نشست «تجربۀ ترجمه؛ ترجمه ادبی» با پوشش تصویری تلویزیون اینترنتی کتاب و با همکاری خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.
احسان عباسلو، نویسنده و مترجم در ابتدای نشست، گفت: یکی از بزرگترین اشکالاتی که در نگاه به ترجمه وجود دارد این است که ترجمه را یک پروژه میدانند، در صورتیکه ترجمه در اصل یک فرآیند است. دانستن یک زبان شرط لازم و کافی برای ترجمه نیست بلکه دانستن زبان بخشی از ترجمه است، اما بخشی دیگر که وارد فرآیند آن میشویم و اجرایی اش میکنیم، انتخاب اثر مناسب برای ترجمه است؛ بنابراین یک مترجم اولین درسی که باید بیاموزد این است که نگاه فرآیندی به ترجمه داشته باشند و خود را در آن فرآیند دخیل کنند.
وی دربارۀ جریان سازی در ترجمه، افزود: بسیاری از نویسندگان را مترجمان به جهان معرفی میکنند. مترجم میتواند بازآفرینی و سلیقه سازی کنند و این سلیقهها را در بازار داخل شکل دهند. بسیاری از کتابهایی که جریان سازی میشوند از لحاظ بازاری ترجمههای خوبی ندارند. جریان سازی در کشور میتواند کتابهایی را معرفی کند که شیوههای داستان نویسی ما را مدرن و شیوههای جدیدی وارد وارد کند و خیلی از این جریانات و تکنیکهای ادبی از دل این ترجمهها بیرون آمدند.
عباسلو گفت: برای انتخاب اثر درست، قاعدتاً میطلبد که مترجم پژوهشگر خوبی باشد و به تمامی جوانب آن آگاهی داشته باشد. دانستن زبان شرط لازم و کافی نیست و بهتر است زبان ادبی آن کشوررا بدانید. یکی از مشکلات دیگر در بحث دانستن زبان این است که فکر میکنیم زبان روزمره را بلدیم و هر اثری را میتوانیم ترجمه کنیم، اما زبان ادبی، زبان روزمره نیست و با زبان انشایی و روزمره فاصله دارد. بسیاری از اوقات کسی که میخواهد ترجمه ادبی انجام دهد، باید زبان ادبی کشور مبدأ را هم بلد باشد.
این نویسنده درخصوص شناخت اثر، اذعان داشت: مترجم باید نویسنده یا شاعری که میخواهد متنی از آن ترجمه کند را بشناسد، دیدگاههای فکری و ذهنی و رویکرد احساسی شان را بداند، آثارشان را بخواند و بعد به سراغ ترجمۀ آثارشان برود. مترجم باید ابزار کار خودش را درک و آن را در اختیار خود قرار دهد. ترجمه فن است و مانند دیگر مشاغل ابزار خودش را میخواهد. با چند بار خواندن اثر هم ابزار کار مشخص میشود و هم استراتژی آن برای ترجمه درمی آید. کتابهایی که خریداری میکنیم نوشتۀ مترجم هستند و ترجمۀ مترجم محسوب نمیشوند. ترجمه خیانت است و اگر در در انتقال روح و معنای اثر مشکلی پیش بیاید و بخشی از متن زیاد و کم شود میتواند در کل متن تاثیرگذار باشد.
وی افزود : ما باید در زبان مبدأ، زبان کوچه و بازار را بدانیم و آن اثر را بشناسیم. ما ناگزیریم که همان پیام، احساس و اندیشه که در زبان مبدأ بوده را عیناً به زبان مقصد انتقال دهیم. لازم است که خود مترجم تخصصی کار کند، چون به مرور زمان با اصطلاحات و زبان خاص آن حوزه آشنا میشود و زمان کمتری صرف جسنجوهای بیرونی میکند.
این مدرس گفت : خوب است عنوان اثر را در اول ترجمه نکنید، زیرا عنوان اثر چیزی است که اول خوانده میشود و در آخر نوشته میشود. در ترجمه هم ممکن است ذهن را به غلط به سمت و سویی ببرد و در جریان ترجمه بر قلم شما تأثیر بگذارد.
وی در پایان افزود: مبحث مهم دیگر، سبک شناسی است. هر نویسنده سبک خاص خود را دارد و یک مترجم باید به این سبک نوجه داشته باشد. منطق روایت در متن نه تنها در چینش داستان بلکه در پیرنگ داستان هم باید حفظ شود. اگر بخواهید داستان معمایی و جنایی ترجمه کنید باید بتوانید این منطق را حفظ کنید. متن ادبی متنی است که عادتهای معمول را برهم بزند و مترجم باید این برهم خوردن عادت را در سبک خود به کار برد. ما باید تا آنجا که میشود عین ایدۀ نویسنده، ذهنیت و سبک او در متنی که ترجمه میشود را رعایت کنیم.
در ادامۀ نشست، بتول مشکین فام دربارۀ متون ادبی، بیان کرد: سختترین نوع ترجمه، ترجمۀ ادبی است. در متن ادبی ذوق، سلیقه و توانمندی مترجم باید فوق العاده باشد. به هر حال متنی را که میخواهیم از زبان فارسی که زبان مبدأ باید به زبان دیگری ترجمه کنیم باید زیبایی متن مبدأ را به خوانندۀ اثر خود منتقل کنیم. اگر متن ما، متن فاخری باشد راحتتر میتوان آن را منتقل کرد، اما اگر متن نتواند احساسات را به درستی منتقل کند کار را برای مترجم دشوار میکند.
وی افزود: ادیب نویسنده و مترجم ادیب باید دست به دست هم دهند که بتوانند متنی را به خوانندۀ مقصد منتقل کنند. در ادبیات باید به بیان توجه شود و لایههای زیبا و اسرار بیانی مبدأ را ابتدا باید بچشیم که بتوانیم آن را بچشانیم. متن ادبی، متن هنجارشکنی است و خلاف توقع خواننده عمل میکند و مرتب در حال تغییر و تحول است. من مترجم باید معنایی که در دل گوینده است بفهمم که چه در ذهن این گوینده جریان پیدا میکندکه بتوانم آن را منتقل کنم. مشکین فام در انتها، گفت: انسجام متن در ترجمه بسیار مهم و این است که ارتباطات لفظی و معنایی داشته باشد. تخیل، عاطفه، بیان و موسیقی مبدأ را باید کاملا به متن مقصد منتقل شود. اگر این انسجام رعایت نشود خوانندۀ مقصد نمیتواند متوجه شود که ما چه چیزی را مطرح میکنیم.
احمد شهریار، شاعر و مترجم پاکستانی، بیان کرد: ترجمه تولید دوبارۀ اثر است. وقتی یک مترجم سعی میکند در ترجمه سلیقه و حرفۀ خودش را به رخ بکشد بدون اینکه متن اصلی و متن مبدأ را در نظر بگیرد وظیفۀ او در وهلۀ اول این است که اثر با چه زبانی خلق شده است. پس خیانت است که در زبان دست کاری کنیم و زبان نو تحویل مخاطب دهیم. تسلط به زبان مبدأ و زبان مقصد لازم است.
وی در ادامه افزود: هیچ مترجمی ادعای این را نداردکه همۀ متون را میتواند ترجمه کند. گاهی داستانها آنقدر سخت و دشوار هستند که مترجم متنی که آسان است را انتخاب میکند. متأسفانه در جوامع امروز زبان در همۀ کشورهای دنیا افول داشته است و دلیل آن فاصله گرفتن از آن زبان و زمان است. ترجمه اشتراک فرهنگی، بازیهای زبانی و انتخاب اثر است.
گفتنی است، این نشست به همت خانۀ کتاب و ادبیات ایران برگزار و از طریق تلویزیون اینترنتی کتاب پخش شده است. علاقهمندان میتوانند این برنامه را از آرشیو این تلویزیون در بستر تلوبیون مشاهده کنند.