رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر گفت: ما بعد از مشروطه یک جریانی را در کشورمان داریم که دنبال متجدد کردن جامعه ایرانی است، پروژه تجدد یک پروژه کاملا استعماری است که در ایران در صدد اجرای آن بودند، بحث تغییر هویت است.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، برنامه گفتگوی ویژه خبری که پنجشنبه شب ۲۱ تیر ماه از شبکه خبرپخش شد میزبان آقایان سینا واحد، نویسنده و پژوهشگر حوزه تاریخ و موسی حقانی ، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر بود که درباره نگاهی تاریخی به زمینه های قیام گوهرشاد صحبت کردند، مشروح این برنامه را در زیر می خوانید:
سوال: آقای واحد، سال ۵۹ کتابی را نوشتید و نگاشتید با عنوان قیام گوهرشاد، چه شد که این کتاب را نوشتید و بعد در حین و در قبل و بعد آن به مصاحبه با افرادی پرداختید که در آن واقعه حضور داشتند یا تجربهای در این موضوع دارند.
واحد: من با جناب استاد بزرگوار آقای حکیمی از قبل از انقلاب ارتباط داشتم، یکی از کتابهای ایشان به اسم "امام در عینیت جامعه" خیلی من را تحت تاثیر قرار داد، بعد از این کتاب بود که من آقای حکیمی را پیدا کردم و با او آشنا شدم و ارتباط مان دیگر همین طور ادامه داشت تا بعد از انقلاب؛ بعد از انقلاب یک قصه شخصی برای من پیش آمد که رفتم پیش ایشان ببینم آن چیست و جواب ایشان چیست؟ بعد از گفتگوی خصوصی آقای حکیمی به داستان گوهرشاد اشاره کرد از اهمیت آن و از بزرگی تلخ کامی او در تاریخ و این که در سکوت است و هیچ کس راجع به آن حرفی نمیزند، من یادم هست پرسیدم چرا اینقدر برای شما اهمیت دارد؟ گفت برای این که استادم شیخ مجتبی قزوینی خیلی از این حادثه رنجیده خاطر شده بود و خود ایشان هم جزو کسانی بود که گرفتاریهای شدیدی برای او پیش آمده بود، بهرحال کلید اولیه این کار را ایشان به ما دادند و البته هیچ کس خاصی را نمیشناختند که معرفی کنند، فقط مفهوم کلی و داستان کلی را تا آن جایی که شنیده بودند برای ما تعریف کردند.
سوال: برای همین شما رفتید پیش افرادی که تجربه داشتند و شنیده بودند یا حتی دیده بودند؟
واحد: بله ولی این هم زیباییهای خاص خودش را دارد، زمانی که ما مجله سروش بودیم، قرار شد برویم راجع به این داستان کار کنیم، رفتیم مشهد، هیچ چیزی نداشتیم یعنی واقعا من نمیدانستم اصلا چه کار باید کرد؟ همین که از اتوبوس ما پیاده شدیم چشم مان به گنبد خورد یک سلام داش مشتی دادیم و گفتیم آقا کمک کنید، از آن طرف میدان آمدیم این طرف میدان، دیدم یک آقایی تقریبا چاق، خلاصه به لحاظ سینمایی برخی از تصاویر برای من ماندگاری دارد، یعنی وقتی صحنهای را میبینم ممکن است یک ساعت دو ساعت آن صحنه برای من تداوم داشته باشد، من همین طور داشتم به شکل نشستن این آدم سنگین وزن روی چهارپایه کوچک و پشت او هم یک مغازه قالی فروشی و قالیهای زیبا هم تلالو خودش را داشت، همین طوری رفتم پیش او و گفتم آقا شما مشهدی هستید؟ گفت: بله، گفتم زمانی که این داستان اتفاق افتاد شما مشهد بودید؟ گفت: بله، من خودم پلیس بودم، درگیر این ماجرا بودم، گفتم ضبط را روشن کنیم حرف میزنید؟ گفت: بله، ضبط را روشن کردیم که البته این جا باید عرض کنم که کمک خانم ما در داستان گوهرشاد اینقدر بنیادی بود که اگر این کمک نبود شاید چیزی به اسم گوهرشاد را ما نمیتوانستیم تولید کنیم، بهرحال ضبط را روشن کردیم و ایشان حرف هایش را زد، تمام که شد، از حرف زدن پشیمان شد، گفت آقا من پلیس هستم اگر این حرفها را شما پخش کنید پدر من در میآید ممکن است من را از کار بیکار کنند، خلاصه به او اطمینان خاطر دادیم که هیچ اتفاقی پیش نمیآید و از آنجا شروع شد و به سرعت هم جلو رفت.
ما بعد از مشروطه یک جریانی را در کشورمان داریم که دنبال متجدد کردن جامعه ایرانی است
سوال: آقای دکتر حقانی قیامی که منجر به واقعه گوهرشاد شد، بپرسم که سیری که منتهی شد به این رخداد چگونه اتفاق افتاد؟
حقانی: ما بعد از مشروطه یک جریانی را در کشورمان داریم که دنبال متجدد کردن جامعه ایرانی است،یکی از اقدامات به موقعی که شاید در عرصه تاریخ نگاری کشور صورت گرفت، کاری بود که ایشان زحمت کشیدند، هر چند با یک فاصله به جهت این که در دوره رژیم پهلوی نمیشد این کار را انجام داد و ایشان هم در اولین فرصت سال ۵۹ این اثر را با تلاشی که کردند خلق کردند، اتفاقاتی که منجر به واقعه گوهرشاد شد شاید لازم باشد ما برگردیم به اساس کودتای ۱۲۹۹ و روی کار آمدن رضاخان یا حتی قبل از آن مشروطه و اتفاقاتی که بعد از مشروطه رخ داد منتهی خیلی بحث طولانی میشود و یک مقداری هم تاریخی میشود شاید خارج از حوصله بینندگان باشد، ما بعد از مشروطه یک جریانی را در کشورمان داریم که دنبال متجدد کردن جامعه ایرانی است، متجدد کردن، بعضیها این را بعنوان نوآوری و اینها قلمداد میکنند ولی نه، پروژه تجدد یک پروژه کاملا استعماری است که در ایران در صدد اجرای آن بودند، بحث تغییر هویت است.
استعمار به دنبال بی هویت کردن مستعمراتش است
حقانی: تغییر هویت ملتها است، زمانی که استعمار آن شکل نو سلطه گری خودش را آغاز میکند اینها به این نتیجه میرسند که میبایستی هویت جوامعی که یا تحت استعمار آنها هستند یا مثل ایران که هیچ وقت مستعمره نشد ولی به شدت تحت فشار سیاستهای استعماری غربیها بود، اینها میبایستی در جامعه تحولاتی رخ بدهد که اینها یک نوع همسان سازی از لحاظ سبک زندگی، پوشش، نوع افکار در این جوامع پیش بیاید و ما را بیگانه و مهاجم فرض نکنند اگر مثلا ما این احساس را نسبت به آنها داشته باشیم که اینها به کشور ما تهاجم کردند و میخواهند هم هویت ما را از بین ببرند، هم منابع ما را غارت بکنند به طور طبیعی قیام صورت میگیرد کما این که ما مثلا نهضت تنباکو را داریم، نهضت ملی شدن صنعت نفت را داریم و دهها حرکت و قیام را در کشور خودمان بر علیه اینها شاهد هستیم.
سوال: پس دلیل این که رضاخان آمد روی موضوع تغییر لباس، متحدالشکل کردن لباس کار کرد، دور کردن از آن هویت اسلامی بود که دنبال میشد.
حقانی: بله دقیقا و اساسا کودتای ۱۲۹۹ غیر از اهداف سیاسی، غیر از اهداف اقتصادی، غیر از آن اهداف منطقهای، مسائل فرهنگی هم مدنظر بود یعنی اهداف فرهنگی هم داشتند، این را آقای حسن اعظام قدسی در خاطرات خودش میگوید، میگوید که من از یکی از مقامات انگلیسی پرسیدم چرا در ایران کودتا کردید؟ گفت که غیر از آن مسائل اقتصادی و سیاسی، جمع کردن بساط عزاداری سیدالشهدا و جمع کردن بساط روحانیت شیعه، نشان میدهد اهداف فرهنگی دارند.
سیاستهای فرهنگی عصر پهلوی را متجددین دیکته میکردند و رضاخان موظف بود اجرا بکند
حقانی: از ۱۳۰۳ یک نشریه در ایران منتشر میشد به نام ایران جوان که آقای علی اکبر سیاسی آن را اداره میکرد و متجددین دوره مشروطه آنجا قلم میزدند، از همان جا حمله به حجاب و حمله به سنتهای ایرانی – اسلامی شروع شد و رضاخان هم تحت تاثیر اینها بود و اساسا سیاستهای فرهنگی عصر پهلوی را اینها هم دیکته میکردند و رضاخان موظف بود اجرا بکند، تعبیر زشتی هم دارند میگویند که ایرانی با زبان خوش این تغییرات را نمیپذیرد باید جبرا و عنفا این کار را بکنیم و حتی از واژه مشت آهنین استفاده میکنند، میگویند باید با مشت آهنین که بعد این را تعدیل میکنند، میکنند دیکتاتوری منور، میگویند رضاخان دیکتاتور منور است.
رضاخان تا ۱۳۰۶-۱۳۰۷ خیلی وارد این مقولات نمیشود احتیاط میکند از ۱۳۰۶ به بعد رفته رفته آن سیاستهای ضد فرهنگی او آغاز میشود و در راس این سیاستها تغییر لباس مردان، تغییر کلاه مردان و تغییر پوشش بانوان مدنظر اینها قرار میگیرد، البته تقریبا میتوان گفت از ۱۲۹۷ یکسری انجمن و اینها در ایران در شهرهای مختلف راه میافتد تحت عنوان انجمن هویت نسوان و از همین عناوین.
سوال: پس اگر بخواهیم به پایه شکل گیری بستر آن اشاره کنیم ۱۲۹۷ را اشاره میکنیم که یکسری خورده خورده اقداماتی صورت گرفت.
حقانی: بله اقدامات عملی شروع میشود و جامعه ایرانی متوجه میشود که پشت بحث تغییر لباس مسائل هویتی مطرح است، یک نشریه فرانسوی یک مقالهای را ۱۳۱۴ بعد از اتفاقا واقعه گوهرشاد چاپ میکند واقعا نکته خوبی را اشاره میکند، میگوید در ایران اتفاقاتی دارد با خشونت رخ میدهد که منجر حتی به کشتار هم شده که بیایند لباس مردان را عوض بکنند، کلاه مردان را عوض کنند و حجاب بانوان را بردارند، بعد او اشاره میکند میگوید که لباس و حجاب حکم پرچم را دارد، یعنی تقریبا جنبه هویتی دارد و نمیدانم چرا اینها دارند اینقدر عامرانه این پروژه را اجرا میکنند، البته یک پیشنهاداتی هم میدهد که به نحوی تایید هم میکند منتهی نه به شکل عامرانه.
سوال: تا میرسیم به ۱۳۱۳
حقانی: بله، البته این را باید عرض کنم از ۱۳۱۰ عزاداری سیدالشهدا هم محدود میشود، تعزیه داری و دسته بیرون آمدن محدود میشود، ۱۳۱۳ یک اتفاقی در شیراز رخ میدهد و آنجا آقای علی اصغر حکمت وزیر معارف بوده، در جلسهای حضور پیدا میکنند و پایان جلسه تعدادی از دخترانی که در آن مدرسه بودند میآیند و حجاب برمی دارند و شروع میکنند به رقص و اینها، خیلی بازخورد بدی در فارس پیدا میکند، علما و مردم اعتراض میکنند، وقعی نمیدهند به این اعتراضات، یک جلسه دیگر هم باز در شیراز برگزار میشود آن جلسه اول در مدرسه شاهپور بود، یک جلسه دیگر برگزار میشود، اینبار محمدعلی فروغی هم شرکت دارد، آنجا آقای حکمت میگوید که اعلی حضرت گفته اند که باید کشف حجاب صورت بگیرد. این را از این جهت عرض کردم که بعضی اینطور بیان میکنند که قیام گوهرشاد ربطی به حجاب ندارد، فقط بحث کلاه فرنگی و لباس متحدالشکل است، نه بحث حجاب هم است.
حقانی: اساساً سیاستهای ضدفرهنگی رضاخان را مردم ما دارند میبینند، اعتراض میکنند و از ۱۳۱۳ ما این را داریم. در آئین گشایش دانشگاه تهران هم در ۱۳۱۳ باز دستور رضاخان این است که تعدادی خانم بدون حجاب در آن جلسه حضور پیدا کنند؛ بنابراین جامعه ایرانی کاملاً متوجه است که فقط بحث کلاه نیست، فقط بحث لباس مردان نیست، بلکه پوشش بانوان هم مدنظر است. به همین جهت وقتی مرحوم آیت الله قمی به تهران میآیند که با رضا شاه در همین زمینهها گفتگو کنند، ایشان را حصر میکنند، خبر حصر ایشان در حضرت عبدالعظیم در شهرری به گوش خراسانیها میرسد و اینها تجمع میکنند، علما جمع میشوند و با آمدن مرحوم بهلول به مسجد گوهرشاد عملاً یک مقدار فضا از جهت سخنرانی و اعتراض به این اتفاقات تند میشود.