به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، در جامعهای که جوانان بخش زیادی از آن را تشکیل میدهند باید از دید جوانان مسائل آنها را دید و دغدغه آنها را حل کرد
ما برای جوانان کم گذاشته ایم
آقا چقدر باید به ما تذکر بدهند؟ ما داریم کم میگذاریم. باید بیشتر از اینها تلاش کنیم، باید بیشتر از اینها با جوانان حرف بزنیم. گاهی میبینم در همین قصه بدحجابی، نهادهای فرهنگی و تبلیغی، نامه اعتراضی منتشر میکنند!
آنها که بودجه و امکانات در اختیار داشتهاند، امروز نه مطالبهگر بلکه باید پاسخگو باشند. مردم میگویند: خسته نباشید. شما بفرمایید در این ۴۰ ـ ۳۰ سال در زمینه حجاب چه کردهاید؟
ما نوجوانان و جوانان را رها میکنیم، با آنها حرف نمیزنیم، گفتوگوی قشنگ نداریم، حوصله نداریم، وقت نمیگذاریم که متناسب با ادبیات روز، محتوا تولید کنیم و... خب نتیجه، همین میشود که میبینید.
دیگران حرفهای آنها را گوش میدهند و جذبشان میکنند.
اگر به این شیوه ادامه دهیم، بدتر از این هم میشود...»
بی حجابی و مسئولیتی که بر گردان مسئولان است
صحبت از وضعیت امروز جامعه و چالش بیحجابی که به میان میآید، داغ دل طلبه جوان مازندرانی تازه میشود از بیبرنامگیها و بیعملیهای برخی مسئولیتداران و بودجهداران عرصه تبلیغ و فرهنگ.
همانهایی که نهتنها خودشان درکی از تغییر زمانه ندارند و قدمی برای نوآوری در زمینه تبلیغ دین به نسل جدید برنمیدارند بلکه از کوچکترین حمایتی هم از فعالان داوطلب در این عرصه دریغ میکنند.
همانها که با قصور خود، بانی وضعیت موجود حجاب و نابسامانیهای فرهنگی هستند، اما نامه اعتراضی منتشر میکنند و در مقام مطالبهگر ظاهر میشوند!
طلبههایی که دغدغه جوانها را دارند
در روزهایی که وضعیت حجاب بخشی از دختران و بانوان جامعه به دغدغه خانوادههای اصیل ایرانی تبدیل شده، به سراغ حجتالاسلام «سید مرتضی پورعلی»، مدیرعامل مجموعه فرهنگی تبلیغی «بقیة الله (عج)» رفتیم تا ضمن بازخوانی تجربیات جذابش در مسیر تبلیغ نوآورانه دین در سواحل شمالی کشور، برایمان هم از کردهها و ناکردههایی بگوید که جامعه ما را به اینجا رسانده و هم برای نجات از این وضعیت، راهکار پیش پایمان بگذارد.
اهمیت کارهای فرهنگی خلاقانه برای معرفی جذاب دین به خانوادهها بهویژه نسل جدید، امروز و بعد از ماجراهای مربوط به قضیه حجاب، دیگر برای همه روشن شده است.
اما شما و دوستانتان در مجموعه فرهنگی تبلیغی بقیةالله (عج) خیلی زودتر به ضرورت تجدیدنظر در شیوههای تبلیغ دین پی برده بودید و از سالها قبل با ایده جالب «تبلیغ در سواحل» وارد این عرصه شدید.
برای شروع بحث، برگردیم به ۸ سال قبل و برایمان بگویید جرقه این شیوه تبلیغی مبتکرانه چطور و چه زمانی در ذهن شما زده شد.
ببینید، دنیای امروز با شتاب در حال پیشرفت است و هفتهبههفته، روزبهروز و ساعتبهساعت، همهچیز را در حال تغییر میبینید.
برای مثال، در جام جهانی اخیر، توپهایی در بازیها به کار گرفته شد که ۴۰ سنسور رویشان نصب بود و مثلاً میتوانست تشخیص دهد توپی که گل شده، با ضربه سر کدام بازیکن وارد دروازه شده. درواقع همهچیز عوض شده است.
کافی است به تفاوت بازیهای کودکی خودمان و PS۵ و Xbox که بچهها با آن بازی میکنند، نگاه کنیم.
بچهها الان با موبایل و فضای مجازی آشنا هستند. همین گوشی تلفن همراه که دست ماست، هرکدام از نرمافزارها و برنامههایی که روی آن نصب شده، هر چند وقت یک بار به ما پیام میدهد که بهروزش کنیم، آپدیتش کنیم. آپدیت نکنیم چه میشود؟ از کار میافتد. همین نرمافزارهای راهنمای مسیر را که مدتی بهروزرسانی نمیکنید، گاه میبینید مسیر را اشتباهی به شما نشان میدهد.
تبلیغ دین را باید بروزرسانی کرد حالا این مقدمه را گفتم که چه بگویم؟ میخواهم بگویم وقتی دنیا اینطور در حال تغییر است، همهچیز روزبهروز و ساعتبهساعت دارد بهروز میشود، دین را باید چه کار کنیم؟
باید با همان سبک و سیاق گذشته، دین را به نسل جدید معرفی کنیم؟ یا معرفی و تبلیغ دین هم نیاز به بهروزرسانی دارد؟
بروزرسانی لازمه اش تغییربنیادی نیست
اجازه بدهید همینجا به یک سؤال و شبهه پاسخ بدهم. ما هر نرمافزار، برنامه یا اپلیکیشنی را که بهروزرسانی میکنیم، به این معنی نیست که بخواهیم آن را تغییر دهیم یا خرابش کنیم. مثلاً وقتی ایتا را بهروزرسانی میکنیم، اینطور نیست که دیگر نتوانیم از طریق آن به دیگران پیام بدهیم. بلکه اتفاقاً میخواهیم با بهروزرسانی، متناسب با پیشرفتهای روز، قابلیت این اپلیکیشن را ارتقا دهیم.
منظور از بهروزرسانی دین، حلال کردن حرام نیست.
مثلاً بگوییم: بله ما میخواهیم دین را بهروزرسانی کنیم، پس دیگر نماز نخوانید! روزه نگیرید! نه. اینطور نیست. در بهروزرسانی، اصل حفظ میشود و گزینهها، گفتمان یا ادبیات جدیدی به آن اضافه میشود. یعنی آن برنامه مسیریاب گوشی از بین نمیرود بلکه بهروزرسانیاش میکنیم که بتواند با شرایط روز و تغییرات شهر و خیابانها پیش برود و ما را به مسیر اشتباه هدایت نکند.
امام صادق (ع) میفرمایند: «کسی که عالِم به زمان خودش باشد، شبهات بر او غلبه نمیکند.»
یعنی کسی که بهروز باشد و بفهمد در اطرافش چه اتفاقی دارد رقم میخورد، گرفتار شبهات نمیشود. متأسفانه در جامعه ما در زمینه معرفی دین، جای این بهروزرسانی، خالی است.
۸ سال تلاش برای تبلیغ جوانانه دین
بر این اساس، ما با دوستانمان در مجموعه فرهنگی تبلیغی بقیةالله (عج) از سال ۱۳۹۴ تصمیم گرفتیم در زمینه تبلیغ دین، یک اتفاق جدید و یک ادبیات جدید را رقم بزنیم و با یک گفتمان نو، دین را به نسل جدید معرفی کنیم. اینطور بود که ایده تبلیغ دین در سواحل شمال کشور را ارائه و اجرا کردیم.
تبلیغ دین در کنار ساحل
همیشه در مقابل هر تغییری، مقاومتهایی صورت میگیرد. وقتی این تغییر و نوآوری در زمینه امور اعتقادی و مذهبی باشد، مخالفتها و مقاومتها، شدیدتر خواهد بود.
وقتی تصمیم گرفتید ساحل دریا را بهعنوان فضای تبلیغ انتخاب کنید، با چه مقاومتهایی مواجه شدید و چطور این موانع را از سر راه برداشتید؟
- یادم میآید وقتی در قم بودیم، اوایل که نرمافزارهای تماس تصویری به گوشیهای هوشمند اضافه شده بود، در مسیر منزل تا فیضیه، بحث روز در اتوبوس این بود که: این تماس تصویری، حرام است یا حلال؟! برخی حتی این سؤال را به دفتر مراجع رساندند و البته مراجع هم آن زمان، پاسخهای خوبی دادند.
یعنی در بدو مواجهه با تماس تصویری، بعضیها با آن مقابله کردند، اما در زمان کرونا دیدیم که همه کلاسها، برنامهها و همه جلسات ما در دانشگاه و حوزه، با همین نرمافزارها و برنامههای جدید، به صورت آنلاین و مجازی برگزار شد.
مثال دیگری بزنم. شهید مطهری در یکی از کتابهایش نقل میکند که وقتی بلندگو آمده بود، یک عده در مقابل اینکه علما و خطبای دین در مجالس درس یا مجالس وعظ و منبرشان از بلندگو استفاده کنند، موضع میگرفتند! شهید مطهری میگوید: «این بلندگو چه ایرادی دارد؟»
مقاومتها در مقابل تغییرات، طبیعی است.
ما وقتی کار تبلیغیمان در سواحل را شروع کردیم، مخالفتها تا جایی پیش رفت که علیه ما مقاله نوشته شد و خبرگزاریها در نقد حرکت ما، قلم زدند که: این چه افتضاحی است؟
شما طلبهها کنار ساحل چه کار میکنید؟! و...، اما حالا بعد از ۷، ۸ سال، یک عده آمدهاند به ما میگویند: «شما کار خوبی انجام میدادید.ای کاش ما هم در این سالها در سواحل و پارکها و تفرجگاهها حضور پیدا میکردیم تا امروز شاهد این بدحجابیها و بیحجابیها نباشیم.»
مردم از تبلیغ کنار ساحل استقبال میکنند
در هر صورت، ما یک کار جدید را شروع کردیم و آنچه باعث شد با وجود تمام مخالفتها، حالمان خوب باشد، پشیمان نشویم و همچنان تا به امروز، باصلابت و باانرژی دنبال اینجور برنامهها باشیم، این بود که وقتی در سواحل و تفرجگاهها بین مردم میرفتیم و کار تبلیغی انجام میدادیم، میدیدیم آنها از کار ما رضایت دارند، تغییر را در حال و هوای مردم حس میکردیم.
یعنی میدیدیم با همین برنامه ما، یک نفر با دین آشنا میشود، یک نفر با خدا و پیغمبر آشنا میشود و...
چرا ساحل؟ چرا جنگل؟ چرا تفرجگاهها؟
واقعاً لطف خدا و اهلبیت (ع) بود که این ایده را به ذهن ما انداختند. اما بسترش از کجا آماده بود؟ ما در زمینه تبلیغ دین، واقعاً از یکچیز رنج میبردیم. ببینید، همین الان ماه رمضان است.
سؤال من این است که چند درصد مخاطبان ما، پای منبرهای ما در مساجد هستند؟ چند درصد مخاطبان ما، به مسجد میآیند و پای منبر ما مینشینند؟ این درصدی هم که هستند، آیا ما اینها را دعوت کردیم و آوردیم؟ یعنی اصلاً کار تبلیغی داریم برای اینها انجام میدهیم؟ مثلاً اگر ما نیاییم و حرف نزنیم، آیا اینها مشکلی با اسلام و قرآن و خدا و پیغمبر خواهند داشت؟
مدل دینداری، عوض شده است.
ما یک جمله معروفی را با دوستان همیشه تکرار میکردیم؛ «جاهایی که مردم هستند، ما نیستیم و جاهایی که ما هستیم، مردم نیستند!» نمیخواهم بگویم این به آن معناست که مردم خداینکرده بیدین شدهاند یا بگوییم مسجدهای ما خلوت شده، پس مردم دین ندارند. نه. اینطور نیست. این به این معناست که مدل دینداری، عوض شده است.
با این توضیحات، ما در اماکن تفریحی ازجمله سواحل، پارکها و تفرجگاهها، جای خالی خودمان را حس کردیم؛ همچنان که الان هم حس میشود.
ببینید، فقط گیلان و مازندران ۵۰ نقطه پرتردد ساحلی دارند. جنوب کشور هم نزدیک به ۴۰ نقطه پرتردد ساحلی دارد.
یعنی فقط حدود ۸۰، ۹۰ نقطه پرتردد ساحلی داریم؛ غیر از جنگل، پارک، بوستانها و کوهها.
حالا سؤال من این است: اینهمه جمعیت در سواحل حضور دارند. ما چند درصد آنجا حضور داریم و چه برنامه فرهنگی و تبلیغی برای این جمعیت داریم؟ مخاطبی که این مصاحبه ما را میخواند، خودش پاسخ بدهد؛ بنابراین با این نگاه، ما دل و جسم و فکرمان را به دریا زدیم و رفتیم از این مکان بکر و ناب برای کار تبلیغی استفاده کردیم.
واکنش مخاطبان حاضر در ساحل چه بود؟
ما هیچوقت مردم را خوب نشناختیم. البته آقا، خوب مردم را شناختهاند؛ یعنی در حساسترین و چالشیترین شرایط هم، آقا میگویند: «این جوان ما، این دل، متعلق به این جبهه است، متعلق به این نظام است.»
آقا، بچهها و جوانهای ما را خوب شناخته، امثال ما نشناختیم.
ما همان موقع فکر میکردیم سواحل، امالفساد است. سواحل، فلان و بهمان است و هرکسی میرود آنجا... اصلاً یکی از دلایلی که به ما میگفتند چرا میروید آنجا، این بود که معتقد بودند آنجا فساد است، بدحجابی است، میگفتند توی طلبه آنجا چهکار میکنی؟! اما ما مردم را خوب نشناختیم. ما ابتدا فکر میکردیم اگر برویم در ساحل، کار نمیگیرد. میگفتیم جای دین در مسجد، هیئت و امامزادههاست. مگر در جایی مثل ساحل، دین وجود دارد؟ آنجا مگر مؤمن پیدا میشود؟ اما وقتی رفتیم، دیدیم میان آنچه در واقعیت سواحل اتفاق میافتد با آنچه ما فکر میکردیم، تفاوت از زمین تا آسمان است.
مسابقه سیب خوری درساحل
یک خاطره به ذهنم رسید. مسابقه سیبخوری زوجهای جوان، یکی از برنامههای شادی بود که در کنار ساحل برگزار میکردیم.
یک روز وقتی داوطلب خواستیم، همانهایی که فکر نمیکردیم دست بلند کردند؛ یک آقا با دستان خالکوبیشده و همسرش که ظاهر نامناسبی داشت. میشد بگوییم اگر خانم حجابش را رعایت نکند، از شرکت دادنتان در مسابقه معذوریم. نتیجه این میشد که آنها با دلخوری میرفتند و شاید دیگر پشت سرشان را هم نگاه نمیکردند.
اما ما از حضورشان در مسابقه استقبال کردیم. آن روز هم طبق روال، برنامه ما به اذان و نماز جماعت متصل شد.
بعد از پایان نماز، آن خانم و آقای جوان پیش من آمدند و گفتند: «دمتون گرم حاج آقا. خیلی باحالید. خوب مخ ما را کار گرفتید! هم مسابقه برگزار کردید، هم نماز جماعت...» بعد هم، مبلغی پول دادند و گفتند: «با این پول برای نماز جماعت، مُهر بخرید.» زیرانداز خودشان را هم به من دادند و گفتند: «پیش خودتان بماند برای نماز جماعتهای بعدی.»
خاطرهای از تبلیغ دین درشبهای نوروز
در ایام نوروز، ۱۰ شب در رامسر برنامه داشتیم؛ از شب سوم عید تا شب سیزدهبدر که مصادف با دهه اول ماه رمضان بود.
ما ۷، ۸ شب در باغ ایرانی رامسر برنامه داشتیم. یکی دو شب که باران زد و امکان اجرای برنامه در فضای باز نبود، با مشورت دوستان تصمیم گرفتیم برنامهمان را در مجتمع تجاری معروف رامسر اجرا کنیم.
آن مجتمع شبها غلغله است. از دور که میبینی، با خودت میگویی: اوه اوه، چه وضعیت افتضاحی! مگر میشود وارد این فضا شد؟! با اینکه ۸ سال کنار ساحل برنامه اجرا کرده بودیم، اصلاً نمیتوانستیم پیشبینی کنیم در آن مجتمع، کار میگیرد یا نه.
رفتیم و نتیجه واقعاً فراتر از انتظارمان شد. مسابقه گذاشتیم برای زوجهای جوان. مثلاً سوال میکردیم: بهترین مسافرتتان به کجا بوده؟ پیش خودمان فکر میکردیم الان میگویند دبی، امارات، آنتالیا و...، اما زن و شوهری که ظاهرشان بهشدت با ما متفاوت بود، در جواب میگفتند: «بهترین مسافرت ما، سفر به خانه خدا بود»! یعنی چه؟! یعنی آدمهایی که میآیند اینجا، سفرهایشان سفرهای مکه و کربلاست؟! یا دخترخانمی داوطلب شعر خواندن شد.
دختر خانمی که به سن تکلیف رسیده بود، اما هیچ حجابی نداشت.
با خودم گفتم الان چه شعری میخواهد بخواند! دیدم شروع کرد: «امام اول علی، امام دوم حسن...» خدایا! در این مجتمع تجاری که مردم میگویند افتضاح است و فساد است و فلان، اینها دارند اینطوری حرف میزنند...
مخاطبان ساحلی، جدای از جامعه نیستند
یعنی مخاطبان ساحلی، جدای از جامعه نیستند. آنها هم، همین مردم خودمان هستند. همین مردمی که همیشه در بزنگاهها، پای دین و انقلاب ایستادهاند... همین مثالها، شاهدی است بر اینکه مردم ما، مردم متدینی هستند. خدا و پیغمبری، جوانهای ما، جوانهای دینداری هستند.
نتوانستیم با مردم ارتباط بگیریم
این ما هستیم که نتوانستیم با آنها ارتباط بگیریم. ما نتوانستیم قشنگیهای دین را برایشان معرفی کنیم. در همین شهرهای ساحلی، رفتیم نمازخانه، دیدیم پسر جوانی دارد نماز میخواند؛ درحالیکه یکی از همین شلوارهای عجیب این روزها پوشیده بود.
خیلی تعجب کردم. با خودم گفتم: این جوان تا اینجا آمده؛ آمده نماز بخواند و اعلام کند با خدا و دین، آشتی است.
باید به خودمان زحمت بدهیم فاصله ایجاد شده را کم کنیم
ما باید کمی تلاش کنیم، کمی به خودمان زحمت بدهیم تا فاصلههایی که میان ما و امثال او ایجاد شده را ترمیم کنیم که متأسفانه این حوصله را نداریم. چون حوصله نداریم، چون وقت نمیگذاریم، چون نمیتوانیم متناسب با ادبیات روز، محتوا تولید کنیم، سریع میآییم تظاهرات میکنیم.
تبیین با روشهای متعدد
آقا در سخنرانی اخیرشان گفتند: «با روشهای متعدد، جهاد تبیین داشته باشید». اما ما فقط با یک روش جهاد تبیین میکنیم.
وقتی این روشمان نمیگیرد، سریع شعار میدهیم و میگوییم اینها دیندار نیستند، اینها معاند هستند! اما اینطور نیست.
ما باید تلاش کنیم تا بتوانیم زیباییهای دین را به آنها معرفی کنیم. جالب است بدانید ما در یک سال اخیر، ادبیات جدیدی ارائه کردهایم که در سطح کلان به موضوع نشاط اجتماعی میپردازد و خانه شاد، مادر شاد، فرزند شاد، مدرسه شاد، کوچه شاد، مسجد شاد، محله شاد و... را شامل میشود.
آیا تا به حال دورهای برای طلبههای کشور برگزار شده که به آنها آموزش دهد چگونه مسجد شادی داشته باشند؟ جواب، منفی است.
به یکی از طلبهها پیشنهاد دادم در مسجدشان جشنواره شیرینیپزی ویژه خانمها برگزار کند.
خب، اگر در مسجد جشنواره شیرینیپزی برگزار شود، خانمهای محله جای دیگر میروند؟
علمای حوزه باید با جوانان ارتباط بگیرند
رهبر انقلاب در دیدار اخیرشان با نمایندگان مجلس خبرگان، به شکلی ویژهتر به این موضوع پرداخته و فرمودند: «علمای حوزه، جهاد تبیین را جدی بگیرند.» حالا این سؤال مطرح میشود که علمای حوزه چقدر با متن جامعه، مردم و جوانان در ارتباط هستند و به رفع گرههای ذهنی آنها در زمینه مسائل دینی کمک میکنند؟ برای مثال، آیا فکر نمیکنید در چند ماه گذشته که کشور درگیر اغتشاشات و جنگ ترکیبی دشمن بود و بسیاری از هموطنان با امکانات محدود شخصی مثل صفحات مجازیشان برای روشنگری و خنثی کردن نقشههای دشمن وارد عمل شدند، جای علمای حوزه در این میدان خالی بود؟
نقش علما در شکاف بین دین و حاکمیت
- این نکته بسیار مهمی است. وقتی آقا در دیدار با مجلس خبرگان این تذکر را میدهند، یعنی از من پورعلی امام جماعت مسجد و ما مجموعههای فرهنگی تبلیغی هم، غیرمستقیم این مطالبهگری را دارند. به هر حال ایرادی ندارد و به کسی برنخورد.
من به خودم میگویم: منِ پورعلی هم در اغتشاشات، سهیم بودم! ما در مسجدمان در تهران، برنامههای متنوعی را اجرا میکنیم. مثلاً در ولادت امیرالمومنین (ع)، مسابقه پدر و پسری داشتیم. در یک مقطع، مسابقه استندآپ برای پسرها گذاشته بودیم. همان موقع یک نکته را به رفقای مسجد یادآوری کردم. گفتم: اهالی مسجد! اگر امروز صدای بچهها، صدای نوجوانها، در مسجد شنیده نشود، فردا این صدا را باید در خیابانها بشنویم.
نوجوان و جوان اگر جذب مسجد نشود جذب دشمن میشود
امروز اگر مسجد ما، نهادهای فرهنگی و تبلیغی و مجموعههای مذهبی ما به نیازهای بچهها و جوانها پاسخ ندهند، دیگران جای آنها را خواهند گرفت. اتفاقاً خوب هم میتوانند نیازهای جوانان ما را پاسخ بدهند. خوب هم بلد هستند با روشهایی که دارند، آنها را وارد میدان خودشان کنند.
جوان به دیده شدن نیاز دارد
اخیراً خاطرات یکی از اعضای منافقین که اعدام شد را میخواندم. در پاسخ به این سؤال که چطور جذب این گروهک شدی؟ گفته بود: «من جوان بودم، میرفتم در جنگلهای رامسر، ورزش میکردم. یک روز، فردی آمد به من گفت: اینجا چه کار میکنی؟ گفتم: هیچ، هر روز میآیم برای ورزش. گفت: ببین، در این مسیری که میروی، یک سری اطلاعیههایی زده شده. تو فقط مراقبت کن که کسی این اطلاعیهها را پاره نکند. همین!... آرامآرام مرا وارد بازی کردند و امروز جایی هستم که نباید باشم.» یعنی منافقین دیدند این جوان اینجا ورزش میکند، سریع او را جذب و برایش کار تعریف کردند.
حواسمان باشد، ما اگر امروز برای جوانها نقش تعریف نکنیم و به آنها میدان ندهیم، منِ طلبه نیازش را خوب نفهمم و به آن پاسخ ندهم، دیگران میآیند با شیوههای جذاب، او را به سمت خودشان میکشند.
جهاد تبیین به روش ۴۰ سال قبل!
آقا میگویند جهاد تبیین، اما ما میخواهیم با همان شیوههای ۳۰، ۴۰ سال قبل جهاد تبیین کنیم. اخیراً فیلم «غریب» را در سینما دیدم. شهید بروجردی با روشهای مختلف؛ گفتوگوی چهرهبهچهره، در زندان، اینطرف و آنطرف، سعی میکرد با اقشار مختلف حرف بزند. فیلمی است که بهروز ساخته شده و خیلی زیبا دارد وظایف ما را مشخص میکند؛ بنابراین به نکته درستی اشاره کردید. آقا چقدر باید به ما تذکر بدهند؟ ما داریم کم میگذاریم. باید بیشتر از اینها بدویم و تلاش کنیم، باید بیشتر از اینها با بچهها و جوانها در مجموعههای مختلف حرف بزنیم و ارتباط داشته باشیم. گاهی میبینم در همین قصه بدحجابی، نهادهای فرهنگی و فلان مجموعه، نامه میزنند و مطالبهگری میکنند!
درحالیکه باید پاسخگو باشند...
مجموعههای فرهنگی و تبلیغی دربی حجابی سهیم هستند
مجموعههای فرهنگی و تبلیغی که سالیان سال بودجه و امکانات در اختیار داشتهاند که نباید امروز در زمینه حجاب، نامه اعتراضی منتشر کنند و در مقام مطالبهگر ظاهر شوند. آنها در این زمینه باید پاسخگو باشند. مردم میگویند: خسته نباشید. شما بفرمایید در این ۳۰، ۴۰ سال در زمینه حجاب چه کار کردهاید؟
نیاز جوان را نشناسیم باختیم
- ببینید، اگر ما نیازهای جوانان را خوب نشناسیم و بهموقع، بهدرستی و متناسب با شرایط روز به این نیازها پاسخ ندهیم، وضعیت جامعه از اینکه میبینید، قطعاً بدتر هم خواهد شد! ببینید، در این قصه حجاب و آسیبهای اجتماعی، آقا بارها فرمودهاند که این دختران و پسران، بچههای خودمان هستند. من از کسانی که مصاحبه ما را میخوانند، سؤال دارم: «بچههای ما هستند» یعنی چه؟ یک مثال میزنم: اگر بین پدری با پسر جوان ۲۰ سالهاش دعوا شود و درگیری بالا بگیرد، بدترین حالت این است که خداینکرده پسر به پدر بیاحترامی کند و پدر هم او را از خانه بیرون کند.
همه پدرها و مادرها میدانند حتی اگر آن پسر چند روز خانه نیاید و پدر هم واقعاً دلش نخواهد او دوباره برگردد، اما حتماً از این و آن پرسوجو میکند که: خبر دارید پسرم کجاست؟ جای خواب دارد؟ به مادر میگوید: برو پیگیری کن، جای بدی نرفته باشد. یعنی با تمام دلخوریاش از فرزندش، نگران اوست و شب و روز ندارد.
حالا سؤال من این است: ما کجا حسمان نسبت به جوانها، به دخترها و پسرهای جامعه اینطور بوده؟ اینطور برایشان دلسوزی کردیم؟ اینطور رفتیم دین را برایشان معرفی کنیم؟ جواب، مثبت نیست. خب با این شیوه، مشخص است که از ما فاصله میگیرند. ما کارهای نکرده، فراوان داشتهایم و حالا داریم خروجیاش را میبینیم. همه تقصیرها را نمیتوانیم به گردن دشمن بیندازیم. بله دشمن هم کار میکند، اما مهمتر این است که ما چه کردهایم؟
شیوه تبلیغی جدید بدون حمایت مسئولان
- ما ۷، ۸ سال قبل، شیوه تبلیغی جدیدمان را شروع کردیم؛ کنار ساحل برنامههای فرهنگی اجرا میکردیم، بازیهای گروهی ترتیب میدادیم، نماز جماعت میخواندیم، تبلیغ چهرهبهچهره داشتیم و...، اما ۸ سال گذشت و همچنان مثل روز اول در این میدان، تنهاییم. اینجا فرصت خوبی است برای گلایه از مسئولان فرهنگی. یک بار به دیدار رییس یکی از مجموعههای فرهنگی رفتم. عکسها و فیلمهای برنامههایمان در ساحل با حضور جمعیت زیاد مردم را نشانش دادم و گفتم: شما که بودجه و امکانات دارید، به ما کمک کنید. الان ما یک گروه هستیم که داریم در ساحل نماز جماعت میخوانیم. کمک کنید این یک نماز جماعت، بشود ۱۰ تا. در سال دوم بشود ۵۰ تا و بعد، در سراسر کشور بتوانیم در سواحل، نماز جماعت برگزار کنیم. ما را کمک کنید که بتوانیم طلبهها را برای این شیوههای جدید تبلیغ، آموزش دهیم و تجربیاتمان را در اختیار دیگران قرار دهیم.
میدانید مسئولان در جواب من چه میگفتند؟ میگفتند: «آقای پورعلی! در مجموعه ما، ردیفی برای کار فرهنگی در سواحل تعریف نشده»! خب ببینید، این همان نکتهای است که در ابتدای صحبتهایم اشاره کردم؛ این فرد، خودش را آپدیت نکرده است. مسئول محترم! خودت را بهروزرسانی کن. چرا هنوز در همان دنیای سابق و روشهای قدیمی ماندهای؟ یعنی با وجود گوشیهای هوشمند جدید امروزی، تو هنوز از همان گوشی نوکیای قدیمی استفاده میکنی؟!
ما بارها رفتیم و گفتیم و کمک خواستیم تا بتوانیم فعالیتهای تبلیغی ساحلیمان را گسترش دهیم. اما ۸ سال گذشت، ۸ تابستان آمد و رفت، ۸ عید نوروز آمد و رفت، هر سال میلیونها مسافر به سواحل آمدند و رفتند، دریغ از اینکه یکی از این مجموعهها بیایند و به من بگویند: «پورعلی! بایست پای کار، ما کمکت میکنیم» ... خب، وقتی کار نمیکنیم، وقتی میدان را دودستی تقدیم دشمن میکنیم و کنار میکشیم، او میآید و برنامهریزی میکند. دشمن میآید و میگوید: «بیا دخترم، بیا پسرم، من برایت برنامه دارم». امیرالمومنین (ع) در نهجالبلاغه میفرمایند: «کسی که خودیها او را رها کنند، غریبهها سراغش میروند».
ما بچهها را رها میکنیم، با آنها حرف نمیزنیم، گفتوگوی قشنگ نداریم، حوصله نداریم و. خب نتیجه، همین میشود که میبینید.
دیگران حرفهای آنها را گوش میدهند و جذبشان میکنند. اگر به این شیوه ادامه دهیم، بدتر از این هم میشود. با شعار و تظاهرات و... موضوع حل نمیشود. اینطوری رشد اتفاق نمیافتد.
امیرالمومنین (ع) در نهجالبلاغه میفرمایند: «کسی که خودیها او را رها کنند، غریبهها سراغش میروند».
منبع: خبرگزاری فارس