جامعه شناسی و روانشناسی فکر و فرهنگ ایرانی در حوزه شاهنامه گرایی و فردوسی دوستی نشان دهده جایگاه والای حکیم توس در زبان، ادب و فرهنگ ایران و ایرانی است.
فردوسی به سبب همین دهقان زادگی، در دوران نوجوانی و جوانی، آموزش های لازم دید، با تاریخ و فرهنگ و اخبار ملی آشنا شد و از دانش های رایج زمان خود، آگاهی کلی و عمومی کسب کرد.
زاد روز :
حکیم ابوالقاسم فردوسی، در فاصله سال های ۳۲۴ تا ۳۳۱ در توس دیده به جهان گشود؛ زادسالش در منابع کهن نیامده، اما سال ۳۲۹ پذیرفته شده تر است.
حکیم :
معروف ترین لقب فردوسی، "حکیم" است که نخستین بار خودش بکار برده است:
حکیما چو کس نیست، گفتن چه سود از این پس بگو، کافرینش چه بود؟
البته لقب حکیم، به معنای آشنایی فردوسی با فلسفه و دانش های زمانه نیست؛ معنای آن، جهان بینی خردمندانه او و تفکرات و تاملات ژرفش در جوانب گوناگون زندگی است.
مذهب:
اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و وصی گیر جای
تشیع فردوسی و دیگر سرایندگان اخبار ملی و پهلوانی ایران نظیر اسدی توسی نشان می دهد که در سده ۴ و ۵ هجری، هیچ ناسازگاری میان معتقدات اسلامی و شیعی و توجه به هویت و ملیت ایرانی نبوده است. اعتدال فردوسی در تلفیق میهن دوستی و معتقدات مذهبی و اسلامی سبب ماندگاری شاهنامه و استقرار ارکان هویت ایرانیان شده است.
بر خلاف دیدگاه کسانی که می گویند فردوسی شاهنامه را به فرمان سلطان محمود آغاز کرده، باید گفت که در زمان سرایش شاهنامه، محمود غزنوی کودکی حدود ۱۰ ساله بوده است؛ از این رو، این موضوع، نمی تواند درست باشد. البته بعدها فردوسی به دو علت مهم شاهنامه را به نام سلطان محمود می کند؛ اول برای ماندگار شدن کتابش در کتابخانه سلطنتی و حفظ آن از گزند حوادث روزگار و دوم بهره مندی از صله سلطان در سال-هایی که فردوسی در پیری و تنگدستی بود. البته فردوسی در این کار، به هیچ وجه، چاپلوسی سلطان را نکرده است.
به هرحال، به سبب بی مهری محمود به فردوسی، در نهایت و پایان کار، حکیم توس، در هجونامه ای از بی-توجهی سلطان شکایت و در واقع او را هجو می کند.
فردوسی و وطن دوستی:
شاهنامه حماسه ملی ایران است؛ از این رو طبیعی است که در آن بیت های مربوط به ستایش ایران و ایرانی زیاد باشد؛ اما فردوسی هیچ گاه به مردمان دیگر کشورها توهین نکرده است. فردوسی، زشتی و بدی را نکوهش می کند؛ فرقی ندارد که مرتکب بدی، پادشاه ایران باشد یا پادشاه انیران (غیر ایران)؛ برای مثال از تجاوزگری پادشاهان ایران سخن می گوید:
همه سربریدند برنا و پیر زن و کودک خرد کردند اسیر
آغاز سرایش شاهنامه، سال ۳۶۶ و پایان سرایش آن، ۲۵ اسفند ۴۰۰ هجری قمری است:
سرآمد کنون قصه یزد گرد به ماه سپندار مذ روز ارد
زهجرت شده پنج هشتاد بار به نام جهان داور کردگار
همین عدد ۲۵، بعدها مبنایی شد برای انتخاب روز ۲۵ اردیبهشت به عنوان روز گرامیداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی.
در شاهنامه، حماسه و اسطوره ضمن گزارش های تاریخی دیده می شود؛ شاهنامه، سه بخش "اساطیری"، "حماسی و پهلوانی" و "تاریخی" دارد. از آغاز شاهنامه تا قیام کاوه و فریدون علیه ضحاک (تا پایان فرمانروایی فریدون) دوره اساطیری است؛ از آغاز فرمانروایی فریدون تا کشته شدن رستم عصر حماسی یا پهلوانی و از شهریاری بهمن تا پایان شاهنامه بخش تاریخی است.
شمار بیت های شاهنامه:
فردوسی شمار ابیات شاهنامه را شصت هزار بیت عنوان کرده است:
بود بیت شش بار بیور هزار سخن های شایسته و غمگسار.
اما شاهنامه شناسانی که ابیات شاهنامه را شمارش کرده اند، چیزی حدود ۵۰ هزار بیت شمرده اند؛ به نظر می-رسد یا به سبب سهل انگاری فردوسی در شمارش ابیات شاهنامه این اتفاق افتاده است و یا بعدها بخش هایی از شاهنامه حذف شده است که البته بعید است ۱۰ هزار بیت باشد.
شاهنامه، زبان فارسی و هویت ایرانی:
شاهنامه ستون زبان فارسی و زنده نگهدارنده آن است؛ شاهنامه آن قدر واژه و ترکیب دارد که پشتوانه ای غنی برای زبان فارسی است. هیکل نویسنده نامدار مصری در پاسخ به این پرسش که چرا زبان مردم مصر با وجود عرب زبان نبودن، عربی شده است، می گوید:، چون ما فردوسی نداشتیم. علامه قزوینی هم می گوید هر ایرانی مقدار زیادی از ملیت خود را مدیون فردوسی است.
شاید بخش از این حس، از فارسی بودن بیشتر واژگان به کار رفته در شاهنامه ناشی شده باشد. براساس تحقیقات، در سراسر شاهنامه، حدود ۵۰۰ واژه عربی وجود دارد که در دریای ابیات و واژگان فارسی به کار رفته در شاهنامه، قطره ای بیش نیستند. البته نمی توان گفت که فردوسی در به کار نبردن واژگان عربی، عمدی داشته است؛ زیرا منابعی که از آنها در شاهنامه استفاده کرده است، لغت عربی بسیار کم داشته اند؛ افزون بر این، زبان زمان فردوسی هنوز چندان با عربی در نیامیخته بوده است.
درگذشت:
فردوسی در سال ۴۱۶ هجری قمری درگذشت و در توس به خاک سپرده شد و آرامگاهش اکنون زیارتگاه خیل دوستداران فرهنگ ایرانی و زبان فارسی است.
نویسنده: دکتر امید جلوداریان