در پی شهادت هشتمین رئیس دولت ایران اسلامی و هیئت همراه وی شاعران ارومیهای شعرهایی سرودند.
علی حبیبی در شعر خود آورده است:
وه چه داری در دل طوفانیت
می برندت در شبی بارانیت
روز میلاد علی موسی الرضا
با شهادت می روی مهمانیت
این شهادت را که در سر داشتی
حاج قاسم خواند در پیشانیت
نازیلا کاظم علیلو، بانوی شاعر آیینی و انقلابی ارومیهای نیز قطعه شعری سرود.
دوباره تازه شد آری به دل داغ سلیمانی
چو رود آرام نگرفتی و در باران سفر کردی
شهادت خواستی شاید، که دست افشان سفر کردی
هوای خادمانش را، چه خوش دارد، شه خوبان
که بر بزم گل زهرا، به چون مهمان، سفر کردی
سفر بسیار می کردی، ولی این بار با یاران
به سوی آسمان، با باری از ایمان، سفر کردی
رجا آوردی، از این رو، رجایی وار هم رفتی
ز سوگت اشک شد میهن، چو از ایران، سفر کردی
چه عشقت می کشید از پی، هم آغوش خطر گشتی
دل از جان و جهان کندی، چو باد آسان سفر کردی
دوباره تازه شد آری به دل داغ سلیمانی
مگر ناگه صدایت زد، که در بوران، سفر کردی
اگرچه دست بر دامان شاه طوس شد ملت
ولیکن خود نهادی سر، بر آن دامان، سفر کردی
تماشایی تر از دنیا، چه دیدی، سید ابراهیم
که رو گرداندی از دنیا، از این سامان سفر کردی
شهادت مرد می خواهد، و خدمت پاکی نیت
چه خوش در حلقه ی یاران و در باران، سفر کردی
بیتالله جعفری، از شعرا و نویسندههای آئینی بهنام ارومیهای، مولف دفاع مقدس و چهره شناخته شده ادبیات آذربایجانغربی در غم سنگین سقوط بالگرد حامل رئیسجمهور و شهادت این بزرگمرد و همراهانش، شعری با عنوان «حماسه ابراهیم» سرود و اینگونه با آزادگان سرزمین و مردم شریف کشورمان ابراز همدردی کرد.
مظهر ایثار، با سلم و رضا بودی رئیسی
خادم آزاده موسی الرضا بودی رئیسی
خدمت مردم ترا سرلوحه عمری مبارک
دست و پای مردم بی دست و پا بودی رئیسی
مولد ارباب را عیدی شهادت شد نصیبت
چون خدوم درگه و باب الرضا بودی رئیسی
من چه گویم در مدیحت، قاصر و الکن زیانم؟!
مَخلص حرفم، فقط، عبد خدا بودی رئیسی
با شهیدان خداجو الفتی دیرینه داری
با «سلیمانی» رفیق و آشنا بودی رئیسی
ما عزاداریم و تو در نزد رضوان شادکامی
ما کجا بودیم دیشب، تو کجا بودی رئیسی
ما میان بستر و تو در میان برف و طوفان
ما اسیر نفس و تو در کربلا بودی رئیسی
با بهشتی طی نمودی راه تسلیم و رضا را
دشمن بیداد در فصل قضا بودی رئیسی
هر شب و هر روز را در حال خدمت سر نمودی
زان سرآمد در میان خلق ما بودی رئیسی
از رجائی، باهنر آری به خود الگو گرفتی
باهنر مرد خدا، روح رجا بودی رئیسی
در ولایت ذوب گشتی چون شکر در شیر سیّد!؟
سیّد وارسته ی اهل ولا بودی رئیسی
داغ هجرانی نهادی بر دل سیّد علی
چون برترین مقتدی، بر مقتدا بودی رئیسی
آل طاها میزبانت در کنارت «آل هاشم»
یاد آذربایجانِ با وفا بودی رئیسی
شد امیر عشق عبداللهیان هم در جوارت
با چنین یاران مسافر تا سما بودی رئیسی
رحمت حق «رحمتی» وارسته استاندار ما را
اسوه ی او در تمام عرصه ها بودی رئیسی
«پاسداران» دلاور تا خدا پرواز کردند
با چه مردانی تو در سعی و صفا بودی رئیسی
با تو در معراج، نیروی هوایی و آن عزیزان
نغمه معراجشان را همنوا بودی رئیسی
«جعفری» زین غم رها تا لحظه ی مرگش نگردد
مرحبا کز قید این دنیا رها بودی رئیسی