کارشناس سواد رسانه ای گفت : اضافه بار اطلاعاتی که ما روزانه با آن مواجه هستیم میتواند به ما آسیب بزند و ما باید اطلاعات را سازماندهی و معنا دار کنیم.
سوال: آقای دکتر دیشب راجع به تاثیر روی ذهن و افکار و سواد رسانهای صحبت کردیم قرار شد که امشب با توجه به صحبتهای دیشب مان که بحث تکنیک جزء به کل و تکنیک قیاس از کل به جز صحبت کردیم با مهندسی معکوس امشب به نظریه بن بست دوسویه بپردازیم ؟
البرزی: بله یکی از حوزههایی که در واقع در سواد رسانهای و خود رسانه اهمیت دارد موضوع روانشناسی است ما در شبهای گذشته که از نظریه ناهماهنگی شناختی استفاده میکردیم در واقع میگفتیم که وقتی که مخاطب و کاربران نسبت به اون آگاهیهایی که در گذشته در خودآگاه و ناخودآگاه خودشان دارند با یک موضوعی مواجه میشوند که با اون متضاد است ممکن است دچار ناهماهنگی شناختی شوند در مبحث ارتباطات در واقع ما یک بحثی داریم که به عنوان بن بست دو سویه باهاش مواجه ایم ببینید مثلا ًما در واقع اگر در شرایطی قرار بگیریم یعنی رسانهها ما را به شرایطی بکشانند که در واقع اون اطلاعات ما با موضوعی که اون رسانهها دارند روی آن تبلیغ میکنند و یا تفسیر میکنند متفاوت باشد ما در یک شرایطی قرار میگیریم که وارد کوچهای میشویم که از دو طرف در واقع برای ما بسته شده و راه خروجی نداریم در حوزه سواد رسانهای هم همین است مثلاً فکر کنید یک کودک دوست دارد مثلاً شکلات بگیرد، ولی مادرش بیاد از خواص بد شکلات بگوید کودک وقتی میبیند وارد این فضا شده راهی جز اینکه گریه کند ندارد.
سوال: آقای دکتر در حقیقت این موقعیت تصمیم گیری ما را هم هدف قرار میدهد؟
البرزی: بله دیگر مثلاً ما در شرایطی قرار میگیریم که میخواهیم تصمیم بگیریم و در واقع اون کودک وقتی در اون شرایط قرار میگیرد میگوید که آیا من باید گفتههای مادرم را بپذیرم یا در واقع اون تکهای از شکلاتی که در ذهنم است به آن برسم در واقع وقتی که تکرار این حوزهها ایجاد میشود ممکن است که روابط مادر و کودک به تیرگی برود و رفتارهای ناهنجاری ما در واقع ببینیم از آن کودک سربزند.
ما هر روز در محل کارمان در محل زندگی مان ممکن است در واقع با این موضوعات روبرو شویم، اما در واقع رسانهها ممکن است ما را به فضایی ببرند که این بن بست دو سویه را برای ما در واقع شدیدتر کنند، مثلاً ما همیشه انتظار عاطفی و احساسی از یک موضوعی داریم، اما به ناگاه در واقع با وضعیتی مواجه شویم که این کاملاً متضاد با اون باشد که ما تا الان به اون میپرداختیم یکی از فضاهایی که رسانهها الان دارند کار میکنند روی ارزشهای افراد هستند یعنی رسانهها میآیند میخواهند ارزشها را جابه جا کنند و طرف را دچار قرار گرفتن در این بن بست میکنند که نتواند در واقع چگونه تصمیم بگیرد و رفتارهای خودش را در واقع کنترل کند، اما اگر کسی سواد رسانهای داشته باشد توانایی خروج از بن بست دو سویهای که برخی از رسانهها ممکن است در ذهن او ایجاد بکنند تا او را دچار ناهماهنگی شناختی بکنند در واقع برایش ایجاد شود، چون میتواند محیط را برای خودش تحلیل کند و دچار ناامیدی و ناخوشنودی نشود بنابراین بن بست دو سویه در ادامه همان نظریه ناهماهنگی شناختی است که شما در واقع در یک شرایطی قرار نگیرید که هیچ راهی و هیچ امیدی برای خودمان متصور نباشیم.
ببینید علاوه بر این موضوع ما با نکتهای در فضای رسانهای مواجه هستیم که من امشب میخواهم راجع به آن صحبت کنم بحث اضافه بار اطلاعاتی است خیلی از اندیشمندان با آمدن اینترنت میگویند که بعضی موقعها اینقدر اطلاعات زیاد در فضای مجازی و در فضای واقعی به مغزمان وارد میشود که مغزمان توانایی پردازش اینها را ندارد و به نوعی ما دچار خستگی هم میشویم ما الان نوجوانان و جوانانمان دچار اورلود اطلاعاتی میشوند بعضی موقعها یعنی روزانه در شبکههای اجتماعی در رسانههای اجتماعی در پیام رسانها حجم زیادی از اطلاعات دارد به ذهن اینها وارد میشود در واقع شما میبینید که در شبکههای اجتماعی در تبلیغات در انواع پیامهایی که میرسد و این حجم بالای اطلاعات ممکن است که باعث اختلال در کار ما در تصمیم گیری ما در نوآوری ما بشود. ببینید شما مثلاً بارها مشاهده کردید که این اضافه بار اطلاعاتی که ما روزانه باهاش مواجه هستیم خیلی میتواند به ما آسیب بزند سواد رسانهای به ما پیشنهاد میکند که ما باید اطلاعات را سازماندهی و معنا دار بکنیم یعنی ما نمیتوانیم با این حجم زیاد اطلاعات بیشمار روبرو شویم ما باید بتوانیم این اطلاعات را سازماندهی کنیم و اشغال ذهنی هامان را از محتوایی که به دردمان بخورد پاک بکنیم.
سوال: آقای دکتر این به آن ارزیابی شناختی پیامهای رسانهای هم میتواند مرتبط باشد ؟
البرزی: بله ببینید اون هم هست ما به طور عاقلانه شما فکر کنید که من عضو هزاران کانال تلگرامی و کانال فیسبوکی و کانال اینستاگرام و یا حتی کانالهای داخلی باشم حجم زیادی از اطلاعات به من در روز میرسد اگر من نتوانم این اطلاعات را مدیریت بکنم بخشی از سواد رسانهای ما گفتیم که رژیم غذایی است، بخشی مدیریت است و بخشی سواد رسانهای است .
یعنی بتوانیم میزان اطلاعاتی را که به ما میرسد را مدیریت بکنیم فکر کنید که شما در روز ۳ تا اطلاعات را نیاز دارید که پیگیری کنید، اما در روز به شما ۲۰ تا ۳۰ تا اطلاعات برسد خیلی برای شما سخت است که بتوانید این ۳۰ تا اطلاعات را مدیریت بکنید و تمرکز شما به هم میریزد در واقع استفاده هدفمند از اطلاعات خیلی میتواند در واقع کمک کند که بتوانیم مدیریت کنیم و بسیاری از تاخیرها و اختلالاتی که در ذهن ما ایجاد میشود به خاطر این است که ما نمیتوانیم اون اطلاعات را مدیریت کنیم مخصوصاً الان کودکان ما ممکن است دچار افت تحصیلی شوند نوجوانان ما جوانان ما با توجه به اضافه باری که در ذهن شان ایجاد میشود حتی نرسند امتحانات شان را بخوانند شما مثلاً این تجربه را دیدید در کودکان و نوجوانان که موقع امتحان دیگر دوست ندارند اصلاً سمت امتحان بروند باز دنبال بازی و کارهای دیگر میروند، چون دیگر جایی برای اطلاعات تازه وجود ندارد و ذهن اینها مشغول اطلاعات است و این اطلاعات زیاد میتواند در واقع مثل اسب سرکشی عمل کند و ما نتوانیم اطلاعات تازهای را در ذهنمان وارد کنید مثل در واقع یک چایی که شکر میریزید در آن و هر چقدر شکر میریزید حل نمیشود در آن و دچار اشباع میشود و این اطلاعات زیاد اگر مدیریت نشود که من بخشی از کار سواد رسانهای را مدیریت اینها میدانم ما ر واقع باید از کودکی به نوجوانان و جوانان در مدارس و در خانواده یاد بدهیم که اطلاعات را بتوانند به اندازهای دارند دسترسی بهشون پیدا کنند.
پس ببینید بخشی از سواد رسانهای این است که ما بتوانیم این اضافه بار شناختی که مغز ما را دچار مشکل بکند تحلیل ما را و ما نتوانیم به اولویتهای خودمان بپردازیم در واقع اونها را کنار بزنیم مثلاً امروز در کشور ما ممکن است ۱۰ تا خبر مهم بوده باشد که به درد بخورد، ولی با اضافه بار اطلاعاتی و با حجم زیادی اطلاعاتی که تولید میکند اون خبر مهم ممکن است برود پائین و در اولویت مردم درواقع قرار نگیرد و به ویژه نسل جوانان بین ۱۵ تا ۲۴ سال که الان نسل فعالین در دانشگاه و دانش آموز و کسانی هستند که باید آینده کشور را بسازند باید توانایی تصمیم گیری و تفکر و اینکه به اطلاعات کافی دست پیدا کنند یعنی اطلاعات ناکافی و زیاد میتواند هم اطلاعات هم بد است و هم اطلاعات زیاد یعنی اگر ما تعادل نداشته باشیم در میزان اطلاعاتی که ما میرسد واقعاً در تصمیم گیری دچار مشکل میشویم اولین کسی که بحث اضافه بار اطلاعاتی را در واقع مطرح کرد آقای کراست در آمریکا بود بعدش هم آقا تاپلر در کتابش به عنوان شوکهای آینده یک پیش بینی کرده بود در سال ۱۹۷۰ گفته بود تولید و گسترش اطلاعات در نهایت منجر به آسیبهایی در زندگی کاری و اجتماعی افراد میشود حالا ایشان در آن دوره اینترنت را ندیده بود بیشتر در دوره رادیو و تلویزیون بود، اما در اون دوره هم این پیش بینی را میکرد، اما ما خودمان داریم این را میبینیم که ابزارهای جدید مثل شبکههای اجتماعی، چون کپی و تکثیر اطلاعات را راحت کرده اضافه بار اطلاعاتی دارد زندگی ما را تهدید میکند و این حجم بالای اطلاعات نه تنها میتواند اختلال در کار ما ایجاد کند بلکه میتواند در نوآوری ما تصمیم گیری ما و لذت بردن از زندگی هم در واقع تاثیر بگذارد بنابراین بهترین راه این است که ما بتوانیم ذهن انباشته خودمان را از اطلاعات کم اهمیت و غیر مرتبط را خالی کنیم و به اطلاعات مفیدی بپردازیم که در کار و زندگی مان در واقع بهش نیاز داریم.
سوال: درشبهای اول که باهاتون گفتگو میکردیم آقای دکتر البرزی من یک جمله خیلی خوب البته که من مطالب شما را هر شب یادداشت میکنم و استفاده میکنم مطمئن هم هستم که مخاطبانمان حالا یا در ذهنشان نکات را برمی دارند و یا روی کاغذ مینویسند، اما یک نکته خیلی مهم شما راجع به سواد رسانهای گفتید، گفتید اگر بخواهیم سواد رسانهای را معنا کنیم یعنی دسترسی، تحلیل و ارزیابی این الان بحث اضافه بار اطلاعاتی به دسترسی هم مرتبط میشود یعنی ما بیخودی اطلاعات زیادی را در دسترس دیگران قرار بدهیم و در دسترس خودمان قرار بدهیم اون چیزهایی که مفید فایده هستند و به درد ما میخورند و یا حتی ما میتوانیم روی آنها تحلیل و ارزیابی کنیم برداریم نه اینکه از هر خرمنی توشهای برداریم؟
البرزی: در واقع بحث اتفاقاً ما دو شب پیش در ارتباط با حباب فیلتر صحبت میکردیم اضافه بار اطلاعاتی به شما اطلاعات خیلی بیشتر میدهد.
سوال: کدامش بدتر است آقای دکتر؟
البرزی: هر دو هم مضر است هر دو میتواند برای کسی که در دام حباب فیلتر میافتد و یک اطلاعات خاص میگیرد ممکن است کانالیزه شود ذهنش کسی هم که دچار اضافه بار اطلاعاتی میشود مهم و غیر مهم را نمیداند یعنی متوجه نمیشود که کدامش مهمتر از اون یکی است یعنی هر دو حوزه میتواند ما را دچار مشکل کند، تعادل در واقع ایجاد تعادل در دریافت اطلاعات و اینکه اطلاعات با بدانیم چطور استفاده کنیم خیلی میتواند ما را کمک کند شما شاید بارها کسانی را دیدید که از همه موضوعات دارند صحبت میکنند، ولی اطلاعاتشان به اندازه یک بند انگشت میشود یعنی در آن حوزه تمرکز و تخصص پیدا نکردند .
یعنی فضای مجازی این طور شده است که شما در این کانالها بچرخید از همه جا میبینید از اقتصاد، فرهنگ، سیاست، ولی اینکه چقدرش به درد نوجوان ما کودک ما میخورد و واقعاً اون را بهش برسد اون نکتهای است که ما باید در مدارس باید روی آن تمرکز کنیم از ابتدا به کودکانمان یاد بدهیم که بتوانند اطلاعات را طبقه بندی کنند و اونی که برایشان مفید است به آن دست پیدا کنند.
سوال: اینکه از ابتدا شروع کنیم و از سنین کم آقای دکتر خیلی مهم است درود بر شما مثل یک خمیری است که هنوز سفت نشده و ما میتوانیم آگاهی بدهیم به فرزندانمان، اما وقتی یک فردی به سن نوجوانی و جوانی میرسد دیگر خمیر مایه اش تقریباً سفت شده و سخت است یک مقداری تغییرش، ولی اگر بچه هایمان را آگاه کنیم از همان سنین دبستان خیلی مهم است یک چیز دیگر هم شما درباره رژیم مصرف گفتید مثل رژیم غذاییمان که باید بدانیم که مثلاً موادی که استفاده میکنیم کالری اش بیشتر از مواد دیگر نباشد که باعث چاقی ما شود حالا این آگاهی یافتن نسبت به رژیم مصرف هم یکی از نکاتی است که شما در سه سطح سواد رسانهای یک شب بررسی کردیم؟
البرزی: بله اینها را هم در واقع میتوانیم بررسی کنیم، چون در واقع به قول شما که فرمودید دسترسی و تحلیل و ارزیابی ما بتوانیم در این حوزه صحبت کنیم که شنوندگان عزیز به صورت دسته بندی شده اطلاعات را داشته باشند.