با وجود تهاجم روسیه به اوکراین، تهدید چین همچنان اولویت نخست جو بایدن باقی خواهد ماند.
واضحترین آنها نشست بین بایدن و شی جین پینگ است که در دیدرس نیست. جنگ در اوکراین، عدم تعادل شعاری راهبردی هند و اقیانوس آرام و آمریکا را تشدید کرده است. قبل از تهاجم ولادیمیر پوتین، ژاپن همچنان مشتاق بود راهی برای احیای عضویت آمریکا در مشارکت دو سوی اقیانوس آرام جستجو کند. در عوض با توجه به تهدیدهای پوتین، ژاپن به طور جدی بحث میکند که آیا باید به یک قدرت تسلیحات هستهای تبدیل شود. کره شمالی تهدید میکند در حالی که بایدن در منطقه است، آزمایش هستهای انجام دهد که به این معنی است که همین گفتگو در کره جنوبی نیز در حال وقوع است. بایدن باید به هر دو متحد اطمینان دهد که چتر هستهای آمریکا هنوز کفایت میکند. دیپلماسی جنگ طلبانه چین، کار بایدن را سختتر میکند. راهبرد مهار چین توسط بایدن دو خطر دارد: اولین مورد، آن است که بعید است این راهبرد، موثر باشد. در سه ماه گذشته، آمریکا نشان داده است میتواند اقتصاد بزرگ -روسیه- را با سرعت برق از نظام جهانی جدا کند. این، یک نمایش قدرت فوق العاده است که موجب شده است حتی دوستانی مانند هند به فکر راههایی برای بیمه کردن خود در برابر خشم فراسرزمینی آمریکا باشند. چارچوب اقتصادی هند-اقیانوس آرام بایدن که اخیراً ایجاد شده است مطمئناً بهتر از هیچ است، اما دسترسی به بازار را نفی میکند. وزارت خزانه داری آمریکا اکنون در مورد حمایت از دوستان - محدود کردن زنجیرههای تامین جهانی به شبکههای دوستانه صحبت میکند. اما مشخص نیست که آمریکا "دوستان" را چگونه تعریف میکند. این موضوع برای اکثر شرکای آسیایی آمریکا که تعداد کمی از آنها صاحب دموکراسی هستند ناراحت کننده است. جهان همچنین در ابهام در مورد تعریف آمریکا از "جدا شدن" از چین است. جداسازی به واژگان واشنگتن، پیوسته است، اما دولت بایدن به تعیین حدود معنای آن نزدیک نشده است. در حالت حداکثری، این موضوع به معنای تقسیم اقتصاد جهانی است که شرکای آمریکا را مجبور میکند بین آمریکا و چین، یکی را انتخاب کنند. حتی تایوان که رونق آن بر پایه ادغام با چین است، نمیخواهد این انتخاب را انجام دهد.
یک راهبرد مؤثر آمریکا در خصوص هند و اقیانوس آرام به شرکای این کشور اجازه میدهد با هر دو معامله کنند، اما چین را با افزایش تجارت و سرمایه گذاری آمریکا متعادل میکند. خطر دوم آن است که راهبرد چین، تحت سلطه نظامی بایدن میتواند خود مکمل شود. همه اینها در چارچوب سیاست آمریکا قابل توضیح است. آمریکا شرط بندی عجولانهای انجام داد و تصور کرد پیوستن چین به سازمان تجارت جهانی در سال ۲۰۰۱ منجر به تبعیت چین از قوانین اقتصادی جهانی و حتی دموکراتیزه شدن نهایی آن خواهد شد. این حرکت، بیشتر یک اقدام ناشی از باور بود تا محاسبه. بایدن اکنون با واکنشهایی روبرو است که بر اساس آن، تجارت با چین، استبداد شی جین پینگ را تقویت میکند. جهان نه یک بازی با حاصل جمع صفر است و نه آن طور که اجماع واشنگتن، زمانی معتقد بود، یک جمع مثبت است. جهان، همان چیزی است که بازیگران اصلی با اعمال خود، آن را انتخاب میکنند. اگر بایدن نیز بیشتر اتکای آمریکا را بر پنتاگون قرار دهد، مرتکب اقدامی عجیب شده است.