کشتار مردم دزفول یک روز پس از فرار شاه از ایران و وقوع چهارشنبه سیاه در این شهرستان روایت خونین دیگری از جنایتهای رژیم پهلوی است.
به گزارش خبرگزاری صدا وسیما مرکز خوزستان، برای بررسی واقعه چهارشنبه سیاه دزفول بهتر است به وقایع این شهر در چند روز قبل از این حادثه اشاره کرد.
در روز ۲۵ دی ۵۷ یک روز قبل از فرار شاه، اداره ساواک به دلیل تظاهرات و حملات پی در پی انقلابیون، که روز به روز وسیعتر میشد، تخلیه شده و مأموران ساواک شهر را ترک کردند.
هنگام تخلیه ساختمان، مأموران شهربانی و ارتش آنجا را محاصره کرده بودند، به جهت اینکه مردم شجاع دزفول در اطراف ساواک تجمع کرده بودند، در حالی که علیه رژیم شعار میدادند، قصد داشتند به ساختمان حمله کنند که با شلیک تیر هوایی مأمورین متفرق شدند.
روز سهشنبه ۲۶ دی ماه با پخش خبر فرار شاه از ایران شهر دگرگون شده، مردم یکدیگر را در آغوش گرفته و شادمانی میکردند و به همدیگر تبریک میگفتند و با شیرینی از عابرین پذیرایی میکردند و وجد و شادی مردم دزفول به قدری زیاد بود که قابل توصیف نیست.
سرتیپ اکبر غفاریان فرمانده تیپ ۲ زرهی دزفول، در شب قبل از ۲۷ دی دستور داده بود که مجسمههای شاه را برداشته و به پادگان منتقل کنند که مجسمه میدان تاج را منتقل کرده، ولی نتوانسته بودند مجسمه رضاخان را از میدان مرکزی شهر در بیاورند، مردم نیز از فرصت استفاده کرده، صبح روز ۲۷ دی در این میدان تجمع و اقدام به پایینکشیدن مجسمه کردند.
در هنگام پایینکشیدن مجسمه یکی از فعالان انقلاب با فریاد به مردم یادآور شد که: «این روز به سادگی به دست نیامده، این پیروزی با خون و تحمل شکنجه و دربهدری و تبعید و زندان به دست آمده است. قدر شهدا را بدانید و مقام آنها را پاس بدارید». پس از انداختن مجسمه آن را روی زمین کشیده و شعار میدادند: «شـاه فـراری شــده / سـوار گـاری شــده.»
در ظهر روز ۲۷ دی به مردم خبر رسید که نظامیان در اهواز با تانک و نفربر به مردم حمله کرده، شهر را به خون و آتش کشیدهاند.
بعد از انتشار این خبر از طریق بلندگوهای مساجد و برخی افراد که سوار بر وانت شده با بلندگوهای دستی به مردم خبر میدادند که بعدازظهر نیز به دزفول حمله خواهند کرد.
با اعلام این خبر مردم برای مقابله با نیروهای رژیم آماده شدند، محمّد مخبر در این مورد میگوید: «مرحوم علامه مخبر با شجاعت تمام تا لحظاتی قبل از حمله نظامیان به شهر در عقب وانت سوار شده و با بلندگوی دستی اکثر خیابانهای شهر را طی کرده و به مردم هشدار میداد که آمادگی لازم را در مقابل حمله مزدوران رژیم داشته باشند.»
طرح نقشه حمله به مردم دزفول توسط تیمسار غفاریان فرمانده تیپ ۲ زرهی دزفول با هماهنگی سپهبد جعفریان استاندار خوزستان و ارتشبد قرهباغی رئیس ستاد ارتش، تنظیم شده بود. غفاریان در روز ۲۶/۱۰/۱۳۵۷ افرادِ نظامی پادگان را به ۳ دسته تقسیم کرد و برای هر دسته، جداگانه سخنرانی کرد و گفت: «با شناختی که از ارتشبد قرهباغی دارم، دستورهای وی لازمالاجرا است و به آنها گفت که بدانید این افراد که شورش میکنند کمونیستها هستند و اگر پیروز شوند ما را اسیر کرده و رفتاری نامناسب و غیر انسانی نسبت به ما خواهند داشت...»
در این روز از ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر تانکها و خودروهای تیپ ۲ زرهی از درب شمالی (درب تانکرو) پادگان حرکت کرده و ساعت پنج بعدازظهر به شهر یورش برده، بسان حمله به یک کشور بیگانه به طرزی وحشیانه با تانک و نفربر از روی خودروهای پارک شده در کنار خیابانها عبور کردند، مغازهها را به آتش کشیده و رهگذران را به گلوله بستند. شاهدان عینی اظهار کردند که خودروهای ارتشی و تانکها حتی چند اتومبیل را با سرنشینان زیر گرفته و زیر چرخهای سنگین خود له کردند.
به آتش کشیدن دفاتر روزنامههای اطلاعات و کیهان
آنها حتی به دفاتر نمایندگی روزنامههای اطلاعات و کیهان هم رحم نکرده و آنجا را به آتش کشیدند، سرویس حامل پرستاران بیمارستان افشار را نیز به گلوله بستند. هجوم وحشیانه مأموران رژیم که با شلیک هزاران گلوله به در و دیوار خانههای مردم، آتش زدن مغازهها و خودروهای پارکشده کنار خیابان و تیراندازیها و بوقزدن مکرر و سردادن شعارهای جاوید شاه همراه بود تا نیمهشب چهارشنبه ۲۷/۱۰/۱۳۵۷ ادامه داشت.
بدون شک این عملیات گسترده نمیتوانست ناگهانی صورت گیرد و احتیاج به برنامهریزی قبلی داشت، لذا در این راستا غفاریان از قبل حدود صد نفر از نظامیان پادگان مراغه و افراد غیرنظامی وابسته به رژیم طاغوت آن شهرستان را به تیپ آورده بود. در روز حمله طی یک اقدام برنامهریزی شده برای در اختیار گرفتن کامل مهمات با چند نفر از نظامیان پادگان مراغه، پرسنل واحد مهمات را خلع سلاح کرد تا بتواند مهمات بیشتری برای عملیات تهیه کند. وی قصد داشت حتی گلوله توپ هم بیاورد.
استوار دوم محمدرضا نساج از درجهداران تیپ ۲ زرهی دزفول در جلسه دادگاه سرتیپ غفاریان گفت: نقشه حمله به دزفول در ۲۷ دی ماه ۱۳۵۷ توسط تیمسار غفاریان و درجهداران رده بالای تیپ، طراحی شده بود.
وی اضافه میکند که در ساعت ۱۱ همان روز از طریق لشکر ۹۲ زرهی به رکن دوم و ضد اطلاعات خبر دادند که ما میخواهیم یک سری عملیات در شهر انجام دهیم. در آن روز استاندار، فرمانده لشکر، فرمانده ضد اطلاعات و فرمانده رکن دوم به وسیله هلیکوپتر عازم دزفول هستند.
حدود ساعت یک بعدازظهر یک فروند هلیکوپتر در پشتبام پاسدارخانه نشست و نفرات ذکر شده از آن پیاده شدند، سپس فرمانده گروهانها به اتاق جنگ احضار شده و در جلسهای که از ساعت ۱۳:۳۰ تا ۳ بعدازظهر طول کشید، شرکت کردند...
بعد از این جریان چند تن از درجهدارها با شعار «ما شاه میخواهیم»، جلوی دفتر تیمسار تجمع کرده، تیمسار ضمن صحبتهای خود به آنها قول داد که ظرف ۴۸ ساعت شاه را برمیگرداند، البته با کمک آنها! بلافاصله درجهدارها شروع کردند به فریادزدن که گروهانها جمع شوند. حدود ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر خودروها و تانکها از پادگان به طرف شهر حرکت کردند. قبل از حرکت درجهدارها، یک نفر تفنگ در دست گرفته بود و میگفت هر کس جهت سرکوب مردم به دزفول نرود، مغزش را متلاشی میکنم. خود تیمسار غفاریان نیز عکس شاه را روی سینهاش گذاشته و در بالای نفربر ایستاده بود.»
تیمسار غفاریان در اجرای نیات پلید خود بعد از حمله به شهر دزفول، پاسبانهایی را که نسبت به شهر اطلاعات بیشتری داشتند، مأمور حمله به منازل برخی از روحانیون فعال از جمله سید مصطفی فارغ و علامه مخبر مینماید.
پاسبان علی راهداری از درجهداران شهربانی دزفول که در دادگاه انقلاب به جرم به شهادترساندن رحیم دیانتی به اعدام محکوم شد، در جلسه دادگاه گفت: «با نقشه قبلی قرار بود چند نفر از مأموران شهربانی لباس عربی پوشیده و آقای فارغ را دزدیده و به رودخانه بیندازیم که در اجرای این اقدام در بعدازظهر روز چهارشنبه (۲۷ دی ۵۷) بر اساس کروکی تنظیم شده از قبل، به منزل وی حمله کرده و پس از آتشزدنِ اتومبیل او، قبل از اینکه وارد منزل ایشان شویم، متوجه شدیم که وی از پشتبام فرار کرده است.»
حمله به منزل مرحوم علامه مخبر ناکام ماند
یک گروه دیگر از مأمورین تیپ ۲ زرهی با تجهیزات کامل و تانک و نفربر جلوی منزل مرحوم علامه مخبر رفته و قصد داشتند که بعد از تخریب منزل آن مرحوم، وی را دزدیده و از بین ببرند. اما به دلیل تنگ بودن کوچه و تجمع مردم و انقلابیون جرأت وارد شدن به منزل وی را پیدا نکردند و مرحوم مخبر با اصرار و کمک انقلابیون و همسایهها از طریق پشتبام فرار کردند.
نیروهای رژیم در روز چهارشنبه سیاه به قصد ایجاد رعب و وحشت به شهر حمله کردند. آنها تصور میکردند با این حربه مردم عقبنشینی میکنند، در صورتی که تجربه نشان داده بود که مردم ایران هر وقت در فشار قرار بگیرند، بیشتر برانگیخته میشوند و همین باعث شد که خونهای به ناحق ریخته شده در این روز دامنگیرشان شود و در نتیجه اتحاد مردم بیشتر شد و به لطف خدا انقلاب به ثمر نشست.
حمله عمال پهلوی به مردم دزفول در حالی اتفاق افتاد که مردم خونگرم دزفول درست ۳ روز قبل از این حادثه، در اجرای فرمان حضرت امام مبنی بر خوش رفتاری با ارتشیان، در یک راهپیمایی کمنظیر ضمن پخش گل و شیرینی و میوه به برادران ارتشی خود با آنان روبوسی کرده و حلقههای گل را به لوله مسلسلهای آنها آویخته، جلوههای زیبایی از تصرف دلها به وسیله حسن خُلق را به نمایش گذاشتند.
مردم در فردای روز حمله به دزفول، خیابانهای اصلی شهر را با تیرآهنهای بههمجوشدادهشده مسدود کرده و با درست کردن خاکریز برای جلوگیری از ورود مزدوران به شهر آماده شدند.
در مورد تلفات این حمله ناجوانمردانه و وحشیانه مزدوران رژیم به دزفول، آمارهای مختلفی گفته شده که صائبترین آنها شهادت شش نفر و مجروح شدن بیست نفر است. خسارات مالی زیادی نیز به مردم به خصوص اصناف وارد شد که بیش از صد خودرو و تعداد زیادی از مغازهها به آتش کشیده شده و تخریب گردید. ایادی رژیم بعد از این اقدام به این نتیجه رسیدند که در مقابل سیل خروشان مردم نمیتوانند مقابله کنند.
منبع: پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی