حضرت ولیعصر(عج) در زیارت ناحیه: سلام بر عباس که دنیایش را در راه تحصیل آخرت صرف کرد و جانش را برای حفاظت از برادرش [امام زمانش] قربانی کرد.
حضرت عباس فرزند علی بن ابیطالب (علیهالسلام) هستند. کنیّه ایشان «ابوالفضل» است و از افتخار برادری امام حسن (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) برخوردارند. روز چهارم ماه شعبان سال ۲۶ هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند و در سال ۶۱ هجری به شهادت رسیدند. سنّ مبارکشان را هنگام شهادت ۳۴ سال نوشتهاند.
واژه عباس، صیغه مبالغه از ماده «عبس» و به معنی گرفتگی چهره میباشد. حضرت ابوالفضل (ع) مصداق بارز «أشدّاءُ عَلَی الکفار» بودند زیرا چهره ایشان در مقابل دشمنان عبوس و خشن بود اما در برابر مومنان گشاده و مهربان.
مرحوم علامه حائری در کتاب معالی السِبطین مینویسد: «امیرمؤمنان (ع) او را از این رو عباس نامید که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پیکار با دشمنان آگاهی داشت. دشمنان در برابر او لرزه بر اندامشان میافتاد و صورت هایشان از ترس او رنگ در میباخت. او قهرمانی بود که شجاعت را از پدرش به ارث برده بود و بینی گمراهان در برابر او به خاک مالیده میشد.»
حضرت عباس از معدود انسان های غیرمعصوم هستند که اهلبیت عصمت و طهارت برای ایشان زیارتنامه صادر کرده اند.
برخلاف آنچه که بعضاً در بین برخی از شیعیان و ناآگاهان رایج است که حضرت عباس (ع) به خاطر جانفشانی برای برادر به این جایگاه دست یافت، حقیقت چیز دیگری است و باید گفت که جانفشانی فضیلت بزرگی برای حضرت عباس نیست چرا که افراد بسیاری هستند که حاضرند جان خود را برای برادر فدا کنند؛ پس، عظمت حضرت عباس به جهت شناخت و معرفت کامل و یقین نسبت به مقام ولایت و فداکاری در این راه بود.
گوشه ای از عظمت و ولایتمداری حضرت عباس (علیه السلام)
ایشان شجاعت حضرت امیرالمومنین(ع) را به ارث برده بود اما با وجود جان دادن علی اکبر و شهادت یاران اباعبدالله، فرمان امام خود را اطاعات کرد و فقط پرچمدار باقی ماندند.
امام حسین (ع) از ایشان خواسته بودند که پرچم را در دست داشته باشد که اهل حرم وقتی نگاهشان به پرچم در دستان عباس (ع) میافتد، قوت قلب پیدا کنند و بدانند این سپاه هنوز وجود دارد.
حضرت عباس (ع) میل طبیعی خود را لگدمال کردند و وارد جنگ با دشمنان ولایت و قاتلان شهدای کربلا نشدند. ایشان شاهد شهادت عزیزان، برادران و اصحاب امام حسین (ع) بودند تا زمانی که همه یاران امام به شهادت رسیدند، نزد امام حسین (ع) رفته تا اذن میدان بگیرند.
امام حسین (ع) با توجه به پرچمدار بودن ایشان فرمودند: «برای طفلان تشنه آب بیاور» و حضرت عباس(ع) هنگام آوردن آب به خیمه گاه به شهادت میرسند و اینجاست که اباعبدالله الحسین(ع) با شهادت ایشان احساس تنهایی میکند و میفرمایند: "الان انکسر ظهری و قلت حیلتی"... یعنی حالا دیگر کمرم شکست و درمانده شدم!
امام حسین (ع) چگونه با شهادت ۷۰ تن از یاران و فرزندان، چنین جملهای را به زبان نیاوردند و فقط با شهادت حضرت عباس (ع) چنین جملهای را گفتند و فریاد برآوردند: "هل من ناصر ینصرنی" آیا کسی هست مرا یاری کند؟