ضربالمثل مشهور ماستها را کیسه کردن زمانی کاربرد دارد که شخص از هشدارها ترسیده باشد و برای رفع خطر اقدام لازم را انجام بدهد. آیا می دانید حکمت و حکایت این ضرب المثل چیست؟
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما ، ضربالمثل معروف ماستها را کیسه کردن، به معنای ترسیدن است و زمانی کاربرد دارد که شخصی از شنیدن خبر یا هشداری ترسیده باشد و اقدام لازم را برای رفع خطر انجام بدهد که در اصطلاح میگویند فلانی ماستش را کیسه کرد. این ضرب المثل داستان جالبی دارد که در ادامه این مطلب تقدیم خواهد شد.
«ماستها را کیسه کردن» کنایه از چیست؟
۱- کنایه از ترسیدن و تسلیم شدن در برابر کسی است.
۲- یعنی حساب کار دستش آمد و دیگر اشتباهاتش را تکرار نمیکند!
۳- معمولا این ضرب المثل را در جایی به کار میبرند که کسی کار اشتباه یا خلافی میکرده، اما بالاخره از روی ترس یا به هر دلیلی تسلیم میشود و دیگر آن کار را تکرار نمیکند.
۴- ماستتو کیسه کن یعنی اوضاع خراب است مراقب باش و حواست را جمع کن. دست از کار خود بردار.
داستان ضرب المثل: ماست ها را کیسه کردن
در تاریخ آمده است که روزگاری در زمان سلطنت مظفرالدین شاه قاجار ماست گران شد. مردم به گرانی ماست که قوت قالبشان بود و قاتق نانشان اعتراض کردند. مظفرالدین شاه به مأموران خود دستور داد تا ماست را ارزان کنند و به قیمت قبل برگردانند؛ اما گوش ماست فروشها به این حرفها و دستور شاه بدهکار نبود و درنهایت ماست ارزان نشد.
از قضا در آن زمان فرد مقتدری به نام مختارالسلطنه در پایتخت حضور داشت که برای سر و سامان دادن به اوضاع آشفته آن روزها رئیس نظمیه تهران شده بود. مختارالسطنه به دستور شاه تصمیم گرفت تا قیمت ماست را به ثبات برساند. مختار السلطنه دستورات سختی را برای ارزان کردن ماست اعمال کرد و گران فروشان آن را هشدار و تهدید جدی داد.
چند ماهی گذشت و اوضاع کمی آرام شد. مختار السلطنه که ذاتاً مرد پیگیری بود، به این آرامش و ثبات مشکوک شد و تصمیم گرفت تا در یک اقدام ضربتی با لباس رعیت به دکان ماست فروشها برود و ببیند ماست را با چه قیمتی به رعیت بینوا میفروشند.
او وارد یکی از دکانهای شهر شد و از ماست فروش پرسید: «آیا ماست داری؟» ماست فروش گفت: «ماست معمولی میخواهی یا ماست مختارالسلطنه؟» مختارالسلطنه که از شنیدن اسمش حسابی شگفت زده شده بود، پرسید: «مگر چه فرقی دارد؟!»
ماست فروش گفت: «ماست معمولی همان ماست سفت و بدون آب است که ما با قیمت گران میفروشیم و ماست مختارالسلطنه همان خمره جلوی دکان است که نیمی از آن را آب بستهایم و به قیمتی که مختارالسلطنه دستور داده، میفروشیم.»
مختارالسلطنه که از این همه حیله بازی بسیار خشمگین شده بود، فورا دستور داد تا ماست فروش نگون بخت را جلوی دکانش سر و ته آویزان کردند و بند تنبانش را سفت بستند؛ سپس همان خمره ماست مختارالسلطنه را توی پاچههای شلوارش ریختند و مرد نگون بخت را آنقدر آویزان نگه داشتند تا هرچه آب اضافه توی خمره ماست ریخته بود، از تنبانش بیرون چکید.
بعد از اینکه این خبر در شهر و بین اهالی بازار پیچید، همه ماست فروشهای گران فروش ترسیدند و فورا ماستهای معروف به مختارالسطنه را داخل کیسه ریختند تا آب اضافه ماست از آن خارج شود.
♦ از آن پس کسی که تهدید میشود و میترسد و کارش را اصلاح میکند، این ضرب المثل را برایش به کار میبرند.
منابع: مرکز اسناد و مدارک میراث فرهنگی، ادبخانه