رویدادهای اخیر غزه و جنایتهایی که رژیم صهیونیستی در آن مرتکب میشود، استاندارد دوگانه موجود در قوانین و حقوق بینالمللی را بیش از همیشه برملا کرد.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما به نقل از میزان ؛ نقابی که مدتها ماهیت و هدف واقعی «حقوق بینالملل» یعنی شالوده فرضی نظم جهانی کنونی را پنهان کرده بود، سرانجام از بین رفت.
از آنجایی که فریادهای فلسطینیها از غزه برای کمک بیپاسخ مانده است، این حقیقت شوم اکنون بهطور غیرقابل انکاری آشکار است؛ عدالت بینالمللی، اغلب بهعنوان ابزاری برای پیشبرد منافع امپریالیستی استفاده میشود و نه عدالت.
البته هر کسی که تاریخ امپریالیسم را حتی بهصورت سطحی، از استعمار اروپا در آفریقا گرفته تا مداخلات اخیر آمریکا در کشورهای آمریکای لاتین بررسی و ردیابی کرده، میداند چگونه آن گذشته تاریک به شکلگیری جهان در حال حاضر کمک میکند.
در نگاه نخست، حقوق بینالملل مفهومی اصیل بهنظر میرسد که صلح، کاربرد جهانی حقوق بشر، همکاری و عدالت را در میان ملتها ترویج میکند، با این حال، خراشی در زیر سطح و یک روایت متفاوت پدیدار میشود که بهوسیله امپریالیسم گذشته شکل گرفته است.
مقایسه مورد اوکراین با فلسطین
توجه به این امر مهم است که چگونه حقوق بینالملل مشتاقانه درباره بحران اوکراین مورد استفاده قرار گرفت و هنوز هم برای دفاع، بهبود و اجرای عدالت برای مردم اوکراین در برابر روسیه استفاده میشود.
در مقایسه با اوکراین، اکنون میتوان دید که چگونه همان قوانین، هنجارها و اصول در واکنش غرب به حملات مداوم رژیم صهیونیستی به فلسطینیان به پاورقی و پیشنهادات صرف کاهش یافت.
غرب، به سرکردگی آمریکا، بهطور آشکار تنها زمانی از پایبندی به قوانین بینالملل و نظم جهانی مبتنی بر قوانین دفاع میکند که با برنامهاش مطابقت داشته باشد.
برای قرنها، توسعه و استثمار استعماری که ناشی از عطش منابع و تسلط ژئوپلیتیکی بود، تاریخ غرب را تعریف کرد؛ تعداد انگشتشماری از دولتهای اروپایی جهان را بین خود تقسیم و سرزمینها را تسخیر کردند، منابع را به سرقت بردند، و مردم را بهطرز وحشیانهای تحت سلطه و بردگی درآوردند.
در تمام این دوره تسلط استعماری، دولتهای غربی طوری رفتار میکردند که گویی حاکمیت و خودمختاری حق و امتیاز طبیعی آنها است و هیچکس دیگری این حق را ندارد؛ ۲ جنگ جهانی که قدرتهای اروپایی را ویران کرد و به وخامت کنترل آنها بر بیشتر سرزمینهای استعماری سرعت بخشید، این وضعیت ناعادلانه و غیرقابل دفاع را برهم زد.
در اواخر دهه ۱۹۴۰، با تلاش دولتهای اروپایی برای بازسازی و جنبشهای استقلال ملی در آفریقا و فراتر از سرعت گرفتن، نظم بینالمللی جدید مبتنی بر قوانین شکل گرفت و مفاهیمی مانند حقوق بشر و حق تعیین سرنوشت ملتها شروع به تدوین کرد.
با تشکیل سازمان ملل و تاسیس نهادهایی مانند دیوان بینالمللی دادگستری و شورای امنیت سازمان ملل، این توهم ایجاد شد که مجموعه قوانین جدید درباره همه - اعم از دولتهای قدرتمند غربی و مستعمرات (سابق) آنها - بهطور مساوی و دائمی اعمال میشود.
با این حال، همزمان با ترویج ایده حاکمیت ملی و حقوق بشر در ظاهر، قدرتهای غربی به عادت خود برای کنترل، چپاول و استثمار دیگر ملتها ادامه دادند؛ آنها شروع به استفاده از این نظم جدید «مبتنی بر قوانین» کردند تا بهطور پنهانی سیاستهای استعماری خود را پیش ببرند و مانع از تلاشهای مشابه رقبای خود شوند.
آمریکا همچنین در نیمه دوم قرن بیستم در آمریکای لاتین ویرانی به بار آورد، دولتهای منتخب دموکراتیک را سرنگون کرد، شبهنظامیان قاتل را مسلح کرد و دیکتاتورهایی را که با برنامههای این کشور موافق بودند حمایت کرد.
نهتنها برای این اقدامات که آشکارا قوانین بینالمللی را زیر پا میگذارد، مفهوم حاکمیت ملی را به سخره میگیرد و حقوق بشر اولیه میلیونها نفر را که تجسم یافته است، نقض میکند، هرگز با هیچ تحریمی مواجه نشد.
جنایتهای رژیم صهیونیستی، محاصره غزه و واکنش غرب
محاصره مستمر غزه زیر چتر حملات مختلف و حمایت جهان غرب از آن، آخرین – و شاید بارزترین – نمونه ریاکاری در هسته حقوق بینالملل است.
رژیم صهیونیستی که چندین دهه به طور غیرقانونی سرزمین فلسطین را اشغال کرده و فلسطینیها را در معرض آپارتاید قرار داده است، اکنون بیش از ۲ میلیون فلسطینی را که نیمی از آنها کودک هستند، در محاصره کامل غزه نگه داشته و آنها را بمباران میکند.
در مواجهه با چنین نقض آشکار حقوق بینالملل، قصد اعلام شده برای ارتکاب بسیار بیشتر، سران غربی جامعه بینالمللی، مدافعان حقوق بشر در سراسر جهان، چگونه پاسخ دادند؟ آنها حمایت بیدریغ خود از رژیم صهیونیستی را اعلام کردند.
موقعیت راهبردی منطقه، سرشار از ذخایر نفت و گاز، همواره به عنوان یک عامل جذب کننده عمل کرده و توجه کسانی را که به دنبال تامین منافع انرژی خود هستند، به خود جلب کرده و از لحاظ تاریخی بر سیاستهای غرب در منطقه تأثیر گذاشته است.
نقابها کنار رفته است
قدرتهای غربی دیگر نمیتوانند ادعا کنند که «قانون بینالملل» برتر است و برای همه یکسان اعمال میشود؛ از آنجایی که آنها بیشرمانه به یک حمله غیرقانونی و غیرانسانی به غزه چراغ سبز نشان میدهند، نمیتوانند شهروندان وظیفهشناس جهان را از زیر سوال بردن یکپارچگی نظام حقوقی بینالمللی و به چالش کشیدن این تصور که این یک داور بیطرف عدالت است، بازدارند.
آنها دیگر نمیتوانند این واقعیت را پنهان کنند که حقوق بینالملل ابزاری است که برای خدمت به منافع امپریالیستی ایجاد شده است؛ ابزاری که به آنها اجازه میدهد بدون مجازات عمل کنند.