جنگ رسانهای یکی از سلسله جنگهایی است که استکبار جهانی و در راس آن آمریکا و رژیم صهیونیستی با انقلاب اسلامی و کشور ایران دارند.
به گزارش خبرگزاری صدا وسیما مرکز خوزستان، کارشناس مسائل سیاسی در خوزستان درخصوص سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی در رابطه با حوادث اخیر کشور گفت: به فرموده ایشان، اتفاقهایی که در هفتههای اخیر در برخی نقاط ایران شاهد بودیم، دسیسه دشمن بود و اگر فوت خانم مهسا امینی اتفاق نمیافتاد، برنامههای دیگری برای ایجاد ناآرامی و آشوب طراحی و اجرا میکردند.
غلامرضا نریموسایی افزود: جنگ رسانهای در معنای واقعی، یکی از سلسله جنگهایی است که استکبار جهانی و در راس آن آمریکا و رژیم صهیونیستی با انقلاب اسلامی و کشور ایران دارند.
وی ادامه داد: همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند، وقتی اتفاقی در کشور رخ میدهد و آن را به دشمنی سایر کشورها با ایران اسلامی ارتباط میدهیم، برخی نسبت به این موضوع انتقاد دارند و میگویند چرا هر ماجرایی اتفاق میافتد، آن را به دیگر کشورها و آمریکا ربط میدهیم؟
نریموسایی میگوید: کتاب دیپلماسی و یکی از سیاستمداران آمریکایی به نام هنری کیسینجر آن را نوشته و در ۲ جلد نیز به فارسی ترجمه شده است و در سالهای قبل وزیر امور خارجه آمریکا بوده است.
وی اضافه کرد: این سیاستمدار یهودی اصالتا آلمانی است و در جنگ جهانی دوم با خانواده به آمریکا مهاجرت میکند و سپس تغییر مذهب داد، او در این کتاب دیپلماسی آمریکا در قرن بیستم را توضیح میدهد
این کارشناس مسائل سیاسی گفت: آمریکا تا اوایل قرن بیستم دارای یک سیاست انزواگرایی در روابط بین الملل بود و در معادلههای بین المللی حضور پیدا نمیکرد و بیشتر کشورهای اروپایی و برخی کشورهای آسیایی درگیر اینگونه مسائل بودند.
مطرح شدن نظم نوین جهانی از سوی تئودور روزولت
نریموسایی افزود: در سال ۱۹۰۴ میلادی، تئودور روزولت، رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام میکند که باید در دنیا نظمی جدید با عنوان "نظم نوین جهانی" به معنی "حاکمیت نظام جهانی تک قطبی یا سلسله مراتبی" در دنیا ایجاد و اجرا شود.
وی ادامه داد: به گفته هنری در کتاب دیپلماسی، تئودور تاکید داشت که نظم نوین جهانی باید مبتنی بر "ارزشهای آمریکایی، لیبرالی و دموکراسی" باشند.
نریموسایی میگوید: برای اینکه یک کشور قطب قدرت و قدرت اول دنیا شود، براساس علم روابط بین الملل باید در ۳ مسئله شامل؛ هژمونی نظامی، هژمونی اقتصادی و هژمونی سیاسی استیلا و برتری خاصی داشته باشد.
آمریکا محروم از هژمونیهای نظامی، اقتصادی و سیاسی
وی در ادامه گفت: آمریکا در آن هیچکدام از این هژمونیها را نداشت و قدرتهایی از جمله؛ انگلیس، فرانسه، روسیه، ایتالیا، اتریش، عثمانی، ژاپن و... حضور داشتند و آمریکا از لحاظ قدرت، در رده پایین تری بود.
نریموسایی افزود: اگر ما حرکت کشورها در نظام بین الملل را مشاهده کنیم، متوجه میشویم که این کشورها از قرن هفدهم، هجدهم حرکت خود را آغاز کرده بودند و آمریکا میخواست عقب ماندگی خود را جبران کند و از سایر قدرتها فراتر برود، اما با موانع همین کشورها مواجه شد.
کارشناس مسائل سیاسی ادامه داد: به گفته کیسینجر، ۱۰ سال بعد و در سال ۱۹۱۴، وودرو ویلسون، رئیس جمهور بعدی و حزب دموکرات آمریکا در آستانه جنک جهانی اول، این جمله " نظم نوین جهانی باید مبتنی بر "ارزشهای آمریکایی، لیبرالی و دموکراسی" اجرا شود را دوباره تکرار میکند.
وی به وقوع ۲ جنگ جهانی اشاره و اضافه کرد: در جنگهای اول و دوم جهانی، همه قدرتها از بین میروند و قدرت خود را از دست میدهند، همچنین بسیاری از امپراتوریها متلاشی میشوند، در این شرایط و در سال ۱۳۴۵ موفق میشود به هژمونیها دست پیدا کند.
نمایش هژمونی نظامی آمریکا در بمباران شیمیایی ژاپن
غلامرضا نریموسایی میگوید: آمریکا با زدن بمب شیمیایی به هیروشیما و ناکازاکی ژاپن، به عنوان اولین کشور دارنده سلاح هستهای و استفاده کننده از آن، هژمونی خود در بخش نظامی را به نمایش میگذارد.
دستیابی به هژمونیهای نظامی و اقتصادی
وی ادامه داد: با متلاشی شدن اقتصاد این کشورها، تلاش نکردن اقتصاددانان آمریکا، دوربودن این کشور از مناطق جنگی در اروپا، فاصله تقریبی ۵ هزار کیلومتری دریایی و نبود سلاحهای جنگی برای این مسافت حتی در دنیای امروزی، باوجود اینکه نیروهای نظامی آمریکایی در جنگها حضور داشتند، اما این کشور و زیرساختهای آن هیچ آسیبی ندیدند و همین عوامل سبب شدند در سال ۱۹۴۵، آمریکا به هژمونی اقتصادی دست پیدا کند.
زور نظامی و پشتوانه اقتصادی، عامل رسیدن به هژمونی سیاسی
نریموسایی با بیان اینکه در این سال ۵۲ درصد تولیدهای ناخالص داخلی در دست آمریکا بود، افزود: به تبع این زور نظامی و پشتوانه اقتصادی، آمریکا به هژمونی سیاسی بر کشورهای غربی هم رسید، اما به دلیل وقوع انقلابهای کمونیستی بعد از جنگ جهانی دوم و در زمان حاکمیت ژوزف استالین در شوروی اتفاق میافتد و اروپا به ۲ شرقی و غربی تقسیم میشود، شرقیها متحد شوروی و غربیها متحد آمریکا میشوند، در این شرایط آمریکا ناچارا هژمونی سیاسی را با شوروی تقسیم میکند و به جای نظام تک قطبی، نظام دوقطبی را میپذیرد.
وی با بیان اینکه این وضعیت تا سال ۱۹۹۱ و فروپاشی شوروی ادامه پیدا میکند، اظهار داشت: با فروپاشی شوروی، آمریکا گمان کرد که میتواند بر دنیا حاکم شود، با موانعی برخورد میکند.
تسلط بر جهان خواسته و هدف آمریکاییها
کارشناس مسائل سیاسی معتقد است که آمریکاییها به دنبال تسلط بر جهان هستند و میگوید: برای سومین بار و در ۱۱ سپتامبر سال ۱۹۹۰ و در آستانه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بوش اول (پدر)، رئیس جمهور وقت آمریکا در جمع کارکنان نیروی هوایی این کشور موضوع نظم نوین جهانی را مطرح میکند.
وی به سقوط شوروی در یکسال بعد اشاره کرد و ادامه داد: آمریکاییها گمان میکنند کار تمام شده است و ساموئل هانتینگتون، نویسنده و نظریه پرداز آمریکایی در سال ۱۹۹۳ این موضوع را مطرح میکند که باوجود سقوط شوروی و نبود قدرت مانع، اما جنگ تمدنها را در پیش داریم.
غلامرضا نریموسایی میگوید: در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ حادثه برخورد هواپیما با برجهای دوقلو و انفجار آنها اتفاق میافتد، به عبارت دیگر در ۱۱ سپتامبر سال ۱۹۹۰ موضوع نظم نوین جهانی از سوی بوش پدر مطرح میشود و همین تاریخ در سال ۲۰۰۱ انفجار برجهای دوقلو رخ میدهد که به عقیده هانتینگتون، این اتفاق گویای جنگ تمدنها است.
وی با بیان اینکه عدد ۱۱ در آمریکا مقدس است، افزود: ماجراهای ۱۱ سپتامبر با ۱۱ سال فاصله از سوی بوش پدر و بوش پسر اتفاقی نیستند، در واقع برنامه آنها اشغال ۲۱ کشور اسلامی شامل؛ افغانستان، عراق، ایران، سوریه و... است.