حاشیه امن یکی از آن انرژی خوارهایی است که اگر بخواهیم عواملی که سد راه موفقیت افراد هستند را لیست کنیم قطعا اولین مورد در این لیست خواهد بود.
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما ، زمانی که اصطلاحی به نام منطقه امن به گوش ما میخورد احتمالا مکانی را مجسم خواهیم کرد که می تواند ما را از هرگونه خطری حفظ کند و در واقع امنیت جانی ما را تضمین کند. اما نکته جالب اینجاست که منطقه امن تنها در جهان اطراف ما مفهوم ندارد و صرفاً مختص به امنیت جانی ما نیست! بلکه در ذهن هر انسان هم منطقه امنی تعریف شده که هر کاری خارج از این منطقه برای شخص، تنش زا و استرس آور محسوب میشود. البته این استرس در اکثر مواقع، افراد را به شدت از موفقیت دور نگه میدارد. در این مطلب با منطقه امن و تاثیرات آن و همچنین نحوه خروج از آن برای رسیدن به موفقیت بیشتر آشنا می شوید.
حاشیه امن یکی از آن انرژی خوارهایی است که اگر بخواهیم عواملی که سد راه موفقیت افراد هستند را لیست کنیم قطعا اولین مورد در این لیست خواهد بود.
گاهی افراد به دلایل مختلف از جمله ترس هایی که از کودکی همراهشان است می ترسند حاشیه امن خود را رها کنند و قطعا نمی توانند در زندگیشان به موفقیت های چشم گیری برسند. آن وقت به جای اصلاح این روند شروع می کنند به گله و شکایت از زمین و زمان و مقصر جلوه دادن دیگران و شرایط زندگی، در حالی که شاید اگر حاضر به ترک منطقه امن خود می شدند خیلی زودتر به موفقیت می رسیدند.
اما از کجا بفهمیم که در تله حاشیه امن خود گیر کرده ایم و حاضر به ترک آن نیستیم و چطور از منطقه امن خود خارج شویم؟
تعریف حاشیه امن در ذهن هر فردی متفاوت است. گاهی مکانی را به عنوان حاشیــــه امن خود انتخاب می کنیم. گاهی افرادی را و گاهی نیز نوعی از شرایط زندگی را و این بسته به ویژگی های شخصیتی هر فرد متفاوت است. در حالت کلی شرایطی که خروج از آن تنش، استرس و اضطراب غیرقابل کنترل و آزار دهنده ای را برایتان به همراه داشته باشد حاشیه امن شما است.
اجازه دهید برایتان یک مثال بزنم. ذهنیت اغلب پدرمادر ها اینگونه است که اگر شما شغل دولتی داشته باشید و حق بیمه شما ماهانه پرداخت شود شما امنیت شغلی داشته و با چالش های شدید مالی روبرو نخواهید شد. اگر به شما پیشنهاد کنند که شغل فعلی خود را رها کنید و به دنبال کاری بروید که همیشه آرزویش را داشته اید و بگویند که در این مسیر با چالش هایی نیز روبرو خواهید شد و خلاصه مسیرتان پستی و بلند هایی خواهد داشت چه می کنید؟ اگر ترس هایتان جلوی اقدام و عملتان را بگیرد و ترجیح دهید همان رویه خسته کننده قبلی را ادامه دهید اما سراغ کاری که عاشقش هستید نروید، این یعنی شغل کارمندی برای شما منطقه امن محسوب می شود. آن هم منطقه امنی که جلوی پیشرفت و تبدیل شما به یک ماشین پولسازی را گرفته است.
منطقه امن، نموداری ۴ مرحله ای است که اگر نتوانید با موفقیت از هر مرحله آن خارج شوید در نهایت نمودار صعودی موفقیت شما نیز مختل می شود. مرحله اول ناحیه امن است که با خروج از آن ترس هایی که از ترک منطقه امن تان داشتید به سراغ تان می آید. به این مرحله منطقه ترس می گویند. اگر بتوانید در دل ترس هایتان بروید و از مواجه شدن با آنها هراسی به دلتان راه ندهید، وارد مرحله یادگیری و یا همان منطقه یادگیری خواهید شد. این مرحله رشد و شکوفایی زیادی را برایتان به همراه خواهد داشت و از دل آن است که به مرحله چهارم یعنی موفقیت های بزرگ در تمام مباحث زندگی تان خواهید رسید.
بزرگترین عیبِ گیرکردن در حاشیه امن این است که شما به مرور زمان عزت نفس و اعتماد به نفس خود را از دست می دهید و کم کم این حس به شما دست می دهد که فرد کم توانی هستید و از پس انجام هیچ کاری برنمی آیید. این پایین آمدن عزت نفس تبعات جبران ناپذیری را برایتان به همراه دارد نظیر اینکه در مواجهه با هر چالش جدیدی شک و تردید داشته و نمی توانید به تنهایی تصمیم بگیرید و معمولا دیگران برایتان تصمیم می گیرند و دچار طرحواره وابستگی خواهید شد. این وابستگی استرس و اضطراب های شدیدی نظیر ترس از تنهایی و طرد شدن را نیز برایتان به همراه خواهد داشت. نتیجه تمام این ترس ها و استرس ها هم چیزی نیست به جز محدود شدن راه های رسیدن به موفقیت.
منطقه امن برای اولین بار در سال ۱۹۰۸ تواسط رابرت م. یرکیز و جان دی. ددسون که هر دو روانشناسان حاذقی بودند مطرح شد و برای اولین بار عنوان شد که ماندن در یک وضعیت آسایش نسبی باعث ایجاد یک سطح ثابت از عملکرد ها می شود و در اصل تمام انسان ها برای رسیدن به موفقیت های بزرگ به مقداری استرس و اضطراب نیاز دارند که اصطلاحا آن را اضطراب بهینه می گویند و حاصل خروج از حاشیه امن است.
به نظر شما با اینکه همه ما می دونیم اگر خودمان را به چالش بکشیم پیشرفت خواهیم کرد چه چیزی باعث می شود که حاشیه امن خود را ترک نکنیم؟ علت آن ترس هایی است که از کودکی به همراه داریم و مقاومت ذهنمان برای تغییر. می خواهم به شما حقیقتی را بگویم. ذهن تک تک ما انسان ها ماهیتی باهوش اما به شدت تنبل دارد که از هر تغییر و تحولی می ترسد و نمی خواهد که خود را به سختی داده و تغییر کند. پس از نظر ذهن اینکه خودتان را به چالش بکشید یک ایده بد و سمی است چرا که او دلش می خواهد در وضعیتی بدون اضطراب و بی طرف بماند. البته این را هم در نظر بگیرید که حاشیه امن یک حالت دفاعی بدن برای محافظت از روح و روان شما در برابر مشکلات است پس نمی توان آن را چیز مطلقا بدی دانست. گاهی بسیار خوب است که شما در منطقه امن تان بمانید. اما اگر این حاشیه امن جلوی پیشرفت تان در زندگی را بگیرد خارج نشدن از آن قطعا چیز بدی است.
شما مجبورید در مواقع ای حاشیه امن خود را ترک کنید. چرا که ماندن در منطقه امر عواقبی نظیر آنچه در ادامه برایتان لیست میکنم به همراه خواهد داشت و سیر صعودی پیشرفت هایتان در زندگی را مختل کند.
خداوند برای آفرینش تک تک انسان های کره ی زمین زمان و انرژی خاصی را صرف کرده. تمام ما انسان ها دقیقا مانند اثر انگشتمان منحصر به فردیم و تنها به این دلیل خلق شده ایم که خداوند فکر کرده است جهان به وجود ما نیاز دارد. پس در وجود تک تک ما استعدادهای نهفته است که شاید با دیگری متفاوت باشد. مثلا یکی سخنران خوبی است. دیگری در محاسبات ریاضی قوی است و شخص دیگر نویسنده ی حاذقی است. اما افراد زیادی هستند که صرفا بخاطر ترس از ترک کردن منطقه امنشان هیچ گاه این استعداد ها را شکوفا نمیکنند. به طور مثال خانمی را میشناسم که نقاش چیره دستی است اما چون میترسد نقاشی هایش فروش نرود. هیچ گاه اقدام به برگزاری نمایشگاه نقاشی نکرده است.
بنظرتان کارایی حاشیه امن چیست؟ گوشه امنی را به شما می دهد تا از ترس هایتان به آنجا فرار کنید. حال به نظر شما چه وقت از زندگی لذت میبرید ؟ اجازه دهید به شما بگویم. زمانی که از چیزی نترسید آن وقت است که از زندگی لذت خواهید برد. حاشیه امن این شانس را از شما میگیرد که به دل ترس هایتان نفوذ کرده و از زندگیتان لذت ببرید.
افرادی که حاشیه امن خود را ترک نمی کنند، نهایتا به جای یک زندگی هیجان انگیز یک زندگی روتین را تجربه می کنند و از آنجا که هیچ وقت به دنبال چیزهایی که دوست دارند نرفته اند این حس را دارند که اصطلاحا عرضه انجام هیچ کاری را ندارند و ثمره این احساس چیزی به جز افسردگی نیست.
زمانی که ترس هایتان مانع حرکت تان می شود زندگی سراسر ملال آوری دارید و همیشه حسرت کارهایی که میخواستید ولی انجام نداده اید را می خورید. از طرفی در زندگی افرادی را می بینید که از شما در آن زمینه خاص بسیار کم استعداد تر بوده اند اما صرفا چون جرات دنبال کردن اهداف خود را داشته اند، اکنون رویاهای خود را زندگی می کنند. این اتفاق باعث می شود در لاک دفاعی رفته و نقش یک قربانی را بازی کنید و همین افکار مانند خوره به جانتان می افتد و انگیزه زندگی کردن را از شما گرفته و نهایتا شما را پیر می کند.
اول از همه باید بدانید که عوامل متعددی در شکلگیری و شرایط منطقه امن شما تاثیرگذار و دخیل هستند. از جمله این موارد میتوان به خانواده، دوستان صمیمی و محیطی که در آن بزرگ شده و زندگی می کنید اشاره کرد. بنابراین باید بر این عوامل تاثیرگذار بر مرزهای منطقه امن خود شناخت پیدا کنید. باید در عادتها، روتین و رفتارهای مرتبط با حاشیه امن تان تغییر ایجاد کنید.
ولی مسلما این اتفاقات یک شبه رخ نمیدهد. بلکه باید به آرامی خودتان را از حاشیه امن خارج کنید و آن را گسترش دهید. برای ترک یا گسترش منطقه امن راهکارهایی وجود دارد که به شما کمک می کند پا را فراتر گذاشته و از منطقه امن خود خارج شوید. در ادامه به چند مورد از راهکارها اشاره می کنیم.
برای این که بتوانید از منطقه امن خود خارج شوید لازم است در ابتدا انگیزه ای قوی برای این کار داشته باشید. مشخص کردن اهداف و خواسته های جدید و تلاش برای دستیابی به انها می تواند عامل محرک قدرتمندی باشد برای این که زندگی به شیوه قبلی را کنار گذاشته، به ترس هایتان غلبه کرده و وارد مناطق ناشناخته وجود خود شوید و در نهایت پیروزی هایی عظیم به دست بیاورید.
برای دستیابی به خواسته ها و اهدافی که در منطقه امن فعلی تان نیستند، لازم است کمی ریسک پذیر باشید و شجاعت به خرج دهید. به خاطر داشته باشید که ممکن است زندگی در منطقه امن تان بی عیب و نقص و راضی کننده به نظر برسد، اما قطعا تمام انچه از زندگی خود می خواهید را به شما نخواهد داد.
افرادی که طرز فکر ثابتی دارند معمولا ریسک پذیر هم نیستند و به ندرت پایشان را از منطقه امن شان بیرون می گذارند. آنها افرادی هستند که کنترل زندگی شان را در دست ندارند. به همین علت دستاوردهایی که در زندگی کسب می کنند همانند طرز فکرشان از یک الگوی ثابت و مشخص پیروی می کند و به دلیل نداشتن توانایی ریسک پذیری معمولا انچه که در زندگی شان به دست می اورند کمتر موجب رضایت خاطر این افراد می شود.
گفتیم برای این که بتوانید پا روی ترس های خود بگذارید و از منطقه امن خود خارج شوید لازم است در ابتدا شجاعت به خرج دهید و این کار امکان پذیر نیست مگر اینکه اعتماد به نفس خود را تفویت کرده باشید. اعتماد به نفس همچون سنگربانی است تا دندان مسلح، که همواره از شما در هر مرحله ای از زندگی تان محافظت خواهد کرد. بدون داشتن اعتماد به نفس کافی تمامی اقداماتی که ممکن است برای خارج شدن از منطقه امن تان انجام داده باشید قطعا بی فایده و بدون نتیجه خواهد بود.
چرا که اعتماد به نفس شما و باوری که در مورد میزان ارزشمندی و توانایی خودتان در هر زمینه ای دارید، شالوده و زیر بنای تمام موفقیت های شماست و بدون ساختن زیربنایی قوی و محکم قطعا نمی توان ساختمانی محکم و نتایج پایداری بنا کرد.
زمانی که تصمیم میگیرید از منطقه امن خود خارج شده و تجارب جدیدی برای خود خلق کنید قطعا اولین بازدارنده شما ترس های درونی تان خواهد بود. در صورتی که بتوانید ترس های خود را شناسایی کرده و آن ها را رفع کنید بیرون امدن از حاشیه امن کاری بسیار ساده خواهد بود. ترس های درونی افراد معمولا ریشه در دوران کودکی آنها دارد. ترس ها می توانند بسیار پنهان بوده و در لایه های درون ناخوداگاه شما مخفی شده باشند. شناسایی و رفع هر یک از انها می تواند زمینه ساز برداشنن قدم هایی بسیار بزرگ در زمینه رشد و پیشرفت شما باشد و موفقیت هایی عظیم برای شما به ارمغان بیاورد.
امتحان کردن کارهایی که تا به حال انجام نداده اید یا شرکت در فعالیت های جدید حتی درست کردن یک غذایی که تاکنون نخورده اید یا حاضرشدن در جمع افرادی که قبلا با ان ها ارتباطی نداشته اید می تواند حس جسارت شما را تقویت کرده و منجر شود راحت تر بتوانید با بیرون امدن از حاشیه امن تان، از عادت های بد و الگوهای فکری قدیمی خداحافظی کنید.
کارهای روزانه تان را به روش هایی متفاوت از قبل انجام دهید. با این کار مغز شما به تغییر کردن عادت می کند و به شما کمک می کند تا راحت تر بتوانید از منطقه امن زندگی تان بیرون آمده و زندگی را به شیوه گسترده تری تجربه کنید.
به عنوان مثال برای این کار می توانید پارکی که هر روز برای ورزش به انجا می رفتید را با پارک یا باشگاه دیگری عوض کنید یا این که مسیر همیشگی که برای رفتن به دانشگاه یا محل کار طی می کردید را تغییر داده و از مسیر دیگری به ان جا بروید. اگر از اتومبیل شخصی برای رفت و امدهای روزانه تان استفاده می کردید می توانید از مترو، اتوبوس، تاکسی یا دوچرخه استفاده کنید. شاید تعجب کنید اما انجام روزانه ی همین کارهای به ظاهر کوچک به مغز شما فرمان تغییر رفتار و خروج از منطقه امن ذهنی را می دهد و در دراز مدت نتایج شگفت انگیزی در زندگی تان رقم خواهد زد.
یاد گرفتن مهارتی که تا به حال ان را بلد نبودید، مطالعه کتابی که تاکنون چیزی از مطالب ان نمی دانستید یا یادگیری یک زبان جدید تا حد زیادی طرز فکر شما را تغییر داده و مسیرهای فکری جدیدی پیش روی شما باز می کند.
اهمیت قدرت تصویر سازی ذهنی بر هیچ کس پوشیده نیست. زمانی که هدفی جدید برای خود انتخاب کرده اید مثلا پیشرفت در کسب و کارتان یا بهبود یک رابطه عاطفی، می توانید از قدرت تجسم و تصویرسازی برای دستیابی راحت تر به خواسته های تان استفاده کنید. به هنگام شب وقتی به بستر خواب می روید بهترین زمان برای تصویرسازی رویاها و ارزوهایتان است.
در این ساعات مغزتان بالاترین قدرت خلق تجسم های ذهنی را دارد. در گوشه ای ارام دراز کشیده و دقایقی را به تجسم اختصاص دهید. خودتان را تصور کنید که به خواسته تان رسیده اید و خوشخال هستید. این کار باعث می شود مغزتان انرژی زیادی برای هدف تان ازاد کند و راحت تر بتوانید از منطقه امن خود خارج شده و مسیر جدیدی در پیش بگیرید.
گرچه حاشیه امن ما جایی است که بیشتر از هرجا در آن احساس آرامش میکنیم ولی ماندن در آن کار عاقلانهای نیست. چرا که میتواند جلوی پیشرفت و شکوفایی تواناییهای مان را بگیرد. در ضمن رویاها و آرزوهای ما به خودی خود محقق نمیشوند و نیاز به تلاش ما دارند، این تلاش از درون منطقه امن ممکن نیست. برای رسیدن به سطح جدید از زندگی لازم است که از منطقه امن خود رها شوید و کارهایی انجام دهید که چندان ساده نیست.