رئیس جمهوری گینه از دموکراسی به سبک غربی برای کشورهای آفریقایی انتقاد کرد .
اما به نظر می رسد سرهنگ مامدی دومبویا فراموش کرده است که تاریخ سیاسی گینه مستقل، عمدتاً تحت تسلط و کنترل رژیمهای نظامی بوده و ( هست ) و این که شکست های گینه به انتخاب دموکراسی نسبت داده شود موضوعی بی معنی به حساب می آید.
نه سکو توره ( پدر استقلال گینه و رئیس جمهور اسبق این کشور) که فردی غیرنظامی بود و نه لانسانا کونته ( که در سال 1984 و یک هفته پس از مرگ احمد سکوتوره به زور اسلحه به قدرت رسید ) به نظر نمی رسد که بر اساس قوانین و اصول دموکراتیک حکومت کرده باشند. در خصوص آلفا کنده ( رئیس جمهور سابق گینه نیز ) که حرفه سیاسی خود را به عنوان مخالف و مدافع دموکراسی آغاز کرد، این مسئله کاملا واضح و مبرهن است که برقراری دموکراسی موجب سقوط دولتش نبود. بی شک، ضعف عدالت، مقصرش دموکراسی نیست. زمانی که ادارات و شرکت های دولتی سیاسی می شوند، تقصیر دموکراسی نیست. چنانچه اجازه داده شود فساد در همه اشکالش نهادینه شود، مقصرش دموکراسی نیست و کم نیستند فهرست کشورهای آفریقایی که دولتهای خودکامه ای را تجربه کردهاند که فساد فاحش و بی کفایتی درآنها نهادینه شده است. دموکراسی در ذات خود به رابطه مسئولیت پذیری میان حاکم و مردم بر می گردد و چنانچه دیگر خواستار این رابطه نباشیم ، باید به وضوح بگوییم که میخواهیم آن را با کدام نظام جایگزین کنیم. در عین حال باید به این مسئله اشاره کرد که کشورهایی مانند بوتسوانا، جزیره موریس و کیپ ورد که اصول و قواعد دموکراتیک را در متون قانون اساسی خود پذیرفته اند و به اصول و قواعد بسیار بیشتر از سایرین احترام میگذارند، جزء نادر کشورهایی هستند که ثبات سیاسی، صلح و توسعه معنا دار انسانی را طی چندین دهه تجربه کرده اند.