث آوارگان بود، ۵۰ شهرک یهودی نشین تخلیه شده است و در مرکز جنوب به آنها اسکان داده اند، نزدیک به ۷۰ هزار نفر و این یک مسئله جدی بود. به این جهت هم اسرائیل وارد عملیات در شمال شده است، اتفاقاتی که در لبنان شاهد آن بودیم. اما یکی از این دو مسئله چه بود، درست است موضع جدید حزب الله اعلام کرده است از طرح آتش بس ابتکاری که آقای نویح بربی دارد دنبال میکند، اما راجع به آوارگان اسرائیلی، آنها را شاهد هستیم اگر آن موقع نزدیک به ۷۰ هزار نفر، ۶۶ هزار نفر بودند، الان حزب الله دارد از موشکهای دوربرد استفاده میکند، تا شمال کرانه باختری را میتواند هدف قرار بدهد.
مشخصاً میبینیم که نسبت به حیفا بحث خیلی جدی شده است، نه فقط حیفا، شهرهای بزرگ شمال، صفد، عکا، صفد بیشتر از حیفا هم مورد حمله قرار گرفته است. اتفاقی که در مورد حیفا افتاد این بود که در مناطق در ظاهر غیرنظامی هم، چون یک معادله اول جنگ، شهید سیدحسن گفته بود که اگر نظامی در برابر نظامی، غیرنظامی در برابر غیرنظامی.
اسرائیل این را خیلی زیرپا گذاشت، حزب الله هم به تازگی به حیفا آمد یک نمونه از این حرکت را در سه نوبت شهر حیفا زدند که یکی مشخصاً یک رستوران بود. این دارد نشان میدهد اسرائیلیها باید انتخاب کنند، تداوم این روند، آنها هم باید به زندگی در پناهگاهها عادت کنند. این مسئلهای است که خیلی در سابقه آنها نیست، همان ۶۶ هزار نفر، برای یک محدوده حدوداً ۱۵ کیلومتری عمق اراضی سرزمینهای اشغالی بود. اما الان در حیفا راحت دارند به پناهگاه میروند، هم جمعیت خیلی زیاد است و هم وسعت خیلی زیاد است و هم شهرهای اصلی از زندگی عادی خارج شده است. از این جنبه بله جنگ فرسایشی مؤثر است.
سؤال: آقای دکتر مجیدی، چیزی که من شنیده ام این بود که میگفتند این شهرکهای شمال خیلی هم به لحاظ پیشرفت و امکانات مادی و اینها به شدت سطح مطلوبی را داشته است و سطح بالایی را داشت است و الان خیلی از اینها ساکن هتلها و مناطق دیگر شده اند و آنها هم دارند اینها را پس میزنند و نمیخواهند و یک بحران عجیبی در داخل به وجود آمده است؟
مجیدی: صریحاً اعلام شده است حدود ۷۰ هزار و خردهای بود، مثلاً شهرک کریات شمونه که این شهرک که ۲۵ هزار سکنه داشت، الان ۲ تا ۳ هزار نفر هستند و بقیه آنجا ترک کرده اند. دولت آنها هم اینها را در هتلهایی در مرکز و جنوب اسکان داده است، یازده ماه است و به آنها غذا میدهد و آنها هم در هتل راحت هستند و این هزینهای است که دارد به دولت شان وارد میشود. بالاخره ۶۶ هزار نفر یا ۷۰ هزار نفر نسبت به جمعیت ۸ تا ۹ میلیون نفر، عدد بزرگی نیست، اما الان به شهرهای اصلی رسیده است.
سؤال: آقای مجیدی، آنجا یک نفر هم یک نفر است؟
مجیدی: بله شهرهای اصلی مثلاً میگویند در آن شهری که موشک باران از طرف ایران هم اتفاق افتاد، بین یک و نیم تا ۲ میلیون نفر باید میرفتند به پناهگاه ها. این خیلی تفاوت میکند، یک و نیم میلیون نفر کجا، ۶۶ هزار نفر کجا. یک نکته دیگر اینکه دیروز دیدیم، اسرائیل در مارون الرأس وارد شد، پرچم زد ولی دوباره نتوانست نگه دارد.
یکی از چالشهایی که نمیشود در مورد آن قضاوت قطعی کرد و چالش جدی برای خود اسرائیلی ها، ورود زمینی است. درست است که چارت فرماندهی حزب الله آسیب دیده است، درست است در مورد شبکه ارتباط آن البته واحد نظامی با واحد رهبری فرق دارد، ولی ابهاماتی وجود دارد، اما شبکه تونل هایشان هم خود ادعای اسرائیل این است که فقط یک تونل را عکس نشان داد که ما این را کشف و تخریب کرده ایم که وارد عمق سرزمینهای اشغالی میشد. یعنی شبکه نقل و انتقال رزمندگان حزب الله از مرکز، از جنوب بیروت، تا جنوب لیتانی، این شبکه دست نخورده است.
سؤال: در غزه هم خیلی به دنبال این موضوع گشت ولی آن را هم نتوانست؟
مجیدی: تفاوت لبنان این است که بافت لبنان کوهستانی است، یعنی از غزه خیلی پیچیدهتر است.
سؤال: آقای خواجویی، اگر ممکن است درخصوص بحث استراتژی جبهه مقاومت، اینکه این استراتژی آقای دکتر هم فرمودند، به روزرسانی شده است در مقابله با رژیم صهیونیستی. درخصوص این استراتژی یک مقدار بیشتر توضیح بدهید؟
خواجویی: استراتژی مجموعه محور مقاومت در طول این دهههای اخیر، مبتنی بر تضعیف اسرائیل به صورت تدریجی و مهار اسرائیل به شکل آرام بوده است. یک واقعیتی را نمیتوانیم انکار کنیم که به هر حال اسرائیل از نظر عده و عده نظامی، قابل مقایسه با هیچ یک از کشورهای منطقه نیست، اصلاً در تراز ارتشهای بزرگ جهان است از نظر توانمندی رزمی، از نظر تسلیحاتی.
سؤال: خودش که ندارد، امثال امریکا و کشورهای غربی دارند کمک اش میکنند؟
خواجویی: بله طبیعتاً یکی از کشورهایی که تأمین کننده تسلیحات است برای اسرائیل، ایالات متحده است و این را رسماً هم اعلام میکنند.
سؤال: شبهای گذشته صحبتی که میکردند میگفتند تقریباً به طور متوسط در غزه فقط از طریق هوایی حدوداً روزی ۲ تا هواپیما فقط تجهیزات نظامی وارد میشود؟
خواجویی: بله مسئله سر این است که از نظر مقایسه در زمینه تسلیحاتی، در زمینه توانمندی ارتش، به لحاظ قدرت کلاسیک، به هیچ عنوان قدرت قابل مقایسه با ارتشهای منطقه نیست. اینجا است که بحث ایده مقاومت مطرح میشود و ایده نبرد نامتقارن مطرح میشود که اساس مقاومت در طول این سالهای اخیر هم بر مبنای ایده نبرد نامتقارن بنیان گذاشته شده است. وقتی تاریخ را هم میبینیم، میبینیم که این ایده اتفاقاً خیلی اثرگذارتر از ایدههایی مثل جنگ فراگیر با اسرائیل است.
مثلاً در مورد همین لبنان، شما ببینید لبنانی که عملاً نزدیک به دو دهه در اشغال اسرائیل بود، چطور اسرائیل در سال ۲۰۰۰ از لبنان خارج شد، آیا با توانمندی ارتش لبنان این اتفاق افتاد، به هیچ عنوان، لبنان یک کشوری است که نهاد دولت و ارتش در آن ضعیف است و اساساً ایده مقاومت بعد از آن شکل میگیرد که هیچ دولت و هیچ ارتش قدرتمندی وجود ندارد که در مقابل اشغالگر بایستد. همین مردم عادی دست به سلاح گرفتند به شکل آرام و البته پیروزی انقلاب اسلامی به حمایتهای ایران از این مقاومت مردم لبنان هم مؤثر بود. اما موضوع اینجا است که تسلیحاتی که مقاومت لبنان به کار میبرد، در مقابل تسلیحاتی که اسرائیل داشت، به هیچ عنوان قابل مقایسه نبود.
با الگوگیری از الگوهای جنگ نامتقارن موفق شد که این قدرت به ظاهر ضعیف، موفق شد که این ارتش به این قدرتمندی را ناگزیر به عقب نشینی کند. درست همین الگوی عکس این در مورد مثلاً نبردهای منظم و کلاسیک با ارتش اسرائیل است. در سال ۱۹۶۷ ما شاهد حمله کشورهای عربی به اسرائیل بوده ایم، اتفاقی که به هیچ عنوان مؤثر واقع نشد، و اسرائیل آن جنگ نقطه عطفی برای او شد و قدرتمندتر شد و مناطق جدیدی را تسخیر کرد؛ بنابراین وقتی به تجربه تاریخی نگاه میکنیم میبینیم که بهترین الگوی ممکن مهار اسرائیل از طریق مقاومت فرسایشی است.
راهبرد جمهوری اسلامی ایران بعنوان رأس این محور مقاومت هم مبتنی بر حمایت این روند تدریجی بوده است. به نظر من بهترین الگو هم برای آینده همین است، چیزی که اتفاقاً اسرائیل در این مزیت ندارد. ببینید محور مقاومت نباید مسیری را برود که اجازه بدهد مزیتهای اسرائیل بتواند قواعد را تغییر بدهد. مزیت اسرائیل مثلاً در جنگ هوایی است، در عملیات امنیتی است. کما اینکه شاهد هستیم انواع و اقسام ترورها را انجام میدهد.
آن چیزی که میتواند اسرائیل را درگیر کند، نبرد زمینی است یا به اصطلاح فرسایشی شدن جنگ از طریق نا امن شدن مناطق اشغالی. اشاره کنم، این جدیدترین نظرسنجی که در اسرائیل انجام شده است، مؤسسه رادیو تلویزیون رسمی اسرائیل هم اعلام کرده است این نظرسنجی را همین سه چهار روز پیش که طبق این نظرسنجی ۶۱ درصد از کل ساکنان اسرائیل اعلام کرده اند که ما احساس نا امنی میکنیم.
بیش از ۸۰ درصد از ساکنان شهرکهای نزدیک به غزه اعلام کردند که ما اطمینان نداریم که برگردیم مجدداً به خانههای خودمان. این احساس نا امنی ناشی از آن راهبرد گروههای مقاومت بوده است که توانسته اند این ضربه را به اسرائیل بزنند، هرچند که در این فرآیند ضرباتی هم محور مقاومت متحمل شده است، بسیار زیاد است؛ بنابراین در هرگونه استراتژی که در مقابل اسرائیل پیش گرفته میشود، باید هم محور مقاومت قدرت محاسبه دقیقی را داشته باشد که آنچه که دستاوردهایی را توانسته است خلق کند، بعنوان مثال در غزه، دستاورد موفقی بتواند در سال ۲۰۰۵ خلق کند را اینها را به یکباره از دست ندهد.
در مورد جنگ عملیات هفتم اکتبر، به هر حال درست است که قابل فهم است این عملیات نوعی واکنش به سالها اشغالگری و تحت فشار است، اما این نقد هم وارد بود که چقدر محاسبه دقیقی صورت گرفته است راجع به اقدامات اسرائیل. ببینید اسرائیل را نباید اجازه داد که از آن قفس و تنگنای راهبردی اش خارج شود. این جنگهای بزرگی که به یکباره به اسرائیل تحمیل میشود، اجازه میدهد که اسرائیل از این قفس خارج شود و نه تنها جنگ را بخواهد مسیر آن را برعکس کند بلکه این بار به خواستههای جدیدی هم میخواهد برسد مثل تغییر در نظم امنیت منطقه ای؛ بنابراین به باور من، جنگ فراگیر با اسرائیل راهبرد درستی نیست، اما جنگ فرسایشی و آرام آرام تجربه تاریخی به ما میگوید که مؤثرترین روش برای تقابل با اسرائیل است.
سؤال: خانم شاکری، الان در صحبتهای دو کارشناس بزرگوار دیگر هم بود. در صحبتهای خود شهید سیدحسن نصرالله هم بود. حتی رهبر عزیز ما بعد از شهادت ایشان هم این موضوع را مطرح کردند. بالاخره ترور فرماندههای مقاومت و قبل از آن عملیات پیجرها، آسیب و خسران بزرگی بوده است. میخواهم ببینم که در روحیه مردم لبنان، زنان لبنانی، مردان لبنانی، کودکان لبنانی، با توجه به اینکه شما تازه برگشته اید، خدایی ناکرده آسیبی وارد شده است، آن روحیه حماسی که اینها داشتند و ما همیشه از آنها دیده ایم، ممکن است افت کرده باشد؟
شاکری: یک نکته را اشاره کنم که در صحبتهای اساتید بزرگوار هم بود، اینکه آیا به واقع غزه و حماس و حزب الله، ضعیف شده اند، تعریف ما از ضعیف شدن چه است. آیا اصلاً درست است که ما حزب الله را بعنوان یک حرکت و یک سازمان با یک رژیم سفاک تا بن دندان مسلح و حمایت شده تمام کشورهای غربی مقایسه و مقارنه کنیم. صد در صد این درست نیست. در بحث جنگ فرسایشی که فرمودند، ما هر طرفی را نگاه کنیم به این نکته میرسیم که رژیم صهیونیستی الان بیشتر از همه تمایل به این دارد که به آتش بس برسد و جنگ در لبنان متوقف شود.
چرا، اینجا ما باید یک اشاره کنیم به قدرتهای حزب الله، ما چرا میگوییم بله حزب الله دچار آسیب شده است، اما دچار ضعف نشده است. با ترور هر فرماندهی سریعاً جایگزین میشدند و عملیات ادامه پیدا میکرد. بعد از شهادت جناب سیدحسن هم همین اتفاق افتاد، هیچ خللی در برنامهها به وجود نیامد. چراکه سازمان حزب الله یک سازمان عقیدتی است، یعنی حتی مراتب نظامی براساس عقیده است که به هم مثل دانههای زنجیر وصل شده اند و گره خورده اند، سریعاً همدیگر را پوشش میدهند.
من صحبتهای تحلیلگر صهیونیستی را میخواندم، اشاره داشتند که پدرهایی که در غزه و حماس به شهادت رسیده اند، فرزندان پسری که یتیم شده اند، الان همه اعلام آمادگی کرده اند که به حماس بپیوندند، چه برسد به حزب الله که پایگاه مردمی اش خیلی بیشتر و قویتر است و همینطور از لحاظ اعتقادی. حزب الله یک قدرتهای بالفعلی دارد مثل قدرت نظامی که ما در صحنه و میدان میبینیم و یک داشتههای بالقوهای دارد. ما هر روز میبینیم حزب الله یک اسلحه جدید را رو میکند، کسی توقع نداشت موشک زمین به هوا از لبنان به طرف رژیم صهیونیستی، اسرائیل از همه اینها مطلع است و میداند که هنوز برنامهها و داشتههایی دارد که به فعل نرسیده است و غافلگیرشان خواهد کرد.
بدیهی است همه تلاش خودش را حتی از طریق واسطهها انجام بدهد که یک آتش بسی در لبنان برقرار شود که میدانیم حزب آن شرط را گذاشته است که باید اول از همه تکلیف غزه مشخص شود. اما در ضاحیه که سؤال کردید، ببینید با وجود همه دردهایی که الان در ضاحیه و همه مناطق لبنان وجود دارد، مناطقی در لبنان و ضاحیه زده شد که کمتر کسی تصور میکرد با تجربه جنگهای گذشته، این مناطق اصلاً مورد هدف قرار بگیرند، ولی زده شدند، و اول از همه هم زده شدند.
یعنی شاید خیلی از مردم در مناطق این آمادگی ذهنی را نداشتند. اما این را صادقانه عرض میکنم و از من بپذیرید، تا این لحظه من نه در شبکههای اجتماعی، بین وابستگان و دلدادههای حزب الله، یعنی حتی مسیحیهایی که علاقمند به حزب الله و حتی افرادی که عضو حزب الله نیستند، من این کلمه را نشنیده ام که بگویند چرا حزب الله، یا پشیمان باشند که حزب الله در لبنان مستقر است. بله صد در صد منتقدینی وجود دارند، اما همه لبنانیها امروز درک کردند تنها گروهی که الان دارد در مقابل حیثیت و داشتههای لبنان در برابر رژیم صهیونیستی حمایت و دفاع میکند و همینطور در کنار غزه، فقط حزب الله است و این خودش دلبستگی بیشتر را به حزب الله ایجاد میکند و حزب الله هم این را ثابت کرده است و سازمانی نیست که فقط در پی دفاع از شیعیان باشد، یعنی فرقهای و طایفهای کار کند، خیر دارد از انسانیت انسانها و حقوق تمام افراد مظلوم است که دفاع میکند.
سؤال: نمونه بارز آن دفاع از مردم فلسطین و غزه است که غالباً اهل سنت هستند؟
شاکری: بله نمیدانم شما این کلیپهایی که از غزه میآید را میبینید. همه اهل سنت هستند و در رسای جناب سیدحسن و شهادت ایشان چه شعرها و چه مراسمهایی و چه ابراز علاقههایی کردند. اینها یکی دیگر از قدرتهای بالقوه حزب الله است که جا دارد اینها کم کم به صحنه میآیند و به فعل میرسند.
سؤال: انشاالله درخصوص بحث آتش بس که خانم شاکری مطرح کردند، من میخواهم که هر دو بزرگوار آقای دکتر مجیدی و هم دکتر خواجویی راجع به آن صحبت کنید. اما درخصوص آنچه که خانم شاکری فرمودند از جنایتها و ویرانیهایی که در لبنان بخصوص در منطقه ضاحیه رخ داده است، تصاویری ببینیم.
سؤال: آقای خواجویی، نظرتان را در این زمینه بفرمایید؟ با توجه به اینکه خودتان هم اشاره کردید که نبیح بری بحث آتش بس را مطرح کرده است؟
خواجویی: البته من نگاه متفاوتی دارم، واقعیت اینکه اسرائیل در برهه کنونی به هیچ عنوان خواهان آتش بس نیست و این طرف لبنانی است که بیشتر روی آتش بس اصرار دارد. دلیل هم برمی گردد به تغییر شرایط جنگ، مشخصاً از آن عملیات گسترده اسرائیل بعد از عملیات انفجار پیجرها، در روز سوم مهر، که خونینترین حملات را به جنوب لبنان و به منطقه البقاء انجام داد که خونین روز در درگیری بین لبنان و اسرائیل از سال ۲۰۰۶ به بعد بود که قریب به ۵۰۰، ۶۰۰ نفر از مردم لبنان به شهادت رسیدند.
آن نقطه، نقطهای بود که گفته شد دیگر وارد جنگ رسمی شده ایم، چون تا پیش از آن از واژه جنگ استفاده نمیشد، میگفتند تبادل آتش بین دو طرف. از آن تاریخ اسرائیل احساس کرده است که در جبهه لبنان با توجه به ضرباتی که به حزب الله وارد کرده است، درحال پیشروی است. اگر تا پیش از آن، اسرائیل خواهان آتش بس بود، یا به تعبیری البته در موضع رسمی، یا اینکه گفته میشد ما اگر حزب الله بپذیرد که به درگیریها خاتمه بدهد، دیگر دو طرف این تبادل آتش را کنار میگذارند.
اما بعد از اینکه عملاً اسرائیل احساس کرده است که در موضع پیروزی است و حملات خودش را دارد تشدید میکند، از آن تاریخ به بعد به ویژه ترور سیدحسن نصرالله، اسرائیل احساس کرده است که میتواند معادله جدید امنیتی را در لبنان تحمیل کند؛ و فعلاً بنای خودش را بر این گذاشته است که حزب الله را روز به روز تضعیف کند. ما شبی را شاهد نیستیم که حمله صورت نگیرد به ویژه مناطقی که بدنه حامیان حزب الله در آنجا هستند به ویژه حومه جنوبی بیروت.
هدف این حملات چه است، هدف این حملات تشدید فشارها روی حزب الله و تضعیف آن است و البته درکنار آن حملات زمینی هم دارد اتفاق میافتد. فعلاً اسرائیل بنایی بر آتش بس را ندارد. یک نکته مهمی را باید اشاره کرد، حزب الله قویترین و مؤثرترین و بزرگترین تهدید امنیتی علیه اسرائیل بود. یک واقعیتی است که نمیتوانیم آن را کتمان کنیم، به دلیل غرابت جغرافیایی که داشت، حزب الله همیشه به زعم خود مقامات اسرائیلی، بزرگترین تهدید امنیتی برای آنها بود.
تقابلی که امروز اسرائیل با حزب الله دارد، مشخصاً دو هدف برزگ را اسرائیل دنبال میکند. هدف اول اینکه این تهدید بزرگ را که سالها نتوانسته است با آن تقابل کند و طی دو دهه اخیر در یک وضعیت موازنه بودن را به شدت تضعیف کند که این تهدید درکنار مرزهای خودش عملاً وجود نداشته باشد، این یک هدف، اما هدف دوم هدفی بالاتر از این است، از نظر اسرائیل تضعیف مؤثرترین نیروی عملیاتی مقاومت یعنی حزب الله، میتواند تأثیراتی روی نظم کلان منطقهای داشته باشد.
از نظر اسرائیل وقتی حزب الله تضعیف میشود، با توجه به اینکه حزب الله صرفاً یک بازیگر لبنانی نبود، بلکه بازیگر منطقهای هم بود، به تبع آن محور مقاومت هم تضعیف میشود؛ بنابراین اسرائیل تحلیل خود من این است که فعلاً حملات خودش را علیه حزب الله ادامه خواهد داد، اما آن چالشی که فعلاً دارد در مورد حملات و شیوه مبارزه حزب الله است که هنوز مشخص نیست که میخواهد با این شیوه مبارزاتی که دائماً آزاردهنده است و هر روز یکی از شهرهای اسرائیل مورد هدف قرار میگیرد، با این میخواهد چگونه رویارویی داشته باشد.
سؤال: آقای مجیدی، اگر درخصوص آتش بس نکته تکمیلی دارید. بعد درخصوص این ترورهای زنجیره وار رهبران مقاومت بپرسم؟
مجیدی: در مورد آتش بس، چون ضمن احترام به هر دو بزرگوار، در مواضع رسمی بله، حزب الله در جدیدترین سخنان جناب شیخ نعیم قاسم، تصویب شد که از ایده نویح بری حمایت میشود. این یعنی یک تفاوتی نسبت به قبل وجود دارد، اینکه خواهان آتش بس هستند، هرچند نهایتاً میدان است که حرف آخر را میزند. قرار آخر با میدان است، آن است که سرنوشت را تعیین میکند.
اما اول باید ببینیم اسرائیل به دنبال چه است که آتش بس را چطوری میخواهد دنبال کند بعد راهکار ما در مقابل آن چه است. یک بخشی از فرمایشات دوستان را صد در صد من قبول دارم. ازجمله اسرائیل میخواهد به این سمت برود که نظم منطقه را هم تغییر بدهد، نه فقط تهدید در مرزهای شمالی، رژیم صهیونیستی فقط بحث مرزهای شمالی سرزمینهای اشغالی را نمیخواهد بحث کند، میخواهد یک قدم هم جلوتر بیاید، نظم منطقه ای، عملیات ترور شهید سیدحسن نصرالله دقیقاً عنوان اش این بود، نظم جدید.
اما اهداف دیگری هم دارد، جزئیتر هم است، مثلاً نوع چینش نیروهای یونیفر، نیروهای صلح بان در جنوب بخواهد مستقر شود و مسائل دیگر. من از جزئیات میگذرم، اینجا میخواهم نکتهای روی همین نظم منطقهای صحبت کنم. یکی از مزیتهای مقاومت این بود که محدود به یک مرز و دو مرز نبود، این چیزی که به آن میگفتیم تنگنای ژئوپولوتیکی رژیم که بله طی یک روند تدریجی مقاومت به آن رسید، اما بعد به یک مفهومی رسید که گاهی مطرح میشد تحت عنوان وحدت ساهات.
من نگاه میکردم، چهارم اکتبر، کمتر از یک هفته قبل، ما شاهد بودیم مثلاً فارین افرز یک مقاله در همین موضوع داشت و توضیح میداد که وحدت ساهات چه طوری الان تهدید اسرائیل است و عنوان آن هم این بود، چرا اسرائیل از لحاظ راهبردی شکست خورده است. اگر ما خودمان این مزیت مان را نادیده بگیریم، چون یک بحث است، حزب الله دیگر الان موضع رسمی اش، چون از طرح آقای نبیح بری حمایت کرد، یعنی از آتش بس در لبنان حمایت میکند، این طرف مقابل است، رژیم است که حمایت نمیکند. نه فقط هم نتانیاهو، جناح رقیب هم همینطور.
من دیدم نخست وزیر قبلی ژنو که منتقد نتانیاهو هم است، بنت دیشب به وقت ما میشد حدود یک و نیم شب، صحبت کرده بود، در صحبت هایش طبق همان بحث سر اختاپوس و این چیزها، یک نکته مهمی گفت، گفت الان فرصت طلایی برای ما ایجاد شده است به ظن آن با توجه به تضعیف حزب الله و حماس، ما میتوانیم معادلات منطقه را به نحوی تغییر بدهیم که با سر اختاپوس به صورت جدیتر برخورد کنیم و مواقع دیگر این اقدام برای ما هزینه زیادی داشت. این حرف را اگر ما از ادبیات ایشان ترجمه کنیم به ادبیات ساده، دارد میگوید ما نباید در حزب الله متوقف شویم، باید بیاییم به سراغ محور مقاومت ونهایتاً برسیم به سراغ ایران؛ و یک جایی از صحبت هایش تصریح میکند که حتی به پایگاه نظامی ایران نباید محدود شویم، زمانی است که زعم آن پروژه هستیم که نمیخواهم وارد بحث شوم.
این تحلیل نیست و علناً هم میگویند. ما برای تأمین امنیت کشورمان و صد البته برای تأمین امنیت تمام اجزای محور مقاومت، از فاکتورهای دیگری هم باید استفاده کنیم تا بتوانیم آتش بس را به رژیم تحمیل کنیم. تا طرح آقای نبیح بری محقق شود والا آقای نبیح بری برود و مذاکره کند، حزب الله هم یکپارچه اعلام رسمی حمایت کرده است، طرف مقابل وقتی خودش را در موضع قدرت میبیند، معلوم است که تن نمیدهد.
الان رژیم یک فرصتهایی دارد، حداقل چهار هدف را دارد دنبال میکند از تجاوز به لبنان که به یکی اشاره شد، تغییر نظم منطقه ای. اگر این را بپذیریم، اتفاقاً در برابر این ایده ما باید قدرت مان را نشان بدهیم. یک بخشی از پاسخ ما حملات از مبادی مختلف است، نه فقط لبنان.
سؤال: درخصوص ترورها صحبت کنیم. این زنجیره وار بودن ترورهای رهبران مقاومت در لبنان و سران مقاومت ما این را به صورت ویژه درخصوص شهید هنیه از فلسطین و غزه بود. اما در لبنان به صورت گسترده و زنجیره وار این اتفاق افتاد در سران حزب الله و سران مقاومت لبنان. میخواهم ببینم که این زنجیره اصلاً توانسته است موفق عمل کند، حالا صحبتهایی شده است، اگر بتوانید به صورت یکپارچه راجع به آن صحبت کنید و اینکه به نظر شما تا کجا ادامه پیدا میکند و ما ممکن است شاهد این عملیاتها در کشورهای دیگر باشیم؟
مجیدی: مقاومت اسلامی لبنان تجربه زمان ترور شهید سیدعباس موسوی را دیده است. از مراسم شهید راغب برمی گشت، ترور شد، نفر اول حزب الله در شرایطی که تا نیمی از خاک لبنان و عمده مناطق شیعه نشین، به جز بخش شرق، البقاء و بعلبک، بقیه مناطق شیعه نشین جولانگاه رژیم بود.
پراکسی اسرائیل داشتند در جنوب علی شیعیان میجنگیدند. ما در کل خاک لبنان متحدینی در غالب مسیحیهایی داشتیم که داشتند لیه فلسطین و مقاومت و در ادامه حزب الله میجنگیدند. حزب الله آن مقطع را طوری عبور کرد که نویسندهای مثل رونن برگمن، نویسنده امنیتی رژیم صهیونیستی، میگوید ترور سیدعباس موسوی، از لحاظ راهبردی به ضرر اسرائیل تمام شد، این را برگمن میگوید. ما نمیگوییم، برگمن صهیونیست میگوید، چرا، چون حزب الله بعد از آن تقویت شد. اینکه چه چیزی حزب الله دارد که میتواند جایگزین کند، ادبیات مبسوطی است که در زمان اینجا نمیگنجد. یک اشارهای شد، سازمان عقیدتی، مسائل دیگری هم است.
سؤال: ممکن است در کشورهای دیگر هم ادامه پیدا کند؟
مجیدی: بله صد در صد. دیشب دمشق را زدند به امید اینکه ادعا کردند که یک فرمانده ایرانی را ترور کرده اند و این ترورها ادامه دارد.