به گزارش
خبرگزاری صدا و سیما؛ دکتر هادی البرزی دکترای ارتباطات و کارشناس رسانه در برنامه گفتهی ناگفته
رادیو تبیین درباره تجزیه و تحلیل پیام رسانه ایی گفتگو کرد .
سوال: دیشب راجع به کوه یخ صحبت کردیم و پیام رسانهایی که مثل این کوه هستند و بخشی از اون مطالبشان زیر آب است و مخاطب ما به بخش پنهان آن دسترسی ندارد حالا بحث چرایی و چگونگی هم از طرف شما مطرح شد که گفتید بسیار حائز اهمیت است و وقتی ما به یک پیام رسانهای دسترسی نداریم تجزیه و تحلیل به ما در این زمینه کمک میکند در ادامه صحبتهای شما را بشنویم و اینکه واقعاً چگونه به تجزیه و تحلیل عاقلانه و منصفانه بپردازیم؟البرزی: بله ما دیشب از یک کوه یخی صحبت کردیم که بخشی از آن بیرون است و ما آن را میبینیم از یک پیام رسانهای و یک بخش زیادی از آن که در واقع یا کمی از آن که در زیر آب است و دیده نمیشود که بخش خیلی مهمی است در پیامهای رسانهای که آن قدرت تحلیل ما از موضوع است را در واقع ما باهاش روبرو هستیم که برای تشخیص آن گفتیم که نیاز به تحلیل موضوع داریم و نیاز به مهارتی داریم که ما بتوانیم پیام رسانهای را در واقع تجزیه کنیم به عناصر با معنا در واقع ارزیابی یک پیام رسانهای اساسیترین مهارتی است که میتواند به ما کمک بکند که از یک موضوع رسانهای آگاه شویم و ببینیم که در واقع آن پیام رسانهای در آن عناصر خبری چه کسی، چه چیزی، چه زمانی و کجا و چرایی و چگونگی که چرایی و چگونگی اهمیت بالایی دارد اگر ما بتوانیم چرایی و چگونگی پیام را دیشب گفتیم که بتوانیم تشخیص بدهیم تقریباً میتوانیم به آن بخشهای پنهان پیام دسترسی پیدا بکنیم ببینید همیشه ارزیابی یک پیام به بخشها و به زیر بخشهای آن پیام انجام میشود و در نتیجه زمینه پیوند آن فضای پیام و خود پیام را در واقع میتواند برای ما ایجاد بکند بعضی موقعها ممکن است که ما یک پیام را ارزیابی شناختی کنیم یعنی به عناصر واقعی و یا به دیگر عناصر اطلاعاتی آن پی ببریم الان خیلی واژه جنگ شناختی و جنگ ترکیبی را ما میبینیم که در واقع در حال حاضر در رسانهها بهش میپردازند اگر ما برگردیم به اغتشاشات سال ۱۴۰۱، پائیز سال ۱۴۰۱ من میخواهم یک مثالی بزنم شما دیدید که دشمن در واقع سه محور را روی آن تاکید داشت یکی بحث دانشگاهها و مدارس بود که دنبال این بود که اختلالی در روند آموزش و فرهنگ کشور شکل بگیرد دومین حوزهای که دشمن به دنبالش بود بحث بازار بود بازار خودش نماد اقتصاد است یعنی میخواست روند بازار را به هم بزند سومین موضوعی که دشمن روی آن دست گذاشته بود محلات بودند یعنی زندگی مردم را تحت تاثیر بگذار، ولی میآمد یک شعار انتخاب کرده بود و آن را مطرح میکرد، اما در پسا پرده میخواست از زندگی اجتماعی مردم و فرهنگی و اقتصادی را بهم بزند بخاطر این آمدند از واژه جنگ ترکیبی برایش استفاده کردند در این جنگ شناختی در واقع در روی پیام میآمدند در واقع خیلی زیبا صحبت میکردند، اما در لایههای زیرین پیام در واقع میدیدم که میخواهند زندگی مردم را دچار اختلال بکنند و بعد اون جایی که مد نظرشان بود برسند یعنی میآمدند از بحث خشونت استفاده میکردند که در واقع بروید بزنید و داغون کنید روی ذهن مخاطب کار میکردند جای دیگر میآمدند احساساتی میکردند و ترحم را به کار میگرفتند یعنی دو سویه خشونت و ترحم را استفاده میکردند بنابراین مخاطب رسانه ما اگر به این پیامها فقط روی لایه سخت و روی کوه یخ را مد نظر قرار بدهد و به لایههای زیرینش توجه نکند از اینکه دشمن از مدارس و دانشگاهها چه می خواهند چرا به دنبال توقف روند علمی در کشور هستند چرا به لحاظ آموزشی و فرهنگی میخواهند که تاثیر بگذارد اینجاست که جنگ شناختی مطرح میشود و آن لایه پائینی کوه یخ مد نظر قرار میگیرد یعنی ما نیازمندیم که پیامهای رسانهای را ارزیابی شناختی کنیم اطلاعات شناختی بدانیم که در واقع در این پیامها چه میگذرد کلاً در سواد رسانهای ما ۴ لایه ارزیابی را باید انجام بدهیم اول: ارزیابی شناختی یعنی به عناصر اطلاعاتی خود متن و فرامتن و زیر متن فکر کنیم دوم: ارزیابی حسی است در واقع شما میدانید همه پیامهای رسانهای در لایههای مختلفش میخواهد روی حواس ما تاثیر بگذارد میخواهد روی احساسات ما تاثیر بگذارد و در واقع روی این موضوع متمرکز میشود سومین: موضوع استفاده از ارزیابیهای زیبا شناختی که شامل ارزیابیهای هنری که در قالب پیام استفاده میشود انواع افکتها، انواع فنون هنری که استفاده میشود از آن و چهارمی نگاه ارزیابی اخلاقی است یعنی نگاه به عناصر ارزشی پیام است آیا در کانتکس ارزشی ما قرار دارد و یا در کانتکس ارزش غرب قرار دارد ببینید میخواهم این را بگوییم که اون کوه یخی که زیر قرار گرفته و ما نمیبینیم نیاز به این ۴ ارزیابی دارد ارزیابی شناختی، ارزیابی حسی، ارزیابی زیبایی شناسی و ارزیابی اخلاقی است ما اگر در واقع در مورد پیامها زود قضاوت کنیم در مورد پیامهایی که در اتاق فکر رسانههای معاند شکل میگیرد من مثلاً بارها میدیدم در ایام اغتشاشات مثلاً یکی میگفت که بی بی سی خیلی حرفهای برخورد میکند مثل اینترنشنال نیست اینترنشنال مثلاً خیلی اون ور است تندتر میرود و یا من و تو مثلا ًاینجوری عمل میکند من یک دسته بندی کردم گفتم ببینید اینها آمدند در اتاق فکرشان ۳ نوع رسانه ارائه دادند یک رسانهای که دارد خیلی محکم به سمت خشونت پیش میرود یکی رسانهای که یک ذره در لایههای پائینش سعی میکند بازی حرفهای در بیاورد و لایههای زیرین پیامش همان اینترنشنال است در واقع با رسانه دوم میخواهند با رسانه اول مخاطب سطحی را مورد هدف قرار میدهند با رسانه دومشان مخاطب حرفهای را و با رسانه من و تو میآیند مخاطبی که به دنبال سرگرمی است لابه لای سرگرمی بهش پیام میدهند یعنی همه مخاطب را مد نظر قرار داده اند حضرت آقا بعداز اغتشاشات یک جملهای داشتند خیلی زیبا بود که دشمن در واقع با برنامه ریزی آمده بود برنامه ریزی خوبی داشت، اما شکست خورد دلیلش این بود که مردم ما را نمیشناخت و آن آمادگی و برنامه ریزی خوبی داشت، اما به لحاظ عملیاتی با توجه به قوتها و فرصتهایی که جامعه داشت شکست خورد این نشان میدهد که دشمن برای طیف انواع مخاطبش یعنی یک جا پیامهای خیلی سریع و همه جا هم به طور حرفهای عمل میکند و همه اینها هم تکمیل کننده همدیگر هستند در جنگ ترکیبی.
سوال: اگر خاطرتان باشد آقای دکتر شما در شبهای اول به حجم محتوا به صورت زیاد هم اشاره کردید که مخاطب را دچار ناهماهنگی شناختی میکند و این هم یکی از تکنیکهای رسانههای معاند است.البرزی: بله اینها انواع تکنیکها را استفاده میکردند تکنیک تکرار و اشباع محتوایی اگر اتفاق بیفتد مثلاً شما یک تصویر را بارها نشان میدهند که در ذهن مخاطب کاشته شود یعنی از نظریه کاشت استفاده میکنند میخواهم بگویم که این درک پیام رسانهای از یک رسانه نیازمند هوشمندی ماست یعنی ما باید در واقع تمام این ارزیابیها روی یک پیام انجام بدهیم یعنی مخاطب ما اگر دانش کمی دارد باید دقت کند به پیامهای رسانه ایی باید کمک بگیرد بعضی از مخاطبین ما توانایی تجزیه و تحلیل پیام رسانهای را ندارند نمیتوانند به طور کامل به آن کوه یخ زیر پی ببرند در حال حاضر چرا و چگونه این پیام منتشر شده که در شب پیش به این پرداخته ایم پس آن کوه یخی که بیرون است یک موضوعی است که دیده میشود، اما توانایی ارزیابی هسته پیام که خیلی تاثیر گذار است و در ذهن مخاطب میشیند نیازمند آن دانش رسانهای است در واقع ما باید به این نکته توجه کنیم که ارزشیابی و ارزیابی خوب پیام و دانستن لایههای زیرین پیام که از سطح توصیف عبور کند و به سطح تبیین یک پیام برسیم واقعاً یک دانش است که بعضی موقع در واقع شما دیدید که آدمهای با سواد هم در ایام اغتشاشات دچار مشکل شده بودند یعنی نمیتوانستند پیام را درک کنند بعضی موقع اشتباه واکنش نشان دادند و دچار در واقع ناهماهنگی شناختی شدند در واقع بعضی موقع دشمن حتی دنبال ایجاد اشتباه محاسباتی در مسئولان است یعنی شما میبینید که طرف سطح مسئولیتش بالاست، ولی موقع واکنش ممکن است دچار خطا شود و این به علت نداشتن دانش پیام رسانهای است بنابراین سواد رسانهای فقط برای بی سواد نیست برای با سواد هم هست یعنی ما هیچ موقع نمیتوانیم مغرور شویم بگوییم که سواد رسانهای ما خیلی بالاست و پیام روی ما تاثیر نمیگذارد یعنی به نظر من همیشه یک پله ممکن است پیام رسانهای از ما جلوتر باشد.
سوال: این سوال را هم بپرسم که ما به عنوان عوامل رسانه ملموس کردن موضوعات و یا ساده سازی جزء وظایف مان است برای مخاطب یا نیست؟البرزی: بله یکی از وظایف بخشهای خبری و رسانه ساده سازی موضوعات برای مخاطب است.