آیت الله بهجت(ره) می فرمود: امام سجاد (ع) در حال اسارت و درحالیکه غُل و زنجیر به گردن داشت، به سائل، شاهانه کمک میکند. ما چنین بزرگانی داریم که همه چیز ما از آنهاست، ولی گویا آنها را نداریم.
اینگونه است که بازخوانی و مرور کلام عالمان دینی گرهگشای بسیاری از مسائل ما خواهد بود.
بخشهایی از سخنان آیتاللهالعظمی محمدتقی بهجت رحمهالله علیه را در خصوص سیره امام زینالعابدین علیه السلام مورد بازخوانی قرار داده ایم. لازم به توضیح است که مطالب این بخش مورد تأیید دفتر معظم له قرار گرفته است.
دستانی بسته اما زبانهایی برّان
امام سجاد علیه السلام در حال اسارت و درحالیکه غُل جامعه به گردن داشت، به سائل، شاهانه کمک میکند. ما چنین بزرگانی داریم که همه چیز ما از آنهاست، ولی گویا آنها را نداریم.
تلاش در راه ترویج مرام و مسلک پدر
بنا نبود حضرت سیدالشهدا علیه السلام از راه خرق عادت و اعجاز پیروز شوند، وگرنه یک نفر هم لازم نبود، خود حضرت سیدالشهدا علیه السلام کافی بودند.
امام سجاد معصوم علیه السلام با آن حال [بیماری] برای ترویج از مرام و مسلک سیدالشهدا علیه السلام عصا و شمشیر به دست میگیرد.
جواب امام زینالعابدین علیه السلام به اعتراض یزید
در زمان اسارت اهل بیت حضرت سیدالشهدا علیه السلام، یزید دید در دست امام سجاد علیه السلام تسبیحی است که حضرت آن را میچرخانند. لذا به امام علیه السلام اعتراض کرد که چرا کار بیهوده انجام میدهی؟!
بیشتر بخوانید:روایت زندگی امام سجاد (ع)، در رادیو فرهنگ
امام سجاد علیه السلام فرمودند: «از پدرم شنیدم که جدم رسول خدا صلیالله علیه وآله وسلم هر صبح و شام میفرمودند: خداوندا! صبح و شام کردم در حالی که تسبیح و تمجید و ستایش و تهلیل و تکبیر تو را میگویم به تعداد گرداندن تسبیحم، و سپس تسبیح خود را میگرداندند. هرکس این کار را انجام دهد، برای او اجر تسبیح نوشته میشود و نیز برای او مایه فَرَج و گشایش است.»
امام سجاد علیه السلام پاسخ را مطابق پرسش میدادند و در دست ایشان تسبیح کوچکی بود که آن را میچرخانده و سخن میگفتند. یزید ـ که بر او باد هر چه مستحق آن است ـ گفت: «من با تو سخن میگویم و تو پاسخم میدهی و تسبیحی در دستت میچرخانی؟! چگونه این کار جایز است؟!»
امام سجاد علیه السلام فرمودند: «پدرم از جدم رسول خدا صلیالله علیه وآله وسلم برایم فرمودند که هرگاه نماز صبح را میخوانده و نافله بهجا میآوردند، با کسی سخن نمیگفتند تا تسبیح را برمیداشته و میفرمودند: بار خدایا! من صبح کردم و تو را تسبیح و ثنا و تهلیل و تکبیر و تمجید میگویم به عدد آنچه که تسبیحم را میچرخانم؛ و در این حال تسبیح را در دستش میچرخاندند و هرچه میخواسته، سخن میگفتند، بدون آنکه با تسبیح ذکر بگویند و میفرمودند: همین برایش [ذکر] حساب میشود و حرزی است تا وقتی که به بستر خود رود. هنگامی که به بستر میرفتند، مانند همین کلام را میگفتند و تسبیح را زیر سر خود میگذاشتند. پس برایش از این وقت تا وقت بعدی [ذکر] حساب میشد. من هم به پیروی از جدم صلیالله علیه وآله وسلم این کار را کردم.»
بعد از واقعه عاشورا مردم آن دوران انحطاط اخلاقی داشتند و شرایط قیام از سوی امام سجاد (ع) وجود نداشت و نیاز به تلاش و فعالیتی بود که در زمان امام باقر(ع) و امام صادق (ع) این موضوع محقق و شرایط به گونه ای شد که برنامه تربیتی به اوج رسید، در زمان امام سجاد(ع) حتی افرادی که جز بنی هاشم بودند نماز و حج بلد نبودند و مردم با دین و احکام دینی بیگانه شده بودند که به خاطر تسلط یزید و بر جامعه اسلامی بود، این موضوع سبب شد مردم از نظر اخلاقی انحطاط پیدا کردند و امام(ع) کانون ارشاد و ارتباط با پرودگار را زنده نگه داشتند تا انسان های صالحی تربیت کنند.
امام(ع) بردگان را می خریدند و آنها را تحت آموزش قرار می دادند، در دورانی که این افراد تحت اختیار بودند امام سجاد(ع) روی آنهاکار می کردند و انسان های شایسته ای تربیت می شدند.
امام سجاد(ع) از هر فرصتی در راستای تبیین واقعه عاشورا استفاده می کرد
یکی از اقداماتی که امام سجاد(ع) برای تربیت انسان ها و مقابله با جنایات یزید انتخاب کرد این بود که از هر فرصتی برای زنده نگه داشتن یاد عاشورا بهره بردند، هنگامی که امام(ع) آب مشاهده می کردند و یا قصاب گوسفندی سر میبرید گریه میکردند و این موضوعات غیر از جنبه عاطفی جنبه تربیتی و سیاسی داشت، امام زین العابدین(ع) قصد داشتند یاد و خاطره عاشورا زنده بماند و مردم متوجه باشند و فراموش نکنند که چه جنایت هایی انجام شده است.