مسئول گروه جهادی شهید بهنام محمدی درباره تاثیرات مکتب سردار سلیمانی بر گروههای جهادی گفت: شهید سلیمانی به ما آموخت که این تفکری است که مرز نمیشناسد
سوال : از کارها و اقدامات خودتان بگویید در گروه جهادی شهید بهنام محمدی برای مردم خوب ایران .
آقاخانی : گروه جهادی شهید بهنام محمدی مثل بقیه گروههای جهادی خادم مردم ایران است ، از تقریبا ۱۰ سال پیش فعالیتش را شروع کرده در اقصی نقاط ایران تقریبا کار کرده ، خوزستان ، سیستان و بلوچستان و خود تهران و سالهای دیگر جسته و گریخته کار انجام داده است و افتخار می کند که خادم مردم بوده تا به امروز تک تک اعضای گروه واقعا خادم مردم هستند و هر کاری از دستشان بربیاید برای مردم شریف ایران مضایقه نمی کنند .
سوال : خدا خیرتان بدهد . کار جهادی کردن را چطور می شود تعریف کرد در مکتب شهید سلیمانی عزیز ؟
آقاخانی : شهید سلیمانی به ما آموخت که این تفکر یک تفکری است که مرز نمی شناسد ، آدم ها را نمی شناسد ، سلائق را نمی شناسد ، جریانات سیاسی را نمی شناسد هر کسی که در این مملکت و برای اسلام کار می کند خارج از این مرزها وجود دارد ما وظیفه داریم به هم کمک کنیم نه تنها مسلمان ها بلکه غیر مسلمان هایی هم که نیاز داشته باشند اگر مظلوم واقع شده باشند وظیفه داریم کمکشان کنیم . این رسالتی است که ما در گروهمان داریم و از حاج قاسم سلیمانی هم یاد گرفتیم .
سوال : شما کجا مستقر هستید ؟
آقاخانی : گروه ما در تهران ذیل ناحیه مطهری است
سوال : چند تا از جوان های خوب آنجا فعال هستند ؟
اقاخانی : اکثرا در گروه ما جوان هستند ، ما تقریبا کمتر کسی را داریم که سنش بالای ۴۰ سال باشد غالبا یا دانش آموز یا دانشجو و یا در همین رنج سنی هستند حتی کسانی را داریم که دانش آموز ابتدایی هستند بعضی اوقات در گروهمان دانش اموزان ابتدایی هستند تا با این تفکر آشنا بشوند و آموزش می بینند برای آینده .
سوال : کجاها سفر می کنید ، متمرکز هستید در بعضی از استان ها یا نه هر جایی که احساس نیاز و نیازمندی باشد شما آنجا حضور پیدا می کنید ؟
آقاخانی : بعضی از شرایط هست که در کشور اتفاق می افتد مثل سیل ، زلزله و امثالهم که ما وظیفه خودمان می دانیم که هر کمکی هست از جمع آوری کمک های نقدی و جنسی مردم باشد تا این که خودمان برویم در آن مناطق و شروع به فعالیت کنیم هر کاری که از دستمان بربیاید و هر کسی هم که اعلام آمادگی کند اگر توانمان باشد با خودمان می بریم که بتوانیم خدمت رسانی کنیم به مردم .
سوال : چرا نام شهید بهنام محمدی را برای این گروه جهادی انتخاب کردید؟
آقاخانی : بهنام محمدی برای من یک قضیه ای دارد . من یک مدتی با دانش آموزها کار می کردم در زلزله ورزقان ، من مکث کردم داشتم آن را برای خودم مرور می کردم و یاد آن موقع افتادم که یکسری دانش آموزهای ابتدایی در زلزله ورزقان آمدند به ما ملحق شدند و آن زمان ما هنوز گروه جهادی را اسم گذاری نکرده بودیم آن زمان من دانشجوی دانشگاه شهرری بودم به اسم غافله عشق بود گروه جهادیمان تا آن زمان که دانشگاه بودیم؛ بعد که بیرون آمدیم من گروه جهادی را تغییر اسم دادم به بهنام محمدی ، من این را دیدم دانش آموزها چقدر کارهای قشنگی انجام می دهند در مناطق و فرض کنید ما دانشجو همراهمان داشتیم ، پیرمرد همراهمان داشتیم خودم می دیدم از نزدیک فعالیت ها را ، دانش آموزهایی که ما همراهمان داشتیم روز اول که آمدند همه به ما خرده می گرفتند می گفتند این دانش آموزها مگر کاری از دستشان بر می آید ؟ مگر دانش آموز می تواند در مناطق زلزله زده کاری انجام بدهد ؟ و برای خودمم دچار سوال شده بود که واقعا این دانش آموزها می توانند کار کنند در مناطق زلزله زده؟ این ها سنشان کم است از ۹ سال تا ۱۲ سال ؟ چطور می توانی این ها را به کار بگیری ؟ یک جلسه ای را فوری گذاشتیم با بچه های خودمان و گفتیم ما الان چه کار کنیم این دانش آموزان بهترین بازدهی را داشته باشند یک نفری از بچه های گروهمان بود که خیلی کار دانش آموزی خوب انجام داده بود؛ گفت بیاییم یک کاری کنیم ، گفت این ها را دسته بندی کنیم ذیل هر مثلا ۴-۵ دانش آموز یک سرپرست داشته باشد این ها را مدیریت کند که کار انجام بدهند، آنهایی که سن و سالشان یک کم بالاتر بود می توانستند کار انجام بدهند ، یعنی مشکلی نداشتند از لحاظ مثلا کاری و توان شان بیشتر بود می بردیم داخل کار عمرانی در پی ریزی می خواستیم بکنیم ، پی ریزی هم کار سنگینی بود کسانی که در دوره های جهادی کار کرده باشند میدانند کار سنگینی است . این ها دور و بر مربی شان می ایستادند کمک می کردند و پی ریزی ساختمان را انجام می دادند، یکسری از دانش آموزان بودند که سن و سالشان کمتر بود خیلی خیلی دیگر کم بود در آشپزخانه کنار آشپز گذاشته بودیم؛ مثلا پوست سیب زمینی بگیرند و به آشپزی کمک کنند یکسری بین این ها داشتیم آن موقعه باید سکوهای دام می زدیم بخاطر این که سرما نزدیک بود این سکوهای دام احتیاج به زیرسازی داشت، ما دانش آموزها را باز هم هر ۵ نفر را به یک نفر سپرده بودیم رفته بودند این سکوهای دام را آماده می کردند که رویش داربست می خورد و آن سکوی دام رویش احداث می شد از وقتی این ها را ما دسته بندی کردیم دو روزه پیشرفت کارمان چند برابر شد و اهالی روستا من خودم شاهد بودم در آن روستا خیلی ها منتظر بودند که دولت بیاید کار کند ولی از آن روز که ما این دانش آموزان را به کار گرفتیم که از روز سوم اردو به ما ملحق شده بودند ، خود اهالی می گفتند به بچه هایشان می گفتند ، ببینید این ها سن و سالشان از شما کمتر است ببینید چطور این ها کار می کنند ؟ این ها الان خانه هایشان می توانستند بمانند زمستان است چون ما که نمی توانستیم برای همه خانه بسازیم ما فقط برای یک عده خاصی که بی سرپرست و بدسرپرست بودند و زیر نظر کمیته بودند و این حرکت بچه ها باعث شد یک جنب و جوشی در روستای ورزقان افتاد و همه شروع به کار کردن کردند. جلوی چشم خودم پدر به بچه اش می گفت ببین غیرت را باید از این ها یاد بگیرید . شروع کردند و آنها از ما جلوتر زدند چون کار بعضی هایشان هم همین بود و بعضی هایشان توانشان از ما بالاتر بود ما یکسری دانش آموز و دانشجو بود که شاید در عمرشان بیل دستشان نگرفتند و این را من خودم دیدم خودم از دانش آموزها درس گرفتم این ها کار می کردند کار برای مردم و خدمت می کردند و این خدمتشان را جوری انجام می دادند که الگو می شدند ما مثلا خسته می شدیم می رفتیم می نشستیم ولی این ها احساس می کردند اگر این وظیفه را به دوش گرفتند اگر به نحو احسن انجام ندهند گناه کردند ، این ها جلوی چشم ما تربیت می شدند و هنوز که هنوز است بعضی از آنها زنگ می زنند و انتقاد دارند که بهترین اردوهای ما آن زمان بود . دانش آموز واقعا ، درست است دست های کوچکی دارد ولی گره های بزرگی را در مملکت ما می تواند باز کند .
سوال : ما افتخار می کنیم به تک تک دانش آموزان و دانشجویان خوب کشورمان و از شما عزیزان در گروههای جهادی . من آرزوی توفیق روزافزون دارم .