قیام مردمی پانزده خرداد، نهضتی خودجوش در تهران، قم و برخی شهرهای دیگر در اعتراض به دستگیری امام خمینی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بود.
زمینههای سیاسی و اجتماعی و دینی این قیام به دهه ۱۳۳۰ ش و اقدامات تحریکآمیز نظام حاکم بازمیگردد، اما مهمترین حادثه که منجر به شروع قیام شد، سخنرانی امام خمینی در مدرسه فیضیه قم و پخش خبر آن در کشور بود.
امام خمینی در این سخنرانی بهشدت موضع گیری های مشترک شاه و اسرائیل را نقد کرد که خشم رژیم را برانگیخت.
ایشان در سحرگاه ۱۵ خرداد در منزل خود در قم دستگیر و به تهران منتقل شدند و مردم همان روز در قم و تهران و دیگر شهرها به خیابانها ریختند و قیام پانزده خرداد شکل گرفت.
تظاهرات در قم، تهران و ورامین به مقابله حکومت انجامید و تعدادی از مردم کشته و مجروح شدند، درباره تعداد شهدای این قیام نظر واحدی وجود ندارد. در اسناد ساواک تعداد شهدا صدها تن ثبت شده است. امام خمینی به جهت کشته شدن جمعی از مردم، این روز را برای همیشه عزای عمومی اعلام کرد.
قیام پانزده خرداد نقطه عطفی در مبارزات ملت ایران در برابر حکومت پهلوی بود که استمرار یاد و خاطره آن به قیام سراسری ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب اسلامی انجامید.
زمینههای سیاسی و اجتماعی و دینی این قیام به دهه ۱۳۳۰ ش و اقدامات تحریک آمیز نظام حاکم بازمیگردد.
تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ عامل اصلی برانگیختن احساسات دینی مردم بود. هدف از تصویب این لایحه تشکیل انجمنهایی در روستاها و شهرها و استانها بر پایه آرای عمومی جهت اداره غیرمتمرکز امور اعلام شده بود، اما سه شرط جدید مندرج در این لایحه (حذف قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان، انجام مراسم تحلیف با هر کتاب آسمانی به جای قرآن و حق رأی زنان) به شدت احساسات دینی مردم را برانگیخت و اعتراضات و مخالفتهای شدید مراجع و علما را درپی داشت.
مراجع تقلید این لایحه را که در آن «قرآن کریم» را در عرض اوستا، تورات، انجیل و حتی کتب فرقه های شیطانی مانند بهائیت قرار داده بود، رویارویی علنی و جسورانه نظام حاکم با اسلام و قانون اساسی میدیدند و به آگاه ساختن مردم از محتوای لایحه و مخالفت با آن پرداختند.
به دعوت امام خمینی (که در آن زمان آیتالله حاج آقا روحالله خمینی خوانده میشدند) و چند تن از علما و مراجع حوزه علمیه قم، نشستی برای بررسی این موضوع در منزل مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه، تشکیل شد و تصمیم گرفتند که مخالفت با این لایحه با ارسال تلگرام به شاه اعلام شود.
متعاقب این جلسات بیش از پنجاه اعلامیه و تلگرام و نامه از سوی مراجع و علمای بلاد در مخالفت با لایحه مذکور صادر شد. اعلامیههایی نیز از سوی علما و روحانیان برای آگاه ساختن مردم از ماهیت و مضرات این لایحه و در نهایت فراخوان عمومی برای مبارزه صادر شد. برخی از احزاب و جمعیتهای سیاسی نیز با این اعتراضات همراه بودند و بیانیههایی در افشای ماهیت سیاستهای جدید شاه منتشر کردند. سرانجام اسدالله علم، با وجود مقاومت دو ماهه، مجبور به اعلام لغو این لایحه در ۱۰ آذر ۱۳۴۱ شد.
هنوز بیش از چهل روز از لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی نگذشته بود که شاه در ۱۹ دی در اولین کنگره شرکتهای تعاونی روستایی ایران، در واکنش به اعتراضات و مخالفتهای علما، موضوع اصلاحات زیربنایی را پیش کشید و تلویحاً علما را مخالف آن خواند. طرح این اصلاحات به سالهای آخر دهه ۱۳۳۰ بازمیگشت.
به دنبال نفوذ رو به گسترش ایالات متحده آمریکا در ایران در این دهه زمانی که در ۱۳۳۸ ش کندی، رئیس جمهور امریکا، طرح اصلاحات زیربنایی برای کشورهای زیر نفوذ آمریکا را بهمنظور جلوگیری از شکلگیری جنبشهای اعتراضآمیز مردمی و نفوذ کمونیسم شوروی مطرح کرد، شاه ایران از کسانی بود که این طرح را پذیرفت و اجرای اصلاحات ارضی را محور آن قرار داد.
وجود شواهد متعدد بر اغراض سیاسی نیز عامل مؤثری در مواجهه علما و برخی صاحبنظران و مردم با این اقدامات بود. پیش از آن نیز نمایندگانی از سوی شاه نزد مرجع تقلید وقت، آیتالله حاج آقا حسین بروجردی رفته و قصد دربار را برای اقدام به اصلاحات ارضی بهاطلاع ایشان رسانده بودند؛ اما پاسخ صریح ایشان مبنی بر تقدم اصلاحات اساسی در حکومت بر اصلاحات ارضی موجب مسکوت ماندن طرح شده بود. بعد از درگذشت آیتالله بروجردی شاه اجرای این برنامه را آغاز کرد.
لایحه اصلاحات ارضی در دی ۱۳۴۰ در کابینه علی امینی و درپی انحلال مجلسین به تصویب رسید، هرچند در اجرا با موانع و مخالفتهایی از جهات متعدد روبرو شد.
لغو اجباری لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و عدم توفیق در اجرای اصلاحات ارضی و بروز مخالفتهای مختلف با آن، موجب شد که شاه اینبار در تحقق اصلاحات موردنظر خود که آن را باعنوان «انقلاب سفید» اعلام کرد، به استناد اصل ۲۷ قانون اساسی و اصل ۲۶ متمم آن خواستار برگزاری همه پرسی برای اجرای این اصول شود.
اصول ششگانه انقلاب سفید عبارت بود از:
۱) الغای رژیم ارباب و رعیتی با تصویب اصلاحات ارضی ایران بر اساس لایحه اصلاحی قانون اصلاحات ارضی مصوب ۱۹ دی ۱۳۴۰ و ملحقات آن
۲) تصویب لایحه قانون ملی کردن جنگلها در سراسر کشور
۳) تصویب لایحه قانون فروش سهام کارخانجات دولتی بهعنوان پشتوانه اصلاحات ارضی
۴) تصویب لایحه قانون سهیم کردن کارگران در منافع کارگاههای تولیدی و صنعتی
۵) لایحه اصلاحی قانون انتخابات
۶) لایحه ایجاد سپاه دانش بهمنظور تسهیل اجرای قانون تعلیمات عمومی و اجباری
گویا هدف نظام از برگزاری همهپرسی این بود که ضمن کسب تأیید مردم، هرگونه مخالفت را ناموجه نشان دهد. اعلام اصول ششگانه انقلاب سفید و تصمیم به برگزاری همهپرسی برای تأیید آن، حساسیت قشرهای مختلف، بهویژه مراجع و علما را برانگیخت.
از نظر علمای دین و در رأس آنان امام خمینی، رژیم بدون توجه به وضع نابسامان مردم و کشور از نظر اقتصادی و کشاورزی به طرح تعبیرات فریبنده مانند «دخالت زنان در انتخابات» پرداخته و «گمان کرده به اسم آزادی بانوان میتواند ملت مسلمان را اغفال کند تا مقاصد شوم اسرائیل را اجرا کند».
گروهی از روشنفکران و تشکلهای سیاسیِ ملی نیز در همراهی با علما و مردم، بیانیههایی در مخالفت با اصول ششگانه منتشر کردند و اصلاحات را ترفندی از سوی شاه برای تحکیم موقعیت خود در خارج از کشور بهعنوان مصلح کبیر تعبیر کردند.
با صدور این اعلامیه ها، بازارها تعطیل شد و اعتصاب و تظاهرات تهران را فراگرفت. مردم از آغاز بهمن ۱۳۴۱ تا روز همهپرسی (ششم بهمن) به شکل وسیعی در تظاهرات شرکت کرده در تجمعات برخی از مساجد حضور یافتند و در مخالفت با نظام حاکم و همهپرسی شعار دادند.
در درگیری نیروهای امنیتی با مردم، تعدادی مجروح شدند. در چهارم بهمن با هجوم رژیم به دانشگاه تهران، دانشجویان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. اوج خشونت حکومت شاه زمانی بود که آیتالله سیداحمد خوانساری از مراجع طراز اول تهران را در مسیر پیوستن به تجمع چند هزار نفری بازاریان و مردم مورد اهانت قرار دادند و پس از آن نیز به دستگیری روحانیان پرداختند.
بیشتر علما و مراجع با صدور اعلامیههایی هتک حرمت به آیتالله خوانساری را محکوم کردند. در این مدت رسانههای تبلیغی شاهنشاهی سعی داشتند عوامل مرتجع بهخصوص زمینداران را محرک مخالفان نشان دهند. همچنین، پیش از همهپرسی تعدادی از روحانیان و مبارزان سیاسی از جمله آیتالله سیدمحمود طالقانی و مهندس مهدی بازرگان که با صدور اعلامیهای در مخالفت با همهپرسی به سیاستهای شاه تاخته بودند، دستگیر شدند.
به دنبال این وقایع، شاه با ادعای همراهی روحانیت با برنامههای اصلاحی خویش در چهارم بهمن عازم قم شد. در قم نیز، مانند تهران، در این روز بارها تظاهرات و درگیریهای پراکنده با نیروهای امنیتی روی داد و در واکنش به سفر شاه، مردم قم به توصیه علما از حضور در خیابانها و استقبال از شاه خودداری کردند.
شاه نیز در مراسم اعطای اسناد مالکیت اراضی در قم، با حمله شدید به روحانیان، مخالفان برنامههای اصلاحی خود را ارتجاع سیاه خواند.
با اینهمه، همهپرسی که اولین بار زنان نیز در آن شرکت داشتند، در ششم بهمن برگزار شد. حاصل همهپرسی، بنا به گزارش رسمی حکومت، پنج و نیم میلیون رأی موافق (۱۷۹ر۲۷۱ رأی بانوان) و ۱۱۵، ۴ رأی مخالف به اصول ششگانه بود.
بعد از همهپرسی نیز دولت آمریکا این موفقیت را به شاه تبریک گفت. هر چند قراین و شواهد از «بیاعتنایی مردم به رفراندم» با توجه به مخالفتِ یکپارچه علما با آن، حکایت میکرد.
دو روز پس از برگزاری همهپرسی، ماه رمضان ۱۳۸۲ آغاز شد. این همزمانی فرصت مناسبی در اختیار روحانیان گذاشت تا با عزیمت به نقاط مختلف کشور و ایراد سخنرانی، مردم را از وقایع آگاه سازند.
اسدالله علم برای مقابله با این فرصت تبلیغی، در ۶ بهمن به استانداران و فرمانداران دستور داد به وعاظ تذکر دهند که فقط به امور دینی بپردازند.
همچنین، به مراکز ساواک اعلام کرد که همه وعاظ و اهل منبر به شهربانی احضار و تذکرات لازم به آنها داده شود.با وجود این، فعالیتهای روحانیان در این ماه ادامه یافت و به تداوم نهضت انجامید.
دوم فروردین ۱۳۴۲ با سالروز شهادت امام صادق علیهالسلام (بیست و پنجم شوال) مقارن بود، به پیشنهاد امام خمینی و با همراهی مراجع تقلید عید آن سال عزا اعلام شد و برگزاری جشنهای نوروزی مورد تحریم عمومی قرار گرفت.
از سوی دیگر، به مناسبت شهادت امام صادق (علیهالسلام) سخنرانیهای متعددی در مساجد برپا شد و از جمله واقعه مدرسه فیضیه قم رخ داد. مراسم سوگواری امام صادق (علیهالسلام) هرسال از سوی آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی، از مراجع تقلید وقت، در عصر روز بیست و پنجم شوال در مدرسه فیضیه برگزار میشد. آن سال نیز همین دعوت اعلام شده و جمع زیادی در مراسم شرکت کردند.
عوامل ساواک که با طراحی قبلی در این مراسم حضور یافته بودند، از فرصتهایی برای برهم زدن مجلس و ایجاد آشوب و بلوا و فراهم آوردن زمینه مداخله نیروهای نظامی و امنیتی بهره گرفتند و در حالی که یکی از وعاظ معروف قم مشغول سخنرانی بود، نیروهای امنیتی به جمع عزاداران حمله بردند و با سرکوب شدید آنان مراسم عزا را بر هم زدند. در این واقعه مأموران امنیتی بهویژه به ضرب و شتم طلاب پرداختند که یکی از آنها، به نام سیدیونس رودباری، به شهادت رسید. همچنین، حجرههای طلاب را غارت کردند که نظیر چنین واقعهای در مدرسه طالبیه تبریز نیز رخ داد و درگیری میان مأموران امنیتی و طلاب به مصدوم شدن و دستگیری تعدادی از طلاب انجامید.
مراجع تقلید و علما و دانشگاهیان و بعضی از گروههای سیاسی با صدور اعلامیههایی اقدامات شاه و دولت را محکوم کردند. با پخش اخبار این وقایع در سراسر کشور افکار عمومی بشدت متأثر و ملتهب و بهتدریج زمینه برای قیام آماده شد. نکته مهم در این مرحله، تغییر لحن اعلامیههای مراجع بود که بهطور مستقیم شاه، نظام حاکم و اسرائیل و عمّال آن را نشانه گرفته بود.
در این میان، اعلامیه امام خمینی از همه شدیداللحنتر بود و ایشان با افشای این واقعیت که «عدهای با شعار جاویدشاه به مرکز امام صادق و به اولاد جسمانی و روحانی آن بزرگوار حمله ناگهانی کردند» و با تعبیراتی، چون «شاه دوستی یعنی غارتگری» و «تجاوز به احکام اسلام» و خطاب به رژیم شاه تصریح کردند که «من اکنون قلب خود را برای سرنیزههای مأموران شما حاضر کردهام».
صراحت بیان این اعلامیهها بازتاب وسیعی در افکار عمومی یافت و نقشه سران نظام حاکم، یعنی حمله به مدرسه فیضیه و ارعاب روحانیان را با شکست مواجه ساخت.
آیتالله سیدمحسن حکیم، مرجع بزرگ تقلید در آن زمان نیز در تلگرافی از عراق به ۳۲ تن از مراجع و علمای ایران ضمن اعلام همدردی با ایشان خواستار مهاجرت آنان به عتبات عالیات در اعتراض به عملکرد نظام حاکم شد که البته در پاسخ به این دعوت، بر لزوم حضور علما در ایران و تداوم بخشیدن به مبارزه با شاه تأکید شد.
شاه در سخنرانیهای متعددی حملات خود را علیه روحانیت تشدید و رسماً اعلام کرد برای پیشبرد اقدامات اصلاحی خود باکی از خونریزی ندارد. [محمدرضا پهلوی، مجموعه تألیفات، نطقها، پیامها، مصاحبهها و بیانات اعلی حضرت همایون محمدرضاشاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران، ج۴، ص۳۲۰۰-۳۲۰۴، تهران ۱۳۴۷]
از سوی دیگر، با فرارسیدن ماه محرم ۱۳۸۳ (۳ خرداد ۱۳۴۲) مبارزه شدت گرفت. امام خمینی با صدور اعلامیهای خطاب به وعاظ و مبلغان دینی خواستار استفاده از این ایام در جهت مبارزه با نظام حاکم و یادآوری «مصیبتهای وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت» شد و تأکید کرد که خطر ضدیت حکومت شاه با اسلام «کمتر از خطر بنی امیه نیست» و ضمن هشدار نسبت بههمکاری حکومت با اسرائیل و اینکه دستگاه جبّار به اسم آزادی بانوان قصد اغفال ملت را دارد و میخواهد «مقاصد شوم اسرائیل را اجرا کند» و نیز با اشاره به نفوذ ایادی فرقه ضالّه در دستگاههای دولتی از وعاظ خواست تا خطر اسرائیل را به مردم تذکر دهند و گوشزد کرد که «سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است».
مراجع تقلید و سایر علما نیز این رویارویی با حکومت را تأیید کردند و بدینترتیب، در محرم آن سال، کمتر شهری بود که پیام امام خمینی و علما را دریافت نکرده باشد. با توجه به حضور مردم در مجالس عزاداری، سخنرانی ها در بیشتر شهرها، از جمله در تهران و قم و تبریز رنگ سیاسی به خود گرفت و مطالب و نوحهها جنبه انتقادی از حکومت و افشاگری به خود گرفت و به تعبیر یکی از گزارشهای ساواک «مراسم عزاداری تبدیل به مجالس حمله به دولت و حمله به رژیم سلطنتی» شده است.
در این مرحله از مبارزه، مراجع و علما به مسائل اساسی، مانند سلطه بیگانگان و پیوند با اسرائیل و اسلامزدایی میپرداختند.
تظاهرات عظیم روز عاشورا در تهران و قم اوج اعتراضات مردم را نشان داد. این تظاهرات از لحاظ کثرت و تنوع شرکت کنندگان، از روحانیان و دانشگاهیان و کارگران، اهمیت کمنظیری داشت.
تعداد اجتماع کنندگان اینروز را در مقابل مسجد حاج ابوالفتح واقع در خیابان ری، بین ۷۰ تا ۱۲۰ هزار نفر و طبق گزارشهای دیگر بین ۳۰ تا ۵۰ هزار تن برآورد کردهاند.
مهمترین حادثه این ایام سخنرانی امام خمینی در مدرسه فیضیه قم و پخش خبر آن در کشور بود. امام خمینی در این سخنرانی، شاه و اسرائیل را محکوم کردند و اعلام داشتند که دستگاه سفاک ساواک ایران با اساس اسلام مخالف است و اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام جاری باشد. ایشان ضمن نصیحت به شاه، او را به عبرت گرفتن از سرانجام پدرش فراخواندند.
به دنبال این سخنرانی، امام خمینی در سحرگاه ۱۵ خرداد در منزل خود در قم دستگیر و به تهران منتقل شد. همزمان با دستگیری امام، آیات عظام حاج آقا حسن قمی در مشهد، حاج شیخ بهاءالدین محلاتی در شیراز و تعدادی از علما و وعاظ در تهران و برخی از شهرها دستگیر شدند. با انتشار وسیع و سریع این خبر بلافاصله بازار تهران تعطیل شد و مردم همان روز در قم و تهران و دیگر شهرها به خیابانها ریختند و قیام پانزده خرداد شکل گرفت. دانشجویان تهران با تعطیل کردن کلاسها بهتظاهرات پرداختند، مردم نیز بهتدریج در میدانهای اصلی و اطراف بازار و خیابانهای نزدیک به میدان ارک تجمع کردند و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به تظاهرات پرداختند.
این قیام خودجوش که برخاسته از احساس وظیفه دینی و شور ایمانی بود و هیچ تشکیلاتی آن را سازماندهی نکرده بود تا بعد از ظهر ادامه یافت. مردم قصد تصرف اداره رادیو و کاخهای مرمر و گلستان را داشتند، اما نیروهای نظامی و امنیتی بشدت آنها را سرکوب و تعداد زیادی را شهید و مجروح کردند.
درباره تعداد شهدای این قیام نظر واحدی وجود ندارد. در اسناد ساواک تعداد شهدا صدها تن ثبت شده است. [مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پروندههای اسناد ساواک: قیام پانزده خرداد، پرونده ش ۱۱۸، ص ۱۹۲.]
تظاهرات به صورت پراکنده تا ۱۸ خرداد ادامه داشت، ولی بهتدریج نیروهای امنیتی قیام را سرکوب کردند.
به دنبال این وقایع، مراجع و علما به خصوص مراجع قم و مشهد و نیز نجف، با صدور اعلامیههایی تند و مبارزهطلبانه این اقدامات را محکوم کردند.
این اعلامیهها که از سوی آیات عظام سیدمحسن حکیم، سیدمحمدهادی میلانی، سیدمحمدرضا گلپایگانی، سیدابوالقاسم خویی، سیدشهابالدین مرعشی، سیدکاظم شریعتمداری و برخی دیگر صادر شد، بر استقامت تا آخرین لحظه تأکید و بر «تأیید تمام علمای شیعه و ملت مسلمان ایران و جهان» نسبت به «اعتراضات شرعی و قانونی معظم له به دولت» تصریح شد.
آنان خواستار آزادی سریع امام خمینی شدند: «خون ما رنگینتر از خون برادر عزیزمان حضرت آیتالله العظمی خمینی نیست، مادامی که ایشان را صحیح و سالم بهدست ما ندهند دست از اقدام برنمیداریم».
همچنین، با اشاره به این که «دولت فعلی ایران برای پیشرفت مقاصد شوم خود از هرگونه تعدی و ظلم مضایقه ندارد» اعلان کردند که «بر هر فردی از افراد مسلمان در هر لباس و هر مقامی که باشند واجب است که از همکاری با این دولت خائن خودداری نمایند».
تظاهرات و اعتراضات در شهرهای دیگر، از جمله مشهد و شیراز و تبریز، نیز بهوقوع پیوست. همچنین، بیش از پنجاه تن از مراجع و علمای طراز اول شهرهای مختلف کشور در اعتراض بهدستگیری امام خمینی و بهمنظور رایزنیهای لازم برای آزادی و پیشگیری از اعدام ایشان و دو مرجع تقلید دیگر، آیتالله قمی و آیتالله محلاتی، به تهران مهاجرت کردند. مهاجران همراه با روحانیان و علما و تجار تهران آیتالله کمالوند را به نمایندگی نزد شاه فرستادند، اما شاه ضمن گلایه از مواجهه علما با نظام حاکم گفت «ما خمینی را نمیکشیم تا امامزاده درست شود». [۹۵]علمای مهاجر همچنین با صدور اعلامیه با استناد به اصل دوم متمم قانون اساسی مبنی بر مصونیت قضایی مراجع و مجتهدان طراز اول کشور، بر موقعیت برتر علمی و مرجعیت امام خمینی تأکید کردند و با توقف نسبتاً طولانی در پایتخت، پس از اطمینان از رفع خطر اعدام، بهشهرهای خود بازگشتند. امام خمینی و دو مرجع دستگیر شده دیگر، پس از مدتی نزدیک دو ماه، به منزلی در قیطریه تهران انتقال یافتند.
قیام پانزده خرداد در کشورهای همجوار نیز بازتاب وسیعی داشت. شیعیان پاکستان به حمایت از امام خمینی تظاهرات کردند و با مقابله پلیس پاکستان مواجه شدند. شیخ محمود شلتوت، رئیس دانشگاه الازهر مصر، اقدام مستبدانه دولت ایران را علیه رهبران مذهبی تقبیح کرد.
جراید غربی نیز با درج گزارشهایی به ریشهیابی واقعه پرداختند، از جمله روزنامه لوموند پاریس در ارزیابی خود، علت قیام را بیعدالتی و بحران اقتصادی و فساد در دستگاه حکومتی ذکر کرد و یادآور شد که از نظر مردم اصلاحات شاه تحت تأثیر امریکاییها بوده است.
روزنامه اورشلیم پُست در واکنش به حوادث ایران اظهار امیدواری کرد که این جریان در روابط ایران با اسرائیل اثر سوئی نخواهد داشت و «دولت ایران اجازه نخواهد داد که سیاست خارجی او را عوامفریبان دیکته کنند».
از سوی دیگر، امام خمینی که در فروردین ۱۳۴۳ از حصر آزاد شد و به قم بازگشت، در نخستین اعلامیه خود از مصیبت پانزده خرداد یاد کرد و اظهار داشت که «تا ملت عمر دارد غمگین در مصیبت ۱۵ خرداد است» و در سالگرد حادثه نیز همراه با چند تن از مراجع تقلید، پانزده خرداد را روز عزا اعلام کردند.
در سالگرد قیام، همه ساله برای زنده نگهداشتن یاد شهدای ۱۵ خرداد و رویارویی مستقیم امام خمینی با حکومت شاه، مراسم یادبودی به صورت غیررسمی و مخفیانه در قم برگزار میشد. از جمله در ۱۷ خرداد ۱۳۵۴ در مدرسه فیضیة قم، گروهی از طلاب با برپایی مجلسی برای بزرگداشت دوازدهمین سالگشت قیام، به ابراز مخالفت با حکومت پهلوی پرداختند که به هجوم مأموران دولتی و دستگیری ۳۵۰ تن از طلاب منجر شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بار دیگر امام خمینی به پاس قیام دینی پانزده خرداد و به یاد شهدا و مصیبت دیدگان واقعه، روز پانزده خرداد را عزای عمومی اعلام کردند و ابراز داشتند که این روز در عینحالی که مصیبت بود، از آن جهت که به استقلال و آزادی کشور منتهی شد، مبارک است.
قیام پانزده خرداد نقطه عطفی در مبارزات ملت ایران در برابر حکومت پهلوی بود که استمرار یاد و خاطره آن به قیام سراسری ۱۳۵۷ ش و پیروزی انقلاب اسلامی انجامید. در واقع، این قیام بود که «نطفه جمهوری اسلامی را بهوجود آورد و اگر نهضت و قیام پانزدهم خرداد با آن ابعاد در آن روز بهوجود نمیآمد جنبش (اسلامی مردم ایران) سرنوشت دیگری داشت.