آیت الله بهاء الدینی: امام زمان (عج) از من یک سرباز میخواستند، من هم آقای افشار را معرفی کردم.
جلال افشار یکی از این شهدای رشید اسلام است که در هفتم شهریورماه ١٣٣٥ در خطه اصفهان متولد شد.
پسری با اخلاقیات عالی که دوران دبستان را به خوبی به پایان رساند. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را طی کرده بود که پدرش فوت کرد و تأمین مخارج خانه به عهده جلال و برادر بزرگش افتاد. از طریق نصب پرده و کرکره هزینه زندگی را تامین میکرد و با توجه به وضع معیشتی خود به خانوادههای بی بضاعت اصفهان نیز سر میزد و به آنها کمک میکرد.
او در سال ۱۳۵۳ به مدرسه حقانی قم رفت که تحت نظارت شهید آیت الله دکتر بهشتی و شهید آیت الله قدوسی اداره میشد، شهید افشار در درسهای اخلاقی عارف واصل مرحوم آیت الله بهاءالدینی هم شرکت میکرد و آیت الله بهاءالدینی هم لقب ذاکر قریب البکاء به او داده بود.
جلال مدام در حال تبلیغ دین بود. در اجتماع مردم قم در تاریخ ۱۷ دی ماه ۱۳۵۶ شجاعانه ایستاد و درخشید با پیروزی و شکوفایی انقلاب جزء عناصر اولیهی کمیتهی دفاع شهری حرکتهای مردمی اصفهان را سازماندهی کرد.
قبل از آن نیز در جریان تحصن تاریخی مردم در منزل آیت الله خادمی در مورد اعتصاب غذای زندانیان سیاسی نقش بسزایی ایفاء کرده بود.
جلال آن روزها هم در خانه تدریس اخلاق داشت و هم مصاحبه و پذیرش نیروی جدید با او بود.
در مرکز آموزش ۱۵ خرداد نیز اخلاق تدریس میکرد. همیشه در جلسات سپاه و مراکز فرهنگی آموزشی که هدفشان هدایت نسل جوان بود و پایگاه ۱۵ خرداد شرکت داشت.
برای مدتی هم به سیستان و بلوچستان رفت تا با اشرار مبارزه کند. بعد از آن نیز به جبهه رفت؛ و سرانجام بیست و سوم ماه مبارک رمضان پرستوی آشیانه هنگام اذان ظهر در حالی که نام مبارک رسول الله (ص) را بر لب داشت پر کشید.
دوستانش نقل کردند: غروب ۲۴/۴/۶۱ شهید افشار برای اقامهی نماز با زبان روزه ندای اذان سر میدهد و در حین گفتن اشهد ان محمدا رسول الله (ص) ترکشی به او اصابت میکند و و چند دقیقه بعد آسمانی میشود.
اما یاد و خاطر سرلشکر جلال افشار را همرزمش سرلشگر سید یحیی رحیم صفوی این گونه بیان کرده است: «اهل ایمان بود و یقین، وجود پاکش از عشق به ولایت لبریز بود؛ اهل عمل بود و حال، نه اهل قیل و قال، چونان دریا ظاهری زیبا، آرام و پر ابهت داشت و در درون پر رمز و رازش غوغایی بود؛ از ارتباط دائم با مبدأ هستی و ذات اقدس ربوبی تا ذکرهای پیوستهاش، دعای کمیل و راز و نیازهای عاشقانه او با محبوب همرزمانش را به وجد آورده بود»
با این همه، محبت فراوان او به اهلبیت عصمت و طهارت هنوز هم در خاطرها است «عشق زائدالوصف او به نائب امام عصر (عج) و، ولی فقیه مثالزدنی بود، هنگامی که به دیدار با امام خمینی (ره) رفته بود، اما موفق به دیدار او نشد، با چشمانی اشکبار فریاد برآورد:السلام علیک یا روحالله؛ ما امام را با چشم دل زیارت کردیم».
با این حال پس از مدتها هنگامی که عکس شهید حجت الاسلام جلال افشار را به معلمش آیت الله بهاءالدینی نشان دادند، بیاختیار گریه افتاد و به وجودش افتخار کرد «امام زمان (عج) از من یک سرباز میخواستند، من هم آقای افشار را معرفی کردم؛ اشک من اشک شوق است، جلال ذاکر قریب البکاء است».
فرازهایی از وصیت نامهی شهید
برادران و خواهران ایمانی! بدانید خداوند ما را از تمامی نعمتهای بیکرانش بهرهمند ساخته است یکی از آن نعمتها وجود رهبری است. به وسیله رهبری پیامبر گونه امام امت، و وجود علمای راستین، خطرهای سد راه اسلام اصیل شناخته میشود. مبادا ناسپاسی این نعمتهای بزرگ را بنمایید که لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم انّ عذابی لشدید.
وحدت کلمه، وحدت رهبری، وحدت هدف و جهت را حفظ کنید تا زمینه ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آماده شود و به دست مبارکش پرچم لا اله الا الله در سراسر جهان به اهتزاز در آید
مبادا به دست خود ظهور امام علیه السلام را به تأخیر اندازید. دشمن ظالم باشید و یاور مظلوم. بجنگید و کفار را بکشید که سازش و تسلیم در برابر آنان مرگ است. حیات انسانیت به واسطه مرگ کفار به دست خواهد آمد.
به فلسفه قیام حسین بن علی علیه السلام توجه داشته باشید. محرم و عاشورا را فراموش نکنید که استاد شهادت در میان خون تدریس نمود.