کتاب صوتی «حاج جلال» نوشته لیلا نظری گیلانده با صدای داوود حیدری کاری از موسسه سماوا منتشر و راهی بازار نشر شد.
این اثر تکهای واقعی از خاطراتی است که شور زندگی و شوق شهادت را همزمان به تصویر میکشد و به زبان ساده مردم روستا سخن میگوید. «حاج جلال» خاطرات حاج جلال حاجیبابایی است که در دفاع مقدس دو فرزند و دو دامادش برای پاسداری از میهن و انقلاب اسلامی به شهادت رسیدند.
در بخشی از این کتاب میشنویم:
رویش را که باز کردند، انگار روح از بدنم جدا شد. آرام خوابیده بود. غورۀ من خواب بود. اشک همه صورت و محاسنم را خیس کرده بود. این ابوالقاسم من بود که بیتفاوت به وجود ما چشمهایش را بسته بود و قرار نبود بیدار شود. گفتم: «ابوالقاسم؟ غوره بابا! مگر باز هم داری با خدا عبادت مُکنی که ما را نمیبینی! پا شو ببین کیا آمدهاند…»
حرفها و درد دلهایم با او تمامی نداشت. عزیزآقا کنارم ایستاده و دستم را گرفته بود تا مبادا حالم بیشتر از این خراب شود. دستم را از دستش رها کردم و بردم توی موهای پهنشده روی پیشانی ابوالقاسم و سرش را نوازش کردم. یاد امامحسین (ع) افتادم که صورتش را روی صورت علیاکبرش گذاشت و سینه به سینه فرزندش. خودم را چسباندم روی سینهاش. انگار که زنده بود. کافی بود چشم باز کند و مرا ببیند.
نسخه صوتی این کتاب در ۷ ساعت و ۵۰ دقیقه عرضه شده است.