سرپرست معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی گفت: با بهرهگیری از متخصصان خود، میتوانیم مسیر حل مسائل اجتماعی را «کوتاهتر» و «کم هزینهتر» کنیم.
به یقین، دانشگاه رازی نیز در برابر محیط فرهنگی و اجتماعی پیرامون خود، مسئول است؛ پیشینه کهن این دانشگاه و برخورداری از ظرفیتهای عظیم علمی و فرهنگی، چنین وظیفه و کارکردی را برای این دانشگاه تعریف میکند.
استان ما سالهاست که از کمبودها و کاستیهای فراوان فرهنگی و اجتماعی رنج میبرد؛ برخی از مدیران هوشمند نیز این کاستیها و رنجها را شناخته و در پی حل آن بودهاند، اما سهم و رسالت اجتماعی دانشگاه مورد غفلت بسیاری از آن فرهیختگان قرار گرفته است؛ اگر آن هوشمندی و شناخت مدیران با بهرهگیری از رسالت اجتماعی دانشگاه همراه میشد، امروزه موتور توسعه استان با شتاب بیشتری حرکت میکرد.
دانشگاه رازی میتواند پیشرانی فرهنگی و اثرگذاری اجتماعی خود را در خدمت مدیران استان قرار دهد و با بهرهگیری از متخصصان خود، مسیر پیگیری و حل مسائل اجتماعی را «کوتاهتر» و «کم هزینهتر» کند. مسائل و چالشهایی همچون؛ گسترش فرهنگ کار و کارآفرینی، تقویت روحیه تعاون و فعالیت گروهی، فرهنگ مصرف و صرفهجویی، سواد رسانه و فضای مجازی، روشنگری و تبیین دستاوردها و گفتمان انقلاب اسلامی، مباحث مربوط به محیط زیست، فرهنگ نقد، مطالبهگری و پرسشگری، تقویت اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی، شکیبایی و مدارای اجتماعی، مهاجرت و حاشیهنشینی، پرخاشگری و خشونت اجتماعی، بزهکاری و ناهنجاری فرهنگی و اجتماعی، خرد ورزی و دانش اندوزی، مدیریت شهری و توسعه روستایی، مباحث مرتبط با گروههای قومی و مذهبی، تدوین تاریخ اجتماعی و سیاسی استان، معرفی ظرفیتهای گردشگری استان، مشارکت در تولید محتوا برای رسانههای دیداری و شنیداری، فرهنگ ترافیک، تدوین پیوستهای فرهنگی برای پروژههای عمرانی و صنایع استان، مباحث مرتبط با ازدواج و طلاق، فرهنگ پهلوانی و ورزش قهرمانی، سنجش و ارزیابی عملکرد نهادهای فرهنگی و اجتماعی استان، وحدت و تقریب مذاهب اسلامی و....
اما یادمان نرود:
۱. حل مسائل فرهنگی و چالشهای اجتماعی استان، تنها با نگارش مقاله، کتاب و پایان نامه میسر نمیشود؛ بلکه جامعه ما بهشدت نیازمند پژوهشهای «کاربردی» و «اثرگذار» است.
۲. پیدایش چالشها و دشواریهای فرهنگی و اجتماعی استان در «گذر زمان» بوده است، لذا حل یا کاستن از شدّت آنها، نیازمند «برنامهریزی» و «روشمندی» علمی در گذر زمان است.
۳. باور و پذیرش مدیران استان در بهرهگیری از «ظرفیتها» و «تواناییهای» دانشگاه رازی، یکی از ملزومات کلیدی این مسیر است.
۴. رسالت پژوهشگران دانشگاه، تنها به «شناخت مسئله» و «ارائه راهکار» ختم نمیشود، بلکه میتوانند در «فرایند» و «شیوه اجرا» نیز مشارکت کند.
۵. ممکن است تئوریها و دیدگاههای نظریه پردازان غربی در حوزه مسائل اجتماعی، افقهای دید ما را ژرفتر و دقیقتر کند، اما «جغرافیای فرهنگی» ما، اقتضا میکند، آن نظریهها بومیسازی شده و حسب شرایط و بسترهای فرهنگی و اجتماعی کشور و استان پیگیری شود.
۶. وجود برخی کاستیها و ناهنجاریهای درون دانشگاهی، هرگز نمیتواند منافی و مانع کنشگری فرهنگی و اجتماعی دانشگاه در سطح استان شود. دانشگاه میتواند و (باید اینگونه باشد) ضمن پیگیری این کاستیهای درونی خود، راهگشا و گرهگشای مسائل فرهنگی و اجتماعی استان نیز باشد.
به هرحال، دانشگاه رازی، در پنجاهمین سال تأسیس خود، بهمنظور ایفای این نقش کنشگری اجتماعی، میتواند در فرآیند توسعه و تقویت فرهنگی و اجتماعی استان، بیش از گذشته، گامهای «اثرگذار» و «جدیتری» را بردارد و بازوی قدرتمندی برای «مدیریت هوشمند» و «توسعه استان» بهشمار آید.