زندگی مشترک مانند گلدان چینی است که باید قبل از ایجاد ترک در آن، از برخی مسائل پیشگیری کنیم؛ شناخت انواع بلوغ، ملاکهای انتخاب همسر و آموزشهای پیش از ازدواج میتواند در این زمینه مؤثر باشد.
دختران و پسران به تفکیک هر یک در انتخاب همسر باید به چه نکاتی توجه کنند؟
گام اول برای آشنا شدن و چیدن مقدمات برای انتخاب همسر، خودشناسی است. یعنی هر فرد فارغ از جنسیت، باید به خودآگاهی نسبت به خود دست یابد. در آیات قرآن هم آمده است که زنان پاکیزه برای مردان پاکیزه و مردان پاکیزه برای زنان پاکیزه هستند. یعنی اگر کسی روی خود کار کند و به پاکیزگی، طیب و باتقوا بودن خود و داشتن شخصیت سالم تأکید کند، خدا هم کمک میکند، همسر شایستهای نصیبش شود. هر فردی چه دختر و چه پسر وقتی میخواهد ازدواج کند، باید ببیند آمادگی ازدواج دارد یا خیر؟ در این راستا انواع بلوغ اعم از بلوغ جسمی، عقلی، عاطفی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و معنوی را در نظر میگیریم. دختران و پسران، در ابتدا فهرستی از انواع بلوغ تهیه کرده و سپس طبقهبندی کنند که در کدام یک چه شرایطی دارند، مثلاً در رابطه با بلوغ جسمی چه عادات غذایی دارند، بهداشت شخصیشان چگونه است، ورزش و تندرستی چقدر برایشان حائز اهمیت است. ایدهآلی که در این زمینه در نظر دارند، شکل گرفته است یا خیر.
آیا از نظر عاطفی میتواند عواطف و احساسات خود را مدیریت کند و یا بروز دهد؟ ارتباطات خانوادگی آنان تا چه حد گرم یا سرد است؟ وقتی عصبانی میشود چه میکند، چقدر همدلی دارد و آنجاهایی که باید عواطف، احساسات و صمیمیت نشان بدهد، نشان میدهد یا خیر. در واقع تمرکز باید بر این باشد که به بلوغ عاطفی رسیده است یا خیر؛ چراکه بلوغ عاطفی برای ازدواج بسیار مهم است، اما برای دختران مهمتر است؛ چرا که قرار است آنها مادر شوند و گرم نگه داشتن کانون خانواده برعهده آنها خواهد بود. در رابطه با بلوغ عقلانی هم دختران و پسران باید به بلوغ عقلانی مناسبی برسند. میزان تحصیلات لزوماً نشان دهنده بلوغ عقلانی فرد نیست. دکتر و مهندسهای زیادی را میبینیم که از نظر عقلانی نمیدانند چه چیزی را کجا بگویند و داشتن هدف روشن و قدرت حل مسئله از این بلوغ ناشی میشود. البته ممکن است کسی متوجه شود که هنوز در تصمیمگیری استقلال ندارد و یا اینکه هنوز نمیتواند راحت نظرات خود را بیان کند. در این صورت باید روی خودش، به تنهایی یا با کمک مشاور کار کنند تا به بلوغ عقلانی برسد. بلوغ اقتصادی در پسران نسبت به دختران اهمیت زیادی دارد، اما ما از بلوغ اقتصادی در دختران هم غافل نمیشویم. بلوغ اقتصادی دختران این است که بدانند چگونه مصرف کنند و با توجه به شرایط همسرشان قناعت پیشه کنند و پسران هم باید یک شغل ثابت داشته باشند تا بتوانند یک زندگی مشترک را شروع کنند. منظور من شغل آنچنانی نیست، اما داشتن یک شغل ثابت که بتواند حقوق مکفی داشته و یک خانواده رو به پایین را اداره کند، ضروری است. وضعیت فرهنگی و اجتماعی نیز به این برمیگردد که چقدر در مسجد محل فعال است و یا در محیط دانشگاه و ... چقدر با دیگران تعامل دارد، تعاملات اجتماعیاش چگونه است، چقدر وابسته به خانواده است و خانواده او را حمایت میکنند، یا او خانواده را حمایت میکند، چقدر آداب و رسوم را میشناسد و میزان تفریحات و سلایقش چگونه است. وضعیت رشد شخصیتی، اخلاقی و معنوی نیز در زندگی مشترک اهمیت دارد و در این زمینه باید فلسفه زندگی را بداند، حرمت خود و دیگران را نگه دارد، دیدگاههای اخلاقی را بشناسد، از نظر اخلاقی رشد کرده باشد و وقتی در خانواده صحبت میکند، بداند چگونه احترام بگذارد. در هنگام خشم چگونه رفتار کند. در بعد معنوی ما ملزم نمیکنیم که فرد حتماً نماز شب بخواند تا معنویتش بالا باشد. فرد دارای ارزشهایی باشد که به قدرتی وصل است و خود و دنیای پیرامونش را شناخته و بیهدف نباشد و در زندگی خود معنایی پیدا کرده باشد؛ بنابراین نگاه ما در این زمینه ایدهآل نیست و باید به تفاوتهای معنادار هم توجه کرد.
در انتخاب همسر باید چه ملاکهایی مدنظر قرار گیرد؟
دو نفر که به صورت سنتی یا از طریق دانشگاه یا واسطهای با هم آشنا شدهاند، مرسوم است که وارد گفتگو شوند، این گفتوگوی دو نفره باید دارای ملاکهایی باشد، یعنی اول فرد، خودش را بشناسد و بداند چه میخواهد و بعد وارد گفتگو شود. این جلسات نباید با سوالات حاشیهای و تفریحی بگذرد، بلکه یک جلسه کاملاً رسمی است که هدف دارد و طبق ساعتی که چیده شده است، باید پیش برود. اولین مسئلهای که برای دو نفر در نگاه و آشنایی اولیه مهم است، ظاهر و یا به عبارتی اتفاق افتادن دلنشینی است. ما دلنشینی را این طور معنا میکنیم که فرد مقابل، برای ما دلنشین باشد و وقتی صحبت میکند، احساس بدی نداشته باشیم و مدام ساعت را نگاه نکنیم که کاش زودتر صحبتهایش را تمام کند و برود. اگر این دلنشینی در جلسه اول اتفاق نیفتاد، ما میگوییم جلسات را قطع نکنید و جلسه دوم هم باشد تا بیشتر حس خود را بشناسید. نکته مهم در این زمینه این است که ما توقع نداریم دو نفر در جلسه اول عاشق هم بشوند، اگر کسی در جلسه خواستگاری و یا حتی تصادف و ... بگوید، این همانی است که من میخواستم، جایی است که باید ایست به خود بدهد؛ چراکه گویی احساسش رو شده است و این احساس نمیگذارد، عقل روشن باشد و تصمیم بگیرد و در ازدواج معضل بزرگ همین است که افراد احساسی شود و از روی شور و هیجان بخواهد تصمیم بگیرد. بعد از حصول ملاک اول، در جلسه دوم اگر براساس نظر اسلام عمل کنیم، بیشتر روایات مبتنی بر این است که متمرکز بر اخلاق شویم. یا روایتی است که بر نماز و رکوع و سجود فرد تمرکز نکنید، بلکه بر اخلاقش تأکید کنید؛ بنابراین اخلاق حسنهای که با دیگران دارد، یکی از ویژگیهای مهم است. هم در جلسههای فردی و هم تحقیقی که انجام میدهیم، باید سؤالهای خوبی بپرسیم. دختر و پسر در جلسه خواستگاری باید هم خوب بپرسند و هم خوب گوش بدهند و هم با نگاه کردن خیلی از مسائل را دریافت کنند و سوالهایشان را عینی کنند. مثلاً بپرسد، اگر موقعیتی پیش بیاید که کسی به شما حین رانندگی توهین کند، چه رفتاری از خود نشان میدهید؟ باید توجه کرد که در پاسخ دادن چقدر صداقت دارد، آیا اغراقآمیز جواب میدهد و یا حتی اگر به طور معمولی پاسخ دهد، باید دو سطح پایینتر را تصور کنید، چون همه ما ممکن است در چنین جلساتی ماسکی روی صورت خود داشته باشیم و بخواهیم خود را بهتر از آنچه هستیم، نشان دهیم؛ بنابراین مهم است که سؤالهایمان را ریز و جزئیتر کنیم. از نظر فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، هم کفو بودن و ... را هم درنظر بگیریم و حتی در مسائل اعتقادی جزئیتر سوال کنیم. نکته دیگر میزان تعامل خانوادهها و سبک زندگی آنهاست. چقدر اهل رفت و آمد هستند، خانواده پرجمعیتی دارند یا خیر؟ تا تفاوت سبک زندگی آنها آشکار شود. به هر حال این ملاکها این طور نیست که با گفتوگوی دو نفره احصا شود و غیر از این گفتگو باید تحقیقی هم انجام شود و این مسئله نقش پررنگی در ازدواج دارد. البته چگونگی تحقیق نیز حائز اهمیت است. این تحقیق نباید به صورت کارآگاهی باشد، بلکه باید به صورت ساده و با تأکید بر مسائل ریز و جزئی باشد و هر کدام از موارد که در گفتگو شک کردید، در تحقیق آن را بررسی کنید. اما خیلی از موارد مانند سلامت روان و شخصیت افراد با گفتگو کمتر معلوم میشود و بهتر است آن را به فردی متخصص بسپارید که یک مشاور میتواند به شما در این زمینه کمک کند و از ویژگیهای یک مشاور خوب میتوان به امانتداری، باتجربه و باتقوا بودن اشاره کرد.
آموزشهای قبل از ازدواج چه تأثیری در انتخاب همسر خواهد داشت و این آموزشها بهتر است درباره چه مسائلی باشد؟
در مشاوره پیش از ازدواج، قرار نیست، مشاور به جای افراد تصمیم بگیرد و رأی مثبت و منفی بدهد، بلکه قرار است مانند یک چراغ راهنما عمل کرده و به افراد کمک کند تا در مسیری که زندگی میکنند مسائل را روشنتر بفهمند. تفاوتهای شخصیتی و تفاوتهای سبک زندگی و ... را بهتر ببینند. یک قانونی است که میگوید مشاور، مثلث شناخت شما را روشن میکند. «مثلث شناخت» در انتخاب بین عقل و عشق یک راه تشخیصی باز میکند. در روابط احساسی و عاطفی بین دو نفر، چون مسئله عاطفی پررنگتر است انگار روی عقل پردهای وجود دارد و یا خاموش است و بیشتر روی شور و هیجان و دوست داشتن و ... فکر میکنند، انگار که مشاور این چراغ را روشن میکند که عاقلانه انتخاب کنند و تصمیم بگیرند. اما وقتی افراد احساسی میشوند تصور میکنند مشاور اشتباه میکند، اما مشاور باز هم نمیگوید، این ازدواج مناسب است یا خیر. فقط باید بدانید قبل از ازدواج چشمانتان را خوب باز کنید و بعد از ازدواج این چشمها را ببندید. الان جای تصمیمگیری آگاهانه و بررسی موشکافانه است و باید بعد از ازدواج از مسائل چشمپوشی کنید. نقش مشاوره پیش از ازدواج در انتخاب همسر، ۳۰ درصد بوده و ۵۰ درصد به تحقیق مربوط است. ما هر چه از خودمان صحبت کنیم، نمیتوانیم آنطور که هستیم خودمان را نشان دهیم و این به دلیل نقابی است که به صورت خود داریم و میخواهیم خود را بهتر جلوه دهیم. به همین دلیل روانشناسان (جو و هری) یک پنجره جوهری معرفی کردهاند، آنها معتقدند آدمها مانند یک ماشین نقطه کوری دارند که خودشان آنها را نمیشناسند و افرادی که با آنها زندگی کرده و تعامل داشتهاند، میتوانند آن را برای دیگران و حتی خودشان روشن کنند. برای همین، توصیه اکید میکنم که جلسات آشنایی حتماً خانوادگی باشد، درست است که دو نفر میخواهند ازدواج کنند، اما شاکله هر فرد در خانواده شکل میگیرد، از این رو تعامل فرد با خانواده دارای اهمیت است و وقتی وارد بافت خانواده میشویم، با نحوه برخورد و تعامل با همدیگر، سبک زندگی و ... آشنا خواهیم شد. همچنین وابستگان درجه یک افراد، با همدیگر گفتگوهای دو نفره داشته باشند تا نقطههای کور برای آنها روشن شود. شاید غیر معمول به نظر برسد که با پدر و مادر، خواهر و برادر فرد مقابل درباره اخلاق، ایمان و تقوا، حل مسئله و ... صحبت شود، اما همه اینها میتواند دید افراد را بازتر کند. وقتی دو فرد نسبت به هم آشنایی پیدا کرده و در جلسات مشاوره شرکت کردند و میخواهند تصمیم قطعی بگیرند، در این مرحله بستگان درجه دو هم میتوانند وارد شوند، به این معنی که افراد ترجیحاً خودشان تعدادی از بستگان اعم از فامیل، دوست، همکار، همسایه و ... را برای گفتگو معرفی کنند و این گفتگوها از طریق پدر و مادر و یا افراد باتجربهای که نسبت به ازدواج دید خوشبینانهای دارد، انجام شود. در این گفتگو باید درباره نکاتی که مورد تردید است، صحبت شود و در نهایت به جمعبندی برسند.
دختران و پسران برای ایفای نقش همسری باید چه مهارتهایی را کسب کنند؟
تا زمان ازدواج باید به جوانان کمک کنیم تا بهترین انتخاب را داشته باشند و بعد از عقد و دوران نامزدی، باید یکسری مهارتهای زندگی زناشویی و زندگی موفق را در کارگاههایی نظیر بهار زندگی و یا در جلسات مشاوره فراگیرند. ما معتقدیم، وقتی یک زندگی تشکیل میشود، مانند گلدان چینی است که نیاز به مراقبت دارد و اگر از آن مراقبت نکنیم، هر قسمت از آن ممکن است به جایی برخورد کند و ترک بردارد و با زیاد شدن این ترکها، این گلدان بشکند و با چسباندن آن، دیگر گلدان سابق نخواهد شد و یک چینی بندزده است؛ بنابراین باید قبل از ایجاد ترکهایی در زندگی، از برخی مسائل پیشگیری کنیم. این آموزشها میتواند در این زمینه مؤثر باشد و حتی دختران و پسران به صورت مجزا از این آموزشها بهرهمند شوند؛ بنابراین یکی از مهارتهای جدی در زندگی، همدلی است و باید آن را آموزش ببینند و حتی در جلسات متعدد آن را با هم تمرین کنند تا مهارت لازم را کسب کنند. همچنین مهارت ارتباط مؤثر و کیفی نیز حائز اهمیت است و باید آن را به صورت عینی و مصداقی آموزش ببینند، این ارتباط میتواند به صورت کلامی و غیرکلامی بوده و به صورت مجزا ارتباط با همسر و ارتباط با خانواده مورد توجه قرار گیرد. ما معتقدیم اختلافهای زناشویی با خانواده همسر به دلیل عدم «ما» شدن دو جوان است. به این معنی که، چون این جوانها مهارت کافی برای ارتباط با یگدیگر را ندارند، از این رو شخص سوم وارد ارتباط آنها میشود و به قول روانشناسان مثلث ارتباط ساخته میشود و این مسئله باعث اختلال در روابط آنها خواهد شد؛ بنابراین در این زمینه آموزشهای لازم داده میشود تا مرز حریم زندگی مشترک خودشان را ببندند و طبق روایتی که ذکر شده بعد از ازدواج باید درباره همسر نفوذپذیر و درباره خانواده نفوذناپذیر باشند و هر آنچه که همسر میگوید، چشم گفته شود و هر آنچه خانواده میگویند، با تأمل برخورد شود. اگر بخواهیم این موضوع را از دید روانشناسانه تعبیر کنیم، در واقع باید برای زندگی مشترک خود حریمی قائل شوند و مرز آن را ببندند. این به معنی قطع ارتباط با خانواده نیست، بلکه باید راه صادرات و واردات باریکی را برای خانواده قرار دهند. مسئله مهم دیگر حل تعارض و حل مسئله است که در دبیرستانها قدری آموزش داده میشود، اما در کارگاه حل تعارض در زوجین، به صورت کارگاهی با آنها کار و تمرین میشود که در صورت به وجود آمدن این مسئله، بتوانند آن را حل کنند. این کارگاه ممکن است چندین جلسه طول بکشد، اما نیاز به تمرین است و کتابهایی که در این زمینه هست هم میتواند کمککننده باشد. البته در انتخاب کتاب باید دقت شود و کتابی مورد استفاده قرار گیرد که به فرهنگ ما مرتبط باشد و به اصول فرهنگی و مبانی دینی توجه کرده و مفید و سودمند باشد. از جمله این کتابها میتوان به «ساحل آرامش» محسن عباسی، «ارتباط بدون خشونت» مارشال روزنبرگ اشاره کرد که مهارت همدلی و ارتباطی در آن آموزش داده شده است. کتابهای استاد تراشیون نیز مفید است. همچنین کتاب «همسر من» برای آموزش مهارت زناشویی توصیه میشود. گاهی قبل از ازدواج هم ممکن است این فرصت فراهم نباشد، بنابراین بعد از ازدواج، زوجین میتوانند به صورت عملی این آموزشها را داشته باشند و با تکرار به مهارت لازم دست یابند. البته این آموزشها میتواند پیش از ازدواج هم باشد، اما تأکید ما بر آموزشهای پیش و پس از ازدواج به دلیل استلزام آنهاست و در بسیاری از کشورهای دنیا نیز مشاوره پیش از ازدواج دو بخش قبل و بعد از انتخاب همسر دارد که در کشور ما بخش دوم، کمرنگتر است.
منبع :
ایکنا