حضرت علی(ع) در آخرین لحظات زندگی، وصیتی کرد که برای همیشه تاریخ برای بشریت درس خوب زیستن است. البته وصیتهای حضرت، دو جنبه خصوصی و عمومی داشت که در ذیل به آنها اشاره میکنیم.
وصایای خصوصی
الف: نخست این که در تجهیز و کفن و دفن بدنش امام حسن (ع) را وصی و جانشین خود قرار داد و به همه فرزندان دیگر از حضرت حسین (ع) و محمد و عون و جعفر و عبداللَّه و عباس و... دستور داد که از او اطاعت کنند، و پس از او برادرش را واجب الاطاعة قرار دهند که همه به فرمان او باشند. البته این وصیت جنبه عمومی هم دارد که همه مسلمانان موظف بودند که از امام حسن و پس از او از امام حسین اطاعت کنند و آن دو را در زمان هر کدامشان امام و حجت خدا بدانند.
ب: و دیگر این که سفارش کرد ایمان خود را حفظ کنند و از احکام اسلام مراقبت نمایند و تقوا و فضیلت را شعار خود قرار دهند.
ج: در مورد چگونگی غسل و کفن و نماز و تدفین به آنها سفارش کرد که چگونه عمل کنند و شبانه این کار انجام شود که در صفحات بعد درباره آن بحث خواهیم کرد.
د: فرزندان خود، مخصوصاً امام حسن و امام حسین - علیهما السلام - را به صبر و تحمل مصائبی که در پیش خواهند داشت سفارش کرد. [۱]
وصایای عمومی
وصایای عمومی حضرت، متعدد و مختلف نقل شده است در این جا یکی از آنها را که در اکثر کتابهای حدیثی علمای شیعه و سنی آمده است، [۲] میآوریم:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم؛ این آن چیزی است که علی بن ابی طالب وصیت میکند. علی به وحدانیت و یگانگی خدا شهادت میدهد و اقرار میکند که محمّد بنده و پیغمبر خداست، خدا او را فرستاد تا مردم را هدایت کند و دین خود را بر ادیان دیگر غالب گرداند و لو کافران کراهت داشته باشند. همانا نماز، عبادت، حیات و ممات من از خدا و برای خداست، شریکی برای او نیست من به این دستور امر شده ام و تسلیم خداوند هستم.ای پسرم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بیتم و هر کس را که این نامه به او برسد به امور زیر توصیه و سفارش میکنم:
۱ - هرگزتقوای الهی رااز یادنبرید، کوشش کنید تا دم مرگ بر دین خدا باقی بمانید.
۲ - همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید و بر اساس ایمان به خدا متحد باشید و از هم جدا نشوید، همانا از پیغمبر خدا شنیدم که میفرمود: اصلاحِ میان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چیزی که دین را محو و نابود میکند فساد و اختلاف است و لا حَولَ و لا قُوَّة إلّا بِاللَّهِ العلی العظیم.
۳ - «ارحام و خویشاوندان» را از یاد نبرید، صله رحم کنید که صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان میکند.
۴ - خدا را، خدا را! درباره «یتیمان»، مبادا گرسنه و بی سرپرست بمانند. [۳]
۵ - خدا را، خدا را! درباره «همسایگان» خوشرفتاری کنید، پیغمبر آن قدر در مورد همسایه سفارش کرد که ما گمان کردیم میخواهد آنها را در ارث شریک کند.
۶ - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «قرآن»، نکند دیگران در عمل به قرآن بر شما پیشی گیرند!
۷ - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «نماز» چرا که نماز ستون دین شماست.
۸ - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «کعبه» خانه پروردگارتان، مبادا حج تعطیل شود که اگر کعبه خالی بماند و حج متروک شود مهلت داده نخواهید شد و مغلوب دشمنان خواهید شد.
۹ - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره ماه «رمضان» که روزه آن ماه سپری است برای آتش جهنم.
۱۰ - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «جهاد در راه خدا» از مال و جان خود در این راه کوتاهی نکنید.
۱۱ - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «زکات مال» که زکات، آتشِ خشمِ الهی را خاموش میکند.
۱۲ - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «امّت پیامبرتان» مبادا مورد ستم قرار گیرند. [۴]۱۳ - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «صحابه و یاران پیغمبرتان»، زیرا رسول خدا درباره آنان سفارش کرده است.
۱۴ - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «فقرا و تهیدستان» آنها را در زندگی خود شریک کنید.
۱۵ - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «بردگان و کنیزان» که آخرین سفارش پیامبر (ص) درباره اینها بود.
علی (ع) مجدداً سفارش نماز را کرد و فرمود: کاری که رضای خدا در آن است در انجام آن بکوشید.
۱۶ - با مردم به خوشی و نیکی رفتار کنید همان طوری که قرآن دستور داده است و به ملامت مردم ترتیب اثر ندهید.
۱۷ - امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید، نتیجه ترک آن این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد، آن گاه هر چه نیکان شما دعا کنند دعای آنها مستجاب نخواهد شد.
۱۸ - بر شما باد که بر روابط دوستانه میان خود بیافزایید، به یکدیگر نیکی کنید از کناره گیری از یکدیگر و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید.
۱۹ - کارهای خیر را به مدد یکدیگر و اجتماعاً انجام دهید و از همکاری در مورد گناهان و چیزهایی که موجب کدورت و دشمنی میشود بپرهیزید: «تعاونوا علی البرّ و التقوی..»
۲۰ - از خدا بترسید که کیفر خدا شدید است: «واتقوا اللَّهَ إنّ اللَّهَ شَدیدُ العِقاب.»
خداوند نگهدار شما خاندان باشد و حقوق پیغمبرش را در حق شما حفظ فرماید، اکنون با شما وداع میکنم و شما را به خدای بزرگ میسپارم و سلام و رحمتش را بر شما میخوانم. [۵] در آخر این وصیت در کافی آمده است که پس از پایان وصیت حضرت پیوسته میگفت: «لا إله إلاّ اللَّه» تا وقتی که روح مقدسش به ملکوت اعلی پیوست. [۶]
در نهج البلاغه است که در پایان وصیت، امام (ع) فرزندان خود را مخاطب ساخت و به آنها فرمود:
«یا بنی عَبدُ المطّلب لا یلفِینَّکم تَخُوضونَ دِماءَ المُسلمینَ خُوضاً تَقولون: قُتِلَ أمیرُ المؤمنین! ألا لا یقْتُلُنَّ بی إلاّ قاتلی، اُنظروا إذا اَنا مُتُّ مِن ضَربَتِهِ هذهِ فَاضربوهُ ضَربَةً، لا یمثَّل بالرَّجُلِ فإنّی سَمِعتُ رَسولَ اللَّه (ص) یقول: إیاکم والمُثلة و لو بِالکلْبِ العَقور.
ای فرزندان عبدالمطلب! نیابم شما را که در خون مسلمانان فرو روید و دست به کشتار بزنید به بهانه این که بگویید امیرالمؤمنین کشته شده و بدانید که در برابر من جز کشنده من کسی نباید کشته شود، نگاه کنید، چون من از ضربت او از دنیا رفتم به او یک ضربت بزنید و او را مُثله نکنید که من از رسول خدا شنیدم که میفرمود: «از مُثله کردن بپرهیزید اگر چه به سگ گزنده و هار باشد».» [۷]
وصیت امام (ع) درباره کیفیت غسل و کفن و دفن
محمد بن حنفیه روایت کرده است: شب بیست و یکم ماه رمضان رسید و شب تاریک شد علی (ع) همه فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد و با آنها وداع نمود، سپس به فرزندش امام حسن فرمود: «خداوند این مصیبت را بر شما نیکو گرداند، همانا من از میان شما میروم و همین امشب به ملاقات خدا خواهم رفت و به حبیبم رسول خدا (ص) همان طوری که وعده ام داده، ملحق خواهم شد،ای پسرم! وقتی من از دنیا رفتم مرا غسل ده و کفن کن، و به بقیه حنوط جدّت رسول خدا (ص) که از کافور بهشت است و جبرئیل آن را آورده بود مرا حنوط کن، بعد مرا بر روی سریر گذارید، جلوی تابوت را کسی حمل نکند بلکه دنبال او را بگیرید، و بهر جانبی که تابوت رفت شما هم بروید، و هر جا که ایستاد بدانید قبر من آن جاست، جنازه ام را آن جا زمین بگذارید و توای پسرم بر جنازه ام نماز بگذار، هفت تکبیر بگو، و بدان که هفت تکبیر به غیر از من بر هیچ کس مشروع نیست جز بر فرزند برادرت حسین که او قائم آل محمد و مهدی این امت است و او کجیهای خلق را راست خواهد کرد، وقتی تو از نماز بر من فارغ شدی، جنازه را از آن محل بردار و خاک آن جا را حفر کن، قبر کنده و لحدی ساخته و تخت چوبی نوشته شده خواهی یافت که مرا در آن جا دفن میکنی، وقتی خواستی از قبر خارج شوی اندکی صبر کن آن گاه نگاه کن میبینی که من در قبر نیستم، زیرا به جدت رسول خدا ملحق خواهم شد، چون هر پیغمبری را در مشرق به خاک سپارند و وصی او را در مغرب دفن کنند حق تعالی بین روح و جسد آن دو را جمع نماید و پس از زمانی از هم جدا خواهند شد و به قبرهای خویش برمی گردند، سپس قبر مرا با خاک پر کن و آن محل را از مردم پنهان دار. [۸]
آن گاه علی با فرزندان خود اندکی صحبت کرد و آنان را از آیندهای که حسن و حسین دارند آگاه نمود و آنها را به صبر و تقوی دعوت کرد، سپس لختی بیهوش شد، چون به هوش آمد فرمود: «اینک رسول خدا، و حمزه عم بزرگوارم، و جعفر برادرم نزد من آمدند و گفتند: زود بشتاب که ما مشتاق و منتظر تو هستیم»، پس نگاهی به اهل بیت خود کرد و فرمود: «همه شما را به خدا میسپارم، خداوند همه را به راه راست هدایت و از شرّ دشمنان محافظت نماید، خدا خلیفه من است بر شما و شما را کافی است برای خلافت و نصرت» سپس به فرشتگان خدا سلام داد و گفت: «لِمثلِ هذا فَلْیعْمَلِ العامِلُون إنّ اللَّهَ مَعَ الّذینَ اتَقوَّا والَّذینَهُم مُحسِنُون».
از برای مثل این مقام باید عمل کنند عمل کنندگان، زیرا که خداوند با پرهیزکاران و نیکوکاران است.»
سپس عرق بر پیشانی مبارکش جاری شد، چشمهای مبارک را بر هم گذاشت، دست و پا به جانب قبله کشید و گفت: «أشهدُ أن لا إله الاّ اللَّه وَحدهُ لا شَریک لَه وأشهدُ أنَّ محمّداً عَبدهُ ورَسولُه» این را گفت و مرغ روحش به ملکوت اعلی در کنار پیغمبران و اولیاء خدا پرواز کرد، صلوات اللَّه و سلامه و سلام ملائکته و انبیائه و رسله علیه، و لعنة اللَّه علی قاتله.
وبدین ترتیب مشعل هدایت و کانون عدالت خاموش شد، این واقعه در شب جمعه بیست و یکم ماه رمضان سال چهلم هجری بود.[۹]
پی نوشت:
[۱]. همان، ج ۳۶، ص ۵.
[۲]. کافی، ج ۷، ص ۵۱؛ نهج البلاغه، نامه ۴۷؛ شرح ابن ابی الحدید، ج ۶، ص ۱۲۰؛ اسد الغابه، ج ۴؛ مسعودی مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۲۵؛ تحف العقول، ص ۱۹۷؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۴۲؛ تاریخ طبری، ج ۶، ص ۸۵ و بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۲۴۸.
[۳]. در نهج البلاغه دارد: «مراقب باشید که مبادا یتیمان در اثر رسیدگی نکردن شما از بین بروند» (ولا یضیعوا بحضرتکم).
[۴]. در بعضی از نسخ: «اللَّه اللَّه فی ذریة نبیکم» دارد.
[۵]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۲۴.
[۶]. همان.
[۷]. نهج البلاغه، نامه ۴۷.
[۸]. بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۹۰، و مفید، الارشاد، ص ۲۶، فصل ۶، باب ۲ حدیث را با کمی تفاوت نقل کرده است.
[۹]. بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۲۹۲.
منبع :حوزه نت