دانشمندان در عصر ارتباطات و فنآوری موفق شدند برخی از رهنمودهای پیشوای سعادت و راستی، امام جعفر صادق(ع) را رمزگشایی کنند.
به گزارش خبرگزاری صداوسیمای مرکز اراک؛ دانشمندان در عصر ارتباطات و فنآوری موفق به رمزگشایی برخی از رهنمودهای پیشوای سعادت و راستی، امام جعفر صادق(ع) شدهاند. این در حالی است که برخی از مطالب علمی که ایشان نقل شده، در طول زمان انکار میشده است.
امام صادق علیه السلام در گسترش علوم طبیعی همچون نجوم، طب و شیمی نقش بسیار پررنگی داشته اند که نمونه آن در کتاب «توحید مفضل» قابل مشاهده است.
در عصر امام صادق(ع)، مردم بیش از پیش به علوم روی آوردند و زمینه برای گسترش همه علوم مخصوصا علوم طبیعی فراهم شد.
امام فقط مشغول تدریس فقه، اصول، و علوم اسلامی نبودند، بلکه در همه رشته ها، همانند فزیک، ریاضی، شیمی، پزشکی، نجومی و دیگر شاخهها شاگرد داشتند. این در حالی است که کتابهای زیادی درباره علوم طبیعی مانند کتابهای جابر بن حیان و توحید مفضل تدوین شد.
امروزه نیز شاهد گسترش علوم آن حضرت هستیم که دانشمندان غربی از نظریات ایشان، نهایت استفاده را میبرند و از نظریات دقیق ایشان با تجربیات زمان معاصر تعجب می کنند؛ ازین رو ایشان را مغز متفکر جهان شیعه میخوانند.
دوره امام صادق (ع) و گسترش علوم (طبیعی)
جابر بن حیان که در زمینه شیمی تحقیق میکرد، در ابتدای کتاب خود «الاحجار» مینویسد: مرشد و رهنمای او، امام صادق(ع) بوده و دانشی که از ایشان آموخته، سبب موفقیت او شده است. (مقدمه کتاب طب امام صادق)
جابر بن حیان بیش ار ٢٠٠ جلد کتاب در زمینه علوم گوناگون بخصوص رشتههای عقلی، طبیعی و شیمی کتاب نوشته است و به عنوان پدر علم شیمی مشهور است. امام صادق(ع) در علوم طبیعی بحثهای نمود، و رازهای نهفتهای را باز کرد که برای دانشمندان امروز نیز مایه اعجاب است.
گواه روشن این موضوع، کتاب توحید مفضل است که امام آن را طی چهار روز املا کرد و «مفضل بن عمر کوفی» نوشت و به نام کتاب «توحید مفضل» شهرت یافت.
رساله توحید مفضل بارها به صورت مستقل چاپ و به فارسی ترجمه شده است.
علم امام صادق در باره طبیعت
امام صادق (ع) در گسترش علوم طبیعی نقش بسزایی داشت، که از آن جمله میتوان، در بیانات که برای مفضل نموده است، اشاره کرد:
امام صادق علیه السلام درسهایی به مفضل بن عمر درباره آفریدگار و آفرینش جهان آموخت، که فرمودای مفضل! اگر تامل و تفکر کنی که خداوند این عالم را مانند سرائی بنا کرده اند و هرچه بندگان خدا را را آن احتیاج است مهیا کرده اند پس آسمان رفیع مانند سقف این خانه است و زمین و سیع مانند بساطی است که برای ایشان گسترده اند، وستارهها (که به حسن انتظام به هم چیده اند) مانند چراغها است و جواهر که در جبال و تلال مخزون است مانند ذخیرههای اند که برای ایشان مهیا ساخته اند و هرچیزی را برای مصلحت قرار داده و انسان به منزله کسی است که این خانه را به او بخشنده اند و آنچه در آن هست به او واگذاشته اند و انواع نباتات را جهت مصالح او آفریده اند پس این انتظام امور و اتساق احوال دلیل واضح است برآنکه عالم مخلوق است به تقدیر و حکمت و نظام و مصلحت و آن که خالق همه یکی است که این اصناف مخلوقات را با یکدیگر الفت داده و بعضی را بر بعضی محتاج گردانیده (توحید مفضل، ترجمه علامه مجلسی، تهران، کتابخانه صدر،١١٤٢ص ٣٠)
حضرت امام صادق (ع) در باره چگونگی آفرینش انسان برای مفضل میفرماید:ای مفضل! یکی از مراتب هستی انسان عالم جنین (رحم مادر) است که او در این تاریک خانههای سه گانه که آن متشکل از پرده شکم، پرده رحم، و مشیمیه است به سر میبرد.ای مفضل! انسان زمانی مهمان رحم و همسایه امعاء و احشاء است و به ناچار در این منزلگاه از غذای مناسب حال و سایر احتیاجات استفاده میکند. تا مادامی که در این جایگاه به سر میبرد خون حیض است و در آنجا مراحلی را طی میکند، تا خلقت وی کامل و اعضای او محکم گردد.
هماندم که در رحم نیرو گرفت بدن او آمادگی پیدا میکند تا بتواند در هوای دنیای خارج زندگی را ادامه دهد. در این هنگام مادرش درد فارغ شدن از این حمل را میگیرد. در اثر این ناراحتی، وی مرگ را مقابل چشم خود میبیند، و طفلی چشم به جهان میگشاید.
در همین حال همان خون حیض رحم، در دستگاههای دار التجزیه داخلی بدن تبدیل به شیر و از راه پستان با طعم و بو و رنگ مطبوع برای غذای نوزاد آماده میشود که از هر حیث به مزاج وی سازگار است، و مورد استفاده کودک قرار میگیرد.ای مفضل! از مراتب هستی عالم انسان دوره رضیع (شیرخوارگی) او است. دو پستان مادر مانند دو مشربه به طور مخصوصی برای رفع احتیاج گرسنگی نوزاد آماده است. طفل با لبهای کوچک خود برای مکیدن پستان، آشنایی دارد.
غذای لازمه بدنش را از این طریق اخذ میکند تا مدتی که رشد کرده و بدنش قوی میگردد. دندان درمی آورد تا به وسیله دندان غذاها را جویده و نیاز غذایی خود را از این روش برطرف کند و بزرگ گردد. (توحید مفضل، ترجمه علامه مجلسی، تهران، کتابخانه صدر، ١١٤٢، ص ٣١)
ای مفضل! از تدبیرات مراحل ذکر شده انسان در این احوالات مختلف، عبرت بگیر آیا این حالات وی، از روی اهمال و تصادف و اتفاق است یا به تدبیر آفریدگاری قادر و توانا است که این انسان را از نابودی، بود و هستی بخشیده است.ای مفضل! اگر اهمال و اتفاق، این همه عوامل گوناگون را انجام داده باشد، لازم بود که عهد و قدرت با خطا و محال با هم جمع شوند و حال آنکه این دو (عهد و خطا) ضد اهمال و اتفاق هستند و دارنده این عقیده را نباید از زمره عقلا حساب نمود، زیرا عقیده اهمال و اتفاق با طریق منظمی که در مراحل آفرینش انسان وجود دارد جمع نمیشوند و آفریننده جهان هستی بزرگتر از آن است که بی دینان جاهل میپندارند.ای مفضل! از جمله دلیلی که نوزاد بدون شعور متولد میشود این است که اگر طفل هنگام تولد دارای عقل و شعور میبود بعد از بزرگ شدن از وضع عاجز بودن و ذلت خویش، احساس حقارت میکرد و عقدههای شدیدی در وی ایجاد میشد. زیرا خود را در گهواره و در کهنه پیچیده شده ای، میبیند که گاهگاهی هم همنشین با کثافات است و این وضع برای او بسیار ذلت آور و حقارت کننده است و اطفال اگر چنین میبود نه تنها در نظر پدر و مادر و سایر افراد فامیل لذت بخش نمینمود بلکه در قلوب مردم نیز شیرینی و وقعی ایجاد نمیکرد.
یکی دیگر از اسراری که نوزاد بدون شعور و بدون ادراک متولد میشود این است که اگر طفل از روز تولد، دارای شعور میبود، این عالم جدید در نظرش ناپسند میآمد و نیز حیران و سرگشته میگشت و عقلش خسته و از درک محسوسات ناتوان و عاجز میماند و هر لحظه که پدیدههای پروردگار را یک به یک میشناخت و از عالم چیزها میدید ساعت به ساعت به تحیرش افزوده میشد و نمیتوانست به درستی آنها را بشناسد و در نتیجه زندگی برای وی بسیار ناگوار میشد.ای مفضل! به جز اینها اسرار زیاد دیگری هست که طفل از هنگام تولد تا مدت موقت، قوه درک عقلی ندارد سپس تدریجا دارای عقل و شعور شده و تواناییهای دیگری نیز در او پدیدار میگردد و بعد از گذشت زمانی با مشاهده مخلوقات دنیا از حد تحیر خارج شده و با آنها انس میگیرد و با نیروهای مختلف ظاهری و باطنی خود از اشیاء عالم بهرههای فراوانی میبرد و برای رفع نگرانی و اضطراب معاش زندگی با قدرت شعور و عقل خود روش چاره سازی و مبارزه را میآموزد.ای مفضل! از اسرار دیگر این است که هر گاه طفل در روز تولد دارای رشد فکری و توانایی بدنی میبود لذت و شیرینی تربیت اولاد، از بین میرفت، زیرا از لذیذترین دورهی زندگی هر پدر و مادر، دوران پرورش فرزند میباشد و در مقابل آن پاداش فرزند نسبت به پدر و مادر است.
از جمله اسراری که اطفال در موقع تولد، عاجز ومحتاج به پرورش پدر و مادرند ایجاد عاطفه از والدین، نسبت به فرزند و از فرزند، نسبت به والدین است. اگر نوزاد از ابتدای تولد دارای قوه و قدرت شعور بود هیچ انس و الفتی با والدین نمیگرفتند و تشکیل خانواده و لذت همزیستی نابود میگردید، پدر و مادر فرزندان خود و فرزندان، پدر و مادر خود را نمیشناختند و هرج و مرج کلی در اجتماع به وجود میآمد و این مطلب با تجربه ثابت شده و روانشناسان نیز قبول دارند که سنگدلان و خونریزان و اراذل، اغلب از کسانی هستند که از آغوش پر عاطفه مادری و از مهر و محبتهای پدری محروم بوده اند. (توحید مفضل، ترجمه علامه مجلسی، تهران، کتابخانه صدر، ١١٤٢، ص ٣٣٣٥)
امام صادق علیه السلام به مفضل شرح اسرار گریه اطفال را بیان کرده: که گریه کردن آنان، چه فواید و آثار بهداشتی در بعضی از اعضا و جوارح آنها دارد و به هر یک به نوبه خود اشاره فرموده است. خواهان این مطالب باید به کتاب توحید مفضل و به ترجمهی فارسی همان کتاب مراجعه کنند تا نمونههایی از تعلیمات حضرت را در این رشته از نزدیک ببینند که چگونه حضرت کیفیت تبدیل شدن غذا در بدن انسان را، به نیروهای مختلف به وسیله دستگاههای متفاوت گوارش و چگونگی انتقال آن، به کبد و جریان آن از رگهای مویی و کیفیت تقسیم نیرو در بدن به اقسام مختلف و طرز رشد و نمو اجزای بدن و تبدیل آن به نیروها و ادراکات انسانی را به وضوح بیان فرموده اند. (ترجمه توحید مفضل، محمد باقر بن محمد تقی مجلسی،١١٤٢ق، ص ٣٥)
نظریههای امام صادق (ع) و علم امروز:
یکی از مظاهر نبوغ علمی امام صادق (ع) توصیه او به مادران بود تا اینکه فرزند شیرخوار را در طرف چپ خود بخوابانند تا آنان راحتتر تغذیه کنند. هیچ کس به فایده این سفارش پی نبرد و حتی بعضیها هم این کار را خطرناک میدانستند، اما سالها طول کشید تا دانشمندان به اهمیت این سخن پی بردند در قرن بیستم، پس از آزمایشهای متعدد دانشمندان مرکز تحقیق دانشگاه کورنیل متوجه شدند که طفل در شکم مادر نه فقط عادت به شنیدن ضربان قلب او میکند، بلکه آن ضربات به حیات وی نیز وابستگی دارد و هرگاه ضربان قلب ادامه نیابد، طفل در شکم مادر از گرسنگی میمیرد. این امر برای مادر عادت میشود، به نحوی که وقتی در آغوش مادر قرار میگیرد، سرش را به سمت چپ مادر میگذارد و از سینه سمت چپ او شیر میخورد، چرا که گوشش به صدای ضربان قلب مادر، عادت کرده است. (مغز متفکر جهان شیعه، ترجمه ذبیح الله منصوری، ص ٣٥٨)
یکی دیگر از نظریههای جالب توجه، مربوط به طول عمر انسان میباشد. امام فرمودند: که آدمی برای این آفریده شده است که عمر طولانی داشته باشد، اما خود او عمرش را کوتاه میکند. اگر انسان طبق قوانین دستور اسلام عمل نماید و از منهیات بپرهیزد از عمر طولانی بهرهمند خواهد شد. بعدها دانشمندان گفتند که مغز متفکر جهان شیعه دلایل طول عمر را پیش بینی کرده بود. یکی رعایت بهداشت، خود داری از پر خوری. و. (مغز متفکر شیعه، ترجمه ذبیح الله منصوری، ص ٣٥٢)
امام صادق (ع) باز هم از علم اش، در باره طبیعت بیان میکند و میفرماید: در بعضی از دنیاهای دیگر، شاید علومی باشد که انسان نتواند آنها را تحصیل کند، چون در دنیایی ضد ماده، قوانین فزیکی به غیر از قوانین فزیکی دنیایی ماست؛ بعدها انسان، به کره ماه و همچنین سفر به دور زمین با سفینه را تجربه کرد، آنها به دنیایی رفتند که اجسام، بی وزن بودند انسانها در سفینه، بی وزن هستند و این به آن معنی است که قوانین فزیکی زمین با دیگر سیارات تفاوت دارد (مغز متفکر جهان شیعه، ترجمه ذبیح الله منصوری، مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ فرانسه)
عقیده به عناصر چهارگانه آب، هوا، خاک و آتش جزء لاینفک علم فزیک آن دوران بوده است، اما امام جفعر صادق (ع) این نظریه را رد میکند و به عناصر مختلف در خاک و هوا اشاره میکند.
یکی از بدایع علمی امام صادق (ع) نظریه ایشان راجع به نور است، ایشان فرموده بودند که نور از طرف اشیا به سوی چشم ما میآید و از آن نور که از طرف هر شی به سوی چشم ما میآید فقط قسمتی به چشم میتابد و به همین جهت ما، اشیا دور را به خوبی نمیبینیم و این نظریه، سالها بعد به اثبات رسید؛ و همچنین فرمودند: برای اینکه بتوان چیزی را دید، باید آن شی روشن باشد و اگر روشن نیست باید یک شی نورانی در آن بتابد و آنرا روشن کند تا اینکه بتوان، آنرا دید؛ و همچنین فرمود: سرعت نور که به طرف چشم ما میآید فوری از انواع حرکات است. سرعت نور بسیار بالاست که قرنها بعد دانشمندان به چنین مسئله پی بردند. (مغز متفکر جهان شیعه، ترجمه ذبیح الله منصوری، مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ فرانسه، ص ٢٣٩)
متحیرشدن دانشمندان غربی از علم امام صادق (ع):
دانشمندان عضو مجمع تحقیقات استراسبورگ در فرانسه، تحقیق وسیعی مربوط به مذهب شیعه دوازده امامی از جمله تحقیق مربوط به حضرت امام صادق (ع) را به انجام رساندند، و در باره ایشان کتاب به چاپ رساندند به نام مغز متفکر جهان شیعه.
امام صادق (ع) در دوازده قرن پیش، معتقد بودند زمین به دور خود میگردد و در نتیجه روز و شب به وجود میآید. امام صادق (ع) آن زمان به این حقیقت علمی احاطه داشتند که اثر نیروی جاذبه با دو شکل، یکی به شکل نیروی فرار از مرکز ودیگری به شکل نیروی جذب به سوی مرکز بروز میکند و سبب میشود که اجرام آسمانی به دور خود بچرخند. (مغز متفکر جهان شیعه، کتابی به قلم ذبیح الله منصوری،١٢٧٦١٣٦٥)
سرعت نور بیشتر از صوت است؛ نظریهای که در قرن بیستم به اثبات رسید. جابر بن حیان از شاگردان امام صادق (ع) از ایشان پرسید: آیا یقین دارید چیزی نیست که دارای حرکت نباشد؟ امام (ع) پاسخ داد: در این موضوع تردید ندارم، جابر پرسید آیا صدا حرکت میکند؟
امام صادق (ع) پاسخ دادند: بلهای جابر، صدا حرکت دارد ولی حرکت آن کندتر از حرکت روشنایی میباشد، تو وقتی از راه دور میبینی که مردی در دکان آهنگری روی سندانپتک میکوبد، صدای برخورد پتک با آهن که روی سندان است، دیر به گوش تو میرسد، در صورتی که در همان لحظهای که پتک بر سندان فرود میآید تو میبینی که فرود آمد. نوری که به سندان و پتک میتابد، در یک لحظه به چشم تو میرسد و تو آن دو را میبینی، اما صدای برخورد پتک با سندان، چون به اندازه نور سرعت ندارد دیرتر به گوش تو میرسد. جابر پرسید چقدر دیرتر به گوش میرسد؟ امام صادق (ع) پاسخ دادند: این بسته به فاصله صدا، با تو میباشد، درست مانند صدای رعد و برق که ابتدا نور رعد و برق را میبینید و ثانیههای بعد، صدای آنرا میشنوید، که امروزه نیز چنین ثابت شده. (مغز متفکر جهان شیعه، ترجمه ذبیح الله منصوری)
امام صادق (ع) و علم نجوم
امام صادق (ع) سالها قبل به سیارات جهان آگاهی داشت و فرمودند: «در بین ستارگان سیار، ستارهای درخشندهتر از زهره، وجود ندارد و پس از زهره، مشتری درخشانترین سیاره نام گرفت». سالها بعد تحقیقات ستاره شناسان چنین مسئلهای را تایید کرد و این نمونهها تنها واقف بودند گوشه از علوم امام صادق (ع)، آنهم، از بخش طبیعی و نجومی اش بود (مغز متفکر جهان شیعه)
امام فرمودند: دربین ستارگانی که شب در آسمان میبینیم، هستند ستارگانی که آنقدر نورانی میباشند که خورشید در قبال آنها تقریبا بی نور است و نزدیک سیزده قرن طول کشید تا ثابت شد درجهان ستارگانی وجود دارد که خورشید، در قبال نور آنها، یک ستاره خاموش به شمار میرود، (مغز متفکر جهان شیعه)
در جای دیگر برای مفضل میفرماید:ای مفضل! در طلوع خورشید و غروب آن تعمق کن و پیدایش شب و روز را ببین. اگر طلوع خورشید نبود وضع عالم به هم میخورد و انسان در ادامه زندگی خود عاجز میشد و روی ساعات گوارا و خوشی را نمیدید و زمین از حرارت خورشید برکتهای خود را ظاهر کرده و برای بهره برداری بشر آماده نموده است و نیز منفعتهای غروب آفتاب را دقت کن، اگر غروب آفتاب نبود مردم لحظهای استراحت و آرامش نداشتند؛ زیرا همه اوقات نیروی حرص و طلب وادار میکرد که بشر همه عمر خود را در تلاش زندگی به سر ببرد، با آنکه آسایش بدن و راحتی اعصاب، احتیاج مبرمی به استراحت دارد که اعضا و جوارح به زودی از کار نیفتد و استراحت شب، خواص بی شماری، برای جهش قوه هاضمه دارد که در نتیجه آسایش شب، طعام هضم شده به سوی اعضا نفوذ میکند، اما با این وجود، دست از تلاش و کوشش بر نمیداشت.
دانشمندان مؤسسه تحقیقات استراسبورگ که از اسلام شناسان معروف اروپایی اند، به این نتیجه رسیده اند، که امام صادق (ع) هزار سال پیش از کوپرنیک، بر نظریه گردش خورشید، دور زمین که تا قرون اخیر از مسلمات علمی محسوب میشده است، ایراد گرفت و آنرا رد کرد. امام صادق نخستین با اعلام کرد که زمین دور آفتاب میگردد و توالی روز و شب ناشی از این گردش میباشد. اندیشمند اروپایی مینویسد: «فقط کسی میتواند به این پدیده در آن شرایط پی ببرد که عقل فوق العادهای داشته باشد، کسی که بدون داشتن وسیلهای و زمینه به حقیقتی پی ببرد که پیش ازاو هیچ کس نگفته باشد.» ولی خاور شناس غربی، نمیتواند دریابد که امام صادق کسی است که با منشاء علم آسمانی در تماس است. برای کسی که معتقد به وحی، الهام، علم وهبی و توانایی ویژه انبیاء و امامان نباشد، توجیه این امر مشکل است که چگونه امام صادق (ع) کرویت و گردش زمین را دور آفتاب هزار وچندی سال پیش از کپلر [۱۱]و کوپرنیک اعلام کرد (طب الصادق، دست آوردهای عظیم امام صادق، دکتر محمد دریایی، ١٣٨٥)
از امام صادق (ع) در باره طبیعت ونجوم، سوال میشد و امام که سرشار از علم ودانش بود به زیبایی تمام، جواب میداد.
نمونه ای از سوالات:
آیا تدبیر این عالم (مشهود و غیر مشهود) از ناحیه ستارگان هفتگانه است؟
امام (ع) فرمود: هر کس چنین ادعایی دارد باید برای اثبات دعوی خود، دلایل روشن و واضحی را بیاورد. هر کدام از ستارگان از جانب خداوند متعال مأمور هستند و به هر کاری که امر شوند، مشغول میگردند. اگر خلقت ستارگان قدیم و ازلی بودند، نباید از حالی به حال دیگر تغییر میکردند.
امام صادق (ع) و علم شیمی
بسیاری از راویان و محدثین گویند که: امام جعفر (ع) در علم شیمی مطالعاتی داشته و شاگرد او جابر بن حیان صوفی طرسوسی کتابی مشتمل بر هزار ورق، متضمن یادداشتها و رسالات جعفر بن محمد تألیف نمود که تعداد آنها از پانصد تجاوز میکرد. بدون تردید، قرنها پیش از اعراب فراعنه و قوم اغریق، مباحثی در علم شیمی داشته اند مطالعات خالد بن یزید و جابر و دیگران، ابتدا نزد امام جعفر صادق (ع) انجام یافته است و آنچه را که جابر کشف میکرد مورد اعتماد و اطمینان کافی بود. گویند خالد بن یزید، در طب و نجوم مباحث بسیاری داشت و بر کتب دو علم مزبور اطلاع یافته بود,، اما به علم شیمی علاقهی بیشتری ابراز میکرد و رسالهها و یادداشتهای زیادی دربارهی آن داشته است و ابتدا علم شیمی را از مردی راهب و تارک دنیا به نام مریاس روسی کسب کرده بود.
امام جعفر بن محمد، چون کسی که میخواهد بر اسرار عالم اطلاع یابد توجه خاصی به علم شیمی معطوف نمود و با شاگردان خود به تحقیق و بررسی آن پرداخت؛ و به آنها راه موفقیت در این دانش را بیاموخت و سفارش کرد: که برای فراگرفتن هر علمی باید ابتدا قدم در جاده حقیقت گذارند.
هنگامی که امام صادق (ع) یادداشتها و رسالههای شیمی را بر جابر املاء میفرمود جابر به زودی آنها را میفهمید و فورا طرز تهیه و تصنیف آن را به دست میآورد. او از امام صادق (ع) تعلیم گرفته بود که چگونه باید وسائل کار را تهیه کند تا زودتر به نتیجه برسد و کسب کرده بود که برای وصول به حقایق، صبر و شکیبائی بهترین یار و کمک است؛ و از این رو است که یادداشتها و رسالههای جابر، ضرب المثل جهانیان قرار گرفته و حتی اروپائیان از کتابهای او پیروی و کسب دانش میکنند (زندگی جعفربن محمد الامام الصادق علیه السلام عبدالعزیزحسین وجدانی ص ٩١)
دانشمندان مؤسسهی استراسبورگ به این نتیجه رسیده اند که نخستین بار در تاریخ بشر، امام صادق علیه السلام برخلاف فیزیک ارسطو این مساءله را عنوان کرد که «خاک» و «باد» عناصر بسیط نیستند بلکه مرکب از عناصر دیگر است. در آن هنگام و حتی تا صدها سال دیگر عناصر اربعه یکی از ارکان علم الاشیاء محسوب میشد. به قول محقق اروپایی: «امام جعفر صادق هزار و یکصد سال قبل از علمای قرن هجدهم میلادی اروپا، که اجزای هوا را کشف و از هم جدا کردند، گفت که باد (هوا) یک عنصر نیست بلکه از چند عنصر بوجود آمده است. برجستهترین دانشمندان فیزیک جهان بعد از ارسطو، نمیدانستند که باد یک عنصر بسیط نیست. حتی در قرن هجدهم میلادی تا زمان لاوازیه اکثر دانشمندان باد را یک عنصر بسیط میدانستند و بعد از این که لاوازیه اکسیژن را از سایر گازهایی که در هوا هست جدا کرد و نشان داد که اکسیژن در تنفس و سوختن اثر بزرگ دارد، جمهور علماء قبول کردند که هوا بسیط نیست بلکه متشکل از چند گاز است.
بدینسان امام صادق علیه السلام هزار و یکصد سال از زمان خود پیش بود امام صادق علیه السلام نه تنها فرمود که هوا مرکب از عناصر مختلف است بلکه خاطر نشان ساخت که تمام اجزایی که در هوا هست برای تنفس ضروری است. حتی پس از قرن هجدهم و کشف اکسیژن بوسیله لاوازیه، دانشمندان گازهای دیگری را که در هوا وجود دارد از لحاظ هوا بی فایده میدانستند و تنها در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی، دانشمندان نظریهی خود را تصحیح کردند و به این نکته پی بردند که اگر گازهای دیگر با اکسیژن مخلوط نشود، ریهی انسان و حیوان میسوزد و آنان میمیرند. برای ادامه حیات لازم است که گازهای دیگری نیز با اکسیژن وارد ریهی انسان و جانوران شوند و بدینسان پس از دوازده قرن، جهان علم، گفتهی امام صادق علیه السلام را تصدیق کرد که تمام گازهایی که در هوا وجود دارد برای تنفس ضروری است. نیز امام ششم (ع) فرمود: «ما میتوانیم آهن را مانند هیزم بسوزانیم» امروز میدانیم که هر گاه یک قطعه آهن را به طوری داغ کنیم که قرمز شود و بعد آن را در اکسیژن خالص فرو ببریم با شعلهای درخشنده میسوزد و میتوان چراغی ساخت که فتیله اش از آهن باشد. حتی لاوازیه به این نکته پی نبرده بود. پیش از پریستلی و لاوازیه، امام علیه السلام اکسیژن و خواص آن را بهتر از آنان بیان فرمود. میبینیم که امامان و اهل بیت که از چشمهی لایزال علم وهبی سیراب میشده اند، نه تنها به گسترش علوم معنوی و روحانی و مذهبی پرداختند بلکه برای بشریت، افقهای تازهای در علوم طبیعی و جغرافیا و علوم دیگر نیز گشودند. این عمل مظهر بینش و جهان بینی اسلام بوده که «دین» را از «دنیا» و «روح» را از «ماده»، جدا از هم و بی ربط نمیبیند و بین «دین»، «دانش»، «علم»، «مذهب»، «الهام»، «عقل» و «تجربه» تضادی قایل نیست. امامان با عمل خود برای پیروانشان روشن ساختند که نه تنها در علوم مذهبی بلکه در قلمرو دانش طبیعی و انسانی نیز پیشاپیش همهی ملل و اقوام باید حرکت کنند. مسلمانها باید در تمام زمینهها برای بشریت «امام»، «شاهد» و «الگو» باشند چرا که خداوند آنها را «شهداء علی الناس» آفریده است. «شاهد» کسی است که «اشراف» داشته باشد. مسلمانان باید در همهی زمینه ها، حتی در تکنولوژی بر سایر ملل باید اشراف و تقدم داشته باشند. (طب الصادق (ع)، دستاوردهای امام صادق (ع)، دکتر محمد دریایی، ١٣٨٥)
امام صادق (ع) و علم پزشکی
امام صادق (ع) هچنین سرشار، ازمعلومات و آگاهی پزشکی بود که از طریق دانشگاه و تدریس شاگردان فعال (چون جابر بن حیان، خالد بن یزید و...)، مناظره و مباحثه، بیانات احادیث فراوان واز سایر راهها درگسترش علمش میافزود. وکتابهای زیادی در این زمنیه نیز تدوین و تحریر شده و از نمونه بارز آن میتوان به کتاب طب الصادق اشاره کرد؛ که شامل مناظره با طبیب هندی، وشامل آداب طبابت، وظایف طبیب، وظایف بیماران، احادیث فراوان پزشکی، بیان شده است.
از جمله عوامل که باعث گسترش علوم میشود مناظره با دانشمندان شهرهایی وسیع دیگر است، که امام (ع) نیز برای گسترش علومش مناظره میکرد، که از جمله میتوان به مناظره جذاب و خواندنی امام (ع) با طبیب هندی اشاره کرد.
علل الشرایع - به نقل از ربیع، حاجب منصور عباسی: روزی امام صادق علیه السلام به مجلس منصور درآمد، در حالی که مردی هندی نزد او بود و کتابهای طب میخواند.
امام صادق علیه السلام به خواندن او گوش سپرد. چون آن مرد هندی، خواندنش به پایان رسید، به امام صادق علیه السلام گفت:ای ابوعبدالله! آیا از آنچه همراه دارم چیزی میخواهی؟
فرمود: «نه؛ برتر از آنچه تو همراه داری، به همراه دارم».
پرسید: آن چیست؟
فرمود: «گرم را به سرد، سرد را به گرم، خشک را به تر، تر را به خشک درمان میکنم و کار را یکسره به خداوند، باز میگردانم و آنچه را پیامبر خدا فرموده است، به کار میگیرم و میدانم که معده، خانهی همه دردها، و پرهیز، یگانه درمان است و بدن را بر همانچه بدان خو گرفته، وامی دارم». مرد هندی گفت: آیا طب، چیزی جز این است؟ امام صادق علیه السلام پرسید: «آیا گمان میکنی از کتابهای طب، چیزی فرا گرفته ام؟ گفت: آری. فرمود: «به خداوند سوگند، نه. جز از خداوند سبحان نگرفته ام. اینک بگو که آیا من به طب آگاه ترم یا تو؟. گفت: تو نه، بلکه من.
امام صادق علیه السلام فرمود: «آیا از تو چیزی بپرسم؟ گفت: بپرس. فرمود: «ای هندی! به من بگو که چرا در سر، رخنهها و لایه هاست؟ گفت نمیدانم. پرسید: «چرا موها در بالای سر قرار داده شده اند؟ گفت نمیدانم. پرسید: «چرا پیشانی از مو تهی است؟».
گفت نمیدانم. پرسید: چرا پیشانی دارای چین و چروک است؟ گفت نمیدانم. پرسید:
«چرا چشمها همانند بادام قرار داده شده اند؟ گفت نمیدانم.
پرسید: «چرا بینی در میان دو چشم قرار داده شده است؟». گفت نمیدانم.
پرسید: «چرا سوراخ بینی در پایین آن است؟
گفت نمیدانم. پرسید: «چرا لب و سبیل، بالای دهان قرار داده شده است؟
گفت نمیدانم. پرسید: «چرا دندانهای پیشین، تیز است، دندانهای جانبی پهن است و دندان نیش، بلندتر است؟ گفت: نمیدانم پرسید: «چرا ریش برای مردان قرار داده شده
است؟ گفت: نمیدانم. پرسید: «چرا ناخن و مو، فاقد حیات است؟ گفت: نمیدانم.
فرمود: «چرا قلب، همانند دانهی صنوبر است؟ گفت: نمیدانم. پرسید: «چرا ریه دو پاره است و حرکت آن، تنها در جای ثابت خویش قرار داده شده است؟ گفت: نمیدانم. پرسید:
«چرا کبد قوسدار است؟ گفت: نمیدانم. پرسید: «چرا کلیه، همانند دانه لوبیاست؟ گفت: نمیدانم. پرسید: «چرا زانو به عقب تا میخورد؟ گفت: نمیدانم. پرسید: «چرا کف پا دارای گودی است؟ گفت: نمیدانم. در این هنگام، امام صادق علیه السلام فرمود: «اما من میدانم. آن مرد گفت: پس خود پاسخ ده. امام صادق علیه السلام فرمود: «در سر، رخنهها و لایه هاست؛ چون هر چیز درون تهی، هر گاه یک پارچه باشد، شکستن، زودتر به سراغش آید و، چون چند تکه قرار داده شود، احتمال شکستگی آن کمتر است. موی سر بالای آن قرار داده شده است تا با ریشه هایش چربی را به مغز برساند و سر موها، بخار را از مغز بیرون ببرد و سرما و گرمایی را که بدان میرسد، از آن دفع کند.
پیشانی از مو تهی است، از آن رو که محل رسیدن نور به چشمان است، و در آن، چین و چروک قرار داده شده است، بدان سبب که عرق فرو ریخته از سر را در خود، محبوس سازد و مانع رسیدن آن به چشمان شود تا بدان وقت که انسان، عرق خویش را پاک کند، آن سان که نهرها در زمین آبها را در خود محبوس میسازند.
ابروها در بالای چشمان قرار داده شده اند تا نور را به اندازه کافی به چشمان راه دهند.ای هندی! مگر نمیبینی آن که نور بر وی چیره شود، دست خویش را بر فراز چشمان میگیرد تا نور به اندازه کافی از زیر آن به چشمان راه بگشاید. بینی در میان دو چشم قرار داده شده است تا نور را در میان دو چشم به دو بخش مساوی قسمت کند. چشم، همانند بادام است تا میل بتواند دارو را در داخل آن جریان دهد و بیماری (عفونت) از آن به سهولت بیرون آید. اگر چشم، مربع شکل یا دایرهای بود، نه میل در داخل آن حرکت میکرد، نه دارو به همهی آن میرسید، و نه بیماری از درون آن خارج میشد. سوراخ بینی در پایین آن قرار داده شده است تا بیماریهایی (عفونت هایی) که از مغز فرو میآید، از آن پایین آید و بوها از آن بالا رود و به مشام رسد، در حالی که اگر این سوراخ، در بالای بینی بود، نه بیماریای از آن به زیر میآمد و نه بویی را حس میکرد. سبیل و لب، در بالای دهان قرار گرفته است تا مانع رسیدن آنچه از مغز فرو میریزد، به دهان شود، مبادا که طعم خوراک و نوشیدن بر انسان مکدر گردد و آن را از خودش دور کند.
ریش، تنها برای مردان قرار داده شده است تا بدین وسیله از زنان متمایز گردند و نیازی به باز گشودن (همهی چهره و ملاحظهی آن برای شناسایی) نباشد. دندان جلو، تیز قرار داده شده است؛ زیرا به واسطه آن، کار گاز گرفتن صورت میپذیرد و دندانهای جانبی پهن قرار داده شده است؛ زیرا آسیاب کردن و جویدن به کمک آنها انجام میگیرد و نیش، بلندتر است تا تکیه گاه دندان جانبی و دندان جلو باشد، به سان ستون در یک بنا.
کف دست از مو تهی است، چون به کمک آنها کار لمس انجام میگیرد؛ اما اگر در آنها مو وجود داشت، انسان نمیدانست آنچه پیش روی اوست و آن را لمس میکند، چیست.
مو و ناخن، فاقد حیات است؛ زیرا بلند شدن آنها مایه کثیفی و زشتی است و کوتاه کردنشان پسندیده است. پس اگر در آنها حیات وجود میداشت، انسان به هنگام کوتاه کردن آنها احساس درد میکرد
قلب، به شکل دانه صنوبر است؛ زیرا وارونه است و یک سر قلب، باریک قرار داده شده تا لابلای ریه برود و با سردی آن، خنک شود، مبادا که مغز از گرمای آن بسوزد.
ریه، دو پاره قرار داده شده است تا قلب در لابلای فشارگاههای آن قرار گیرد و به کمک حرکت آن، خنک شود. کبد، قوسدار است تا معده را سنگینی کند و به تمامی بر روی آن قرار گیرد و آن را بفشرد و در نتیجه، بخاری که در آن هست، بیرون برود.
کلیه، به شکل دانهی لوبیا قرار داده شده است؛ زیرا مسیر ریزش منی، نقطه به نقطهی آن عضو است. پس اگر کلیه به شکل مربع یا دایره بود، نقطهی نخست، مانع رسیدن منی به نقطهی دوم میشد و موجود زنده نمیتوانست با خروج آن، احساس لذت کند؛ چه این که منی از ستون فقرات به سمت کلیه فرو میآید و آن (کلیه) نیز به کرمی میماند که جمع میشود و باز میشود و تدریجا منی را به سوی مثانه میراند، به سان تیری که از کمان رها میشود. تا خوردن زانو به سمت عقب قرار داده شده است؛ چرا که انسان به سمت جلو راه میرود و حرکات او با تعادل همراه است، اما اگر این نبود، انسان در هنگام راه رفتن بر (زمین) میافتاد.
در کف پا گودیای قرار داده شده است؛ زیرا هر چیز، چون به تمامی سطح بر زمین قرار گیرد، به اندازه سنگ آسیاب سنگین میشود، اگر با لبه اش بر روی زمین باشد، یک کودک هم میتواند آن را (از جای خویش) براند. اگر هم چیزی به روی بر زمین قرار گیرد، جابه جا کردن آن، حتی بر یک مرد، سنگین میآید».
در این هنگام، مرد هندی پرسید: این دانش برای تو از کجا حاصل آمده است؟ فرمود: آن را از پدرانم، از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، از جبرئیل علیه السلام، از پروردگار جهانیان - جل جلاله -، یعنی همان که تنهاست و جانها را آفریده، فرا گرفته ام پس آن هندی گفت: راست گفتهای و من نیز گواهی میدهم که خدایی جز الله نیست و محمد، پیامبر خدا و بنده اوست و تو آگاهترین کسان روزگار خویش هستی. (علل الشرایع، شیخ صدوق، ص ٤٤؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ١٠، ص ٢٠٥؛ منبع: طب الصادق، محمد خلیلی)