کتاب «بچههای لب خط» داستان زندگی شهید محمدرضا دستواره، یکی از فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) منتشر شد.
این اثر با عنوان «بچههای لب خط» منتشر شده و روایتگر زندگی یکی از فرماندهان جنگ به قلم اصغر فکور است.
سید محمدرضا دستواره از جمله شهدا و فرماندهان ارشد دوران دفاع مقدس به شمار میرود که با رشادتها و دلیریهایی که از خود نشان داد در میان رزمندگان شاخص قرار گرفت، برای نمونه تا زمان شهادت یازدهبار مجروح شدن را به جان خرید، اما هرگز لحظهای از پای ننشست که دشمن بخواهد دین و کیان کشورش را به خطر بیاندازد.
شهید دستواره در کتاب «چارده روایت» گلعلی بابایی، خود را اینگونه معرفی کرده است: سیدمحمدرضا دستواره هستم و طبق اطلاعات شناسنامهای ۱۳۳۸ خورشیدی در محله علیآباد تهران یا همان گود به دنیا آمدم. تا اخذ دیپلم متوسطه ادامه تحصیل دادم و بعد هم وارد مبارزات سیاسی شدم. روز چهارم آبان ۱۳۵۷ در حال توزیع اعلامیههای امام (ره) به وسیله مأموران ساواک دستگیر شدم و بعد از چند ساعت بازداشت آزادم کردند.
پس از پیروزی انقلاب در دوازدهم آبان ۱۳۵۸، وارد سپاه شدم و از دی همان سال به مناطق آشوبزده غرب کشور اعزام شدم که این مقطع، نقطه عطف زندگی من بود. چون که در این مأموریت من با حاج احمد متوسلیان آشنا شدم. همانطور که بارها و در همه جا گفتم: من آدمی هستم که از توی «گود» بلند شدهام. هزار دفعه گفتهام: از یک محیط فاسد بلند شدهام. اگر انقلاب نبود، سرنوشت من معلوم نبود چه میشد. حتی وقتی که توی سپاه آمدم، باز سرنوشت من معلوم نبود، چون امکان داشت، آدمی بشوم که سپاهی گری را به عنوان یک «شغل» انتخاب کرده باشم و یک اسلحه روی دوش خود بیندازم و پست بدهم و بعد سر برج، بروم و حقوق ام را بگیرم. حالا من نمیخواهم از حاج احمد بت درست کنم؛ اما آدمی به اسم «حاج احمد» بر سر راه من قرار گرفت و حاج احمد وسیلهای شد تا من اینجوری که الآن هستم بشوم و نخواهم به سپاهی گری، به چشم یک «شغل» نگاه کنم.
انتشارات سوره مهر همزمان با کتاب «بچههای لب خط»، کتاب «عبور از سیمخاردار نفس» را نیز از مجموعه «فرماندهان» به قلم حمید حسام منتشر کرده که روایتگر زندگی و مجاهدتهای شهید علی چیتسازیان، از شهدای شاخص استان همدان و از فرماندهان لشکر انصارالحسین (ع) این شهر در دوران هشت سال دفاع مقدس است.